نرگِث
امّا عزیزم ما در تکاپوایم برای کشتنِ این حس نالایق. کسی چه میداند شاید لایقترین است. - احساسات؛ بن
آدمها ناشناس باشند رقیقترند.
- احساسات؛ بند 2
نرگِث
پر باز! حالا پرواز بر سکویی ابری نشاند و قفل بر بالهایم نشاند و آرام آرام زنجیر را هم مهمان دستان
لطفاً این پاراگراف و جدی بگیرید دخترا، لطفاً
نرگِث
رایحهٔ مطبوعِ این قطعه حنجرهٔ مطلوبِ این پستُ آآآره. * چشمك
عرفان طهماسبی Erfan-Tahmasbi-To-320.mp3
زمان:
حجم:
8.1M
چه اتفاقی افتاده با این قطعه؟ چرا تنور دل و ناخودآگاه داغ میکنه تا بچسبه و پخته شه.
میفهمی؟ پخته
[ sed ]
سه سپتامبر 2043 سلام.
الان بیستسال گذشته، دقیقاً بیستسال.
امّا هنوز داخل زیرزمینم.
صدای ماشینا بلندتر شده.
از اولین دسترسیم به موبایل دارم مینویسم، سلام.
آسمون پر شده از ابرای کومهای.
- نرگسخاتون | ادامهدار
نرگِث
[ sed ] سه سپتامبر 2043 سلام. الان بیستسال گذشته، دقیقاً بیستسال. امّا هنوز داخل زیرزمینم. صدای م
[ Sed ]2
الان ساعت دو و چهل چهار دقیقهٔ ظهره.
از روی میز چوبی دارم مینویسم.
و دارم ترولینم* و سرو میکنم.
اما تاریخچهٔ ترولین بر میگرده به 2031.
و اگه بخوام معادل سازی کنم برای 2023ییها باید بگم فستفوده، امّا فستتر
درست مثل پیتزا که سال 997 تو جنوب ایتالیا متولد شد.
ترولین و آرژانتینیها به تولد دراوردن.
امّا از جنس و تاریخ غذاها که گذر کنیم، هنوز هم جنگ برای قدرت پابرجاست.
- نرگسخاتون | ادامهدار
نرگِث
[ Sed ]2 الان ساعت دو و چهل چهار دقیقهٔ ظهره. از روی میز چوبی دارم مینویسم. و دارم ترولینم* و سرو م
پی نوشت: اما شاید این روایت و بچهها طولانیتر کردم.
از زبون نرگسِ بیستسال بعد.
*اسم ترولین کاملاً کاملاً اتفاقی بود و چون یکی از مناطق مسکونیِ آرژانتین هست به همین دلیل این غذا ثبت شدهٔ آرژانتینه تو این روایت.
Ragheb Alama ragheb_alama_nasini_el donya.bin
زمان:
حجم:
10.9M
امّا برای این قطعهٔ عربی، هیچی.
خب؟ هیچی.
نرگِث
امّا برای این قطعهٔ عربی، هیچی. خب؟ هیچی.
همیشه قطعات عربی و میپرستیدم.
این استثنائیه، رو چشمامه خانوم.
نرگِث
[ Sed ]2 الان ساعت دو و چهل چهار دقیقهٔ ظهره. از روی میز چوبی دارم مینویسم. و دارم ترولینم* و سرو م
[ sed ]3
بگذریم از اینحرفها.
اونجا آب و هوا چهطوره؟ من هم فکر میکردم قراره طبیعتِ فطری باقی بمونه، امّا o² های مصنوعی و ابرکولرها نصف شهر و اشغال کردن.
خیابونها مسقف شدن با سقفهای شیشهای، دیگه نور مستقیم آفتاب و نمیشه لمس کرد.
- نرگسخاتون | ادامهدار
نرگِث
[ sed ]3 بگذریم از اینحرفها. اونجا آب و هوا چهطوره؟ من هم فکر میکردم قراره طبیعتِ فطری باقی بمو
امّا عزیزِ نرگس، از اولش قلم چپ چرخیده و تراژدی بوده.
یه پایان خیلی غیرمنتظره هم داره.