چهرهی پیری در زندگی من یک عدد آدم پیر و فرتوت و مانده با موهای جوگندمی نیست.
پیری برای من "فرار از مشکلات و هجمههای روزانه به خواب" تلقی میشه.
پیری فرار از سر و صدا تلقی میشه.
اونجا که دوش میگیری و تو تمیزترین حالت ممکنی و کاپ قهوه رو آماده میکنی، دفتر دستکت رو میچینی رو به روت برای امتحانی که فرجه براش زیاد بوده امّا تو فرار کردی ازش رو خدا نصیب هیچ خانومیِ خوشگلی نکنه.
تمامی پیشآمدها رو دایورت میکنم و مهم نیست چه چیزی در انتظارمه، مهمه که من در انتظار چیام. مثلاً یه خاگینهی داغ با چایی، یا یه دوش سرد بعد دوش گرم و اونجا که اقای شماعیزاده میخونه "من همونم که یه روز میخواستم دریا بشم"
احتمال سنکوپ بعد این کار زیاده ولی خب. به لذتش میارزه.
دوش سرد بعد دوش گرم. درود بهش
ء. کل مسیر رو داشتم گریه میکردم.
تو اتوبوس، پیاده رو، همهجا همهجا
امّا همچنان قدمام تند بود چون باید میرفتم پیتزام رو تحویل میگرفتم. به هرحال بزرگسالیه دیگه. باید لا به لای کارام گریه کنم. چون وقت ندارم
ای بابا.
نرگِث
ء. کل مسیر رو داشتم گریه میکردم. تو اتوبوس، پیاده رو، همهجا همهجا امّا همچنان قدمام تند بود چون
من و دوست جدیدم سلطان بغل تو بغل گریه میکنیم.
آدما اگه نبودن باکی نیست، بنویسید سلطان هست🐋
نرگِث
من و دوست جدیدم سلطان بغل تو بغل گریه میکنیم. آدما اگه نبودن باکی نیست، بنویسید سلطان هست🐋
خدا از این نوع سلطان تو زندگیتون ببارونه.
سلطان جوجوترین جوجوئیه که دیدم، خنگ و خوردنی و بامزّه و ناز.
حالا سلطان هم آواتارمه هم بکگراندمه هم پروفایلم.
سلطان قلبم رو پیدا کردم. ممنون اه🤍. "
نرگِث
پنجم خرداد، صفر چهار., من نرگسم، بعد از سنگینترین تراژدیها خودم رو خیلی زود ملحق میکنم به جری
من نرگسم. خجالت نمیکشم بگم که من موقع صحبت کردن به تته پته میافتم، خجالت نمیکشم بگم دوست دارم دوست پیدا کنم، خجالت نمیکشم بگم بعضی روزا چون پوستم وضعیت خوبی نداره بیرون نمیرم، خجالت نمیکشم بگم من هم بعضی روزا دائم الگشنه هستم، خجالت نمیکشم بگم گاهاً بلاتکلیفم.
اینا عادّیه🤍