🍂 مراحل آماده سازی، حمل و نصب لوله های پل بعثت در اروند 1⃣
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🔻 برشی از وصیت نامه
✍🏼 اي کسانيکه مأمور دفن من هستيد! وقتي که مرا در قبر مي گذارند، مشت هايم را گره کنيد تا همه بدانند من با مشت گره کرده به سوي دشمن رفتم، دهانم را باز بگذاريد تا از خدا بي خبران آگاه شوند من با نداي الله اکبر بر دشمن تاختم و چشمانم را باز نگه داريد تا همه بدانند با چشم باز به اين راه رفتم و دشمن را به زبوني کشيدم تا شهادت نصيبم شد.
📍 جنازه شهيد هنگام دفن، با چشمان باز و حالت لبخند و مشت گره کرده بود با وجود اینکه هنگام خاکسپاری کسي از متن وصيت نامه اطلاع نداشته است.
#شهید_ابراهیم_ذوالفقاری_باقرآبادی🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🎥| نماهنگ به تو از دور سلام
🔺 با نوای کربلایی پویانفر
🎨 با هنرمندی فاطمه عبادی محرم_۹۹
◾️ ➕ به کانال راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید| جواب جالب مادر شهیدان کارکوب زاده در مقابل درخواست دعای شهادت مداح اهل بیت(ع) حاج مهدی سلحشور
⭕️ الان باید دعا کنیم که خدایا کاری کن ما شهید نشیم...
#محرم_شهدایی
#رفیق_شهیدم
➕ راهیان نور👇
🆔 @Rahianenoor_News
🔸مروری بر فعالیت های مبارزاتی روحانی شهید، سید علی اندرزگو
تهران- راهیان نور-در روز ۲ شهریور ۱۳۵۷ حجتالاسلام سیدعلی اندرزگو از فعالان مبارزات مسلحانه با حکومت پهلوی در درگیری با ماموران ساواک به شهادت رسید.
🔍متن را در اینجا بخوانید
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور 👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
#روایتگری
🔅 دوسال پیش شب پنجم محرم بود که حسین گفت میای بریم هیئت؟ دعوتم کردن باید برم روضه بخونم... گفتم بریم.
با خودم فک کردم شاید یه هیئت بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا... وقتی رسیدیم جلوی هیئت به ما گفتن هنوز شروع نشده... حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم، تا شروع بشه... نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد...
🔅 وقتی داخل هیئت شدیم جا خوردم، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قرآن خوندنه... بعد از قرائت قرآن، حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه... چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و... هم هیچ کاری نداشت. برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا آنقدر خلوته؟
گفت بله من هر سال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم... گاهی تو این مجالس خلوت که معروف هم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه...
#ذاکر_با_اخلاص
#شهید_حسین_معز_غلامی
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین محرم بدون #سردار❤️
🎙مداحی زیبا با صدای سید رضا نریمانی برای سردار سلیمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
➕ به کانال راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
📊 #اینفوگرافی | #ببینید
🔻 اینفوگرافی شهید حاج قاسم سلیمانی
🎨 طراح: مهدی احمدی
#امتداد 🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🔻 #ستارههای_زینبی
💬 تو شهر حلب دو تاى سوار موتور میرفتیم. دیدم حسن سرش پایین داره میره مدح امیرالمومنین(على علیه السلام) رو میخوند من ترکش نشسته بودم.
🔹 ترسیدم فقط میتونست دو سه متر جلو رو ببینه گفتم داداش مواظب باش تصادف میکنیم. ولى توجه نکرد
🔅 همینطور که میخوند. با ناراحتى گفتم، سر تو بیار بالا خیلى خطرناکه. باز هم به حرفم توجه نکرد، داشتم عصبانى میشدم. که با جدیت گفت:
📍چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا. یک لحظه توجه کردم به دور و برمون. دیدم اطوافمون پر از زنهاى بى حجاب، میترسید چشمش بیوفته به نامحرم.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | الهی نصیرمان باش ...
