هدایت شده از انسآن .
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه
نرگِث
عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه عزیزم، آدمیزاد بندهٔ حبه عزیزم، آدمیزاد بندهٔ
آدمیزاد عشقپروره
آدمیزاد عشقپروره
آدمیزاد عشقپروره
آدمیزاد عشقپروره
آدمیزاد عشقپروره
آدمیزاد عشقپروره
هدایت شده از شرقۍ غمگین .
بعضی موزیکا انقدر قدرت دارن که از بُعد زمان و مکان جدات کنن، ببرنت تو حال و هوایی که دلتنگش هستی، و بعد با دلتنگیِ مضاعف شده پرتت کنن تو زمان حال.
نرگِث
بعضی موزیکا انقدر قدرت دارن که از بُعد زمان و مکان جدات کنن، ببرنت تو حال و هوایی که دلتنگش هستی، و
قدرت نوا، قدرت صدا، قدرت قطعات
ما دفن شده در نتهای قطعات صوتیایم عزیزم *
نور مادرست و دلنگران، نور حضانت خورشید بر گردن دارد و احترامش واجب.
نور قراردادی نیست، نور خالق است، خالق سایهها؛ دستها، قامتها و غروب.
جاودانگی میبخشد و روح.
- بخش اول | ساعت دوازده و چهل
نرگِث
نور مادرست و دلنگران، نور حضانت خورشید بر گردن دارد و احترامش واجب. نور قراردادی نیست، نور خالق است
با یه نمه تغییرات و تلخیص، قلم شماها بارگذاری شد.
گرچه خودش دوستداشتنیتر بود تا با تغییرات من.
نرگِث
لبخندها پیروز میدان تن به تن میشوند اگر مشامشان، گذشت را احساس کند. تعبیر عشق بیریا چنین است که اگ
عجیب سردرگم امروز و فردای پائیز شدم، عجیب این حال و هوا مدهوش میکنن و مریض.
ما مریض این راهیم عزیز نرگس.
نرگِث
شکوفا شدن چیست؟
شکوفا. [ ش ُ ]( نف ) شکفته. شکفته شده. شکوفان. بازشده چون غنچه و شکوفه. ( از یادداشت مؤلف ). شکفنده. شکوفه دهنده. ||
نرگِث
شکوفا. [ ش ُ ]( نف ) شکفته. شکفته شده. شکوفان. بازشده چون غنچه و شکوفه. ( از یادداشت مؤلف ). شکفنده
عزیزم، راجع به این لغت حرفها دارم، امّا امّا شکوفا کردن استعدادهات رو جدی بگیر.
جدی بگیر این شکوفهها رو
* فشردنِ دستات🪴.
نرگِث
عزیزم، راجع به این لغت حرفها دارم، امّا امّا شکوفا کردن استعدادهات رو جدی بگیر. جدی بگیر این شکوفه
[ قرار بود به رسم پیشین بازهم تراژدی تزئین کنم و سرهم.
امّا خیلی ناگهانی با این لغت برخورد داشتم ]