#اربعین
#غلامرضا_سازگار
عزیز فاطمه! برخیز بهر استقبال
که زینب آمده با یک جهان شکوه و جلال
اگر چه سرو قدش را شکسته کوه غمت
به بام چرخ نهاده لوای استقلال
به سربلندی خورشید آمده ز سفر
اگر چه خود الف قامتش خمیده چو دال
پیام خون گلوی تو را رسانده به عرش
اگر چه گشته در این راه، حرمتش پامال
کنار ماه رخت سوخت، سوخت چون خورشید
هلال روی تو دید و خمید همچو هلال
قسم به خون گلویت! که چارده قرن است
محرّم و صفرت زندهتر شود هر سال
قسم به خاطرۀ اربعین و عاشورا
بقای خون تو بی صبر زینب است محال
خروش زینب کبری به شام ثابت کرد
که فتح خصم ستمپیشه خواب بود و خیال
هر آنچه دید در این راه، دختر زهرا
جمیل بود جمیل و جمال بود جمال
جفای کوفه و بازار شام و بزم یزید
به داغدیده بود سختتر ز زخم قتال
در این فراق چهل روزه بوده هر روزم
هزار ماه مصیبت، هزار سال ملال
گذارش سفر از من بپرس کآوردم
قد کمان، سر بشکسته در جواب سؤال
ز قهرمانی خود بر تو شاهد آوردم
ببین به جسم کبودم مدال روی مدال
هلال من سر نی بود و مردم کوفه
نگاه دوخته بودند بهر استهلال
به تازیانه و دشنام و سنگ و زخم زبان
به شهر شام شد از عترت تو استقبال
دو چشم باز تو می گفت: شامیان! نزنید
کنار نیزهی من تازیانه بر اطفال
در این فراق چهل روزه در چهل منزل
نگاه من به جمال تو بود در همه حال
ز دوری تن و نزدیک با سرت بودن
گهی فراق توام کشته است و گاه وصال
دو چشم زینبت از خون دل شده دریا
لب سکینهات از تشنگی زده تبخال
یزید چوب به لبهات میزد و میزد
به سوی طشت طلا، روح دخترت پر و بال
سفیر کوچک تو ماند در خرابۀ شام
رساند مکتب ایثار را به اوج کمال
رواست اشک شود خون به دیدۀ «میثم»
که کشتن تو به ماه حرام گشت حلال
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 نخل میثم
@emame3vom
#اربعین
#سید_رضا_مؤید
به کویت ارمغان، خون دل و چشم تر آوردم
ز پیشت قلب غمگین بردم و غمگینتر آوردم
منم زینب، که از کویت به صد رنج و محن رفتن
ولى در آمدن افزوده داغ دیگر آوردم
نیاوردم اگر دُر دانهات را زین سفر لیکن
حکایتهاى جانسوزى من از آن دختر آوردم
شبانگاهى که در ویرانه آمد رأس خونینت
خدا داند که آن شب را چسان با غم سر آوردم
همان دشمن که غارت کرده خرگاه امامت را
تو خود دانى چهها بر جان آن غارتگر آوردم
بدین کیفر که بر آل پیمبر ظلمها کردند
دمار از روزگار آل بوسفیان درآوردم
ز نطق خود دریدم پردۀ اوهام باطل را
ز پشت پرده، رخسار حقیقت را برآوردم
ندیدم چون به غیر از بردبارى، رمز پیروزى
به هر درد و غمى طاقت، منِ غمپرور آوردم
مرا دست تواناى الهى بود پشتیبان
که ننشستم ز پا تا خصم را از پا درآوردم
«مؤیّد»! اشک غم بىاختیار از دیده جارى شد
هر آن گه شرح حال زینب اندر دفتر آوردم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گلهای اشک
@emame3vom
#اربعین
#سید_عباس_حسینیجوهری
آه از آن ساعت که با صد شور و شین
زینب آمد بر سر نعش حسین
بر سر قبر برادر چون رسید
ناله و آه و فغان از دل کشید
با زبانِ حال، آن دور از وطن
گفت با قبر برادر این سخن
السلام ای کشته راه خدا
السلام ای نور چشم مصطفی
السلام ای شاه بیغسل و کفن
السلام ای کشتۀ دور از وطن
السلام ای سیّد و سالار ما
السلام ای مونس و غمخوار ما
بهر تو امروز مهمان آمده
خواهرت از شام ویران آمده
سر بر آر از خاک و بنگر حال ما
خیز از جا بهر استقبال ما
شرح حال خود حکایت میکنم
وز فراق تو شکایت میکنم
تا تو بودی شأن و شوکت داشتم
خیمه و خرگاه و عزّت داشتم
آتش کین کوفیان افروختند
خیمۀ ما را به آتش سوختند
الغرض از کوفه تا شام خراب
گرچه ما دیدیم ظلم بیحساب
لیک دارم شکوهها از اهل شام
کز سر دیوار و از بالای بام
چون تو رفتی بیکس و یاور شدم
دستگیر فرقۀ کافر شدم
از پس قتل تو ای شاه شهید
از سرم شمر لعین معجر کشید
بعد قتل و غارت اموال تو
تاخت دشمن بر سر اطفال تو
بسکه سیلی شمر زد بر رویشان
گشت نیلی صورت نیکویشان
آنقدَر سنگ جفا بر ما زدند
کز غم آتش بر دل زهرا زدند
از جفای شامیان خون شد دلم
گشت در ویرانه آخر منزلم
آه از آن ساعت که از روی غضب
زادۀ سفیان یزید بیادب
در حضور خواهر گریان تو
چوب میزد بر لب و دندان تو
بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال
تا توانی اندر این ماتم بنال
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#اربعین
#سید_رضا_مؤید
تا جسم سر جداى تو را دیدم، اى حسین!
بر خویش از فراق تو لرزیدم، اى حسین!
وقت جدایى از تو که با تازیانه بود
چون چشمههاى زخم تو جوشیدم،اىحسین!
ما گام در طریق اسارت زدیم و حال
ختم رسالتى است که بگْزیدم، اى حسین!
من زینبم، که عشق تو بُردم به شهر شام
این راه را به پاى تو پوییدم، اى حسین!
رفتم به شام بهر قیام دگر ولى
هر جا قدم نهاده خروشیدم، اى حسین!
نخلى که کاشتى تو به خون اندر این زمین
در شام و کوفه میوه از آن چیدم، اى حسین!
بودم اگر اسیر ولى مُشت انتقام
بر فرق دشمنان تو کوبیدم، اى حسین!
دادم شکست دولت شب را که چون تو من
بنیانگر حکومت خورشیدم، اى حسین!
نقش از تو یافت واقعۀ کربلا و من
تفسیر آن حماسۀ جاویدم، اى حسین!
امروز بوسه بر سر خاک تو میدهم
آن روز اگر گلوى تو بوسیدم، اى حسین!
ترسم که لرزه بر تن صد پارهات فتد
گویم اگر که بىتو چهها دیدم، اى حسین!
توأم به اشک دیدۀ من بود و خون دل
آبى اگر بدون تو نوشیدم، اى حسین!
چون معجرم به غارت بیگانه رفته بود
با دست بسته چهره بپوشیدم، اى حسین!
آن شب که شد چراغ شبستان ما سرت
پروانهوار گرد تو گردیدم، اى حسین!
داغ رقیّه، طاقت ما را تمام کرد
زین غمخداگواست چهها دیدم،اىحسین!
مشکلتر از فراق تو ترک مزار توست
اینجا چو هست کعبۀ امّیدم، اى حسین!
لطف تو و «مؤیّد» بشْکسته حال ما
کاشعار اوست مورد تأییدم، اى حسین!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گلهای اشک
@emame3vom
#اربعین
#جودی_خراسانی
پس از تو، جان برادر!چه رنجها که کشیدم
چه شهرها که نگشتم،چه کوچهها که ندیدم
به سختجانی خود آن قَدَر نبود گمانم
که بیتو، زنده ز دشت بلا، به شام رسیدم
برون نمود در آن دم چو خصم، پیرهنت را
به تن ز پنجۀ غم، جامه هر زمان بدریدم
چو ماه چارده دیدم، سر تو را به سر نی
هلالوار ز بار مصیبت تو، خمیدم
زدم به چوبۀ محملسر، آن زمانکه سر نی
به نوک نیزۀ خولی، سر چو ماه تو دیدم
ز تازیانه و طعن سنان و طعنۀ دشمن
دگر ز زندگی خویش گشت قطع، امیدم
شدم چو وارد بزم یزید، بازوی بسته
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم
هنوز بر کف پایم، نشان آبله پیداست
به راه شام ز بس از جفا پیاده دویدم
ولی به این همهغم، شاد از آنم، ای شه خوبان!
که نقد جان به جهان دادم و غم تو خریدم
از این حکایت جانسوز، «جودیا»! صف محشر
به نزد شاه شهیدان، شریک، همچو شهیدم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 دیوان جودی
.
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_سکینه_سلاماللهعلیها
#اربعین
#یوسف_رحیمی
چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدم
نیزه در نیزه غریبانه تنت را دیدم
زیر پامال کبود سم مرکبها، نه
به روی دست ملائک بدنت را دیدم
گرچه نشناختمت وقت عبور از گودال
عمّه میگفت تن بیکفنت را دیدم
گیسویت بر سر نی شعر غریبی میخواند
زلف خونینِ شکن در شکنت را دیدم
قاری من سر نیزه ز عجایب گفتی
شام ، تفسیر غریب سخنت را دیدم
آه ؛ یعقوب شده چشم من از روزی که
به تن تیره دلی، پیرهنت را دیدم
خیزران شیفتۀ ساحت لبهایت شد
چشم وا کردم و زخم دهنت را دیدم
تا سحر قلب تنور از غم تو آتش بود
عطر گیسوی تو و سوختنت را دیدم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
@emame3vom
#اربعین
#جودی_خراسانی
رفتم من و هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینۀ خواهر نمیرود
برخیز تا رویم، برادر! که خواهرت
تنها به سوی روضۀ مادر نمیرود
گر بیتو زینب تو کند جایْ در وطن
از خجلتش به نزد پیمبر نمیرود
خواهم بَرَم عیال تو را در وطن ولی
لیلا ز روی مرقد اکبر نمیرود
از روی تربت تو که «دار الشّفای» اوست
سوی حجاز، عابد اطهر نمیرود
سوز گلوی خشک تو اندر لب فرات
ما را ز یاد تا لب کوثر نمیرود
پهلوی چاکخوردهات از نیزۀ سَنان
ما را ز یاد تا صف محشر نمیرود
تا گوشۀ لحد شودم جا، ز خاطرم
کنج تنور خولی کافر نمیرود
زآن لعل لب، تلاوت قرآن به نوک نی
از خاطرم به حقّ پیمبر! نمیرود
بزم یزید و طشت زر و چوب خیزران
از یاد ما، به حضرت داور! نمیرود
«جودی» ز یاد آن لب خشکیدهات، شها!
گر در جنان رود، لب کوثر نمیرود
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 دیوان جودی
@emame3vom
#اربعین
#سید_رضا_مؤید
بتاب ای ماه که تا اختر فشانیهای من بینی
بر آی ای لاله تا آتش به جانیهای من بینی
حسین من رسیده کاروانت از سفر بر خیز
که احوال من و هم کاروانیهای من بینی
منم زینب که می آیم ز ماموریتی عظما
ببین تا حال من از ناتوانیهای من بینی
بهر گامی شهادت آمد و شرمنده شد از من
بپرس از دخترت تا جانفشانیهای من بینی
به طفلانت نه تنها جای مادر بَل پدر بودم
به گلهایت نگر تا با غبانیهای من بینی
حجاب کودکانتمیشدم وقت کتک خوردن
که نیلی پیکرم از مهربانیهای من بینی
به پاس قهرمانیها به تن دارم نشانیها
نبودی تا در این ره قهرمانیهای من بینی
اگر نامحرمی اینجا نبود، ای محرم زینب!
نشان میدادمت، تا آن نشانیهای من بینی
"مؤید" را سخن با محتشم باشد که میگوید
ببین از خلد تا معجز بیانیهای من بینی
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 گلهای اشک
.
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اربعین
#علی_انسانی
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چها دیدم، چها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبُردم
ولی فیض زیارت را، تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجُستم تو را امّا
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را، ای آشنای دل! اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم،امّا
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بسانِ شمع، آبم کرد، بانگ «آب، آب» تو
اگر چه تشنه بودم،چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب،
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
شکسته جای مُهرت را، ز بیمهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان، چون مرتضی کردم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 دل سنگ آب شد
.
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#کلیات_مصائب_اسارت
#اربعین
#مرضیه_عاطفی
حرامی دید آشوب تو را، چشم ترَت را نه
تحمّل میکنم اما وداعِ آخرت را نه
لباست کهنه پیراهن، تحمّل میکنم باشد
ولی ای عشق! غارت کردن انگشترت را نه
غریبیِ تو را شاید دهم دست فراموشی
هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه
فراموشم شود گاهی لبان تشنهات اما
به روی خاکهای داغِ صحرا پیکرت را نه
اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن؛
به دختر بچهها طرز نگاه دخترت را نه
نبودی و به شهر شام بیانصافها بردند
زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه
بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش
سرم را میدهم اما نخی از معجرت را نه!
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
.
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اربعین
#غلامرضا_سازگار
سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو
حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا میخواندم و یاد تو بودم
برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمیخواندی برایم
کنار نیزهات جان داده بودم
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 نخل میثم
.
@emame3vom
#حب_الحسین_یجمعنا #کربلا
#الاربعین_مقدمه_الظهور
#الحسین_یجمعنا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج