eitaa logo
کانال نوای عاشقان
14.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
352 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا بنت رسول الله،السلام علیک یا بنت موسی ابن جعفر یا اخت الرضا یا عمة ولی الله یا اخت ولی الله یا بنت ولی الله اشفعی لی فی الجنة بریم کنار حرم فاطمه معصومه ،امام صادق علیه السلام فرمود هر کی میخواد ما اهل بیت و زیارت کنه ،قم ،فاطمه معصومه رو زیارت کنه ،خیلی مقام داره همه از درکش عاجزند، ای عمه ی بزرگوار امام زمان دیده بر راهم و با گریه کمی آرامم 2 محتضر، خسته، از این بی کسی ایامم ازهمان کودکی ام روزی من هجران شد چهارده سال هم از وصل پدر ناکامم ▪️چهارده سال بابام رو ندیدم براش خواستگار زیاد میومد ،می فرمود تا بابام رو نبینم .... از تو یک نامه فقط مانده برایم چه کنم؟ شده تسکین به همین نامه کمی آلامم ▪️نامه ی امام رضا براش باقی موند چقدر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسله خوش نامم وقتی آمد وارد شهر قم شد بزرگان از علمای قم همه پا برهنه رفتن استقبال بی بی اونقدر براش گل آورده بودن گفتن عمه ی امام خواهر امام دختره امامه... چقدر خوب شد اینجا سروکارم افتاد میهمانِ قم و این سلسله خوش نامم چشم ناپاک نیفتاده سوی محمل من فکر آوارگی زینبو شهر شامم،....آی مردم.. جز سلام،از همه یک بی ادبی نشنیدم سربازار ندادست کسی دشنامم داغها دیدم اگر بی کس و تنها نشدم دست بسته سرهر کوچه تماشا نشدم عزتم را نشکستند خیالت راحت داره با امام رضا حرف میزنه عزتم را نشکستند خیالت راحت داره با امام رضا حرف میزنه عزتم را نشکستند خیالت راحت غیرتم را نشکستند خیالت راحت پر خاکی ننشسته به روی چادر من حرمتم را نشکستند خیالت راحت کسی از بام به پیشانی من سنگ نزد صورتم را نشکستند خیالت راحت مثلِ کوفه وسط خطبه ی من کف نزدند صحبتم را نشکستند خیالت راحت دست بر سینه مودب همه ره وا کردند شوکتم را نشکستند خیالت راحت ▪️برا زینبم همین کارها رو کردن با لگد باز نکردند درِ بیت النور خلوتم را نشکستند خیالت راحت قم کجا شام کجا غربت سادات کجا سرِ بر نیزه و دروازه ساعات کجا حالا آگه میخوای خوب گریه کنی بسم الله... دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره ی بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند ▪️سیدها به من اجازه میدن یکی دو جمله بگم.... یک زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند وای وای وای دست انداخت یکی پرده ی محمل را کند جلوی چشم علمدار خدا رحم کند ▪️با هزار خجالت با هزار سرافکندگی عرض میکنم راهشان از گذر برده فروشان افتاد اینهمه چشم خریدار خدا رحم کند ای جانم زینب .... زینب از دور صدا زد نزنیدش با سنگ یک سر و اینهمه آزار خدا رحم کند 🏴🏴🏴 میون اون همه شلوغی چشمم افتاد به سر بریده صدا زد : نیزه داران همه مستند نیفتی پایین 2 حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند حسین ......🍃🍃🍃🍃 حالا روضه بخونم دلهاتون رو ببرم کنار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیه،بدن بی بی رو برداشتند میان تابوت ، همه ی قم ، اطراف،سیاه پوشه" آنقدر مردم برا تسلیت گل آوردند پیکر خانم میان تابوت بین گل ها غرق شد کنار قبر آوردند ،آی... شنیدید اون شخص میگه دیدم دو تا سوار اومدن همه کنار رفتن اختیار از همه گرفته شد،این بدن رو میان خاک گذاشتند ای وای ای وای میگم بدن این فاطمه رو روز برداشتن ،بدن این خانم رو خوب تشیع کردن همه گل آورده بودن ،سلمان میگه در خانه ی علی باز شد دیدم یه بدنی رو غریبانه بیرون آوردن حسنین جلو جنازه ،مظلوم عالم سر برهنه پا برهنه دنبال جنازه یه وقت شنیدن یه کسی صدا می زنه مادر مادر اماه ....،کیه داره جانسوز ناله میکنه دختر علی زینبه ،اینجا دنبال تابوت مادر دوید ،اصلا مثل اینکه دویدن شده سهم این خانم  راوی میگه از خیمه ها یه زنی بیرون اومد دودستش رو، رو سر گذاشت فنادا به صوت الحزین ......،یا حسین .....
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة سربازای امام زمان با آقا مناجات کنند وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً حالا همه باهم یابن الحسن.... ▪️آقا سلام روضه ی مادر شروع شد(۲) ▪️باران اشک های مکرر شروع شد ▪️آقا اجازه هست بخوانم برایتان ▪️این اتفاق از دم یک در شروع شد ▪️تا ریشه های چادر خاکیِ مادرت ▪️آتش گرفت ، روضه ی معجر شروع شد خود بی بی داره گزارش میکنه فَجَمَعُوا الْحَطَبَ الْجَزَلَ عَلَي بابِنا وَأَتَوْا بِالنَّارِ تا هیزم ها رو آتش زدند فَسَقَطْتُ بِوَجهِى وَ اَنا حٰامِلٌ و النّار تَسعَرُ و تَسفَحُ وجهى یعنی هم آتش صورتم رو سوزاند هم با صورت زمین خوردم... ▪️تا ریشه های چادر خاکیِ مادرت ▪️آتش گرفت ، روضه ی معجر شروع شد ▪️فریاد های مادر پهلو شکسته ات ▪️تا شد فشار در ، دوبرابر ، شروع شد ▪️این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب ▪️بی اختیار گریه ی حیدر شروع شد اسماء میگه من آب میریختم فَلما جَنَّ اللَّیل غَسَّلَها بِماء الجنّة... ملائکه هم دارند بدن رو برمیگردونن... یه وقت دیدم.. فَبَکیٰ ابوالحَسَن..بُکاءًطویلا... تاریکی شب... غسل زیر پیراهن... علی چی دیده... قطعا چیزی ندیده بود... اما وقتی داره دست میکشه و غسل میده.. علی مرد جنگه..زخم های کاری و جنگی رو میشناسه... فقط همین نقل شده تو تاریخ... تا دستم رسید به بازوی ورم کرده.... ▪️وقتی رسیدقصه به اینجای شعر من ▪️ایام خانه داری دختر شروع شد حال این روزای بی بی دو عالم اینه.. بٰاکِیَةَ العَین خانم کمک کن ما هم..رزق گریه داشته باشیم... یعنی نه یه بار نه یه روز... مَا زالَت بَعدَ اَبِیها بٰاکِیَةَ العَین مُحتَرِقَةَ القَلب و یُغشیٰ عَلیها ساعَتاً بَعدَ ساعة... یعنی دم به دم مادرمون از حال میرفت... یه لحظه به هوش اومد... دید علی بالا سرشه.. نمیدونم تو چشمان امیر المومنین چه دید.. فرمود .... ابکِ لِی یٰا اَبالحسن وَابکِ لِلیَتاما علی جان برا من و بچه یتیمام گریه کن... اما ولا تَنسَ قتیل العِدٰاء بِطَفِّ العِراق... امیر المومنینم گریه کرد.. زبان حال علی رو بگم... گفت... ▪️خانم شده پاییز بهار منو تو.. ▪️غم و غصه ست، کنار من و تو.... ▪️برو زهرا ولی کرب و بلا.. ▪️ته گودال، قرار من و تو... حسین.... ===================
❣‌ ﷽❣ السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله ✨سلام ای یار دور ازما نشسته ✨سلام ای بدتر از ما دل شکسته ✨سلام ای آشنا همچون غریبان ✨سلام ای مرهم وداروی دردم ✨سلام کردم بگم خوب نیست جدایی ✨سلام کردم نگی دریادمانیست سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله صلوات بفرست ‌‌‌•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بسم‌ الله الرحمن الرحیم اینجا دیار گریه کن ها از قدیم است دولت سرای حضرت عبدالعظیم است صاحب لوای این حرم شاهی کریم است تنها پناه بی پناهان این حریم است با لطف این آقا گدا عبد خدا شد هرسائلی در این حرم حاجت روا شد بوی حسن دارد ضریح دل ربایش قربان رنگ سبز این گلدسته هایش اینجا غمی دیرینه دارد گریه هایش این سرزمین خیلی گران باشد بهایش این خاک را وعده به یک نامرد دادند داغ حسین را بر دل زهرا نهادند شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده بر روی اسرارش خدا پرده کشیده از راه می آید زنی قامت خمیده لب میگذارد روی حلقوم بریده فریادهای یا بنی پا بگیرد حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد گیسوی خود را ریخته روی گلویش مادر بود اینگونه شکل گفتگویش گوید بنیّ یا بنیّ یا بنیّ برخیز آمد مادرت زهرا بنیّ دیدم خودم در عصر عاشورا بنی افتاده بودی زیر دست و پا بنیّ من بی وضو موی تو را شانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم از تشنگی لبهای عطشانت به هم خورد ترکیب ابروها و چشمانت به هم خورد از شدت ضربه دو دندانت به هم خورد آیه آیه نذر قرآنت به هم خورد راه تو را در گودی گودال بستند بر پیکر تو نیزه ها را می شکستند
نام گرامی‌اش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می‌برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکید در مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش‌الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل‌بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ‌کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل‌سیرتان عشق به مدحش سروده‌اند اخلاق او لطیف‌تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می‌رسید زیرا صراط زندگی‌اش مستقیم بود هفتاد و نُه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایۀ امید و ولایت مقیم بود پروانۀ بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق، بهشتی‌شمیم بود عبد حقیرِ اوست «وفایی» اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود ✍
میرزا محمدی بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ فی بَعْضِ الاْیامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیک السَّلامُ قالَ اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ *اینجا که چیزی نشده بود .. به بابا اشاره کردی از ضعفُ و ناتوانی بی بی جان .. پیغمبر یه لحظه ام نمی تونه ضَعفِ تورو ببینیه .. آخ این روزا چه ضعفی داشتی خانم .. کاری کردن ازت دیگه چیزی باقی نموند .. نَاحِلَةَ الْجِسْمِ .. بَاكِیَةَ الْعَیْنِ .. ببین ضعف به جایی رسید که فرمود فضه من صورتم رو نمی تونم برگردونم .. سادات من معذرت میخوام ، مادرتونُ چه جوری زده بودن که حتی صورتشم نمی تونست برگردونه ..* فَقَالَ یا فاطِمَةُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِی الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا قُرَّةَ عَینی وَثَمَرَةَ فُؤ ادی فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَةً طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَک تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا صاحِبَ حَوْضی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکساَّءِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِی الْحُسَینِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا قُرَّةَ عَینی وَثَمَرَةَ فُؤادی فَقالَ لی یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَکِ راَّئِحَةً طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ جَدّی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک وَاَخاک تَحْتَ الْکساَّءِ فَدَنَی الْحُسَینُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیک یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکما تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا شافِعَ اُمَّتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِک اَبُوالْحَسَنِ عَلِی بْنُ اَبی طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک رائِحَةً طَیبَةً کاَنَّها راَّئِحَةُ اَخی وَابْنِ عَمّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِی نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَخی یا وَصِیی وَخَلیفَتی وَصاحِبَ لِواَّئی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ عَلِی تَحْتَ الْکساَّءِ ثُمَّ اَتَیتُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَن اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ قالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا بِنْتی وَیا بَضْعَتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکساَّءِ فَلَمَّا اکتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکساَّءِ اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَی الْکساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیدِهِ الْیمْنی اِلَی السَّماَّءِ وَقالَ َللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی وَحاَّمَّتی لَحْمُهُمْ لَحْمی وَدَمُهُمْ دَمی یؤْلِمُنی ما یؤْلِمُهُمْ وَیحْزُنُنی ما یحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ مِنّی وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِک وَبَرَکاتِک وَرَحْمَتَک وَغُفْرانَک وَرِضْوانَک عَلَی وَعَلَیهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ فی مَحَبَّةِ هؤُلاَّءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یارَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ 👇
ادامه 👇👇👇👇 .
النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَهْبِطَ اِلَی الارْضِ لاِکونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک فَهَبَطَ الامینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِی الاعْلی یقْرِئُک السَّلامَ وَیخُصُّک بِالتَّحِیةِ وَالاکرامِ وَیقُولُ لَک وَعِزَّتی وَجَلالی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَةً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ لاَجْلِکمْ وَمَحَبَّتِکمْ وَقَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَمینَ وَحْی اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ لاَبی اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکمْ یقُولُ اِنَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِی لآَبی یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنی ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ فَقالَ النَّبِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الآَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا *یعنی الان محلِ نزولِ رحمتِ خداست .. ملائکه دارن استغفار میکنن ، از همۀ اینا بالاتر خوده صاحب روضه حضرتِ صدیقۀ طاهره داره برامون استغفار میکنه .. اسماء میگه غسل کرد ، سورۀ یس زو خواند ، به من فرمود تو بستر دراز میکشم ، ساعتی بعد صدام بزن ، اگه جواب ندادم برو مسجد علی رو خبر کن .. قبل از اینکه تو بستر دراز بکشه دیدم آخرین مناجاتشُ اینجوری شروع کرد : اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْاَلُکَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی وَ شَوْقِهِ اِلَیَّ، وَ بِبَعْلی عَلِیِّ الْمُرْتَضی وَ حُزْنِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحَسَنِ الْمُجْتَبی وَ بُکائِهِ عَلَیَّ، وَ بِالْحُسَیْنِ الشَّهیدِ وَ کَآبَتِهِ عَلَیَّ، وَ بِبَناتِیَ الْفاطِمِیَّاتِ وَ تَحَسُّرِهِنَّ عَلَیَّ، اَنَّکَ تَرْحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلْعُصاةِ مِنْ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ وَ تُدْخِلُهُمْ الْجَنَّةَ بی بی برا همه دعا کرده .. حقِ دعاش اینه خوب اقامۀ عزا کنی ..* فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکعْبَةِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَةِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِیٌ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَرَبِّ الْکعْبَة *وقت گذشته دو سه جمله روضه و التماسِ دعا ، ساعتی گذشت ، اسماء هرچه صدا زد دید فاطمه جواب نمیده .. گریبان پاره کرد ، حَسَنین سلام الله آمدند .. تا حالا سابقه نداشته مادرِ ما این ساعت ، غروب استراحت کنه ..اسماء هرکاری کرد مخفی کنه نتونست .. آخرالامر گفت بچه ها برید باباتون علی رو خبر کنید .. یا صاحب الزمان .. علی میدونه داغِ زهرا چقدر سنگینه .. تو مسجد نشسته بود ، این خونه ای که درش به مسجد باز میشد یه وقت دید دوتا آقازاده هاش سراسیمه دارن میان .. هنوز حرفشون تموم نشده علی بلند شد .. ابن عباس میگه بلند نشده با صورت زمین خورد .. از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ، بعضی ها گفتن سه مرتبه خورد زمینُ بلند شد .. هی میگفت : بِمَنِ الْعَزَاءُ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ .. (جانم ... آماده ای به وصیتِ فاطمه عمل کنی یا نه ؟..) کربلا هم دخترِ همین علی از خیمه پا برهنه ، سراسیمه دوید .. این لباسِ عربی مانع میشد .. هی زمین میخوردُ بلند میشد .. هی میگفت وا محمدا .. وا حسینا .. ====================
record_۲۰۲۴-۰۹-۲۸_۲۱-۵۲-۳۲.wav
16.62M
شاعر علیرضا علوی زنجانی اهنگ ؛به رهی دیدم برگ خزان دستگاه آواز بیات اصفهان اجرا ؛مداح اهلبیت استاد محمد رضا رضایی
ولادت امام حسن عسکری (ع) آواز ابوعطا (گوشه حجاز ) شاعر علیرضا علوی زنجانی 🌺🌺🌺 گوز آچوبدور عسکری بو گون گلدی جهانه مژده اولا شیعه لریندن صاحب الزمانه شادلیق ایدون شاد گونلری اولوبدو برپا محضروندن ایستین بو گون سیز عیدیانه سسلنیر بلبل ، هم آغاج هم گل ، خدا گل زهرانی ایت نظر مولا ، ای شه والا ، بو شیعیانه (اوج ) اگر که با این دل خسته، عهدی به بستم به یاد تو ، ای عزیز من ، من مست مستم نگار من ،نازنین من ،به پات نشستم بیا در بَرَم ای گل زهرا ای مه دلها تازه کن عهدی خدا که من نشکستم 🌺🌺🌺 شاعر علیرضا علوی زنجانی ۱۴۰۳/۷/۵
سبک سرود امام حسن عسگری.wav
14.47M
اجرا استاد محمد رضا رضایی شاعر علیرضا علوی زنجانی
ولادت امام حسن عسکری علیهم السلام شاعر علیرضا علوی زنجانی اهنگ ؛به رهی دیدم برگ خزان دستگاه آواز بیات اصفهان اجرا ؛مداح اهلبیت استاد محمد رضا رضایی 🌺🌺🌺 گل گلزار علوی ای خلقتین عالی هدفی یا عسکری مولا رهبر عالی نسبی گل پسر شاه نجفی یا عسکری مولا غم و غصه شده رها عالم شده پر شور صفا یا عسکری مولا کیم باخسا گوزل صورتیوه مولا سوئلر گلوب دنیایه خود طاها حیدر ده سنه فخر ائلیر هر آن ای یاور و دلداده ی عاشق ها ای عاشق شیدا ، دلداده ی زهرا گویمت من عاشق توام به به چه صفایی ، به به چه جمالی من ندیده عاشقت شده ام آه ...... (( بار غمش در ، دل بنشاندیم در ره او ما ، جان بفشاندیم تا شود نو گل گلشن و زیب چمن)) آمد گل من با شادی، آمد پسر هادی رفته زه دلم غم ها ، آمد به دلم شادی عشقون بهاری گلدی فاطمه نگاری دلداده لرین یاری عسکریدی آدی ای تازه گل گلشن خوش آمدی ای حسن هر کس ایده توسل حاجاتین آلار سندن شرفین معیاری گلوب دلداده لرین یاری گلوب عسکری دی آدی عشقمون بهاری گلوب فاطمه نگاری گلوب عسکری دی آدی 🌺🌺🌺 ۱۴۰۳/۷/۴ التماس دعا بیداد زمان ترانه ماندگار دهه چهل، در دستگاه آواز بیات اصفهان از دستگاه‌های موسیقی ایرانی ساخته شده است. این شعر را با نام‌های مختلف از جمله بیداد، بیداد زمان، برگ خزان، به رهی دیدم… و غیره می‌شناسند و نسل‌های متمادی به شنیدن این آهنگ علاقه‌مند هستند. 
record_۲۰۲۴-۰۹-۲۸_۲۱-۵۲-۳۲.wav
16.62M
شاعر علیرضا علوی زنجانی اهنگ ؛به رهی دیدم برگ خزان دستگاه آواز بیات اصفهان اجرا ؛مداح اهلبیت استاد محمد رضا رضایی
غلام قنبرم: 🔻🔻🔻🔻 شمس عالمتاب ما یا حضرت عبدالعظیم«ع» نور قلب مرتضی یا حضرت عبدالعظیم«ع» شهر ری را با حضور خود منور کرده ای بر وجودت مرحبا یا حضرت عبدالعظیم«ع» میزند طعنه به جنت آن ضریح قدسی و آن حریم کبریا یا حضرت عبدالعظیم«ع» سنگ فرش صحنتان چون شهپر بال ملک میدهد جان را صفا یا حضرت عبدالعظیم مدح تو گویند دائم قدسیان آسمان هرزمان و هر کجا یا حضرت عبدالعظیم«ع» می رباید مرقد و گلدسته‌ها و گنبدت قلب هر بیننده را یا حضرت عبدالعظیم«ع» من چه گویم نزدتان وقتی که صد حاتم بود بر سر خوانت گدا یا حضرت عبدالعظیم«ع» حضرت موسی و عیسی مفتخر زانکه بُدند سائل جد شما یا حضرت عبدالعظیم«ع» تو عظیم ابن العظیمی ای کریم ابن الکریم مثل جدت مجتبی یاحضرت عبدالعظیم«ع» ثبت گردد در ثواب زائر قبرشما یک ثواب کربلا یا حضرت عبدالعظیم«ع» مبتلای مبتلایم دردمندم ای شها درد من را کن دوا یا حضرت عبدالعظیم«ع» پس کرم بنما تفضل کن شوم با دستتان زایر خون خدا یا حضرت عبدالعظیم«ع» 💠💠💠9⃣3⃣8⃣💠💠 مجید مراد زاده
. 🏴 آتیش بجون من زده،ای پسرم داغ غمت ببین گرفته ام به بر،زانوی غم زماتمت جای توخیلی خالیه،این روزا توی خونه مون دردغم توافتاده،ای نازنین به جونمون چسان باراین مصیبت برشانه گیرم دیگه دارم از فراق رویت می میرم دلم شد تنگت عزیز جانم کجایی چگونه طاقت بیارم از این جدایی            پسرجان(یااسم متوفی) دارم میمیرم ازغمت،بگو چیکارکنم پسر ببین چگونه داغ تو،زده به سینه ام شرر من آرزو بدل شدم،ندیده ام شادی تو آخر نشدکه ببینم، اون روز دامادی تو دریغا شام خوشی تـو بی سحر بود نصیب من درد و داغ روی پسر بود دریغاکه عاقبت جسم تو کفن شد فـراق روی تـو قـاتل جـون من شد              پسرجان یا(اسم متوفی) ✍ 👇
4_5832428277863551818.ogg
4.88M
آتیش بجون من زده،ای پسرم داغ غمت
  داغ جوان خيلي جانسوزه...   پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه...   وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد...   برادر ميگه: خدايا كمرم شكست... خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه... امابميرم براي دل مهربون مادر... مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه...   از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد... چرا؟؟؟    آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه...       اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند...   تسليت دادند، ابراز همدردي كردند...   اما بميرم براي دل داغديده ي حسين...   فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید...  پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد  پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد    پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد، انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.   اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد.  آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.    لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.    لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.    هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...    گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا  پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.    اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ...    پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده   پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده    پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد   پسـر كنـار پـد ر ناله اي زد و جان داد    🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فلک بُردی ز باغم حاصل من زدی آتش تو آخر بر دل من ندیدی اشک چشم مادرش را چرا بردی ز باغش حاصلش را عجب نامردی ای دنیای فانی ربودی دخترم را در جوانی ز خاک غم گِلِ من را سرشتند به تقدیرم چنین غم را نوشتند عزیزم قامت بابا شکسته شدم از زندگی بیزار و خسته در و دیوار غبار غم گرفته چرا تقدیر ، شانسم کم گرفته تو ای زیبا گل در خاک و خفته درود زندگی را زود و گفته چسازد بعد بابای زارت بیاید هرشب جمعه مزارت اگر چه داغ تو بنموده پیرم مرا از زندگانی کرده سیرم کنم در خاطرات خود مصوّر غم آن نو جوان شهزاده اکبر نبوده در تن تو زخم شمشیر چو دیده زخم پیکر شد حسین پیر ترا با عزّ و ناز بر دوش کشیدن ولی جسم علی صد جا بریدن نبوده جای بوسه بر تن او نموده اربأ اربا دشمن او بده صبری تو ای خلاق باری دگر بس کن (صفا) کم کن تو زا @navaye_asheghaan
بی‌تو چه سخـت می‌گـذرد انتـظـارها پـایـان رسـیـد عـمـر همه روزگارها صدپاره شد قلب زمان از وفور زخم خون می‌چکد ز چشم زمین بر مدارها در امتداد ظلـمت این فصل‌های سرد جـلـوه نـمی‌کـنـنـد چـرا نـوبـهـارهـا؟ پژمرده‌ایم در پس این انحطاط محض جامـانـده‌ایم در پس این انـحـصـارها بر گل نشسته زورق دلهای بی‌شکیب طـوفان زده به ساحل چـشم انتظارها در این شب سیـاه طلاقی خـیر و شر گلگـون شده حـنجـر حق روی دارها در انتظارجلـوه‌ات ای صبح بی‌بـدیل صبـری نـمـانـده بر دل این بیقرارها مـائـیم و موج فـتنه و طوفان حادثات از تـو ولـی رسـیـده به ما اقـتـدارهـا 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹 @navaye_asheghaan
نمی‌رسم من از این جاده‌ها به گرد شما به خاک پـای گـدایـانِ کـوچه‌گرد شما خـدا کـند که عـنان‌گـیرِ مَـرکـبت باشم فــدای پـا‌بـه‌رکـابــان در نـبــرد شـمـا ارادتـی بــه تــو و خــانــواده‌ات دارم مـنـم غـلامِ غـلامـان فَـرد فَـردِ شـمــا چرا شـبـیه گـذشـتـه مرا نمی‌خـواهی؟ مگر نمی‌خورم آقای من به درد شما؟ غروب جمعه رسیده؛ زمان خجلتم از مـرور نـامـۀ اعـمـال و آهِ سـرد شـمـا 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹 @navaye_asheghaan
بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت هـمیـشه یـار دل من! خـدا نگـه‌دارت! چو اشک بر سر بازارِ دیده پای گذار الا که گرم‌تر از محشر است بازارت! نشـسـته‌اند به راه و سـتاده‌اند به صف پـیـمـبـران الـهـی بـه شــوق دیــدارت سلامـت دو جـهـان را به هیچ انگـارد عـنایـتی که تو داری به جان بیـمارت مرا دمی ز کـمند غـمت رهایی نیست که بوده این دل ما دم به دم گرفتارت رسان به تُـربتِ زهـرا سلامِ ما و بگو بِـــده زِ دور جــــوابِ ســـلامِ زوّارت سری ز پـنجـرۀ خانه‌ات درآر و ببـین به صد امید نشسـتیم پشت دیوارت قبول شعر «مؤیّد» نکوترین صله است قـبول کن که نباشد جز این سزاوارت 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹 @navaye_asheghaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روح مسیـح در نـفس جــان‌فزای توست خورشید انبیا سـر از تـن جــدای توست جان نبی تویی که «أنا مِن حسین» گـفـت خون خدا تویی که خدا خون بهای توست هرقطره اشکِ ریخته، یک بحر رحمت است هر سینه‌ای که سوخته، یک کربلای توست از بس ‌کـه تیـر و نیزه فـرو رفته بر تنت پـنـداشتـم کـه پیکـر تـو نـیـنــوای توست قـــرآن روی سیــنــۀ پـیـغـــمـبــر خــدا! باور کنم که دامن گـودال، جای توست؟ رود فـرات تو، نمی از اشک‌های ماست لبخند سـرخ فـتح خــدا زخـم‌های توست پـیـغمبــری نیامــده بعــد از نبـی، ولــی وحـی دوبـاره در نـفس دلربــای تـوست هر جـا کـه انـبـیـا همـه بـا هـم نشسته‌اند دیـدم خـدا مــؤسس بــزم عــزای توست میثم چگونه شرح غـمت را دهد حسین! جایی که خالق تـو مصیبت‌ سرای توست؟ 🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹 @navaye_asheghaan