چاپ و نشر بینالملل
✅ «من خواب دیدهام»، رمانی تاریخی با موضوع «واقفیه»، بهزودی منتشر خواهد شد
#در_دست_انتشار
#من_خواب_دیده_ام
📝 فاطمه الیاسی که پیشتر با کتاب «تونل سوم» شناخته شده بود، این بار دست به خلق رمانی تاریخی زده تا مقطعی از تاریخ را پوشش دهد که کمتر بدان پرداخته شده بود.
کتاب «من خواب دیدهام» نگاهی داستانی به جریان انحراف گروهی از شیعیان در دوران امام کاظم (علیهالسلام) است که به واقفیه معروف شدند و از بیعت با امام رضا (علیهالسلام) سر باز زدند. نویسنده در این رمان کوشیده دلایل و انگیزههای انحراف گروهی که به واقفیه موسوم بودند را با نگاه داستانی به نمایش بکشد.
هرچند وقف و واقف تداعی کنندۀ مفاهیم مثبت در ذهن ماست، اما واقفیه این بار کاری با ذهنیتها ندارد. هدف، حفظ منافع است با هر ترفندی!
در دنیای آشفتهای که امام و حجت خدا در زندان حکومت عباسی محبوس است، بیرون از چهار دیواری نمور و تاریک زندان، اتفاقاتی در جریان است. امام هرچند در حبس باشد، باید راه ارتباطی با شیعیان خود پیدا کند تا طریق و مذهب جاودانی جدش را حفظ کند.
وکیل و گماردههایی که مورد تایید امام هستند، این مهم را بر عهده دارند. سوالها و حرفهای شیعیان را به گوش امام میرسانند و برای مردم از امام، جواب میگیرند. خمس و زکات اموالشان را میگیرند و به امانت نگه میدارند، تا روزی که امام از حبس ظلمانی حکومت رها شود؛ اما اگر امام رها نشود چه؟ اگر امام در حبس به شهادت برسد، تکلیف اموال کلانی که نزد وکلا جمع شده، چه میشود؟
وکلای مورد تایید امام، عالمان و شیعیان پاک و زلال حضرت که دلشان را به دریا زدهاند و در خفقان حکومت عباسی خطر کردند تا با امام زمانشان ارتباط بگیرند، با اموال جمع شده چه خواهند کرد؟ دل بریدن از برق مدهوش کنندۀ سکههای طلا برای آنها مثل آب خوردن است یا مثل جان کندن؟
با دومین اثر مستقل داستانی فاطمه الیاسی که در مراحل چاپ قرار دارد و در ۲۱۴ صفحه توسط شرکت چاپ و نشر بینالملل به زودی روانۀ بازار خواهد شد، همراه شوید و به دل تاریخ سفر کنید تا عاقبت و سرنوشت این اموال را ببینید.
https://www.ibna.ir/fa/tolidi/313539
چاپ و نشر بینالملل
#معرفی_کتاب
#من_خواب_دیده_ام
برای چندمین بار چشم به صفحۀ موبایل میدوزم و قیمت طلا را بررسی میکنم که هر ثانیه و هر لحظه یک رقم را به نمایش میکشد. حالا چشمهایم به بالا و پایین رفتن ارقام و اعداد عادت کرده و دیگر مثل روزهای اول، تمام بدنم یخ نمیکند از این همه نوسان.
موبایل را روی میز پرت میکنم و سرم را تکیه میدهم به پشتی صندلی. «زیاد» داستان «من خواب دیده ام» از ذهنم دور نمیشود. بار اولی که رمان را خواندم و چند روزی با شخصیتهای داستان زیستم، به نظرم غیر ممکن میآمد.
مگر میشود «زیاد»، فقیهی که مورد تایید امام زمانش بوده و راوی این همه حدیث است، دست به چنین کاری بزند؟ به قول امروزیها، سکهها را بزند بر بدن و یک آب هم رویش؟ آن هم سکههایی که تمامش به امانت دست او بود؟ هیچ رقمه به کتم نمیرفت که یک عالم عابد دست به چنین کاری زده باشد.
حالا با دیدن این عددهای نجومی به نظرم هر غیر ممکنی ممکن میشود. سخت است آدم بتواند نفسش را کنترل کند در برابر برق و درخشش دلربای این فلز کمیاب. شاید آن روزها هم بازار سکه و طلا داغ بوده یا شاید اصلاً خود زیاد قصد داشته #سلطان_طلا ی آن روزها بشود و نبض اقتصاد را در دست بگیرد.
راست گفته اند که یک سیب را بیندازی روی هوا، هزارتا چرخ میخورد تا برگردد روی زمین. شاید زیاد حتی در خواب هم نمیدید که عاقبتش چنین شود. لابد توی ذهنش برای خودش امارتی ساخته بود. یک تخت سلطنتی گذاشته بود روی ایوان رو به تاک انگور، دست معشوقهاش، نسیبه را هم گرفته بود و داشت سیب سرخ گاز میزد. از کجا میدانست نسیبه کیست و میخواهد با او چه کند؟ آن هم در روزگاری که زنها توسری خور بودند و همیشه در پس پرده!
هرچند کارش را قبول ندارم و نمیپسندم، اما خوبش کرد. زیر لب میگویم حقش بود این بلا را سرش بیاورد و دستش را بگذارد توی پوست گردو. ناخودآگاه لبم کش میآید و لبخند کج و کوله ای روی صورتم مینشیند. عجب تخیلاتی داشته خانم نویسنده! حتی با فکر من هم که اینقدر ادعایم میشود دیر باورم، بازی کرده.
دوباره موبایل را بر میدارم و داده را روشن میکنم. نام «فرقه واقفیه» را جستجو میکنم. باید بدانم چقدرش مستند است و چند درصدش تخیل.
چند ساعت گذشته و چقدر زمان گذاشته ام، نمیدانم. فقط میدانم حس خوشایندی وجودم را فرا گرفته. پیدا کردن منابع تاریخی برای این موضوع سخت و زمان بر بود، اما بخشی از آنها را خواندم. راستش را بخواهید، وقتی اعتمادم جلب شد و فهمیدم همه شان تخیلات خانم نویسنده نیست، باقی منابع را بررسی نکردم.
به نظرم به درد سرش نمیارزید. وقتی یک نفر مدتها وقت گذاشته، منابع را بررسی کرده و با زبانی شیرین و شیوا آنها را به تصویر کشیده، برای چه خودم را به زحمت بیندازم و تک تک دنبال همه شان بگردم؟
وقتی این بخش از کتاب را خواندم: «زیر سنگینی نگاهش از در عمارت وارد میشوم و در سایۀ نخل های کاشته شده در ردیف دیوار، به سمت اتاق سعد میروم. فکر میکنم این خانه و عمارت، عجب وصلۀ ناجوری است برای مدینه ای که ارتفاع تمام خانه هایش برابر با یک قد آدم است.» حیرت زده شدم. حتی به سبک معماری و پوشش مردم آن زمان هم توجه شده و چیزی از قلم نیفتاده.
حیرتم وقتی بیشتر شد که سبک دربار و بارگاه هارون الرشید را دیدم. من دانشجوی رشته تاریخ هستم. قبلا خوانده بودم و میدانستم هارون به ایرانیان علاقه داشت و وزرایش را از بین آنان انتخاب میکرد.
«از محوطه میگذریم و وارد ساختمانی میشویم که همه با سنگ مرمر ساخته شده. هر چه چشمم را مهار میکنم تا اطراف را نگاه نکنم، نمیتوانم. چشمم مانند اسب افسار گسیخته ای میتازد و تمام در و دیوار را لگدمال میکند. نقوش حکاکی شدۀ روی دیوار به طرحهای ایرانی میماند؛ طبق هدایایی که امیران برای شاه میبرند و در برابرش زانو میزنند. شاید همان سنتِ دیرینِ جشنِ آغازِ بهارشان باشد. از سعد شنیده بودم هارون الرشید، برامکه را گرامی میدارد؛ اما نمیدانستم تا این حد که تزئین کاخش هم به سلیقۀ آن ها باشد.»
دوباره جستجو میکنم، این بار درباره خود نویسنده، فاطمه الیاسی. پیشتر رمان «تونل سوم» را نوشته بود. با اینکه اولین اثر داستانی بلند اوست، اما در محافل ادبی مورد توجه قرار گرفته و در جشنوارههای مختلفی همچون جشنواره ادبی انقلاب و جشنواره شهید اندرزگو جزء رمانهای برتر معرفی شده.
همان طور که صفحه را بالا میبرم تا متن را تا انتها بخوانم، چشمم روی عدد 23:47 دقیقه ثابت میماند و برق از سه فازم میپرد که فردا ساعت 7:45 دقیقه صبح کلاس آنلاین تاریخ دارم. موبایل و دنیای مجازی را رها میکنم و میخوابم، با آرزوی اینکه کاش تمام این متون خشک و خسته کننده تاریخی روزی تبدیل به داستانی مستند شوند، مانند رمان «من خواب دیده ام» که من اصلاً نفهمیدم کی تمام شد!
به مناسبت انتشار کتاب #من_خواب_دیده_ام
✅ اطلاعاتی پیرامون فرقۀ واقفیه
📝 در منابع ارزشمندی همچون الغیبة و اختیار معرفة الرجال طوسی، علل الشرایع شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید، اعلام الوری طبرسی و ... به دلایل و عوامل انحراف واقفیه اشاره شده است. این منابع مهمترین عامل انحراف را انباشتِ ثروت نزد وکلای امامکاظم علیهالسلام میدانند که بعد از شهادت حضرت، ادعای قائمیت را مطرح کردند و برای اینکه بتوانند اموال را نزد خودشان حفظ کنند، از بیعت با امامرضا عليهالسلام سر باز زدند.
البته وجود بعضی روایات که فهم آنها دشوار بود نیز به این قضیه دامن میزد؛ اما همه اینها ناشی از سوء برداشت بودند. از طرفی، عامل اصلی انحراف سران واقفیه، نفهمیدن یا بدفهمیدن احادیث و روایات ائمه علیهمالسلام نبود، بلکه سران واقفیه با این ترفند به جذب و به عبارتی درستتر، به منحرف کردن شیعیان پرداختند؛ به این معنا که افرادی همچون زیاد بن مروان قندی به خاطر سوء برداشت از احادیث شریف منحرف نشدند، بلکه انگیزه آنها همان حفظ اموال بود، اما با شبهاتی که ایجاد میکردند و به احادیث مشکوک استناد میکردند، میتوانستند مردم را با خود همراه سازند.
در منابع مختلف از آثار شیعیان به این شبهات پاسخ داده شده. به عنوان مثال مهمترین دستاویز واقفیه برای اثبات ادعای خود، وجود این حدیث از امامصادق علیهالسلام بود که میفرمود: «امام را جز امام بعدی کسی غسل نمیدهد». شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا به تفصیل به دفع این شبهه میپردازد و آن را با دلایل منطقی و متقن رد میکند. در این کتاب بیان شده که اولاً واقفیه دلیلی مبنی بر اینکه کس دیگری بدن مطهر امام را غسل داد، ندارند و چهبسا خود حضرت رضا علیهالسلام این کار را کرده باشد. الله اعلم.
📌 در ثانی امامصادق نفرمود: هرکس امام را غسل بدهد، حتماً او امام است یا اینکه امامت کسی که امام قبلی را غسل ندهد، باطل میشود، بلکه نهی فرمود از اینکه این مهم را کس دیگری انجام دهد. شیخ مفید نیز در کتاب ارزشمند الارشاد در رد این شبهه میفرماید این حدیث در حالت عادی صادق است، نه در شرایط اضطراری همچون زمان شهادت امام کاظم در محاصره و حبس حکومت طاغوتی.
https://www.ibna.ir/fa/book/314920/
یادداشتی برای رمان #من_خواب_دیده_ام
به قلم: مبینا فلاح
📝 زیاد اهل خواندن قصه های تاریخی نیستم. دوست دارم وقتی قصهای میخوانم مجذوبش شوم. بهحدی که احساس کنم دارم میان کلمات ذوب میشوم؛ و قصههای تاریخی چنین احساسی را به من نمیدهند. پس در ابتدا این کتاب را نه از روی علاقه بلکه بهواسطۀ آشنایی با نویسنده، و همچنین طرح جلد خوب و نامش که کنجکاوم کرده بود، شروع به خواندن کردم. باید میفهمیدم چه کسی چه خوابی دیدهاست. اما فصل اول را که تمام کردم مزهاش به دهانم نشست! کشش داستانیاش که به دلیل شروع خوب قصه و نوع روایت آن است، نگذاشت کتاب را زمین بگذارم. حتی تا آنجا که توانستم تمام کارهایم را زمین میگذاشتم تا کتاب را ببلعم. اما هر چه بیشتر خواندم بیشتر میل به خواندنش داشتم. مثل اینکه کسی مدام در گوشم میگفت: بخوان، بخوان! وسوسهاش بد جور شیرین بود و من هم که طبق عادتِ همیشهام عمراً دست رد به سینه چنین شیطان کتاب دوستی نمیزنم.
(لازم به ذکر است که در این وسوسهها معمولاً شیطان خودم هستم!)
