ما آدمیزادای غیر سید درمونده، خودمونو از بین خستگی جمع میکنیم، قلبای مچالهمونو میندازیم تهِ جیبمونو، اشک مشکامونم تا شب اول سیو میکنیم.
ما آدمیزادای مستاصل رو هم بغل بگیر.
واقعاً تا ابد بندهی منظومهی فکری امام علی باقی میمونم.
قِيمَةً كل امْرِي مَا يُحْسِتُه
قیمت ما چهقدره؟
نرگِث
بلاخره تونستم غول سیاهِ آخر هفتههای زندگیمو زمین بزنم. شببخیر
عذاب وجدانِ این قضیه که هنوز نتونستم مچ "به تعویق انداختن کارها و به انجام رسوندن اونا تو دقیقه نودترین لحظه" رو زمین بخوابونم داره من رو میخوره امّا من همچنان من برای رسیدگی به کارا دقیقه نود رو انتخاب میکنم.
ما، جز مجموعهای استخوانهای فرسودنی و جهان بیپایان دلبستگیها نیستیم
پیکری محدود در حصار زمان، و روحی که بیوقفه به نامحدود میل میکند.
آدمی، تضادی است میان فنا و شوق بقا.
میان خاکی که هر لحظه فرسودهتر میشود و عشقی که هرگز فروکش نمیکند.
یادداشتهای یک عدد نرگس قدسی
کلّه سحر پائیز بی بارون.