488.5K
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
طبقو برگردونید برید
ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد
من خودم آرومِش میکنم
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دستوپاش کنید
رهاش کنید (٣)
توی اِزدحام زدنش/ مجلس حرام زدنش/ گفت بابا میخوام، زدنش زدنش، زدنش
تا چشاشو بست زدنش/ دندوناش شکست زدنش / چند تا مردِ مست، زدنش، زدنش، زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره، بی طاقته
آااه یادگاریه
دستِ من امانته
بند 2⃣
مگه این دختر چندسالشه
که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد؟
واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا
تو رو خدا (٣)
خواب بودی توو خواب، زدنت/ مجلس شراب، زدنت/ تا که گفتی آب، زدنت، زدنت، زدنت
بی سؤال جواب، زدنت/ بی حسابکتاب، زدنت/ آخ برا ثواب، زدنت، زدنت، زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
بند 3⃣
من ازین تنهایی دلخورم
منی که با درد همبازیام
من بابامو میخوام هرجوری هست
به سر بریدهشم راضیام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کِی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن
منو زدن (٣)
افتادم زمین، زدنم/ پاهامو ببین، زدنم/ به بابام نگین، زدنم، زدنم، زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان، میزنن، میزنن، میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
✍ #جواد_قمری و #داود_رحیمی
.
#مناجات
#شب_سوم_محرم
شمع که میسوخت را پروانه تحویلش گرفت
عاقل آواره را دیوانه تحویلش گرفت
زحمت آشفته ها را از سر خود کم نکرد
گیسویی که شد پریشان، شانه تحویلش گرفت
من فراری بودم از رب کریمی که سحر
بنده ای بیچاره را جانانه تحویلش گرفت
با هیاهو و هوار و داد من کاری نداشت
بی کسی را باز بی صبرانه تحویلش گرفت
فرق دارد او حسابش با همه چون دیده ام
هر که خسران دیده، بی بیعانه تحویلش گرفت
من دلم آباد بود اما خرابش کرده ام
باز هم این خانه را ویرانه تحویلش گرفت
سائل باب الجوادم آی مردم بشنوید...
اینکه محتاج است صاحبخانه تحویلش گرفت
خوشه ی انگور ما را از نجف می آورند
مست را ساقی به یک پیمانه تحویلش گرفت
خوش بحال هر کسی که آشنا شد با حسین
هر کسی شد با گنه بیگانه ... تحویلش گرفت
من سری را می شناسم که بریدند از قفا
آن سر پُر زخم که ریحانه تحویلش گرفت
رفت سر بر روی نیزه فاطمه زد بر سرش
رفت سر بین طبق، دردانه تحویلش گرفت
#مناجات_با_خدا
#محرم
#حضرت_رقیه_س
#شب_جمعه
#رضا_دین_پرور ✍
.
