نرگِث
کی از دل کی خبر داره زرتاج خانم؟ این بچه اول صبحا کبکش خروسه و شبا، امون از شبا که انگار لاستیک پنچر
پینوشت: این پاراگرافها
مکالمهٔ زنده امّا قدیمی بین دو همسایهست
اسامی به انتخابِ ثبتکننده تغییر کرده.
نرگِث
همیشه فاخر بودنُ شکیل بودن جالب نیست با شلوارِ گلهگشادِ ماماندوزُ موهایِ آشفته" دوستداشتنیترتری
برایِ بار سومه که گیرِ همین مسیجم.
عزیزمم، شلوارِ گلگلیُ یه چایی با لیوان لبپر شده دوستداشتنیه.
* لبخند
نرگِث
عزیزم، اینم قد انداخت. اینم استخون[ شاخه] ترکوند. خرمالوچه دیگه چهٔ قبلیشُ یدك نمیکشه. خرمالوچه، خ
هوایِ نامطلوبِ اینجا [ غم] به همراه داره.
غ م.
نرگِث
ما متعلق به هیچجا نبودیم، از اولش اینطوری بوده. میدونی، حتیٰ اون نُتایِ موسیقی هم تعلق به یه جایی
آدمیزادم که اشرف مخلوقات باشه، با تعلقات و علقهش محشوره.
نرگِث
آدمیزادم که اشرف مخلوقات باشه، با تعلقات و علقهش محشوره.
خیلی خیلی میتونه دردناك باشه این جمله عزیزم.
نرگِث
امّا شهید مطهری **
از اینجور حساب نکردنها زیاد داریم، فعلی را که اخلاقیست ضد اخلاق میدانیم.
جلد بیستُ دو-مجموعهآثارشهیدمطهری | مرداد