سيزده؛ متشابه به معناي چند پهلويي معنايي آيات، حقيقتي است که توسط خداوند در قرآن مورد اذعان قرار گرفته و عموماً به خاطر بلندي معارف الهيه در قرآن و تنها در گزارههاي اعتقادي بازتاب يافته است. بر اين اساس، در آيات اخلاقي و فقهي قرآن تشابه راه ندارد.
چهارده؛ ناسخ و منسوخ به معناي پايان يافتن حکم منسوخ، در قرآن راه ندارد؛ زيرا با جاودانگي اين کتاب سازگاري ندارد، بلکه به اين معنا راه دارد که با تغيير موضوعات و شرايط، امکان جابجايي احکام متناسب با آنها وجود دارد؛ به عنوان نمونه در حالت محدوديت شمار و توان مسلمانان حکم سازش و سکوت جاري است و با فزوني شمار و توان آنان، حکم جهاد جريان پيدا ميکند.
پانزده؛ اعجاز قرآن بر دو رکن: ساختاري و محتوايي استوار است و هفت مولفه دارد که عبارتند از: 1. انتخاب موضوع يا سوژه درخور؛ 2. تنظيم برترين محتوا؛ 3. گزينش برترين مدخل؛ 4. گزينش برترين و رساترين واژهها؛ 5. گزينش کوتاهترين و رساترين ترکيب؛ 6. گزينش برترين آرايههاي گفتاري؛ 7. برخورداري از ويژگيهاي متافيزيکال. اعجاز برآيندي از اين هفت مولفه است که در تمام سورههاي قرآن جاري و ساري است.
شانزده؛ نظريه صرفه که از سوي شماري از معتزله و سيد مرتضي ارايه شد، مردود بوده و از عدم تفطن به مولفههاي اعجاز دروني قرآن ناشي شده و در اثبات آسماني بودن قرآن مبتني بر فرآيند تحدي، از هر جهت ناتوان است.
علاقه مندان به تهیه نسخه الکترونیک این کتاب می توانند به آدرس ذیل مراجعه فرمایند:
https://taaghche.com/book/131659
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
✳️ چهار گونه رفتار در معاشرت با چهار دسته از مردم
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا عَلَيْكَ أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ كَرَمَهُ وَ لَكِنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَيِّئِ أَخْلَاقِهِ وَ لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْكَرِيمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ- وَ لَكِنِ انْتَفِعْ بِكَرَمِهِ بِعَقْلِكَ وَ افْرِرْ كُلَّ الْفِرَارِ مِنَ اللَّئِيمِ الْأَحْمَقِ.
طبق این روایت درس آموز از حضرت امیر (ع) مردم به چهار دسته قابل تقسیم اند:
یک؛ عاقل زیبا منش؛ یعنی کسانی که از موهبت عقل بهره وافر دارند و هم در مقام عمل رفتار کریمانه را به نیکی شناخته و به آن پایبندند. به عبارت روشن تر در جکمت نظری و حکمت عملی بهره وافر و لازم دارند. چنین فردی در عالی ترین مرتبه کمال قرار دارد و همنشینی با او چه از جهت بهره بردن از حکمت نظری و چه از جهت بهره گرفتن از حکمت عملی موکدا مورد توصیه است.
دو؛ جاهل زشت منش؛ یعنی کسانی که نه در حکمت نظری از عقل و درایت برخوردار اند و نه در حکمت عملی اهل زیبا منشی و نیک مرامی است. از چنین کسی از هر جهت باید دوری گزید و فاصله گرفت.
سه؛ عاقل زشت منش؛ یعنی کسی که در حکمت نظری اهل درک و درایت است، اما در حکمت عملی و در رفتار و رویه بهره لازم از درایت اندیشی خود نبرده و به اصطلاح میان اندیشه و منش او فاصله زیاد است. برای استفاده از عقل او همراهی و مصاحبت با چنین فردی توصیه می شود؛ هر چند امام توصیه می فرماید که از زشت رفتاری او فاصله بگیرید.
چهار؛ جاهل زیبا منش؛ یعنی کسی که در حکمت نظری و عقل و عقلانیت چندان بهره ای ندارد، اما در برابر در عقل و در حکمت عملی سهم لازمی دارد. هم نشینی با چنین فردی برای بهره گرفتن از اخلاق و منش زیبای او هم چنان مورد توصیه است.
برگرفته از کتاب «شرح کافی شریف» اثر استاد علی نصیری
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
✳️ بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد مقدس (دامت معالیه)
(بخش 1)
این ناچیز در دهه هفتاد در درس کفایة الاصول و خارج اصول و در مجموع قریب به ده سال توفیق شاگردی استاد معظم و معزز حوزۀ علمیۀ مشهد مقدس؛ آیت الله رضا زاده (دامت معالیه) را داشته و بارها شاهد محبت و لطف ویژه ایشان بودم.
آن چه که قرار است در چند بخش در این بستر بازتاب یابد، متن مصاحبه ای است که توسط این ناچیز در منزل ایشان در تاریخ جمعه 31 اردیبهشت 1372 ه.ش، مطابق با 29 ذی القعدۀ 1413 ه.ق؛ یعنی حدود سی سال قبل انجام گرفت.
استاد معظم پس از پیاده شدن صوت مصاحبه، تمام متن آن را با دقت مورد مطالعه و مداقه قرار داد و مطالب آن را حک و اصلاح فرمود. متن کنونی متن اصلاح شده و نهایی آن مصاحبه است.
