eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
444 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_644236607544623518.mp3
12.04M
فایل صوتی:۲۴ دقیقه حاج آقا دارستانی مظلومیت امام حسن علیه السلام 🏴👇👇👇👇🏴 @emame3vom
Gomnam-Haftegi930516[06].mp3
6M
پیش چشمم نه ضریح نه رواق بانوای حاج میثم مطیعی #ویژه_شهادت_حضرت_حسن_مجتبی(ع) @emame3vom
Gomnam-Haftegi921110[02].mp3
5.77M
#ویژه_شهادت_حضرت_حسن_مجتبی بانوای حاج میثم مطیعی @emame3vom
Shab02Safar1393[06].mp3
5.99M
#ویژه_شهادت_حضرت_حسن_مجتبی بانوای حاج میثم مطیعی @emame3vom
4_321818832882631145.mp3
2.22M
#زنده یادحاج محمد باقر منصوری #روضه امام حسن مجتبی(ع) #پیشنهاد دانلود #ترکی @emame3vom
Shab5Moharram1391[06].mp3
2.39M
#ویژه_شهادت_حضرت_حسن_مجتبی بانوای حاج میثم مطیعی @emame3vom
7045220_483.mp3
5.49M
#ویژه_شهادت_حضرت_حسن_مجتبی با نوای حاج مجید بنی فاطمه @emame3vom
🏴🍃 نذر تسلّای دل امام زمان(عج) از داغِ 🍃🏴 دید با چشم خود چهل منزل، اشکِ پنهانِ چشم زینب(س) را کاروانی که با خودش می برد، تشنگی را و خشکیِ لب را دست و پاها اسیر سلسله بود، شمرِ ملعون امیرِ قافله بود یک علی(ع) مانده بود غرق غضب! چه کند غیرتِ لبالب را؟! بچّه ها خسته، پابرهنه، نحیف! زخم شد دستهای کوچکشان بسکه بر خارها زمین خوردند، گریه کردند تا سحر شب را روی هر نیزه یک سرِ مظلوم، قاتل جانِ کاروان می شد تا که با خود تکان تکان میداد، باد موهای نامرتّب را ناقه ها در کمالِ عریانی، بی کجاوه بدون محمل بود ساربان ها مقابل نیزه، آب دادند هر چه مرکب را خسته از راه آمدند امّا، دورشان ازدحام و هلهله بود همۂ شهر را خبر کردند، تا تماشا کنند زینب(س) را! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @emame3vom ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
🍃🏴 محاوره زبانحال 🍃🏴 به یادم مونده روزایی، که توو آغوش تو بودم به رویِ زانوی عمّه، یا رویِ دوش ِ تو بودم موهام و شونه میکردی، بهم میگفتی دردونه م نبینم توو خودت باشی، چراغ کوچیکِ خونه م همین می اومدی خونه، فقط میگشتی دنبالم برام یه چادر مشکی، خریدی! کردی خوشحالم میگفتی ای گلِ یاسم، منو می بوسیدی آروم میدیدی تا که خوابیدم، عبات و میکشیدی روم ولی حالا با دلتنگی، نشستم زیر نور ماه کجارفتی بابایی جون؟! ببین قدّم شده کوتاه ببین افتاده دندونم، رو لبهام ردّی از خونه به جای رویِ زانوهات، نشستم کنجِ ویرونه نبودی دستام و بستن، کبوده خیلی میسوزه یهو سرگیجه میگیرم، چشام تاره یه چن روزه دیگه میترسم از اَسبا، نمیخوابم دیگه راحت یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام! که با صورت برا تفریح و سرگرمی، هُلم میداد با دعوا من و هی رابرا میزد، بیا زجر(لع) و بزن بابا کف ِ پاهام زده تاول، ببین دستام چقد سرده ازش بسکه لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده شدم شرمندۂ عمّه، واسم شد بهتر از مادر بذار واست بگم حالا، که پیشم اومدی با «سر» نمونده واسه من مویی، ببین که سوخته گیسو از انگشتر نمی پرسم، نپرسی گوشوارم کو! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅ @emame3vom ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
ما که حالا چنين زمين گيريم روزگاري در آسمان بوديم پر پروازمان که وا مي شد مي پريديم و بي نشان بوديم خوب بوديم و خوب مي ديديم پاک بوديم و پاک مي رفتيم متديّن بدون بار گناه زير خروار خاک مي رفتيم همه در زير سايه ي قرآن همه مشغول زندگي بوديم لحظه هاي جواني خود را در مناجات و بندگي بوديم بر سر شانه هايمان هر شب کيسه هاي کريم مي برديم نان افطار سفره هامان را از براي يتيم مي برديم لقمه ناني که بود مي خورديم کي به فکر غذاي فردا بود اهل از خود گذشتگي بوديم دلمان دل نبود دريا بود هر شب جمعه کنج خانه مان سر سجاده ي دعا بوديم با همان ذکر السلام عليک زائر صحن کربلا بوديم هر کجا خيمه مي زديم با خود کوله بار اميد مي برديم شاد بوديم از اينکه هر لحظه روي شانه شهيد مي برديم ناگهان بين ناگهاني ها پاي شيطان به خانه ها وا شد عطر سجاده هايمان هم رفت جبرئيل از کنارمان پا شد ناگهان بين ناگهاني ها باد آمد بهارمان را برد بوي پرواز رفت و همراهش بوي آغوش يارمان را برد کم کم از ذکر حق که دور شديم روزي آسمان مان کم شد مي دويديم از پي دنيا ولي از سفره نانمان کم شد کاروان رفت و عده اي رفتند عده اي بين چاه افتادند عده اي در مسير خود ماندند عده اي بين راه افتادند عده اي رفته و شهيد شدند عده اي بي بها عزيز شدند عده اي تا خدا سفر کردند عده اي هم اسير ميز شدند از دل زندگي ما بوي عمر بي استفاده مي آيد از سر سفره هاي ما حالا بوي خمس نداده مي آيد اي شهيدان راه عشق و وفا خوش به حال شما و بال شما پيش ارباب ياد ما هستيد؟ منم و غبطه ي وصال شما بايد اين روزهاي پاييزي يک نفر با بهار برگردد از براي نجات اين دنيا وارث ذولفقار برگردد با هزاران اميد مي گويم آفتابا امام ما برگرد يا ابالغوث يا اباصالح جان زهرا تو را خدا برگرد