🔻 سردار شهید نورعلی شوشتری:
دیروز از هرچه داشتیم، گذشتیم؛ امروز از هرچه بود، گذشتیم
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز…!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود…
آنجا (جبهه) بوی ایمان میداد و این جا ایمانمان بو !! میدهد!!…
🔅 آنجا درب اطاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی ازآن توست
الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید
الهی: نصیرمان باش، تا بصیر گردیم.
بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم و آزادمان کن تا اسیر نگردیم…
#شهید_شوشتری🌷
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | امتحان خدا ...
💠 شهید مصطفی صدر زاده:
امتحان خدا جلو رومونه، اونی بعدا سرش بالاست و سینه ش جلو، که اینجا نمره منفی نگیره. حواسمون باشه، شرمنده آقا نشیم ...
#شهید_صدرزاده
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
Shab5_Moharam_Banifateme.mp3
5.6M
🔊عمو جونم توی گودال دیدم افتادی جون دادم...
🔊روضه حضرت عبدالله بن حسن علیهما السلام - شب پنجم محرم
🎤حاج سیدمجید #بنی_فاطمه
☑ کانال اشک - پایگاه نشر روضه
Eitaa.com/Kanal_AshK
🌹از عسل شیرین تر...
❣️قرار نبود به عملیات برود!... نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی!... انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 13ساله!... کسی اسمش را نمی دانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند.شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند!
🌼آن شب قرعه به نام 💕 قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه می کردند و زار زار گریه می کردند!روضه از این مجسم تر نمی شد!
❣️شب، عملیات شروع شد!...
بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود.تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست!...
🌼وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود!😰 وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند، دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: ❣️نام:قاسم!💓می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر است!...
🌹چرا روزه حضرت قاسم(ع)را می خوانند...؟
❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید، رئیس جمهور دلش لرزید، دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت وگفت، پسرم! شمامگر درس و مدرسه نداری. درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد وحالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید، رئیس جمهور مرحمت راجلو کشید و در آغوش گرفت و روبه سرتیم محافظانش کرد و گفت: یک زحمتی بکش باآقای...ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت: این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید، هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه راهم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و .... 🌿کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد، حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که اوراسرکاربگذاردمی رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و"مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر به شهادت رسید....
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت #ناصر_کاوه
شهادت حضرت علی اصغر (ع): یکی از فرزندان امام حسین (ع) در روز عاشورا کودک شیرخوار ایشان علی اصغر (ع) بود که از شدت تشنگى بى تاب گشته بود.
امام (ع)، خطاب به دشمن فرمود:
«از یاران و فرزندانم، کسى جز این کودک نمانده است. نمیبینید که چگونه از تشنگى بى تاب است؟» در «نفس المهموم» آمده است که فرمود: «ان لم ترحمونى فارحموا هذا الطفل»، در حال گفتوگو بود که تیرى از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم على اصغر (ع) را درید. امام حسین (ع) خون گلوى او را گرفت و به آسمان پاشید...😭😰
💥 خاطره نزار قطری از عنایت حضرت علی اصغر(ع): 👈 چند سال پیش در کشور کویت مداحی میکردم که یکی از جوانها پیش من آمد و گفت خیلی وقت است که ازدواج کردم ولی بچهدار نمیشوم، من هم تازه با همایش شیرخوارگان حسینی آشنا شده بودم و فهمیده بودم چه کارهایی انجام میدهند... به آن جوان گفتم یک مجلس روضه برای حضرت علی اصغر(ع) بگیر و بانوان را دعوت کن و همسرت هم پذیرایی این مراسم را بر عهده بگیرد، او هم همین کار را انجام داد، حتی یک ظرف شیرینی برای من فرستاد...😇 تقریباً یک سال و اندی از این ماجرا گذشت و این بار برای مداحی جشن ولادت پیامبر اکرم(ص) راهی کویت شدم، داشتم به شادی مولودی میخواندم که یک دفعه چشمم به آن جوان افتاد که لبخند میزد و پسری در بغل داشت.🌷وی با اشاره به اینکه شعار همایش شیر خوارگان حسینی «یا مسیح حسین یا علی اصغر ادرکنی» است، ادامه داد: در هواپیما فکر میکردم چه شباهتی میان حضرت عیسی(ع) و حضرت علی اصغر(ع) است، زیرا حضرت علی اصغر(ع) در میان ما عربها به عنوان عبدالله رضیع معروف است...💕 این مداح اهل بیت گفت: قرآن کریم از زبان حضرت عیسی(ع) میفرماید: «قَالَ إِنِّی عَبْدُاللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا، وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا أَیْنَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا»، واقعاً حضرت علی اصغر(ع) مسیح است، همان گونه که حضرت عیسی مسیح(ع) مرده را زنده میکند، حضرت علی اصغر(ع) هم، به زوجهای نابارور فرزند عطا میکند و حاجت حاجتمندان را میدهد... به گزارش مشرق...
💥 على اصغر، یعنى درخشان ترین چهره کربلا، بزرگترین سند مظلومیت قیام امام حسین(ع) و معتبرترین زاویه شهادت... چشم تاریخ، هیچ وزنهاى را در تاریخ شهادت، به چنین سنگینى ندیده است...على اصغر را باب الحوائج میدانند، گر چه طفل رضیع و کودک کوچک است، اما مقامش نزد خدا والاست.😭
طفل شش ماهه تبسم نکند پس چه کند
آن که بر مرگ زند خنده، على اصغر توست
🌹باباعلی اصغرم
❣️....سخنی باعلی اصغر عزیزم:علی جان تو اوج شیرین زبانی تو دارم میرم ماموریت برام سخته ولی چاره ای نیست؛ مواظب مادرت باش و همیشه به او خدمت کن وهیچ وقت به اوبی احترامی نکن؛ از اینکه فرزند شهید هستی هیچ وقت ناراحت نشو چون من با خدا معامله کردم وخدا با شما و خدا همیشه با شماست وچه همراه بهتر و خوبی جز خدا؛ دوست داشتم وقتی که بابا،بابا می گفتی من پیشت بودم،ولی چاره ای نیست. من و دوستام رفتیم تا تو و امثال تو در آرامش زندگی کنید...
❣️"دوست دارم، نفسم، اصغرم"❣️
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصر_کاوه
منبع: سایت تبیان قسمتی از وصیت نامه شهیدمدافع حرم مهدی علیدوست
🌹حاجی خدا بیامرز میگفت :
تاحالا دیدین وقتی انگشتتونو میذارین کف دست نوزاد چه جوری محکم انگشتتونو می گیره؟
الهی شش ماهه ی اباعبدالله (ع) همونجوری دستتونو بگیره....
مرحوم آیت الحق آیت الله حق شناس در عالم رؤیا امام حسین علیه السلام را دیده بود.
امام حسین علیه السلام به ایشان فرموده بودند : "حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟
مگه شما علی اصغر ندارید؟
آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام (ع) فرمودند نمی خواد به روضه خوان بگی، خودت روضه علی اصغر را بخوان."
یکی از ویژگیهای آیت الله حق شناس که بسیاری از شاگردان و علاقه مندان او از آن آگاه بودند، مراتب ارادت وی به حضرت علی اصغر(ع) و استمداد از روضه ایشان است. ایشان برای برآورده حاجات توسل به این شیرخوار بزرگوار روضه ایشان را توصیه می فرمودند. لازم نیست که خیلی مفصل روضه خوانی شود. همین که با توجه به این باب الحوائج ششماهه بگویید:
السلام علیک یا علی الاصغر السلام علیک و رحمة الله و برکاته🌹
📎 فقط یڪ آرزو دارم ....!!!
گفت : ‹‹توۍ دنیا بعد از شہادت فقط یڪ آرزو دارم: اونم اینڪہ تیر بخوره بہ گلوم››.
تعجب ڪردیم. بعد گفت: ‹‹یڪ صحنہ از عاشورا همیشہ قلبمو آتیش می زنہ؛ بریده شدن گلوۍ حضرت علی اصغر ›› والفجر یڪ بود ڪہ مجروح شد یڪ تیر تو آخرین حد بردنش، خورده بود بہ گلوش.
وقتۍ می بردنش عقب، داشت از گلوش خون می آمد.
می گفت: آرزوۍ دیگہ اۍ ندارم مگر شہادت
🌷 #شهیدعبدالحسین_برونسے