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بابا رسید و آورد، گُلبوسههای خود را
عمه بیا درآور، رختِ عزایِ خود را
مَنکه نمرده بودم، بر روی نیزه باشی
آماده کردم از اشک، ویرانسرای خود را
خوابم اگر نبرده، تقصیرِ عادتم بود
بابا بکش به رویم، امشب عبای خود را
انگشتهای لَمسم، انگار حس ندارند
بر دامنم تو بنشان، رأسِ جُدای خود را
طفلی که داده بودم، دیشب شفای او را
انداخت پیشم امروز، قدری غذای خود را
ای وای خیزران زد، مثل حصیر گَشتی
بدجور بر لبانت، انداخت جای خود
خون گریه کرد نیزه، بر حالِ دخترانت
داده عمو به نیزه، حال و هوای خود را
تقصیر هیچکس نیست، در سینهام نَفَس نیست
زجر امتحان نموده، هِی ضربِ پایِ خود را
چیزی نخورده بودیم، بر حالِ ما دلش سوخت
دیدی تعارفم کرد، تَهماندههای خود را
فهمیدم از سرِ تو، از وضعِ حنجرِ تو
رفته سنان و داده، بر شمر جای خود را
تا دق کنیم در راه، از دیدنش دوباره
آن بی حیا نَشُسته، خونِ ردای خود را
بویِ تو را گرفته، دستانِ سرخِ خولی
دادی چرا به دستش، مویِ رهای خود را
تنها نه نیزهها را، تنها نه تیغها را
پیش فرات میشُست، پیری عصای خود را
✍ #حسن_لطفی
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
گونه هایم رنگ نیلوفر گرفته ..ای پدر
گیسوانت رنگ خاکستر گرفته.. ای پدر
آمدی بر دیدنم الحق که زیبایی هنوز
آتش عشقت دوباره در گرفته.. ای پدر
زخم پیشانی من را هم تماشا می کنی
وقت سیلی ضرب انگشتر گرفته ..ای پدر
جای جای پیکرم دارد به خود خون مردگی
مطمئنم ارث از مادر گرفته... ای پدر
نیست یک ذره تعادل هر دوپایم سست شد
این دو پا هم انس با کوثر گرفته.. ای پدر
با صدای گریه ام شامات را برهم زدم
شام را بنگر تب محشر گرفته ..ای پدر
خوش به حال به دخترت بعد از فراقی بی امان
راس پاکت را کنون در بر گرفته.. ای پدر
#محسن راحت حق
#نوحه ورود به کربلا
#نوحه زمینه ، سنگین ، واحد ، شور
(به همه سبکها خوانده میشود)
#محرم۱۴۰۲
کاروان لاله ها وارد کرببلا شد
بهشت آلاله ها سرزمین نینوا شد
خیمه ها میشه بر پا غم میشینه رو دلها
واویلتا واویلتا حسین رسید کربلا (۴)
زمین کرببلا بوی خدایی می دهد
بوی عشق و بوی خون بوی جدایی میدهد
پیچیده در این صحرا بوی عطر شهدا
واویلتا واویلتا حسین رسید کربلا
شاه عالم فرموده این سرزمین کربلاست
عصر عاشورا اینجا سرهای ما بر نیزه هاست
آقامون تنها می شه همدم غمها می شه
واویلتا واویلتا حسین رسید کربلا
ابوالفضل و عبدلله ،قاسم و اکبر و اصغر
جلو چشمان ارباب می شَند یکی یکی پرپر
بَرا شاه کربلا همه میشَن جان فدا
واویلتا واویلتا حسین رسید کربلا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
# نوحه واحد یاسنگین ورود به کربلا
رسیده ، کربلا قافله از راه
از غربت ، می کشیم از دل و جان آه
با گوش جان شنو ، آوای کاروان
در کربلا رسد ، آقای عاشقان
آه ، چشم گریان ، رسد اینجا ، بوی هجران
وای ، { ای حسین جان 3 } ۲
زینبم ، حسین تو غریبه
می بینی ، بی یار و بی حبیبه
پایان این سفر ، درد و غم و بلاست
سرهای قدسیان ، بر روی نیزه هاست
آه ، خنجر و تیر ، وایِ من از ، تیر و شمشیر
وای ، { ای حسین جان 3 } ۲
رسیدم ، حالا به حرف مادر
برای ، غربتت بمیره خواهر
زینب نباشه که ، تنها شدی حسین
آخه که همدم ، غم ها شدی حسین
آه ، با تاب وتب ، شده مضطر ، قلب زینب
وای ، { ای حسین جان ۳} ۲
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
Nariman Panahi - Gharib Gir Avordanet (320).mp3
