eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
تا حــرمت تو به دست طاغوت شکست با ضرب غلاف ،دست و بازوت شکست حیــدر ز غـــم فراقـت ای یاس جـوان با شـــانهٔ خســـته ، زیر تابوت شکست ✍رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
با نسیمی غنچه پرپر می‌شود طوفان چرا!؟ در غباری کرده‌اند آیینه‌ را پنهان چرا!؟ "لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"*، جای خود با هجوم شعله‌ها در می‌زد این مهمان چرا!؟ "در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا! آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين" از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا! دستگیرِ هر دو عالم دست‌هایش بسته بود گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟ فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک سرزده در ساحت آیینه‌ها باران چرا!؟ حال زینب را چنان مویش پریشان می‌کند می‌شود با شانه کردن شانه‌اش لرزان چرا!؟ با حضور فاطمه حتی کفن گل می‌دهد مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟ *«پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»: لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ. هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهمان‌نواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧) @navaye_asheghaan
بانوی من به غصه چرا خو گرفته‌ای من محرم توام ز چه رو، رو گرفته‌ای در بین کوچه حامی حیدر شدی ولی دیدم مدال خویش به بازو گرفته‌ای این گونه راه می‌روی و می‌کُشی مرا ره می‌روی و دست به پهلو گرفتی هنگام پاشدن کمک از دست من بگیر برخاستی و دست به زانو گرفته‌ای هر بار که بدون کمک راه می‌روی احساس می‌کنم که تو نیرو گرفته‌ای @navaye_asheghaan
دارم از هوش می‌روم دیگر همسرت را صدا بزن زهرا چقدر می‌روی به این خلوت؟ خب سری هم به ما بزن زهرا خلوت تو شبیه معراج است پله پله به سمتت آمده‌ام فکر اینکه نباشی آزار است قید دنیای بی تو را زده‌ام حال تو خوب نیست، می‌دانم اینقدَر بغض را به سینه نریز اینقدر فکر دلخوشیم نباش اینقدر گریه را نخند عزیز بال تو زخم خورده بود اما پا شدی پر زدی برای علی من بمیرم برای تو که چقدر این در، آن در زدی برای علی کاش می‌شد که زودتر جان را برساند به لب همین آهم بعد تو زندگی من مرگ است بعد تو زندگی نمی‌خواهم* دوست دارم دوباره برخیزی تا که با شور و شین گریه کنیم پس بیا و بلند شو خانم تا برای حسین گریه کنیم خواهرش می‌رسد لب گودال ما بقی را خودت که می‌دانی او اُخیَّ اِلیَّ می‌گوید تو بنیّ بنیّ می‌خوانی @navaye_asheghaan
نماهنگ فرزند توام.mp3
2.79M
انت الحوراء انت الزهراء تو مادر محشر و همسر حیدر و دختر طاها ام ابیها یا امّی شهیده مولایی یا امّی شفیعه عقبایی مادر مادر فرزند تو ام مثل شهدا من عاشق سربند تو ام فرزند تو ام گریه کردم برات منتظر لبخند تو ام فرزند تو ام آه ای مادر ... بهونه تو میگیره این دل هی مادر مزار تو رو میبینم پس کی مادر آه ای مادر یا امّی رو اسم تو حساسم یا امّی دعا میکنی واسم مادر مادر اماه اماه انشاءالله من باشم برا خونخواهی تو درکاب بقیة الله یا مهدی ظهور تو تسکینه یا مهدی نوای تو هم اینه مادر مادر 🎙 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ @navaye_asheghaan
نماهنگ اللهم انا نشکو الیک.mp3
2.72M
اللهم انانشکو الیک فقد نبینا 🎙 #️⃣ عج #️⃣ #️⃣ #️⃣ اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا غیبة ولینا کثرة عدونا و قلة عددنا آقا بیا آقا بیا به کی شکایت ببرم به کی بگم دردامو جوونیمم رفت و هنوز من ندیدم آقامو أین الطالب بدم المقتول بکربلا ... نور میبینم خیمه ات رو دارم از دور میبینم آه میبینم سر در خیمه ات پرچم سیاه میبینم آه میبینم ... دیگه راهی نمونده هی خودم رو میکشونم دستم رو بگیر بتونم که خودم رو برسونم اللهم عجل لولیک الفرج ... @navaye_asheghaan
حالا که می روی.mp3
8.72M
سبک محمد معتمدی حالا که میروی از پیش بچه ها ویرانه میکنی کاشانه ی مرا بی خاطرات تو ، بی آرزوی تو درد دلامو من بی تو بَرَم کجا مرو زهرا از داغ تو خمیده قامت من گریون و مضطرِ برا تو حسن دلگیرم ، من بی تو میمیرم مرو زهرا میشه سلام حیدرت بی جواب بیچاره ام من از غم بی حساب دلگیرم ، من بی تو میمیرم مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا .... با پیکر نحیف پیش علی بمان ای آنکه از بلا قدت شده کمان شرمندگی رو از چشمای من ببین تو بین بستر و من هم که نیمه جان پاشو زهرا شونه بزن موهای زینب و پایین نیومده چرا تب تو دلگیرم ، من بی تو میمیرم پاشو زهرا سرفه نزن لبات میشه پره خون این التماس حیدره که بمون دلگیرم ، من بی تو میمیرم مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا .... این رنگ صورت و این درد بی حساب این اشک چشم تو میده منو عذاب انسیه ی علی آرامشم تویی تو مثل لاله ای اما شدی گلاب حالا که میروی از پیش بچه ها ویرانه میکنی کاشانه ی مرا بی خاطرات تو ، بی آرزوی تو درد دلامو من بی تو بَرَم کجا خودم دیدم داری قواره میکنی پیرُهن دادی به جا کفن به زینب من ای جانم ، از این غم ویرانم خودم دیدم گریون شدی برا غمای حسین داری میگیری تو عزای حسین ای جانم ، از این غم ویرانم مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا .... برگرد و پس بده تنهایی مرا @navaye_asheghaan
|⇦•مثل هر روز مادرم و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌ مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مثل هر روز مادرم برخاست تا نماز و نوافلش را خواند نگهی سوی همسرش انداخت با نگاهی غم دلش را خواند پدرم مرد لحظه های خطر پدرم مرد روزهای نبرد ولی این روزا شکسته شده وای اگر بشکند غرور مرد فاطمه یک تنه سپاه علیست تا نگوید کسی علی تنهاست حیدری بود و کار زهراییش مادر امروز جلوه ی باباست زخمها را خرید با جانش چون برای علیست می ارزد و ستونهای مسجد شهر از ترس نفرین هنوز می لرزد همه ی پیکرش سیاه شد و در عوض شد سفید گیسویش پهلو و بازو و چه می گویم که فقط مانده روی و ابرویش از سر صبح صورت او را خیره خیره نگاه می کردم چشمم از اشک تار، چشمش را تیره تیره نگاه می کردم بهر احقاق حق خود امروز بر سر خود خیال دیگر داشت زیر لب ذکر یاعلی میگفت چادرش را که از زمین برداشت چادرش راسرش کرد انگار آسمان در حصار ماه افتاده گفت برخیز ای حسن برویم دست من را گرفت راه افتاد دست من را گرفت با یک دست دست دیگر ز کار افتاده تا که هر دفعه می بًرد بالا باز بی اختیار افتاده بر سرش ابر سایه می انداخت از رهش باد خار پس می زد راه کوتاه و ما هم آهسته مادر اما نفس نفس می زد تا رسیدیم حق خود را خواست با روایات و تکیه بر آیات شیرِزن مثل همسرِ شیرَش زیر بار ستم رود، هیهات حق خود را گرفت آخر سر دلم اما نمی گرفت آرام سوی خانه روان شدیم، اما رمقی که نبود در پاها شور و آشوب و دلهره یک ریز در تب کوچه و قدم می ریخت هر قدم سمت خانه می رفتیم قلب من می زد و دلم می ریخت در سکوتی غریب و شوم از دور ناگهان یک صدای پا آمد گردبادی انگار از سر کوچه بی محابا به سمت ما آمد آمد و آمد و رسید به ما او که از هر کسی است بی دین تر سایه ی او چه سرد و سنگین بود دستش اما ز سایه سنگین تر ناجوانمرد حق یک زن را وسط راهِ کوچه می خواهی خانه را که کشیده ای آتش دیگر از جان ما چه می خواهی دست او مثل باد بالا رفت مثل یک صاعقه فرود آمد در حوالی چَشم و گونه ی ماه ابر بارانی و کبود آمد من شدم گوشه ای زمین‌ گیر و مادرم یک کنار افتاده حرکتی در تنش نمی بینم حالت احتضار افتاده گِل دیوارم ترَک برداشت @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج‌ مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تاحالا بی هواسیلی خوردی؟مادرنگاهش طرف دیگر بود.یه جوری زد... گِل دیوار هم ترَک خورده عرض کوچه چقدر واشده بود گویی از ضربه ای که مادر خورد جای دیوار جابجا شده بود به ما کاش اون روز نمی رسید نامرد انگار اصلاً منو ندید جوری سیلی زد که قدت مادر خمید کمکی نیست بِین این کوچه چه قدر او کمک به مردم کرد دوقدم مانده بود تا خانه دو قدم راه مانده را گم کرد *امام‌ مجتبی اومد جلو، برو دیگه..ببین چشای مادرم نمیبینه..برو‌ دیگه.. حضرت زهرا هی میکشیدش عقب بیا عزیز دلم بیا بریم این از ما دست بردار نیست .. * بو تا غدیر آجقین چیخمینجاق دینجلمز اوزاخلارا اوخونو آتمیانجان دینجلمز حسینی قتلگهه یخمینجاق دینجلمز حسین یخیلدی مقتله گلَن وویریر گِدَن وویریر بیری دئمیر که وویرمیون بو فاطمه بالاسی دی *امام مجتبی میگه دیدم مادر که زمین خورد نگاه کردم دیدم با دست رو زمین دنبال چیزی می گرده مادر چی زمین افتاده؟ می دونی معما کی حل شد؟ فردا شب امیرالمؤمنین تا معجر رو وا کرد صدازد فاطمه گوشواره ات یکیش نیست؟ خدامیدونه که چقدر گوشواره گم شده یه گوشواره افتاد اما کربلا آنقدر گوشواره بردن، صدا می زد دخترم دخترم باتوأم عمه، دید جواب نمیده، اومد جلو دخترم، بله، مگه با تو نیستم؟ گفت عمه به خدابی ادب نیستم نانحیب یه جور زد دیگه گوشام نمی شنوه.. عمه به خدا اگه می گفت خودم گوشواره رو میدادم...* خدا میدونه که چقدر گوشواره گم شده رباب داره دق میکنه گهواره گم شده رقیه پیدا شده بود دوباره گم شده *کجا گم شده؟ نصف شب یواش یواش آرام آرام شب شام غریبان تو بیابون داره دنبال باباش میگرده. میگفت خودم دیدم عمه این طرف دنبالت میگشت. برای اینکه بقیه بیدار نشن برای اینکه لشگر بیدار نشه آرام آرام راه میرفت صدا میزد بابا..بابایی کجایی؟من رقیه ام ..کجا افتادی بابا؟ اول شبیه که تو بغلت نخوابیدم خوابم‌ نمیبره.. کجایی بیام بغلت کنم؟.رسیدگودال دید همه هستند مادر اومده..حضرت زهرا صداش میاد بیا گلم بیادخترم بیا.. خوش اومدی تازه آروم شده بود اما بگم دادبزنید..* «غریبه مجلسیدی ساربان خراب ایلدی» @navaye_asheghaan
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma02092503(1).mp3
29.8M
|⇦مثل هر روز مادرم...... وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج‌مهدی رسولی ✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ما عـــشق را پــشت در ایـن خـــانه دیدیم زهــرا در آتش بود حـــیدر داشت می سوخت @navaye_asheghaan
|⇦•فاطمه مجموعه صفات.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ فاطمه مجموعه صفات خداوند فاطمه آیینه کمال پیمبر عصمت کبری، ولیه ی الله عظمی قره ی عین النبی، حبیبه داور شهر خرد احمد و علیست درِ آن فاطمه این شهر راست مرکز و محور نامتناهی بود محیط ثنایت عقل نخستین در این محیط شناور خانه تو کعبهٔ امید امامان بیت تو معراج صبح و شام پیمبر حبل متین هزار عارف و عامی ست هر نخی از چادرت به عرصه محشر رشته ی چادرش اگر به دست انبیاء رسد شعار فخر، انبیاء به عرش کبریا رسد از لب جان فزاش اگر زمزمه ی دعا رسد جان ز نوای گرم او به جسم مصطفی رسد کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند پیراهن عروسیش به سائلی عطا کند کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند چگونه رد کند ز خود مریض درد مند را کجا جواب رد دهد فقیر مستمند را حبلِ متین هزار عارف و عامی ست هر نخی از چادرت به عرصهٔ محشر در عجب از علم تو علی ولی الله مفتخر از دست‌بوسی تو پیمبر فاطمه جان فاطمه جان! بانوی اسلامی و به خانه شوهر،کهنه حصیریست تو را مفرش و بستر یه پوست دباغی شده بود. شبها حسنین روی اون پوست میخوابیدن وقتی اون مسکین اومد در خانه بی بی گفت: بی بی جان! برهنه ام همان پوست را بر داشت فرمود: بیا این پوست را بگیر خودتو بپوشان بی بی جانم فاطمه جان بانوی اسلامی و به خانه شوهر کهنه حصیرست تو را مفرش و بستر تا که خدا فخر آورَد به ملائک جانب محراب خیز و روی بیاور *وقتی به نماز می‌ایستاد آسمانها از نور نماز بی بی روشن میشد خدا به ملائکه فخر ميکرد اما دیگه نمازش را نشسته میخوند دیگه نمیتونست رو پا بايسته این ساعتهای آخر گاهی از هوش ميرفت گاهی به هوش می‌آمد،امشب اومدی برای مادر گریه کنی امشب اومدی برای غربت علی گریه کنی ،شب تنهایی علی شب غربت امیرالمؤمنین شب بی مادریه زینبه شب یتیمی حسنین..* مبر ز خانۀ حیدر صدای گرمت را علی بگو...شنوم آن نوای گرمت را ز چشم من مبری خنده های گرمت را بخوان دوباره نماز و دعای گرمت را قیام نیمه شبانه ات عجب تماشائیست در آسمان زِ قنوت تو شور و غوغائیست بتاب در دل شبهای تار من زهرا بمان برای همیشه کنار من زهرا ببین تو حال دل بیقرار من زهرا انیس بی کسی ام غمگسار من زهرا به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی * سه روز تو خونه غذا نداشتن به علی نگفتن امیر المؤمنین فرمود: چرا به علی نگفتی غذا نداری؟ گفت: یا علی شاید بهت بگم نتونی غذا تهیه کنی خجالت بکشی* به پای سفرۀ خالی ز نان من ماندی در اوج غصه و غم همزبان من ماندی *امشب اومدی برای بی مادری خودت گریه کنی مادر همه اس هر کی امشب احساس یتیمی میکنه بدونه بی بی بهش نظری کرده..* از آن زمان که دو دستت ز کار افتاده تمام خانۀ من از مدار افتاده حسن ز داغ رخت بیقرار افتاده غریب و خسته کنار تو زار افتاده مگو که می روم و می سپارمت به خدا که تا به روز ابد دوست دارمت به خدا یا فاطمه مرا دوباره صدا کن اباالحسن، زهرا سخن ز درد جدایی مزن به من مگو که دختر تو آورد کفن یا زهرا *مادر اگر بخواد به مسافرت بره اگه چنتا پسر هم داشته باشه وقتی میخواد از خونه بره بیرون سفارشا را به دختر میکنه میگه مادر مواظب داداشات باش، مادر مواظب بابات باش، سفارشا را به زینب کرد* مگو که دختر تو آورد کفن زهرا به پیش چشم غریبم نفس نزن زهرا این نفسهای آخرش جیگر علی را آتش زد آخه کسی که از ناحیه قفسه سینه صدمه ببینه نفس کشیدن براش سخته..* با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی *تو اهل بیت دو نفر از ناحیه سینه صدمه دیدن یکی مادر بود، یک سینه هم کربلا زیر سم اسبها رفت ..* با این نفس کشیدنت داری کبابم میکنی فاطمه جان مرو مرو خونه خرابم میکنی @navaye_asheghaan
و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *یه ساعتی پیش اومد بچه‌ها دویدن خونه دیدن اسماء گریه میکنه گفتن اسماء مادرمان کجاست؟ اسماء میگه نتونستم جواب بدم و فقط گریه کردمو و اشاره کردم بچه ها دویدن تو حجره دیدن روی مادر پارچه افتاده. امام حسن اومد جلو پارچه را کنار زد گفت: مادر مادر.. تاریخ نوشته با این دستای نازنینش بدن مادر را تکان داد مادر من حسنم دید جواب نمیده صورتشو رو صورت مادر گذاشت.مادر مادر نمیدونم من که نمیفهمم فقط آقا امام زمان متوجه میشه دوتا ناز دانه بیان کناربدن بی جان مادر غوغا کردن امام حسین اومد پایین پای مادر صورتشو گذاشت کف پای مادر ميگفت: مادر من حسینم.. کلمینی! کلمینی! با من حرف بزن مادر مادر..* *اسماء میگه بی بی به من سفارش کرده بود فرموده‌ بود اسماء بچه هام که اومدن نگذاری با بدن بی جان من تنها بمونند. اینا اگر کنار من بمونند دق می‌کنند بچه هارا بفرست مسجد باباشون علی را بیارن میگه زیر بغل های بچه ها را گرفتم حسن جانم حسین جان بلند شید عزیزای من برین مسجد باباتونو خبر کنید بیاد. این دو طفل گریان.. شما خودت تصور کن می‌دویدند طرف مسجد بابا! بابا! زود بیا بی مادر شدیم‌بابا ..تا این خبر را به بابا دادن علی با صورت زمین خورد کسی زمین خوردن علی رو ندیده بود..پشت امیرالمؤمنین زره نداشت گفتن آقا چرا پشت شما زره نداره فرمود من در جنگ پشت به دشمن نمیکنم که پشتم زره داشته باشه اما داغ زهرا باهاش کاری کرد با صورت زمین خورد* من که یکباره در از قلعه خیبر کندم داغ زهرای جوان از نفس انداخت مرا *آقا از حال رفت آب آوردن آب به صورتش زدن اما دیگه نمیتونه بلند شه.. حسن کمک کرد، حسین کمک کرد، بابا بلند شد اما یه قدم ميرفت می‌نشست به سینه اش میزد یه جمله ای ميگفت فاطمه جان! دیگه با کی دلمو آروم کنم فاطمه دیگه به کی دل خوش کنم فاطمه ...* *بگم یا علی یه خبر شنیدید با صورت زمین خوردی بچه ها گفتن بابا زود بیا بی مادر شدیم با صورت زمین خوردی اما نبودی کربلا...کربلا حسینت بدن ارباً اربا دید.. * دشمن به هرازش تیر از جفا میزد من میزدم فریاد او دست و پا میزد @navaye_asheghaan