#مرثیه_حضرت_زهرا_س
(السّلامُ عَلَیكِ یافاطمةَ الزهراء)
ایکه چون گنـج به ویران بقیـ ـع جا داری
مَـدفـن خویش، نهــان از همــه دنیــا داری
گرچـه مخفـیست مــزارت، به زمــانـه امّـا
بخــدا ، در دل غمــدیــدهی مــا جــا داری
محــــور آل عبـــایـی ، کــه مقــــامـی والا
چو علــی نــزد خــــداونــد تعــــالـیٰ داری
خلــق اگـر که شـده افــلاک، طفیـلی تواند
«هرچه خـوبـان همه دارند، تو تنهــا داری»
میکند فخـر جهانی به تو ای دخت رسول
که چـه گـــلهــایی در خــاک معــــلّا داری
ماندهام مــات، چگــونـه بـزدنـدت ســیلی؟
تو که شـیری چو علـی آن شه والا... داری
سقط شد «محسن» تو، با لگـد قنفــذ اگر
داغ او بــر دل، چـون لالــهی حمــــرا داری
«دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد»
نـور حـق را چو تو در سـینه و سـیما داری
ای بقیعی کـه شدی قبـــلهی دلها دانـی
که تـو در دامـن خود حضرت زهـــرا داری
چــار امـامـی که در آغــوش تو آرامیـدند
یــادگـــارنــد کــه از حضــرت مـــولا داری
تـو از این پنـج گلی که به دلت جـا دادی
فخــر بر خود ز شـرف، نـــزد ثـــریــا داری
گرچه ویـــران شدهای از ســتم قـوم دغــا
غـم مخور زآنکه تو گـلهای شکـوفـا داری
آسمــان، نــزد تــو تعظیــم کنــد تـا به ابــد
این مقـامیست که از عتــرت طـاهـا داری
(ساقیا) فخر تو این است که از لطف خدا
نسَـب حیــــدری از مـــــادر و بـــابـــا داری
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@navaye_asheghaan
#مناجات_فاطمیه_امام_زمان_عج
#روضه_حضرت_زهرا_س
دردم مداوا میکنی مثل همیشه
عقده ز دل وا میکنی مثل همیشه
آیینه زیبا میشود با یک نگاهت
دل را تو شیدا میکنی مثل همیشه
دروازه ی لطف و کرم را میگشایی
وقتی که لب وا میکنی مثل همیشه
از گوشه ی چشمت کرم میریزد، آقا!
از بس که غوغا میکنی مثل همیشه
پرونده ی اعمال ما گرچه سیاه است
میدانم امضا میکنی مثل همیشه
دل مُرده ام اما تو با یک گوشه چشمی
کار مسیحا میکنی مثل همیشه
تو مثل بابایت علی غم های خود را
با چاه نجوا میکنی مثل همیشه
تو مثل مادرت از بس که خوبی
با ما مدارا میکنی مثل همیشه
* حاجتمندا و ملتمسین دعا و گرفتارا و مریض دارا و اونایی که گره کور به کارشون خورده، امیدی به جایی ندارن جز درِ خونه ی فاطمه، آبرودارایی که نمیخوان در جایی رو بزنن جز در خونه ی مادر، برا اونا دارم میگم، کافیه گردنتو کج کنی با همه ی وجودت بگی آقاجان!..*
آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مرانی از درت
«یابن الحسن یابن الحسن»
|⇦
*بذار روضه رو از زبون فاطمه ی زهرا سلام الله علیها شروع کنم، روضه خون فاطمه باشه جلسه یه رنگ و بوی دیگه پیدا میکنه، بذار فاطمه براتون حرف بزنه..*
من رفتم از این خاک که دریا باشد
مولای همه همیشه مولا باشد
در پای علی موی سپیدم دادم
تا باشد از این پیر شدن ها باشد
*گفت: علی جان! این غصه داره منو میکشه..*
تو را بی یار میبینم، علی جان!
تو را غمبار میبینم، علی جان!
خدا داند ز تو پنهان نباشد
رُخَت را تار میبینم، علی جان!
من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
نمودم روی خود پنهان ز طفلان
برای آنکه سیلی خورده بودم
*لذا لحظه ی غسل دادن علی متوجه شد، چشمش افتاد به صورت، چشمش افتاد به بازو، ناله ی آقا بلند شد..*
کمی از غسل زیر پیروهن ماند
کمی از خون خشکت بر بدن ماند
کفن را در بغل بگرفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بی کفن ماند
*از یه جایی شروع کنم روضه رو بریم کربلا، داره میره سمت خونه بخت، یه وقت زن ها دور فاطمه رو گرفتن، فقیره اومد خودشو به فاطمه نزدیک کرد، گفت خانم برهنه ام لباس ندارم، سریع خانم گفت: زن ها دورم حلقه بزنید، پیراهنِ نو عروسی رو در آورد داد به فقیره و خودش لباس کهنه به تن کرد. وقتی پیغمبر از قصه با خبر شد سؤال کرد فاطمه جان! چرا پیراهن کهنه رو ندادی؟ عرضه داشت از شما یاد گرفتم "اَنفِقوا مِمّا تُحِبّون" پیراهن نو رو دادم، پیغمبر گریه کرد. برا فاطمه دعا کرد... چی میخوام عرض کنم؟ خانمی که خودش پیراهن رو هدیه میده، این از خانم، اون هم از آقا، تو نماز انگشتر رو میده به فقیر.. این خونواده اینجورن، عرضم اینه.. کربلا اگه فرصت میدادن حسین خودش پیراهنو میداد، لازم نبود پیراهن رو از تن حسین دربیارید. ارباب ما بی کفن رو زمین گرم کربلا، عریان رو زمین گرم کربلا.. نانجیب اگه گفته بودی حسین خودش انگشترو داده بود، برا یه انگشتر انگشت ولیّ خدا رو از بدن جدا کرد. به این هم بسنده نکردن. نفس های آخر رو داره میکشه ابی عبدالله، دید نانجیب ها هجوم بردن سمت خیمه ها، فرمود: اگه دین ندارید آزاده باشید. شما رو با زن و بچه ی من چه کار؟ گفتن اول برید کار حسین رو تمام کنید، بعد به خیمه ها بیاین. وقتی حمله ور شدن سمت خیمه ها، نانجیب چشمش افتاد به گوشواره ی یکی از بچهها، زبانم لال، دنبال این بچه که دوید بچه ترسید، هی داره تو این بیابونا میدوه، این نانجیب هم دنبال این بچه داره میدوه، حالا این دامن عربی هم آتش گرفته، میگه آتش دامن رو که دیدم دلم سوخت، از خیر گوشواره گذشتم گفتم بذار آتش دامن این بچه رو خاموش کنم، تا رسیدم به بچه دیدم بچه کز کرده زیر چار دست و پای این مرکب نشسته، مثل بید داره میلرزه، اول چیزی که توجهم رو جلب کرد لبای خشکش بود، گفتم تشنه اته؟ گفت آره، گفتم آب بدم بهت؟ گفت آره، ظرف آب رو پر کردم، آورد کنار دهانش، تا به این ظرف آب نگاه کرد گفت علقمه کدوم طرفه؟ قتلگاه کدوم طرفه؟ قتلگاه رو میخوای برای چی؟ علقمه رو برا چی میخوای؟ گفت آخه وقتی عموم رفت تشنه بود، بابام رفت تشنه بود، برا بابام آب ببرم، برا عموم آب ببرم...*
↫
❣﷽❣
👆⚫️ سینه_زنی_حضرت_زهرا_س
⚫️ سنتی شور
زهرا شده قلبش حزین آه و واویلا
ذکرِ امیرُ المؤمنین آه و واویلا
⚫️واویلتا واویلتا آه و واویلا...
از ظلمِ خصمِ بی حیا آه و واویلا
زهرا شده جانش فدا آه و واویلا
⚫️واویلتا واویلتا آه و واویلا...
دُختِ نبی دلخسته شد آه و واویلا
پهلوی او بشکسته شد آه و واویلا
⚫️واویلتا واویلتا آه و واویلا...
دل پر شد از اندوه و غم آه و واویلا
قدّش زِ غصّه گشته خم آه و واویلا
⚫️واویلتا واویلتا آه و واویلا...
ای وای ازین رنج و بلا آه و واویلا
مِسمار و دود و شعله ها آه و واویلا
⚫️واویلتا واویلتا آه واویلا....
1_14856849226.mp3
8.89M
#: امیر کرمانشاهی
#: زمینه.....شور
#نوحه_حضرت_زهرا_س
از غروبِ شهادت تو،
تازه روضه شروع میشه
وقتی اسمِت میاد مادر، روضهها زیر و رُو میشه
چه سِرّیه حتّی، تُو شب عاشورا
به کوچه میرسیم عجیبه
حالم عوض میشه، وقتی که میبینم
شعر شَفَق رو روی کتیبه
بَر حاشیهی برگ شقایق بنویسید
گل تابِ فشار در و دیوار ندارد
بَر روی درِ خانهی مولا بنویسید
یک زن بخدا طاقتِ مِسمار ندارد
*
از غروبِ شهادت تو، تازه روضه شروع میشه
وقتی اسمِت میاد مادر، روضهها زیر و رُو میشه
علَمای بزرگِ ما پای این روضه میمُردن
بیوضو اسم زهرا روی منبر نمیبُردن
حالم اصلاً خوب نیست، جونَمو میگیره
آخرِش این بیت مؤیّد
میگم و رد میشم، معنی این بِیتو
بپرسید از یه بچّهسیّد
میزد مرا مُغَیره و یک تَن به او نگفت
زن را کسی مقابلِ شوهر نمیزند
بیش از همه به حالتِ زینب دلم شکست
آخه مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند
*
از غروبِ شهادت تو، تازه روضه شروع میشه
وقتی اسمِت میاد مادر، روضهها زیر و رُو میشه
حالِ روضه عوض میشد با گریزای ماهرخسار
باید اشکاشو میدیدی، وسطِ روضهی دیوار
اون حال و اون گریه، اون سوز و اون ناله
جایی دیگه پیدا نمیشه
صدای حاجفیروز، هنوز تُو گوشم هست
این روضه رو میخوند همیشه
وایِ من و وایِ من و وایِ من
میخِ در و سینهی زهرای من
وایِ من و وایِ من و وایِ من
میخِ در و پهلوی زهرای من
#بعد_از_شهادت
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
ای خوش آنروزی که ما، در خانه مادر داشتیم
دیده از دیدار رخسارش، منور داشتیم
هر کسی جسم عزیزش روز بر دارد، ولی،
ما که جسم مادر خود را به شب برداشتیم!
کاش آنروزی که تنها مادر ما را زدند
ما یکی را در میان کوچه، یاور داشتیم!
کاش محسن را نمیکشتند، تا ما غنچهایی
یادگار از آن گلِ رعنای پرپر داشتیم!
کاش آن ساعت که دانستیم بی مادر شدیم
جای آغوشش به خاکِ تیره، بستر داشتیم!
این در و دیوار میگرید به حال ما، که ما
مادری بشکسته پهلو پشت این در داشتیم!
مادر ما، رفت از دنیا در آنحالی که ما
گریه بر حالش سر قبر پیمبر داشتیم!
(میثم) از دل میسراید شعرِ جانسوزش، بلی
از عنایت ما به او چون لطف دیگر داشتیم
✍ #غلامرضا_سازگار
📝
MohammadReza Bazri - Elahi Mar Bamire [SevilMusic] [320].mp3
6.75M
وسط میدون صدا بموئه الهی مار بمیره ☉ ☼
سالم بورده سر جدا بموئه الهی مار بمیره ☉ ☼
گهره ره آماده هَکردمه تیسه الهی مار بمیره ☉ ☼
وچه او بخرده ونه باخسه الهی مار بمیره ☉ ☼
وچه می تشنا ره قربون زوئه دست و پا ره قربون ☉ ☼
لالا لالا گل لاله مامان گره ☉ ☼
خدا اصغر چه بی حاله مامان گره ☉ ☼
ته گلی بیه مشت خون علی الهی مار بمیره ☉ ☼
پاره پاره بیه تی خشک گلی الهی مار بمیره ☉ ☼
بمیرم انی خشک هسته تی زبون الهی مار بمیره ☉ ☼
پیری کشه هاکردی جان کمون الهی مار بمیره ☉ ☼
کاشکی که تره او هداوون ؛ تی گهره ره تو هداوون ☉ ☼

ترجمه نوحه:
از وسط میدان صدایی آمد، الهی مادرت بمیره
سالم رفت ولی سر جدا آمد، الهی مادرت بمیره
گهواره رو برات آماده کردم، الهی مادرت بمیره
بچه که آب خورد باید بخوابه، الهی مادرت بمیره
قربون بچم رم که تشنه بود و دست و پا میزد
لالا لالا گل لاله، مادر به قربانت
خداوندا چرا حضرت اصغر (ص) بی حاله؟
گلویت غرق در خون شد، الهی مادرت بمیره
گلوی خشک شدت پاره پاره شده، الهی مادرت بمیره
بمیرم که زبونت اینقدر خشک شده هست، الهی مادرت بمیره
توی بغل پدرت تیر خوردی، الهی مادرت بمیره
کاشکی بهت آب داده بودن، الهی مادرت
#روضه_حضرت_زهرا_س
#وصیت_حضرت_زهرا_س
خودشون سفارش کردن
سر فاطمه رو رو زانو گرفت
شروع کردن به حرف زدن، به درد دل کردن
به سفارش کردن
فاطمه گریه میکنه
امیرالمومنین گریه میکنه
فاطمه جان اگه من دارم گریه میکنم، همه سپاهم هم لشکرم،،، همه دار و ندارمو دارم از دست میدم
تو چرا گریه میکنی??
✔️عرض کرد علی جان، من برا غربت و مظلومیت تو گریه میکنم
😭😭😭
🔘فرمود فاطمه جان، نه تنها سلام نمیکنن جواب سلام منم نمیدن
😭😭
شروع کردن به سفارش کردن به وصیت کردن
فاطمه ای که رشیده بوده…
هیچی ازش نمونده
☑️گفت دوسه ماه کمتر و بیشتر از واقعه در و دیوار میگذره شب تا صبح، از دردپهلو خواب به این چشام نمیاد
دختر طلحه هر وقت نفس میکشم، از سینه ام خون میاد…
حالا داره وصیت میکنه
#علی…
🔵شبونه غسل و کفنم کن
🔵عبای کهنه تو تنم کن
🔵بدجوری مادریه بچم
🔵فکری به حال حسنم کن
😭😭
شب و نصف شب یهو از خواب بلند میشه میگه نزنید مادرمو
همه صحنه هارو دید امام حسن
😭
یه گریز بزنیم تو کوچه??
نزن…
🟠ببین که مادرم جوونه
🟠جوونی قامتش کمونه
🟠میخواد پاشه، نمیتونه
😭😭
نزن..
⚪️اونکه با تو کاری نداره
⚪️ببین که بار شیشه داره
😭😭
حسین…
🟤جونم رسیده دیگه بر لب
🟤یه خواهشی میکنم امشب
🟤با داداشت حسن، مرتب
🟤حواستون باشه به زینب
😭😭
#حسین
🟪برات یه پیرهن گذاشتم
🟪ببخش اگه کفن نداشتم
🟪کاشکی میشد بودم عروسیت
🟪شب دومادیت، گل میکاشتم
😭😭
♥️#حسیــــــــن
حرفاشو زد
سفارشارو کرد
وصیتاشو گفت
علی جان، حواست به حسنم باشه
اون چیزی که حسنم دید، شما ندیدید
علی جان، حسینم به تشنگی خیلی حساسه
😭😭
حواست باشه بالا سرش، هر شب آب بزاری
انقدی که سفارش زینبُ کرد، سفارش کسیو نکرد
در حین حرف زدن، دیدن خانوم زینب داره میاد
گفت بسه دیگه ادامه نده
اگه زینب مارو با این حال ببینه، میمیره
زینب نمیتونه اشک چشای مادرُ ببینه
اگه زینب، گریه های من و تورو ببینه میمیره
یه گریزی بزنم…
اگه بهترین غذای عالمو هم بیاری، اگه نمک نداشته باشه مزه ای نداره
نمک همه ی روضه ها حسین…
😭😭
همه مراعات زینبُ کردن
لذا ۱۹ رمضانم که نزدیک خونه شدن، گفت حسن حسین زیر بغلامو رها نکنید
اگه زینب منو با این حال ببینه، میمیره
۲۸صفر هم پاره های جگر امام حسن هم تو تشتِ
تا فهمید زینب داره میاد، گفت تشتُ جمش کنید
اگه زینب این وضعو ببینه میمیره
❇️مگه یادم میره، شری که شمر اینجا به پا کرد
❇️مگه یادم میره با چکمه ها، رو سینه جا کرد
❇️مگه یادم میره چند ضربه زد، سرُ جدا کرد
😭😭
♥️#حسیـــــــــن
🔻#
🔺#حاج_عباس_طهماسب_پور