[ ساعتِ شیش ]
همهٔ احوالم بستگی به خندیدنُ نخندیدن داره عزیزم، کلِ مسیر با جوکای بیمزهش گذشت.
اصلاً اصلاً نتونستم نخندم، کلِ راهُ با لپایِ بادکرده وُ چشمایِ ریز شده وُ حفظ ظاهر کردن گذشت
- مرداد | M
نرگِث
غروب جون گرفته، امّا امّا ابرا شوقشُ ندارن * لبخند
" تماشا کردنِ غروب رویِ سکو خیلی جالبه، غروب خیلی خوبه
نرگِث
" تماشا کردنِ غروب رویِ سکو خیلی جالبه، غروب خیلی خوبه
و امّا غروب؛ عزیزِ نرگس.
چی چپوندی تو خودت که با همهچیزُ همهکس خوشمزهای؟
با چایی، با مبین، با خنده، با گریه
خیلی سلطانی خانومجان
ماه بمونی *
[ در ستایشِ تارها ]
ما را در بندِ زنجیرِ کبر و غرور تحویلِ جامعه دادند.
دلهایی که آبزیرکاه بازی در میاورند و بر تکهای کاغذ عشقشان را مینگاشتند و تجسمِ با هم بودن داشتند، پشت بر هم کردهاند.
مردمی که به پایِ حفظ شرافت نگاههای غمدیده را میدزدند و بیمشان آن است که خدایی ناکرده گریه کنند و فلانیها در جواب گویند:[مرد و مردم که ال نمیکنند ]
مکتبی را ساختهاند و در آن درس عشق و محبت نکردهاند.
ساختهاند و نگفتند که اشک بر هر دردی دواست.
ساختهاند و نگفتند که بنگر آسمان نیلی را و یادِ معشوق کن و نغمهٔ عشق سر ده.
نگفتند، اما شما بگوئید؛ برایِ اینده بگوئید.
- نرگسخاتون | خیلی سعی کردم ایندفعه خاكِ غم نشینه رو این پاراگراف.
هدایت شده از انسآن .
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
آره داشتم میگفتم که کلیشه، خیلی خیلی مضره.
کلیشهای که همهَ رو یکسان میبینه، فرقی نمیکنه هرکس چهقدر پتانسیل داره یا موقعیتِ درستی داره یا نه.
تحمیل میکنه بایدها وُ نبایدها رو.
کلیشه خیلی مضره
* با کمی تلخیص
نرگِث
آره داشتم میگفتم که کلیشه، خیلی خیلی مضره. کلیشهای که همهَ رو یکسان میبینه، فرقی نمیکنه هرکس چه
راجعبه عکسها، که عکسها مثلِ همیشه پشتِ سرشون یهچیزی قایم کردنُ
چندوقت پیش لایِ کتابهایِ کتابخونه یه کاغذِ دستنویس بودُ این متن نوشته شده بود.
خیلی مطلوب بود.