16.28M
نوحه غریب گیر آوردنت نریمان پناهی
غریب گیر آوردنت؛ تشنه سر بریدنت ●♪♫
وای بمیره مادرت… وای بمیره خواهرت! ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
با لبِ تشنه کشتنت؛ به قتلگاه بردنت ●♪♫
رد شدن؛ از رو بدنت… ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
به نیزه ها سپردنت؛ با هرچی میشد زدنت! ●♪♫
جلو چشای دخترت… ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
اسیرِ نیزه ها شدی؛ ذبیح با القفا شدی ●♪♫
جلو چشای مادرت؛ تشنه سر بریدنت ●♪♫
غریب گیر آوردنت… غریب گیر آوردنت… ●♪♫
راس تو میرود بالای نیزه ها؛ من زار میزنم در پای نیزه ها ●♪♫
آه ای ستاره ی دنباله دارِ من ●♪♫
زخمی ترین سرِ نیزه سوار من ●♪♫
ای حسینم ای حسینم… ای ضیا هر دو عینم ●♪♫
ای بی کفن؛ چه با این پاره تن کنم؟ با چادرم تو را باید کفن کنم… ●♪♫
من میروم ولی جانم کنار توست؛ تا سالهای سال شمعِ مزار توست ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪♫
با گریه آمدم اطراف قتله گاه؛ گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه ●♪♫
بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون فتاده و بر نیزه ها سرت ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪♫
خون گریه میکنم؛ برا اون لحظه که سختی ●♪♫
که تو دیدی یه غریبی؛ داره میره به اسیری ●♪♫
خون گریه میکنم واسه اون صحنه که دیدی ●♪♫
که تو دیدی یه عزیزی؛ داره میره به اسیری ●♪♫
عمه جانم… عمه جانم… عمه جانِ قد کمانم… ●♪
نریمان پناهی غریب گیر آوردنت
*بنام خدا*
*مناجات با امام زمان عج در ماه محرم*
####
بیا که درد جهان را دوا کنی آقا
سره از ناسره را خود سوا کنی آقا
بیا که نسل بشر منکر خدا گشته
بیا که خود همه را باخدا کنی آقا
بشر به دام معاصی فتاده یا مهدی
بیا که خود همگان را رها کنی آقا
میان بحر گنه روز و شب پریشانیم
بیا که لطف و عنایت به ما کنی آقا
بساط شور و نوا در زمین و افلاک است
بیا که شور دگر خود بپا کنی آقا
رسیده ماه محرم مه عزای شما
بیا که دیدهٔ ما پر ضیا کنی آقا
به کار خلق جهان بی عدد گره باشد
بیا که خود گره خلق وا کنی آقا
گره کار همه وا شود به دست شما
بیا که حاجت ما خود روا کنی آقا
تمام خواهش ما دیدن جمال شماست
چه می شود تو نگاهی به ما کنی آقا
"" "" "" "" "" ""
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
AUD-20220711-WA0062.m4a
3.06M
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
فکرشو بکن دخترت
تنها یه گوشه بشینه
پیرْهنی که مال تو بود
دست این و اون ببینه
با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
رقیهای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید
رقیه جوری گریه کرد
که آخرش نَفَس گرفت
با گریه از غریبهها
سر باباشو پس گرفت
بند 2⃣
فکرشو بکن دردونهت
زخمی ببینه سرت رو
تو اون حال و روز کی باید
آروم کنه دخترت رو؟
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
سر باباشو، بریده و خونی میدید
تا گریه میکرد، با تازیونه، زجر حرومی میرسید
شب سیاه و سردی بود
توی خرابه نور اومد
رقیه رو آتیش زد اون
سری که از تنور اومد
بند 3⃣
فکرشو بکن دخترِ
ارباب تو خرابه خوابید
دختر یهودی هم به
موهای رقیه خندید
با خنده میگفت، تویی که بابا نداری
شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟
با طعنه میگفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری!
