eitaa logo
کانال نوای عاشقان
20هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
436 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
دیوونه مهدی شدم دلبر دیگر ندارم * یه دل دارم عشقی به جز دیدن دلبر ندارم در دل من هستی و من غیر تو دلبر ندارم * یک نفس ای دلبر من من ز تو دل برندارم گُل بهشت رنگ و صفای گُل ما رو نداره * خال سیاه خوشگلش دل ز دو عالم می بره عاشق دلبر شده ام درسم و از بر شده ام * دل چو به دلبر داده ام دلبر دلبر شده ام زلف سیات روز منو تیره تر از شب می کنه * دل روز و شب در غم تو ناله یارب می کنه کِی باشه در کنار من باشی و من کنار تو * قرار من باشی و من عاشق بی قرار تو اگر بدونم که کجاست عزیز من خونه تو * جون می زارم تا ببینم نگاه مستونه تو عمریه مجنون توأم بی سر و سامون توأم * مست و پریشون سر زلف پریشون توأم مُردم از انتظار تو امروز و فردا می کنی *** یه روز می آد که کشته منو تماشا می کنی @navaye_asheghaan
تو صاحبش شدی و هی زمان ادامه دار شد نیامدی و روز و شب جهان ادامه دار شد نشست تیر پشت تیر روی پلکهایت و در ابروان نافذت کمان ادامه دار شد پس از عبور از نهاد سیزده نفر فقط به جسم تو که کوچ کرد جان ادامه دار شد تمام گشت باخدا و با نبی اگر،ولی به واژه ی علی رسید اذان ادامه دار شد فقط به این دلیل که به وقت دردها تو را صدا زدیم،بی گمان دهان ادامه دار شد برای امتحان هرکسی زمان معین است برای تو همیشه امتحان ادامه دار شد صغیر بود غیبتت ضرر به شیعیان رسید کبیر گشت غیبت و زیان ادامه دار شد  مهدی رحیمی زمستان تو یار باشی،داغ هجران درد دارد سر؛در فراق رویت ای جان،درد دارد یک عمر نوکر بودن،آقا را ندیدن ای باطن قرآن به قرآن درد دارد گُم کردن تو ای بهار آرزوها بسیار در فصل زمستان درد دارد از فرط تنهایی در این سرما کِرِختیم آغوش تو باز است و حِرمان،درد دارد ای خوش بحال آنکه بعد از غفلت از تو در خلوتش با خویش،وجدان درد دارد از جرم ما بگذر خطا دیدی ندیدی خوبم كن ای جان گرچه درمان،درد دارد باید زلیخا بود تا حس کرد بی جُرم یوسف که باشد کنج زندان درد دارد تو یازده قرن است هر آن لمس کردی چشمی که دائم هست گریان،درد دارد قلبت نه تنها در مُحرّم،دوره ی سال در سوگ سالار شهیدان درد دارد تاوان جنگ بدر و خیبر را گرفتن از حلق یک مظلومِ عطشان درد دارد در آفتاب داغ و روی ریگ صحرا افتادن يك جسم عریان درد دارد می گفت زینب با چه حالی بر سر تل نامرد،جانم را نگردان درد دارد محمد قاسمی @navaye_asheghaan
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي مدینه امامت کجا میرود گمانم سوی کربلا میرود شبانه به همراه اهل و عیال به انجام اعمالِ حجّ وصال به اشک و به سوز و نوا می رود گمانم سوی کربلا می رود مدینه امامت کجا میرود گمانم سوی کربلا میرود... رُخش همچنان مِهر و مَهپاره است علی اصغرش بین گهواره است به همراه او تا مِنا میرود گمانم سوی کربلا می رود مدینه امامت کجا میرود گمانم سوی کربلا میرود رود سوی وعده گهش با خدا سرش میرود بر روی نیزه ها به اِحیای امرِ خدا میرود گمانم سوی کربلا می رود مدینه امامت کجا میرود گمانم سوی کربلا میرود @navaye_asheghaan
132.6K
کربلایی هادی صالحی
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي(زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام) قافله رفت از شهر پیغمبر ناله خیزد از مرقد مادر نور عین من ای حسین من... می روی مادر سوی قربانگاه می کشم من از غربت تو آه نور عین من ای حسین من... حق نگهدارت ای گل زهرا وعده ی ما در عصر عاشورا نور عین من ای حسین من... بین آن گودال ای همه هستم غم مخور آنجا پیش تو هستم نور عین من ای حسین من... میشوی بی سر ای حسین من بشکند دست شمرِ ذی الجوشن نور عین من ای حسین من... @navaye_asheghaan
144.1K
کربلایی هادی صالحی
نوحه خروج قافله ی سیدالشهدا علیه السلام از مدینة النبي حسین رود از شهر پیمبر به عزم دیدار حیّ داور؛ با دیده ی تر آه؛ رود به ناله؛ با یک سه ساله؛ به کرببلا آه؛ آه و واویلا... آخر چرا رفته در دل شب با اهل بیت و رباب و زینب، در آن دل شب با عباس و اکبر؛ قاسم و جعفر؛ رود نینوا آه؛ آه و واویلا... کرده وداع با یاس شهیده زهرای دلخونِ قد خمیده؛ آن نور دیده آه؛ مادر غمخوار؛ خدا نگهدار؛ تا به عاشورا آه؛ آه و واویلا... @navaye_asheghaan
274.4K
کربلایی هادی صالحی
وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد شهر مدینه مثل زهرا گریه می کرد وقتی که می رفتند پشت پای آن ها چشمان جبرائیل حتی گریه می کرد پائین پای ناقه مریم گریه می کرد دورِ سر گهواره عیسی گریه می کرد این است آن داغ عظیمی که برایش حتّی میان تشت یحیی گریه می کرد این است زینب بانویی که زیر پایش زانوی لرزه دار سقا گریه می کرد بوسید اکبر دست های مادرش را در زیر چادر، ام لیلا گریه می کرد بر روی دامن مادری در گوش طفلش آهسته تا می گفت لالا گریه می کرد یک کاروانِ گریه شد وقتی رقیه با گفتن بابا، بابا گریه می کرد در زیر پای محمل مستوره ی عشق منزل به منزل ریگ صحرا گریه می کرد وقتی که می رفتند عالم سینه می زد وقتی که می رفتند دنیا گریه می کرد @navaye_asheghaan
مدینه حسینت کجا می‌رود؟ اگر می‌رود شب چرا می‌رود؟ غریب وطن نیمه‌شب از وطن غریبانه پیش خدا می‌رود دلِ شب خدا را صدا می‌زند چرا ساکت و بی‌صدا می‌رود؟ اجل پیش رو، مادرش فاطمه به دنبال او از قفا می‌رود به تعجیل رو در کجا می‌برد؟ مگـر سـر بـرای خدا می‌برد؟ صدای جرس آه جان بر لب است جگرسوز چون ناله زینب است «طرماح» یک لحظه محمل مران! خدا را که وقت نماز شب است نفس‌ها همه نالۀ یا حسین دعاها همه سوز و تاب و تب است به هر منزلی مرگ چشم انتظار به هر محملی نغمۀ (یارب) است شما هم چو مرغ شب ای ناقه‌ها بنـالیـد بـا زینـب ای ناقـه‌ها @navaye_asheghaan
. شعر حدیث کسا این حدیث آمد ز زهرای بتول ، فاطمه صدیقه بنت الرسول ، روزی آمد خانه ما مصطفی ، گفت با حالی شبیه التجا ، ضعف دارم جان بابا دخترم ، پهن کن بابا عبایی بر سرم ، آن عبایی را که دارم از یمن ، آن عبا بر من بکش ای ممتحن ، گفتمش بابا بلا دور از شما ، در پناه مهر و الطاف خدا ، من کشیدم آن عبا بر روی او ، یک نظر کردم به ماه روی او ، صورتی زیبا تر از قرص قمر ، روشن و زیبا نکو تر از سحر ، ساعتی بگذشت و آمد مجتبی ، گفت ای مادر سلام و صد دعا ، گفتمش مادر سلامم بر شما ، نور چشمم ای عزیز با وفا ، گفت مادر خانه دارد عطر گل ، هست بوی جد ما ختم رسل ، گفتمش ای نور چشمم بوی او ، آمده در خانه با گیسوی او ، رفت نزد حضرت خاتم حسن ، گفت بابا جان فدایت جان و تن ، گفت بابا صد سلام و صد درود ، بر شما ای خاتم رب ودود ، با اجازه رفت در تحت کسا ، در کنار مصطفی شد مجتبی ، بعد از آن آمد حسین و با سلام ، گفت بوی جدم آید بر مشام ، گفتمش ای نور چشمانم حسین ، ای عزیز فاطمه ای نور عین ، جدتان در خانه در زیر کسا ، آمده امروز شد مهمان ما ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد با حیا ، بعد از آن آمد علی مرتضا ، گفت زهرا جان سلامم بر شما ، بوی یار مهربان آید همی ، بوی جوی مولیان آید همی ، گفتم او را یار ختمی مرتبت ، صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت ، آمده مهمان ما بابای من ، آمده مانند جان در جسم و تن ، رفت نزد احمد و گفت این سوال ، چیست رمز و راز این وقت و مجال ، با اجازه رفت در زیر کسا ، در کنار مصطفی شد مرتضا ، بعد از آن رفتم کنار اهل خود ، تا بجویم با عزیزان وصل خود ، ما همه بودیم در زیر کسا ، دست خود برداشت بابا بر دعا ، گفت یارب اهلبیتم را ببین ، بهترین خلق خدا روی زمین ، خونشان با خون پاک من قرین ، جسم و جان دارند از من با یقین ، جسمشان را از بدیها دور کن ، قلبشان را خانه ای از نور کن ، لطف کن بر خاندانم با کرم ، تا ابد آباد گردان این حرم ، دشمن آنها مرا هم دشمن است ، پیش چشمم جلوه اهریمن است ، هر که در دل حُبِّشان دارد به جان ، می شود محبوب من در دو جهان ، بانگ حق برخاست از عرش برین ، کای ملائک بشنوید این با یقین ، هر چه را من آفریدم در جهان ، این زمین و جمله هفت آسمان ، کوه و دریا را اگر من ساختم ، نه فلک را اینچنین پرداختم ، هر چه زیبائیست در شمس و قمر ، ظلمتِ شبها و نور در سحر ، ساختم اینها به عشق مصطفی ، ساختم با مهر این اهل کسا ، بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا ، صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا ، بانگ حق برخاست زهرا س و پدر ، معدن ایمان و کان هر گوهر ، حیدر و فرزند پاکش مجتبی ، هم حسینِ بنِ علی در کربلا ، گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی ، با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام ، می رساند حق به درگاهت سلام ، هر چه که در کل عالم خلق شد ، از برای اهل زیر دلق شد ، گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد ، جسم و روح خاندانت پاک شد ، نامشان بر تارک افلاک شد ، گفت حیدر چیست رمز جمع ما ، چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا ، در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند ، بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود ، سحر درد و غصه باطل می شود ، گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما ، شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید حدیث کسا بصورت شعر . 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 @navaye_asheghaan