خواندم، خواندم، خواندم و بالاخره امروز تمامش کردم! خیلی دوست دارم دربارۀ همه چیزش حرف بزنم. از شخصیتهایش گرفته تا پایانش؛ ولی اینجا میخواهم فعلاً کمی از قصه بگویم برایتان و شخصیتی در کتاب که دوستش دارم ...
اول دربارۀ قصه؛ با آنکه ماجرا در زمان اسارت امام موسی کاظم علیهالسلام در زندان، اتفاق میافتد، اما مثل خیلی از کتابهایی که در مورد اتفاقات آن زمان نوشته شده مستقیماً به امام پرداخته نشده و سراغ یک بازی قدرت رفتهاست که میان دست راست خلیفه و چند تن دیگر جریان دارد.
همین طور داستان از زبان شخصیتی روایت میشود که من از حیلهگریاش در جریان قصه خوشم میآید. شخصیتی به نام نسیبه که اصلیترین شخصیت این ماجراست و پابهپای مردان در این بازی جلو میرود. ولی مردان توان مقابله با او را ندارند! فتنههایش یکی پس از دیگری مثل زهری عمل میکند و بعد مینشیند و از این بازی لذت میبرد. گرچه جاهایی نزدیک مغلوب شدن است، اما به دام نمیافتد و خودش را نجات میدهد. در واقع نویسنده یک شخصیت سه بعدی را ساخته. شخصیتی که هم گذشتهای نفسگیر به همراه دارد، هم نقطه ضعفی اساسی و نقاط قوتی که باعث جذاب بودن داستان میشود که ویژگیهای یک شخصیت اثرگذار واقعی است (بماند که میتوانست تاثیرگذارتر باشد).
اما یک نکتۀ مهم در قصه وجود دارد، آن هم اینکه مردهایی که سر راهش قرار میگیرند، درمقابل او به اندازۀ کافی باهوش نیستند (که ای کاش بودند!) و حتی در اواخر رمان از هوششان کم هم میشود. در واقع آنتاگونیست (نیروی مخالف) در فصلهای پایانی ضعیفتر میشود. از حد متوسط قدرتی که دارد کاسته شده و شکستش (شگردی که نسیبه برای شکست آنتاگونیست استفاده میکند) کمی ساده و ابتدایی است. اما با همۀ اینها از خواندن قصۀ زنی که خواب دیده است، بسیار لذت بردم. این را هم بگویم که شخصیت پردازی خوب شخصیت نسیبه، یکی از چیز هایی بود که در لذت من از خواندن داستان نقش زیادی داشت.
اما بعد از خواندن «من خواب دیدهام» به یاد چیزی که خیلی وقت است به آن ایمان آوردم، افتادم. اینکه:
بخشی از ذکاوتها در سیاستهای حکومتهای مختلف از سمت زنها بودهاست. در نتیجه بعضی از فتنههای تاریخ هم زیر سر خودمان است و همچنان خواهد بود.
✅ گفتوگو با خانم فاطمه الیاسی پیرامون رمان «تونل سوم»
📌آخرین اثر منتشر شده این نویسندۀ جوان، رمان #من_خواب_دیده_ام است که به همت شرکت چاپ و نشر بینالملل به چاپ رسیدهاست.
https://www.ibna.ir/fa/longint/316844/
🌤
▪️کتابان
📌در گذشته فکر میکردند سخن گفتن پیرامون واقفیه باعث القای شبهه است
👈در جلسهی نقد و بررسی رمان «من خواب دیدهام» مطرح شد:🔻
🔸سعید طاووسی مسرور استادیار دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی: نفس نوشتن رمان دربارهی واقفیه جای خشنودی دارد. در گذشته فکر میکردند سخن گفتن پیرامون واقفیه باعث القای شبهه است. کتاب «من خواب دیدهام» از لحاظ تاریخی کتاب مقبولی است. مطالب خلافی که بهوضوح به چشم بیاید در اثر نیست و این یک حُسن بزرگ است.
📔شناسنامه: فاطمه الیاسی، «من خواب دیدهام»، تهران: چاپ و نشر بینالملل، چاپ نخست، ۱۴۰۰، بها: ۶۱۵۰۰ تومان
#کتابان #چاپ_و_نشر_بین_الملل #من_خواب_دیده_ام #واقفیه #فاطمه_الیاسی #سعید_طاووسی_مسرور #ابراهیم_اکبری_دیزگاه
http://ketaabaan.ir/در-گذشته-فکر-میکردند-سخن-گفتن-پیرامون-واقفیه-باعث-القای-شبهه-است