میبینی کار دنیا رو
سه سالشه قدش خمید
آخه رقیهی حسین
کجا و مجلس یزید
✍ #صادق_نجم و #داود_رحیمی
532.9K
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
به مناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
بند 1⃣
داری میری، حالمو ببین
لبای خشکِ تو چشامو تَر کرد
با اشک چشم، پُشتِ پای تو
آب میریزم اصغرم زود برگرد
میخونم، لالایی
قربونِ چشمات! خیلی ماهی (لالایی)
داری میری سمت سیاهی (لالایی)
زود برگردی اصغرم الهی
پسرم، تاج سرم
برو و زودی برگرد به حرم
آخه من، یه مادرم
آرزو دارم برات گل پسرم
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
بند 2⃣
بیا بگیر، هرچی دارمو
گهوارهی اصغرمو برگردون
دستامو، هی تکون میدم
لالایی میخونم منه سرگردون
میخونم، لالایی
حتماً آب خوردی و میایی (لالایی)
خوابیدی رو دست بابایی (لالایی)
واسه چی پشت خیمههایی
پسرم، تاج سرم
پس چرا جواب نمیدی اصغرم؟
تو گوشم، میخندی و
دوباره با گریه از خواب میپرم
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
بند 3⃣
دل نگرون، دلهره دارم
از جلو خیمه هی نگاه میندازم
دلْ تو دلم، نیست خدای من
الانه که برگرده سربازم
میخونم، لالایی
دلشوره دارم آخه کجایی (لالایی)
مادر واسه چی زیر عبایی (لالایی)
خونیه چرا دست بابایی
پسرم، تاج سرم
چرا میره پدرت پشت حرم؟
رویِ چی، خاک میریزه؟
چه بلایی آخه اومده سرم؟
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
✍ #داود_رحیمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره
از کجا برایِ تو بگم حالا
خیلی حرف برایِ گفتنم دارم
خودشون دارن باهات حرف میزنن
خودِ زخمایی که رو تنم دارم
زخمایی که جونم و به لب آوُرد
زخمایی که رو پاهام آبله شد
جوابِ گریههایِ دخترِ تو
خنده شد، کتک شد و هلهله شد
لکنتِ زبونم و چیکار کنم
خیلی وقتا نفسم رو میگیره
یکی از دخترایِ شامی میگُف
اینجوری بهتره دخترِ بمیره
مَسخرم میکنه و کِز میکنم
دعا کن که دخترِ تو جون بده
باباشو نشون میده به من میگه
تو اگه بابا داری نشون بده
بابا، گوشوارهی من رو یادته؟
تو خریدی و برام یه خاطرَس
یکی از رویِ گوشام کشیدو رفت
حالا رویِ گوشایِ این دخترَس
منو که دیشب زدن عمه میگُف
نزنید که آهِ مظلوم میگیره
گفتم اینجور نمیمونه و یه روز
تو میای دلِ من آروم میگیره
یه بساطی ما داریم، نگو نپرس
عمههام یواش یه چیزایی میگن
نمیدونم راجبِ کیه ولی
هی میگن که سرشو بد بریدن
من نمیدونم کیه اما میگم
حالا که جدا شده سر از تنش
اگه دختری داره اون بیچاره
دخترش ندونه سر بریدنش
✍ #مهدی_قربانی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
بهمناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
قراره زندگیهامون
همش دور و برت باشه
تموم زندگیم روضهس
تا حرف اصغرت باشه
صدا پیچیده تو خیمه
صدای اصغره انگار
رباب از غصه دلخونه
بازم اصغر شده بیدار
ببخش ای کودکم، مادر
نداره قطرهی شیری
تو که حال منو دیدی
چرا آروم نمیگیری
بابات تنها توو مِیدونه
دلش پُر غُصه و درده
صداتو بشنوه ایکاش
صداش کن بلکه برگرده
اجابت شد دعام، بابات
نشد گریَهت فراموشِش
میخواد آبِت بده مادر!