گفتنی است که این مصاحبه بنا به درخواست مرحوم شیخ علی اسلامی مدیر پر تلاش موسسه بعثت از این ناچیز انجام گرفت که قرار بود در قالب طرح بزرگی در باره عالمان حوزه علمیه خراسان استمرار یابد که متاسفانه به خاطر مشکلات مالی موسسه دنبال نشد.
بدون تردید بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی اساتید برجسته حوزه برای همگان به ویژه فضلا و طلاب حوزه بسیار مفید و راهگشا است.
لطفاً شرحی کوتاه از زندگی تحصیلی و علمی خود، و اساتیدی که داشتهاید، بیان بفرمائید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
اینجانب به سال یکهزار و سیصد و سیزده هجری شمسی، و در روستایی به نام "بنهنگ" از حومۀ شهرستان تربت حیدریه، به دنیا آمدم و دورۀ تحصیلی من حدوداً سی سال طول کشیده است. از سال 1324 هـ.ش تا سال 1326 هـ.ش، حدوداً دو سال درسهای مکتب و کتابهای فارسی متداول آن زمان را در مکتب خواندم و از سال 1326 هـ.ش وارد حوزۀ علمیۀ تربت حیدریه شدم و تا سال 1332 هـ.ش در آنجا مشغول به تحصیل بودم و از سال 1332 تا سال 1354 که مرحوم آیت الله العظمی آقای میلانی رحلت کردند، در مشهد و نجف مشغول به تحصیل بودم. یعنی از سال 1324 هـ.ش دوران تحصیلاتم شروع شد و در سال 1354 هـ.ش با فوت آقای میلانی به پایان رسید.
البته از این سی سال حدود، سیزده سال(بلکه چهارده سال که یک سال از آن با درس خارج همراه بوده) سطح طول کشید و هفده سال هم در درس خارج شرکت کردم و اساتیدی که افتخار شاگردی آنان را داشته و بیش از یک یا دو ماه از محضرشان استفاده کردهام، در تربت عبارتاند از حاج آقای حسینی که الآن بحمد الله زنده هستند و از طلبههای آن زمان تربت بودند، مرحوم حاج شیخ عبد الله امامی که بعد از پیروزی انقلاب نمایندۀ تربت شدند، آقای حاج شیخ محمد آملی راشد، آقا زادۀ محترم مرحوم حاج آخوند ملا عباس تربتی، که هنوز بحمد الله زنده هستند، مرحوم آقای سید محمد باقر طباطبائی که بعد از پیروزی انقلاب به عنوان اولین امام جمعۀ تربت انتخاب گردیدند.
در مشهد عبارتاند از مرحوم آقای حاج شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری که مطول و تتمۀ ادبیات را نزد ایشان خواندم، و مرحوم حاج سید احمد مدرس که قوانین و لمعتین را از محضر ایشان استفاده کردم، و مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی که سطح عالی رسائل و مکاسب و کفایه را در خدمت ایشان تلمذ کردم. همینجا عرض کنم آخرین گروهی که تمام سطح را از محضر مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی استفاده کردند، بنده و افراد همدورۀ بنده که حدود سیصد نفر بودند، بودیم. پس از آن آن شخصیت کم نظیر مریض و به رحمت ایزدی پیوست و برای همیشه آن مشعل فروزان حوزۀ علمیۀ مشهد به ظاهر خاموش شد.
مرحوم آقای میلانی که شانزده سال در درس خارج ایشان فقهاً و اصولاً شرکت کردم، و جناب حاج آقای وحید خراسانی که فعلاً در قم تشریف دارند، که قریب سه سال در مشهد همزمان با شرکت در درس مرحوم آقای میلانی و یک سال در بحث از درس خارج ایشان استفاده کردم؛ و در نجف عبارتاند از بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مرحوم آقای خمینی و مرحوم آقای خوئی و حاج آقای وحید خراسانی که اشاره شد، یک سال یعنی از اواسط سال 44 شمسی تا اواسط 45 که در نجف بودم، از این اعاظم استفاده کردم.
ان شاء الله تعالی متن کامل مصاحبه در هیجده بخش در کانال بازتاب داده خواهد شد.
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
✳️ این عکس در همان روز مصاحبه همراه با استاد آیت الله رضا زاده (ایده الله تعالی بتاییداته الوافره) گرفته شد.
http://eitaa.com/alinasirigilani
«السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا جَعفَر مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ البَرَّ التَّقِيَّ، أشهَدُ أنَّكَ.. مُسْتَوْدَعُ عِلمِ اللهِ وَعِلمِ الانبِياءِ وَرُكنُ الايمان وَتَرجُمانُ القُرآن»
«شهادت میدهم که تو مأوا و خزانه ی علم خدا و علم پیامبران هستی و رکن ایمان و ترجمان قرآن میباشی»
زیارت حضرت إبن الرضا جواد الائمه علیه السلام
«یا مَنْ دَعاهُ الْمُضطَرُّونَ فَاَجابَهُمْ وَالْتَجَاَ إلَيهِ الْخائِفُونَ فامَنَهُمْ وَعَبَدَهُ الطّائِعُونَ فَشَكَرهُم وَشَكَرَهُ الْمُؤْمِنُونَ فَحَباهُم وَ اَطاعُوهُ فَعَصَمَهُم، وَ سَئَلُوهُ فَاَعْطاهُم وَ نَسُوا نِعَمَتَهُ فَلَمْ يُخْلِ شُكرَهُ مِنْ قُلُوبِهِم، وَامْتَنَّ عَلَيْهِم فَلَمْ يَجعَلِ اسْمَهَ مَنْسِيّاً عِندَهُم، اَسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيهِمَا السَّلامُ حُجِّتِكَ البالِغَةِ وَ نِعْمَتِكَ السّابِغَةِ وَ مَحَجَّتِكَ الْواضِحَةِ وَ اُقَدِّمُهُ بَيْنَ يَدَيْ حَوآئِجي اَنْ تُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ اَنْ تَفعَلَ بي كَذا وَ كَذا»
توسل به حضرت مولانا الإمام الجواد علیه السلام در ساعات روز
✳️ چهار روش اجتهادی رایج در حوزه
در مبحث گذشته دو روش رایج اجتهادی در حوزه معرفی شد.
