یا ام البنین(س)
اول به زینبش دم در احترام کرد
با اذن او ورود به بیتالامام کرد
تا خاطرات شعلهور از یادها رود
معروف شد به اُمّ بنین، ترک نام کرد
از او سزاست درس بگیرند مادران
نامادری که مادریاش را تمام کرد
حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم
عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد
آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال
از سرورش حسین علیهالسلام کرد
در امتداد خون شهیدان کربلا
با اشک در مقابل دشمن قیام کرد
با چار مصرعی که فدای حسین شد
این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد
علی سلیمیان
#شعر_شهادت_ام_الادب #شعر_شهادت_ام_العباس #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_ام_البنین #شهادت_حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
ام الادب
تمام عمر من و آستانِ اُمِبنین
که در تمامیِ عمریم میهمانِ اُمِبنین
`هزار دشمنم اَر میکنند قصدِ هلاک”
چه غم مرا که منم در امانِ اُمِبنین
اگر هزار گره باشدم خیالی نیست
فقط همین که بگویم به جانِ اُمِبنین
بقیع و خاکِ بقیع سرمههای مادرهاست
همان غبار که دارد نشان اُمِبنین
دعای فاطمه با فاطمه اجابت شد
که گشت خانهی او آشیان اُمِبنین
چه برکتی است سرِ سفرهاش نمیدانم
علی شد از همه دنیا از آن اُمِبنین
نشسته پنج امامم کنار سفرهی او
و خوردهاند همه آب و نانِ اُمِبنین
بزرگ ، دُختِ قبیله ، کنیزِ زینب شد
همینکه گشت علی میزبان اُمِبنین
رسید و خانهی زهرا دوباره مادر دید
حسین دید به سر سایبان اُمِبنین
رسید و گیسوی کلثوم شانه شد با هر....
نوازش نَفَسِ مهربانِ اُمِبنین
گرفته است به دامن چهار جانش را
هزار شُکر که آمد به خانه اُمِبنین
ولی چه حیف که غم آمد و زمانه نوشت
جگر خراش بود داستان اُمِبنین
میان قافله خورشید و ماهِ او رفتند
به راه ماند ولی دیدگان اُمِبنین
بشیر آمد و پیغام بی کسی آورد
خراب شد بخدا خانمان اُمِبنین
برای چار جوانش نگفت اما گفت :
بگو حسین کجا هست؟ جانِ اُمِبنین
همینکه دید شده بی حسین اُفتاد و
به روی خاک نشست آسمانِ اُمِبنین
مدینه گفت که اُمالبنین نمیشد پیر
گرفت نالهی زینب توانِ اُمِبنین
نه گاهواره رسید و نه کودک و نه رُباب
ولی رسید بجایش خزان اُمِبنین
خمید و خاکِ دوعالم به رویِ معجر ریخت
عصا گرفت و سیه شد جهانِ اُمِبنین
سکینه خورد زمین وقتِ دادِ زینب شد
میان روضهی اَبرو کمانِ اُمِبنین
عروسِ سوختهی فاطمه رسید از راه
رُباب شد پس از آن روضهخوانِ اُمِبنین
مدینه دید که بیبی چقدر روضه گرفت
چقدر روضه شنید از زبانِ اُمِبنین :
حسین دست غریبی به روی زانو زد
برای جرعهی آبی به حرمله رو زد...
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_شهادت_ام_الادب #شعر_شهادت_ام_العباس #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_ام_البنین
@navaye_asheghaan
#شور_امام_حسین_ع
#کربلایی_مصطفی_مروانی
#گودال
#قتلگاه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقتل میگه تشنه بریده حنجرت رو
مقتل میگه در هم کرده پیکرت رو
مقتل میگه کشید موهای سرت رو
مقتل میگه نشسته روی پیکر تو
مقتل میگه میزد زجه خواهر تو
مقتل میگه دعوا شد روی سر تو
پیرت کردن
بین قتلگاه زمین گیرت کردن
هدف نیزه و شمشیرت کرد
پیرت کردن
تشنه بودی
زیر یه عالم از دشنه بودی
صید خونی شدهی فتنه بودی
تشنه بودی
مقتل میگه میون قتلگاه چه ها شد
مقتل میگه سر تو لب تشنه جدا شد
مقتل میگه پیکر بی سرت رها شد
مقتل میگه برای غارتت رسیدن
مقتل میگه تنت رو هر طرف کشیدن
مقتل میگه پیکرت رو همه دریدن
با سر نیزه
می زدن تو رو یه مشت مرد هرزه
زیر و رو شد بدنت بی اندازه
با سر نیزه
دل ها میسوخت
چادرا و معجر زن ها میسوخت
پای دخترای بی بابا میسوخت
دل ها می سوخت
.
مظلوم حسین
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇👇
.
🏷#واحد_سنگین | مادر نبین که
#شهادت_حضرت_زهرا(۹۵روز)
#فاطمیه
#مصطفی_مروانی
#زبانحال_حضرت_محسن
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
مادر نبین که انقده خستم
غصه نخور مراقبت هستم
از مادری دست بر نمیدارم
حتی اگه که بشکنه دستم
نترس اگه آتیش گرفت خونه
نترس اگه خونه پر از خونه
درد تو رو کسی نمیبینه
درد منو کسی نمیدونه
اگه مادر به سمت من
لگد اومد نترسیا
اگه نامرد توی کوچه
بلند داد زد نترسیا
چطور دلت میاد
جدا شی اینطوری
آخه دیگه چرا
تکون نمیخوری
شیش ماه من همراه تو بودم
من بچهی تو راه تو بودم
از وقتیکه صداتو حس کردم
مشتاق روی ماه تو بودم
تو اولین پناه من بودی
مادر بی گناه من بودی
چیشد که دستامو رها کردی
تویی که چشم به راه من بودی
از این پهلو به اون پهلو
شدن واست نفس گیر بود
رسید فضه توی کوچه
به داد تو ولی دیر بود
منی که زخمی این شعله ها شدم
همین که در شکست ازت جدا شدم
آتیش گرفت همه بود و نبود تو
من دست و پا زدم توی وجود تو
من پشت در گرما رو حس کردم
من غربت بابا رو حس کردم
اون لحظه ای که تو زمین خوردی
من ضربه های پا رو حس کردم
من بودمو زخم لب مسمار
زخمی شدم بین در و دیوار
یادم نمیره نیمه های شب
از درد پهلو میشدی بیدار
چهل تا مرد، که نه، نامرد
گذشتن از در خونه
کسی درد تو رو
جوری که من میدونم نمیدونه
قربون تو برم همینه سرنوشت
من رفتنی شدم قرارمون بهشت
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻
واحد|کربلایی مصطفی مروانیFatemiyeh_Dovom1403_Shab2 (6).mp3
زمان:
حجم:
16.1M
🖋سنگین|مادر نبین که
🎤 #کربلایی_مصطفی_مروانی
🚩 شب #حضرت_محسن
📆چهارشنبه ۱۴ آذرماه ۱۴۰۳ ه ش
💠 #زبانحال_حضرت_زهرا با حضرت محسن
#زبانحال_حضرت_محسن با مادر
.
#حضرت_ام_البنین سلام اللّه علیها
#مستزاد
جز گریه برایِ زخمِ تو نیست دوایی
اُمُّالشُهدایی
استادِ زبردستِ علومِ کربلایی
اُمُّالشُهدایی
یعقوب هم اندازهیِ تو گریه نکرده
این اشک نبردِ ....
طاغوتِ زمان باشد و بانویِ ولایی
اُمُّالشُهدایی
تو اُمِّ ادب اُمِّ حیا اُمِّ بنینی
بیتاب و حزینی
بیچارهیِ خشکیِ لبِ فاطمههایی
اُمُّالشُهدایی
مانندِ تو وَاللّه نداریم و نبوده
شد کلِّ وجودِ .....
بانویِ علی نذرِ ولی وقفِ خدایی
اُمُّالشُهدایی
اِی آهِ مدامِ سحر و شامِ مدینه
از رویِ سکینه
شرمنده نباشی که شما مهدِ وفایی
اُمُّالشُهدایی
از روزِ اَزل تا اَبدُالدّهر یگانه
اُلگویِ زمانه
تو مونس و غمخوارِ علیِ مرتضایی
اُمُّالشُهدایی
بر سینه زدی روضهیِ ارباب بگیری
بیتابِ اسیری
بیچارهیِ آهِ حرم و شامِ بلایی
اُمُّالشُهدایی
تو چشمبهراهِ سحرِ روزِ تقاصی
دلدادهیِ یاسی
بر سینه زدی زار زدی مهدی کجایی ؟!
اُمُّالشُهدایی
#وفات_حضرت_ام_البنین
#حسین_ایمانی ✍
تو تجلے خدایے و خراب تو منم
پاے اسم تو میان آمد و لرزید تنم
السلام اے پسر فاطمہ را تا گفتم
عالمے مسٺ شد از عطر سلامِ دهنم
💚اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْـنِ
💚وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْـنِ
💚وَ عَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْـنِ
💚وَ عَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْـنِ
صبحتون حسینی✨ ❤️
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