بخواب آروم توو آغوشِش
چه سخته، روضه سنگینه
حسین با کودکش اومد
برای قطرهی آبی
حسین به دشمنش رو زد
چی شد اصغر شده خاموش
چرا توو دشت غوغا شد
گلوش خشکیده بود اما
با تیر حرمله وا شد
حسین و اضطرار ای وای
چرا حیرونه توو این دشت
اومد سمت حرم اما
چرا هی اومد و برگشت
✍ #محسن_ناصحی
بسم الله الرحمن الرحیم
#سبک_زمینه
بند اول✏️
بگو کجایی
رو خاکی یا که روی نیزه هایی
ولی خدایی
این رسمش نبود این همه جدایی
بگو کجایی بگو کجایی
بذار با دستای خودم نوازشش کنم موهاشو
بذار میخوام ی بار دیگه بیام ببوسم اون چشماشو
بذار برم به سمت قبله بکشم پاهاشو
همه عمرم غریب افتاده
از روی زین عجیب افتاده
خاطرات رقیه و زینب
گیر یک نا نجیب افتاده
سیدناالغریب
بند دوم✏️
دیگه تمومه
خنده روی لب های زینب حرومه
توی شلوغی
جسم پاره پارهی تو کدومه
بگو کدومه بگو کدومه
اومده ذولجناح ولی تو زیر دست و پا جا موندی
وا شده پای شمر و حرمله به خیمه ها جا موندی
سرت با ما مسافرو خودت تو کربلا جا موندی
مثل تو من غریب افتادم
از رو محمل عجیب افتادم
گریه کردی رو نیزه ها وقتی
گیر یک نا نجیب افتادم
سیدناالغریب
بند سوم ✏️
وای از زمونه
رقیه واسهی تو روضه میخونه
چرا بابایی
انگشتر تو،تو دست ساربونه
داره میخونه داره میخونه
تو رفتی منو سپردی دست این حرومیا بابایی
نمیدونی چه حرف های بدی زدن به ما بابایی
دوری دیگه بسه خودت پاشو بیا بابایی
تو بیابون غریب افتادم
از رو ناقه عجیب افتادم
فک میکردم عمو میاد اما
گیر یک نا نجیب افتادم
سیدناالغریب
#سجاد_روانمرد
@navaye_asheghaan
یاس حسینم گر چه ویرانه.mp3
1.68M
#زبانحال_حضرت_رقیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یاس حسینم گرچه ویرانه ست جایم
از هجر بابا و عمویم در نوایم
در نیمه های شب در این کنج خرابه
محزون و گریان از فراق لاله هایم
بابای خوبم در سفر رفته که از مهر
خلخال و هم گوشواره آرَد از برایم
▪️یا رقیه
شرمنده ام از عمه ی مظلومه ام که
بس تازیانه خورده است هردم بجایم
یارب گناهم چیست که در خردسالی
درد و فراق و کوه غمها شد سزایم
هم روسری و چادرم آتش گرفته
هم سوختند هرجا لعینان، خیمه هایم
بس پابرهنه من دویدم در بیابان
لبریز خار و آبله شد هردو پایم
طفلان شامی گه زنندم طعنه و یا
در کنج ویرانه بگویند ناسزیم
یکشب در آغوش پدر، حالا به صحرا
این چرخ بازیگر ببین کشانده تا کجایم
گر که سفر رفته کنون باب نکویم
از چه ز نی آید صدایی آشنایم
این صوت قرآنی که می آید ز نیزه
گوید رسد امشب کنارم همنوایم
پس آب و جارو میکنم ویرانسرا را
شاید پدر آید از او دیدن نمایم
▪️یا رقیه
ای وای من !! عمه سر خونین، چه باشد
حاشا که باشد باب زار و دلربایم
از چه ترک خورده لبش، دندان شکسته؟!
بابای من بس خونِ دل آورد برایم
یارب نبیند روی نیلی، قامت خم
دیگر نگویم که اسیر اشقیایم
عمه کجاست آن پیکر بابای من پس؟؟!