3. اجتهاد فقاهت محور و روايت مدار
روش «اجتهاد فقاهت محور و روايت مدار» رايجترين روش فقهي است که طي سدههاي متمادي مورد توجه فقهيان شيعه قرار گرفته و عموم موسوعههاي فقهي بر أساس اين روش فراهم آمدهاند.
بر أساس اين روش، عموماً يک کتاب مختصر فقهي همچون شرائعالاحکام و عروة الوثقي به عنوان محور کار فقهي قرار ميگيرد و پس از ذکر عبارتهاي فقهي آن، ديدگاه موافقان و مخالفان به صورت تفصيلي مورد بررسي قرار گرفته و در کنار آنها مداليل روايات مورد توجه قرار ميگيرد.
در اين روش، اجتهاد به معناي رايج کلمه که در آن عقل و استنباطات عقلي از جايگاه ويژهاي برخوردار است، در فقه راه يافته و فرآيند اجتهاد به جاي تکيه اساسي بر نصّ روايات معصوم، از مباني و روشهاي عقلي و اجتهادي براي فهم مداليل روايات بهره ميگيرد.
علامه حلي معتقد است که ابن ابي عقيل (معاصر کليني) نخستين فقيه شيعه است که در کتاب المتمسك بحبل آل الرسول اين روش را مورد استفاده قرار داد و پس از او اکثريت قاطع فقهاء از همين روش براي واکاوي مباحث و مسايل فقهي استفاده ميکنند.
براي اين روش ويژگيهاي ذيل را ميتوان برشمرد: 1. ذکر آراء فقهي با الهام از روايات؛ 2. بهرهگيري از اصول فقه و اجتهاد؛ 3. ارايه استدلال و براهين عقلي و نقلي براي دفاع از آراء؛ 4. استفاده محدود از روايات در دفاع از آراء؛ 5. استفاده از متون مختصر فقهي نظير شرايع الاسلام، عروة الوثقي و وسيلة النجاة؛ 6. اشراب آراء فقهي در دفاع يا رد ديدگاهها؛ 7. کاربست روش فقه مقارن به صورت محدود.
4. اجتهاد روايت محور و فقاهت مدار
نگارنده خود به روش «اجتهاد روايت محور و فقاهت مدار» اعتقاد دارد که بر أساس آن در مرحله نخست، متن روايات بر أساس کتبي همچون وسائلالشيعة مورد توجه قرار ميگيرد و در کنار استخراج مداليل روايات، آراء فقهي مورد بررسي و مداقه قرار گرفته و در نهايت استنتاج فقهي ارايه ميگردد.
از نگاه ما روش اخباريان و اصوليان با همه احترامي که براي آنان قائل هستيم و همه خدمات علمي آنان را ارج مينهيم، با کاستيهايي روبرو است؛ زيرا اخباريان با اعلام بي اعتباري عقل به عنوان يکي از ادله و منابع استنباط، عملاً فرآيند استنباط و اجتهاد و به عبارتي روشنتر، فرآيند دقيق و موشکافانه در فهم متون آيات و روايات که أمثال شيخ انصاري و صاحب جواهر دنبال کردند، را کنار نهادند.
در روش رايج نيز به ميزان کافي روايات اهل بيت^ مورد توجه قرار نميگيرند؛ به اين معنا که از يک سو در عموم موارد تنها شمار اندکي از روايات بابهاي مختلف فقهي مورد توجه قرار ميگيرد و از سويي ديگر، از ميان مداليل مختلف روايات اهل بيت^، تنها در باره مداليل فقهي به معناي خاص، گفت و گو ميشود.
اين در حالي است که دستيابي به ديدگاه شارع مقدس و ارائه نقطه نظر جامع در هر زمينه از أبواب فقهي، به بررسي دقيق همه روايات آن باب و واکاوي موشکافانه همه مداليل آنها باب بستگي تام دارد.
از سويي ديگر، روش «روايت محور و فقاهت مدار» آثار و نتايج موثري را در پي ميآورد که ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد: 1. دستيابي به قواعد عام فقهي؛ 2. امکان استخراج مسائل مستحدثه؛ 3. شناخت مقاصد شريعت؛ 4. آشنايي با علل تشريع احکام؛ 5. آشنايي با چگونگي تشريع احکام؛ 6. شناخت آثار و پيامدهاي اعمال؛ 7. آگاهي از چگونگي تشريع در امتهاي گذشته؛ 8. شناخت مذاهب فقهي مخالف.
برگرفته از کتاب «راهنمای تحصیل در حوزه» جلد دوم، اثر استاد علی نصیری
لینک کتاب در سایت طاقچه: https://taaghche.com/book/38699
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
✳️ بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد مقدس (دامت معالیه)
(بخش 2)
همینجا خاطره از مرحوم آقای خوئی یادم آمد، عرض میکنم: ایشان شبها بعد از نماز مغرب و عشا در مسجدی، کنار صحن حضرت در نجف اشرف به نام مسجد "خضراء" درس میفرمودند.
یک شب بعد از درس خدمت ایشان رفتم، برای یک سوال.
کسی از رفقای من از ایشان سوال کرد:
«آقا شما نظرتان این است که اگر کسی باصطلاح قاچاق و بدون گذرنامه، برای زیارت عتبات به عراق بیاید باید نمازش را تمام بخواند»،
ایشان فرمودند:
«آری. نهایتاً در صورتی که خوف جان یا عرض یا مال داشته باشد.»
کسی دیگر از آقایان نشسته بود، عرض کرد:
«آقا در زمان ائمه(علیهم السلام) مردم با زحمات زیاد به عتبات میآمدند و گاهی با دادن یک دست، ائمه هم منع نفرمودند. حال شما اینجور میفرمایید؟»،
ایشان فرمودند:
«آن زمان با این زمان فرق میکند. در آن زمان هنوز مکتب کربلا و امام حسین(ع) جای خودش را در دنیا باز نکرده بود. خلفاء مایل بودند این چراغ خاموش شود. لذا بر شیعیان واجب بود که نگذارند مکتب از بین برود ولو با قیمت جان و مالشان. اما اکنون به حمد الله، مکتب کربلا در دنیا زنده است؛ چه کسی از ایران و یا جای دیگر به زیارت بیاید چه نیاید، فرق نخواهد کرد. لذا در این زمان اگر برای مسافر عتبات، ترس ضرر جان یا عرض یا مال باشد، لذا معصیت است و باید نماز تمام بخواند.»
آنگاه اشاره فرمودند به اوضاع آن روز ایران و فرمودند:
«الان در ایران چون سرزمین اسلام در خطر است، باید مردم ایران علیه حکومت وقت ایران قیام کنند ولو کشته شوند. مکتب کربلا در زمان خلفا، نظیر اسلام در ایران زمان ماست.»
حال با این فرمایش ایشان در سال 45، دیدگاه ایشان نسبت به انقلاب ایران، کاملاً روشن میشود، لکن چرا بعضی میخواستند ایشان را از همان اول موافق با انقلاب ندانند و کنار و گوشه هم در این رابطه حرفهایی میزدند، بنده نمیدانم. بگذریم.
همانگونه که اشاره کردم، سیزده سال دورۀ مکتب و سطح بود و هفده سال هم درس خارج و از این هفده سال، یک سال در نجف و بقیه در مشهد، در خدمت مرحوم آقای میلانی فقهاً و اصولاً و همزمان با آن سه سال در مشهد در خدمت حاج آقای وحید بودم.
این آقایان اساتید من بودند در این دورۀ سی سال، و تا آخرین درس مرحوم آقای میلانی توفیق شرکت و جزوه نوشتن را داشتم و با فوت آن مجسمۀ علم و عمل و دقت، پروندۀ تحصیلی من که از مکتبخانۀ یک زن با جملۀ "هو الفتاح العلیم" شروع شد، و در مسجد گوهرشاد و فوت آقای میلانی با مبحث ترتب ایادی مکاسب، برای همیشه بسته و مختومه گردید.
این دورۀ سی سال، و تا آخرین درس مرحوم آقای میلانی توفیق شرکت و جزوه نوشتن را داشتم و با فوت آن مجسمۀ علم و عمل و دقت، پروندۀ تحصیلی من که از مکتبخانۀ یک زن با جملۀ "هو الفتاح العلیم" شروع شد، و در مسجد گوهرشاد و فوت آقای میلانی با مبحث ترتب ایادی مکاسب، برای همیشه بسته و مختومه گردید.
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
السلام علیک یا ابّ الامه
السلام علیک یابن محمدالمصطفی و علی المرتضی وفاطمه الزهراوالائمه الکبری سلام الله علیهم اجمعین
یامولای ویاسیدی
«نقدم أجمل التهاني والتبريكات لساحة مولانا بقیةالله الأعظم ارواحنافداه بمناسبة الظهور النوراني لآیة الله الکبری و مَثله العليا، أسم الله الرضي و جنبه العلیّ، نورالأنوار، أب الأئمة الأطهار، امیرالکونین، أميرالمؤمنين علي بن ابیطالب أفضل صلوات الله علیه»
وَإذا شِمْتَ قُبَّةَ العالَمِ
الأعْلي وَأنوارُ رَبِّها تَغْشاها
چون چشمت به گنبد عالَم أعلي افتاد كه انوار پروردگارش پوشانده
فَتَواضَعْ فَثَمَّ دارَةُ قُدْس
تَتَمَنَّي الأفلاكُ لَثمَ ثَراها
فروتني كن كه آنجا خانه قدسي است كه افلاك آرزوي بوسيدن خاكش را كنند
يابنَ عَمِّ النَّبيّ أنتَ يَدُ اللهِ
الَّتي عَمَّ كُلَّ شَيء نَداها
اي پسر عموي پيغمبر توئي دست خدا، كه فرا گرفته سخايش همه چيز را
أنتَ قُرآنُهُ الْقَديمُ وَأوصافُكَ
آياتُهُ الَّتي أوْحاها
توئي قرآن قديم خدا؛ و صفات تو، آيه هاي آن قرآن است كه وحي كرد آن را
خَصَّكَ اللهُ في مَأثِرَ شَتّي
هِيَ مِثلُ الاعْدادِ لا تَتَناهي
اختصاصت داد خداوند به فضائل متعدد، كه مانند اعداد بي پايان است
الهی بحق مولودالکعبه وامّه وابیه
عجّل لولیّک الفرج
✳️ زیارت حضرت امیر (ع) در روز ولادت ایشان مغتنم است.
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ (السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ)، أَشْهَدُ أَنَّکَ جَاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکِتَابِهِ وَ اتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى دَعَاکَ اللهُ إِلَى جِوَارِهِ فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیَارِهِ وَ أَلْزَمَ أَعْدَاءَکَ الْحُجَّةَ مَعَ مَا لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبَالِغَةِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِهِ اللهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَى نُزُولِ بَلائِکَ [شَاکِرَةً لِفَوَاضِلِ نَعْمَائِکَ ذَاکِرَةً لِسَوَابِغِ آلائِکَ] مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوَى لِیَوْمِ جَزَائِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْدَائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیَا بِحَمْدِکَ وَ ثَنَائِکَ
اللهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِینَ إِلَیْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شَارِعَةٌ وَ أَعْلامَ الْقَاصِدِینَ إِلَیْکَ وَاضِحَةٌ وَ أَفْئِدَةَ الْعَارِفِینَ مِنْکَ فَازِعَةٌ وَ أَصْوَاتَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ صَاعِدَةٌ وَ أَبْوَابَ الْإِجَابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ نَاجَاکَ مُسْتَجَابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ أَنَابَ إِلَیْکَ مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَکَى مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ وَ الْإِغَاثَةَ لِمَنِ اسْتَغَاثَ بِکَ مَوْجُودَةٌ [مَبْذُولَةٌ] وَ الْإِعَانَةَ لِمَنِ اسْتَعَانَ بِکَ مَبْذُولَةٌ [مَوْجُودَةٌ] وَ عِدَاتِکَ لِعِبَادِکَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقَالَکَ مُقَالَةٌ وَ أَعْمَالَ الْعَامِلِینَ لَدَیْکَ مَحْفُوظَةٌ وَ أَرْزَاقَکَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْکَ نَازِلَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِیدِ إِلَیْهِمْ وَاصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِینَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوَائِجَ خَلْقِکَ عِنْدَکَ مَقْضِیَّةٌ وَ جَوَائِزَ السَّائِلِینَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوَائِدَ الْمَزِیدِ مُتَوَاتِرَةٌ وَ مَوَائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّةٌ وَ مَنَاهِلَ الظِّمَاءِ [لَدَیْکَ] مُتْرَعَةٌ اللهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعَائِی وَ اقْبَلْ ثَنَائِی وَ اجْمَعْ بَیْنِی وَ بَیْنَ أَوْلِیَائِی بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ إِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمَائِی وَ مُنْتَهَى مُنَایَ وَ غَایَةُ رَجَائِی فِی مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ روایتی درس آموز در باره پاداش خدمت به پدر
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَبِي قَدْ كَبِرَ جِدّاً وَ ضَعُفَ فَنَحْنُ نَحْمِلُهُ إِذَا أَرَادَ الْحَاجَةَ
فَقَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلِيَ ذَلِكَ مِنْهُ فَافْعَلْ وَ لَقِّمْهُ بِيَدِكَ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ لَكَ غَداً.
ابراهیم بن شُعیب گوید:
به امام صادق عَلَیهِ السَّلَامُ گفتم:
من پدری دارم که بسیار پیر و شکسته شده است؛ و ما او را برای انجام حاجت و کارهایش بر دوش و در بَغَل می گیریم.
حضرت فرمود:
تا جایی که توان داری بر این کار ادامه بده، با دست خود برایش لقمه بگیر، که همانا برای فردایت سپری (در برابر آتش جهنم) خواهد بود.
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد مقدس (دامت معالیه)
(بخش 3)
حضرت استاد، با توجه به اینکه فرمودید اساتید مختلفی را تلمذ فرمودید و استفاده کردید و تدریس و سلیقههای اساتید هم که قطعاً مختلف بود، بفرمائید از شیوههای تدریس اساتید و خاطراتی که از آنها به یادگار دارید و استفادههایی که فرمودید، به اجمال صحبت بفرمائید؟
این اساتید محترم من، شیوۀ خاصی در تدریس نداشتند. یعنی سبک تدریس همان شیوۀ متداول حوزهها بود که الان هم جریان دارد. البته از همۀ آقایان استفادۀ علمی و عملی بردهام. اما از بعضی آقایان در بعضی ابعاد استفادۀ بیشتری کردم. [البته اینکه من در اینجا عناوین خاص آقایان و یا لفظ آیت الله را بهکار نمیبرم، به خاطر رعایت وقت و اختصار است.]
از مرحوم حاج #شیخ_هاشم_قزوینی، علاوه بر بعد علمی، از بعد تزکیۀ نفس، صراحت و آزادمنشی و جنبههای اخلاقی، استفادههای زیادی کردهام، و با توجه به اینکه در ایام جوانی در درس ایشان شرکت میکردم، مواعظی که نوعاً در روزهای چهارشنبه داشتند، خیلی برای من سرنوشتساز بود. از مرحوم آقای میلانی، گذشته از بهره برداری اخلاقی، معنوی و تربیتی، با توجه به طول زمان توفیق حضور در درس ایشان، و دقت نظر معظم له، اعتقادم این است که در زمان خودشان از بعد علمی و دقت نظر، فرد کم نظیری بودند، و همین باعث توقف کوتاه من در نجف بود و استفادۀ زیادی کردم. و از حاج آقای وحید که هم اکنون در قم از وجود ایشان عدۀ زیادی استفاده میکنند، هم از جنبه ب علمی، اخلاقی و تربیتی بهره گرفتن، و هم از بعد فکری و شرح صدر، فوق العاده استفاده کردم. ایشان مطلبی را که دنبال میکردم، تا آنجا که به ذهن احتمال خلافی میآمد، متعرض میشدند و چیزی از مطلب باقی نمیگذاشتند. لذا شرح صدر و توسعۀ فکری را از ایشان بهره گرفتم. پس با وجود استفادههای متنوع از همۀ آقایان از مرحوم حاج شیخ قاسم قزوینی و مرحوم آقای میلانی و حاج آقای وحید، از این سه بعدی که عرض کردم، استفادۀ بیشتری کردم.
در مقاطع مختلف در تدریستان، نسبت به مرحوم شیخ هاشم قزوینی خاطراتی را نقل فرمودید که طلاب بسیار متأثر شدند. لطفاً خطراتی از مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی در زمینههای اخلاقی و کرامات ایشان بیان بفرمایید؟
دربارۀ مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی از جنبههای مختلف باید بحث شود. شخصیت ایشان در حوزۀ علمیۀ مشهد شناخته نشد و هنوز هم آنطور که باید، ایشان معرفی نشدهاند که چه انسانی بود و چه خدمتی کرد و در چه شرایطی این همه خدمت کرد. مرحوم حاج شیخ هاشم، از بعد تفهیم مطالب و تبیین مشکلات، خیلی قوی بود. مطالب مشکل را با زبان ساده و مثالهای بسیار جالب، خیلی روشن میکردند و افراد مطلع و آگاه نقل میکردند که در آن زمان در سطح عالی، هیچکس مثل ایشان حتی در نجف نبود. یکی از ابعاد دیگر شخصیت ایشان، این بود که انسانی آزاد، روشن و صریح بود و اعتقادم این است که شاگردان ایشان، از بعد آزادی و صراحت، شاید استفادۀ زیادی از ایشان کرده باشند.
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی (علیهالسلام) کتاب نوشتی؟
به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب الغدیر را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد.
یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرج جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری میکنی، کار تو دفاع از مظلوم است.
ما با اهل سنت بر سر علی (علیه السلام) دعوا داریم ما می گوییم حق با علی است آنها می گویند نه.
حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید.
تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشته ام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید.
می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بی انصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم.
وقتی کتاب ها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی (ع) مظلوم تر نمی شناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری می باشم از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم.
.
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ چند درس تاثیرگذار از زندگی حضرت زینب (ع)
چند درس مهم و تاثیر گذار از زندگی سراسر نورانی زینب کبرا (ع) که می توان آموخت قابل تذکار است:
🔹1. برای تربیت فرزندان به این در و آن در زدن و این کلاس و آن دوره گذراندن لازم نیست. نه امکانات مدرن امروز لازم است و نه لپ تاب و تب لت و نه تلگرام و اینستاگرام؛ همان پیرایه هایی که به دور خود بسته ایم. مهم ترین رکن تربیت فرزندان، عمل و نفس پاک والدین است.
خانه علی و فاطمه (ع) ساده ترین خانه و وسایل آن بی پیرایه ترین وسایل زندگی بود، آن چه که زینب را در تاریخ آن چنان نام آور کرد، جان پاک و نفَس زلال علی و فاطمه (ع) بود. آری، دوصد گفته چون نیم کردار نیست!
🔹2. زندگی سراسر عاطفه و احساس نیست؛ چنان که زن را نمی توان تنها در این حصار دید. عشق و شیدایی زینب کبرا به سالار شهیدان و فدا کردن همه هستی در برابر این عشق و حتی شهادت دو فرزند در صحرای کربلا که آن بانو هیچگاه به روی خود نیاورد، هرگز با حصار تنگ احساسات و عواطف قابل تفسیر نیست. معرفت و معارف دانی و دین شناسی و دین باوری آن بانو را چنین شیدای حقیقت کرد.
🔹3. می توان چنان زیست و چنان اندیشید که همه تلخی ها و ناکامی های ظاهری دنیا را که برای بسیاری سراسر زهر است، زیبا و زرّین دید.
راستی زینب کبرا (ع) به چه درک و درایتی از هستی رسیده بود که در کاخ پر زرق و برق دستگاه جبار یزید و سطوت چشم پُر کن و ملامت های پی در پی او، این چنین سخن بی بدیلی را بر زبان جاری کرد: «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبا چیزی نمی بینم.»
🔹4. می توان در فضای پرآشوب و پرفریب دنیا به دین و شعائر دینی طعنه زد و شادمانه با الگوهای سرمست هالیوودی حجب و حیا را کنار گذاشت و بر کوبیدن بر طبل شعار ظاهر فریب آزادی زنان، روسری را از سر برداشت و زیور و زیبایی زنانه را به تماشا نشاند، اما زینب در کنار حضور تاثیرگذار در تمام صحنه های نهضت کربلا از مدینه تا شام، نشان داد که آن چه که به زن زینت می دهد و او را در چشم جهانیان بزرگ و زیبا می کند، حجب و حیاء و عفت و عفاف است، نه جلوه و جمال.
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
خارج فقه جلسه ۱۱۶۴.mp3
8.75M
✳️ #خارج_فقه (جلسه ۱۱۶۴)
مباحث این جلسه:
۱. بررسی روایات باب «ان من علم بشهاده و لم یشهد علیها ..»
۲. وجوب شهادت با فرض دفاع از مظلوم
http://eitaa.com/alinasirigilani
خارج تفسیر جلسه ۱۱۹.mp3
27.24M
✳️ خارج_ تفسیر (جلسه ۱۱۹)
مباحث این جلسه:
۱. بررسی آیه شریفه «فازلهما الشیطان مما کانا فیه ...»
۲. چرایی لغزش آدم و چگونگی سازگاری آن با مساله عصمت
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ متن ارسالی یکی از دوستان رزمنده
ما همان کهنه رزمندگان پیاده ایم که سواری نیاموخته ایم. مااکنون پریشان هستیم اماپشیمان نیستیم. ما استخوان در گلو وخار درچشم از وضعیت امروز مردم خوبمان شرمنده ایم. شرمنده ایم با صورتی سرخ
*''نسل انتقالی به پایان راه نزدیک میشود''*
اگر متوسط سن رزمندگان دفاع مقدس را ۲۳ سال در نظر بگیریم و سال ۶۳ را متوسط هشت سال دفاع مقدس محاسبه کنیم، سن متوسط بازماندگان دفاع مقدس (رزمندگان، جانبازان و آزادگان) در سال ۱۴۰۰ باید عددی حدود ۶۰ سال باشد و البته آسیب های روحی و جسمی وارده به این افراد، آنان را مشابه پیرمردانی ۷۰ تا ۸۰ ساله (بسته به نوع و شدت آسیب های روحی و جسمی) نشان میدهد.
دیگر خبری از والدین شهدا نیست و تقریبا پدران و مادران شهدا به آخر خط رسیده اند و جمعیت بسیاری از آنان به فرزندان خود پیوسته اند.
آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع اینان می شنویم.
تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر،
کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها، بگردند، تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت را، که نای سخن گفتن ندارد ، پیدا کنند تا مصاحبه ای نمایند.
: اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید:
در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید.
مبادا *ارزشها* در خاکریزها جا بماند، و ارزش ها، مثل امروز، *عوض* شود و *عوضیها* ارزشمند شوند.
می بینید که چگونه ما را *غریبه* میپندارند
!
آن روزها:
*قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن* بر می گشتیم.
*راست قامت* می رفتیم.. *کمر خمیده* بر می گشتیم.
*دسته دسته* می رفتیم. *تنها تنها* بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ..!
اما مردانه، ایستادیم...
باور کنید که:
ما هم دل داشتیم،
فرزند و عیال و خانمان داشتیم.
اما با
*دل* رفتیم... *بیدل* برگشتیم.
با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم.
با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم.
با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم.
با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم.
ما اکنون *پریشان* هستیم.
اما *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟
*۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان یقه سفیدان قافلهی اختلاس* از ما نیستند...
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند* از ما نیستند .
این *خرافات خوارج پسند* وصله ی مرام ما نیست.
ما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمندهایم,,
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردید؟
شما را به آن خون شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
*بگذارم و بگذرم*
سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان
گر سر برود من نروم از سر پیمان
ای خاک مقدس که بود نام تو ایران
فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟
تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک و مرز و بوم دفاع کردند .
احمد ار پی جی زن دوشکاچی قناسه کلاش گرینف احمد موتوری اژدر بنگال
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد مقدس (دامت معالیه)
(بخش 4)
در مقاطع مختلف در تدریستان، نسبت به مرحوم شیخ هاشم قزوینی خاطراتی را نقل فرمودید که طلاب بسیار متأثر شدند. لطفاً خاطراتی از مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی در زمینههای اخلاقی و کرامات ایشان بیان بفرمایید؟
در آن زمان که مجله و روزنامه خواندن را، عدۀ زیادی از مردم برای اهل علم، درست نمیدانستند، مرحوم حاج شیخ هاشم، روی کرسی درست مینشست و درس میگفت، در حالی که مجله و روزنامه اش از جیب قبایش نمایان بود و هیچکس اعتنایی نمیکرد که عدهای از متدینین با فکر خاصی که دارند، از این کار خوششان نمیآیند. بسیار انسانی آزاد، خوشفکر، و صریح بود. بعد دیگری که ایشان در این بعد هم ناشناخته ماند و از دنیا رفت، بعد تربیتی ایشان بود. چهارشنبهها معمولاً ایشان نصف درس را تبدیل به موعظه میکردند و طلبهها را نصیحت میکردند و فوق العاده نصائح ایشان در طلبهها مؤثر بود. هم که کمالات معنوی ایشان عجیب بود و از این جهت هم ایشان انسان فوق العادهای بود. به مناسبتهایی ایشان، گاهی مطالبی را نقل میکردند، غالباً تحت عنوان یکی از آقایانی که حاضر نیست نامش را ببرم، و من اینها را یادداشت میکردم، و بعدها استاد بزرگوارم حاج آقای وحید فرمودند: «این کراماتی که شما نقل میکنید، از خود مرحوم حاج شیخ هاشم بوده» و علی ای حال، ایشان از این بعد هم انسان کم نظیری بود. من فقط یک نمونه از آن را نقل میکنم که دلیل بر عظمت و شخصیت کم نظیر ایشان میباشد؛ نقل میفرمودند که: «من در اصفهان درس میخواندم و همسری داشتم که متعهد بود و خدا بچهای از او به من داد. بچه شانزده ماهه بود؛ تازه به زبان ترکی ننه و بابا میگفت(مرحوم حاج شیخ هاشم ترک بود.) در باغی که متصل به منزل خانم بود، بچه بغل من بود. مشغول قدم زدن بودم که غذا حاضر شود و غذا بخورم و به دنبال درسم بروم. ناگهان بچه یک نگاه تندی به من کرد و بعد از این نگاه تند شروع کرد به صحبت کردن. گفت مرا کی خلق کرده؟ من بدون اختیار گفتم: تو را من خلق کردم، گفت: تو را کی خلق کرده؟ گفتم: پدرم، گفت: پدرت را؟ گفتم: پدرش همینجور [ادامه یافت...] بچه ساکت شد و من هم متحیر که این چه وضعی است که من میبینم؟ داشتم قدم میزدم، مرتبۀ دوم بچه شروع کرد به حرف زدن و گفت: این درختها را کی خلق کرده؟ گفتم: باغبان، گفت: باغبان را که خلق کرده؟ گفتم: پدرش. باز یک سری سؤالات اینجوری. مرتبۀ سوم بچه گفت: دروغ گفتی. من و تو و پدران تو و درختان و باغ و باغبان و همۀ جهان را، خدا آفریده است. ببینید وقتی که خدا میخواهد کسی به اوج کمالات برسد، بچۀ شانزده ماهه در بغلش حرف میزند، آن هم استدلال بر اثبات وجود صانع و خالق متعال. و از طرفی آن بزرگوار هم پاسخی که موافق با اعتقادش نیست، بر زبانش جاری شود؛ تا بچه خودش برهان اقامه کند. این پاسخ به نظرم به همان اندازه خارق العاده است که سؤال بچه.
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir
✳️ همدردی با زلزله زدگان ترکیه و سوریه
از خداوند مهربان برای همه کسانی که در حادثه تلخ زلزله ترکیه و سوریه چشم از جهان فروبستند، طلب رحمت بیکران، برای بازماندگان طلب صبر و اجر و برای آوارگان طلب گشایش امور می کنیم.
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ بازخوانی تجربیات علمی و اخلاقی آیت الله رضا زاده؛ استاد برجسته حوزه علمیه مشهد مقدس (دامت معالیه)
(بخش 5)
از شما شنیدهایم که مرحوم حاج شیخ هاشم، از نظر معیشت سخت در مضیقه بودند، و خاطرهای از ایشان بیان فرموده بودید، لطفاً آن خاطره را برای طلاب بیان بفرمائید؟
مرحوم استاد حاج #شیخ_هاشم_قزوینی عائلۀ بسیار کمی هم داشتند. فقط یک دختر و یک همسر بیشتر نداشتند و یک خانۀ خیلی محقر،و خانۀ ایشان ظاهراً دو اتاق بیشتر نداشت. ولی زندگی بسیار منظم و مرتب و تمیزی داشتند. یک وقتی احساس میکنند که برای همین عائلۀ کوچک، پولی برای خرج کردن ندارند. آن وقتها، متداول بود که در اطراف مسجد گوهرشاد و حرم حضرت رضا(ع)، افرادی مینشستند که کاغذهای مخصوصی داشتند و به اینها، عریضه نویس میگفتند. چون افراد با سواد کم بود، زائرینی که از حضرت رضا(ع) خواستهای داشتند، نزد این عریضه نویس میآمدند. او خواستههایشان را مینوشت و آن عریضه را داخل ضریح مقدس میانداختند و پولی هم به عریضهنویس میدادند. مرحوم حاج شیخ هاشم، تصمیم میگیرد که از فردا صبح، روزی یکی دو ساعت برود آنجا بنشیند و عریضه برای زائران بنویسد و از این راه اجرتی تهیه کند و زندگی اش را تأمین کند و مشغول درسش شود.
همانطور که عرض کردم، یکی از ابعاد شخصیت ایشان، آزادی ایشان بود. چقدر باید انسان آزاد باشد و به تعبیر من چقدر باید توحیدش کامل، و خالی از شرک به تمام معنا باشد، تا کار به مردم نداشته باشد که چه میگویند. وظیفهام این است که عریضه نویسی کنم و پول تهیه کنم، برای ادامۀ زندگی. و اینکه به طلبهها درس بدهد؛
و این دو مطلب را میرساند، اول آزادی ایشان و دوم اهمیت دادن ایشان به درس. ممکن است کسی بگوید حالا که من نان ندارم بخورم، درس را رها کنم و بروم دنبال تأمین زندگی. ولی ایشان این تصمیم را میگیرند و به هیچکس نمیگوید. شب میخوابد. صبح زود در منزل کسی در میزند. وقتی در را باز میکند، یکی از علمای آن زمان مشهد که شاید خیلی هم مشهور نبودند، دستمالی حاوی مبلغی پول به ایشان میدهد و میگوید:
این پولها را بگیر و خرج کن. عریضه نویسی برای شما حرام است و مشغول درست باش. ایشان به احدی آنچه را در ذهن داشته بود، نگفته بود. دستمال را میگیرد؛ میبیند داخل دستمال، بیست ریال و به تعبیر آن زمان، بیست قران پول است. پول را مصرف و به تدریس ادامه میدهند.
آری حجت خدا، #امام_زمان(عج) در توقیع شریف فرمودهاند: «...و لا ناسین لذکرکم ...»
🆔 eitaa.com/alinasirigilani
🌐 www.maref.ir