گفتا به خوابم که ضبیحا بالقفایم
یکدم نگویی که چها دیدم به کوفه
گرچه بدید از نیزه ها حال و هوایم
من هم چنان بابای خوبم وقت تدفین
جای کفن راضی به قطعه بوریایم
شاید ببخشم زجر و کلِ شامیان را
اما نبخشم آنکه کشت بابم بجایم
رگهای گردن را مگر با چه بریدند؟؟!
که پاره پاره گشته و غم مبتلایم
▪️یا رقیه
شاعر:مهدی فراهانی
@navaye_asheghaan
#نوحه_امام_حسین
( علیه السلام )
در اوج غربت
فرمودی آقا :
وَاصْبِرْ عَلَى الْحَق
اِنْ كانَ مُرّا ...
( یا لَیتَنا کنّا مَعَک ) تکرار
یا رایَة الهُدی ،
رَفَعَ اللهُ رایَتَک
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
دنیا ندارد ، جز تو مسیری
بر اهل عالم نعمَ الامیری
راه نجات ، آب حیات
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
خاک حریمِ ، تو آبرویم
شوق وصالِ تو آرزویم
(یا لَیْتَنا کنّا مَعَک) تکرار
( بِاَبی أَنْتَ وَ أُمّی
« یا اَباعَبْدِاللَّه » ) تکرار
تکرار بند اول ...
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
متن روضه 2
🔸منم آن گنج الهی که به ویرانه نهانم
🔸گر چه طفلم به خدا بانوی ملک دو جهانم
امشب دلها رو روانه کنیم...
کنار حرم با صفای بی بی رقیه سلام الله علیها...
امشب به یاد غربت نازدانه ابی عبدالله اشک بریزیم...
🔸ابر سیلی است نقاب رخ همچون قمر من
🔸چادر عصمت زهراست همانا به سر من
نميدونم دختر سه ساله دارید یا نه...
حتما همتون دیدید...
دخترها علاقه خاصی به بابا دارن...
اصلا معروفه...
میگن دخترها بابایی هستند...
آنهایی که دختر دارند بهتر میفهمن چی ميگم...
خدا نکنه کسی این دختر بچه رو اذیت کنه...
میگه بزار بابام بیاد...
شکایتت رو به بابام میکنم...
خدا نکنه زخمی رو بدن دختر بچه باشه...
میگه بزار بابام بیاد...
بهش نشون میدم...
بهش ميگم...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
حالا میخواهی درد دل نازدانه حسین رو گوش بدی بسم الله...
🔸دم به دم بر جگرم زخم روی زخم نشسته
🔸دلم از داغ کباب و سرم از سنگ شکسته
چقدر بهش سنگ زدند...
چقدر بهش تازیانه زدند...
چقدر سیلی زدند...
یاصاحب الزمان...
🔸رخ نیلی، لب عطشان، دل خونین، تن خسته
اما...
🔸گره از خلق گشایم به همین بازوی بسته
امشب اگه با ابی عبدالله کار داری....
آقا رو به نازدانه اش قسم بده...
اگه گرفتاری، مریضداری، حاجت داری،
اگه کربلا میخواهی...
بگو حسین جان...
تو رو به صورت سیلی خورده دختر سه ساله ات قسم...
امشب دیگه دست خالی ردمون نکن...
🔸طواف شمع چون پروانه می کرد
🔸به دستش موی بابا شانه می کرد
تا سر بابا رو گذاشتند جلو دختر بچه صدا زد بابا...
چه بلایی سرت آوردن...بابا...
🔸سر و روی پدر را پاک می کرد
🔸برایش عقده ی دل باز می کرد
صدا زد بابای خوبم...
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده...
اما میخام بگم...
بابای خوبم...
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن...
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم...
طاقت سیلی خوردن ندارم...
طاقت سنگ خوردن ندارم...
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا