*بنام خدا*
*مناجات با امام زمان عج در ماه محرم*
####
بیا که درد جهان را دوا کنی آقا
سره از ناسره را خود سوا کنی آقا
بیا که نسل بشر منکر خدا گشته
بیا که خود همه را باخدا کنی آقا
بشر به دام معاصی فتاده یا مهدی
بیا که خود همگان را رها کنی آقا
میان بحر گنه روز و شب پریشانیم
بیا که لطف و عنایت به ما کنی آقا
بساط شور و نوا در زمین و افلاک است
بیا که شور دگر خود بپا کنی آقا
رسیده ماه محرم مه عزای شما
بیا که دیدهٔ ما پر ضیا کنی آقا
به کار خلق جهان بی عدد گره باشد
بیا که خود گره خلق وا کنی آقا
گره کار همه وا شود به دست شما
بیا که حاجت ما خود روا کنی آقا
تمام خواهش ما دیدن جمال شماست
چه می شود تو نگاهی به ما کنی آقا
"" "" "" "" "" ""
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
AUD-20220711-WA0062.m4a
3.06M
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
فکرشو بکن دخترت
تنها یه گوشه بشینه
پیرْهنی که مال تو بود
دست این و اون ببینه
با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
رقیهای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید
رقیه جوری گریه کرد
که آخرش نَفَس گرفت
با گریه از غریبهها
سر باباشو پس گرفت
بند 2⃣
فکرشو بکن دردونهت
زخمی ببینه سرت رو
تو اون حال و روز کی باید
آروم کنه دخترت رو؟
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
سر باباشو، بریده و خونی میدید
تا گریه میکرد، با تازیونه، زجر حرومی میرسید
شب سیاه و سردی بود
توی خرابه نور اومد
رقیه رو آتیش زد اون
سری که از تنور اومد
بند 3⃣
فکرشو بکن دخترِ
ارباب تو خرابه خوابید
دختر یهودی هم به
موهای رقیه خندید
با خنده میگفت، تویی که بابا نداری
شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟
با طعنه میگفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری!
میبینی کار دنیا رو
سه سالشه قدش خمید
آخه رقیهی حسین
کجا و مجلس یزید
✍ #صادق_نجم و #داود_رحیمی
532.9K
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
به مناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
بند 1⃣
داری میری، حالمو ببین
لبای خشکِ تو چشامو تَر کرد
با اشک چشم، پُشتِ پای تو
آب میریزم اصغرم زود برگرد
میخونم، لالایی
قربونِ چشمات! خیلی ماهی (لالایی)
داری میری سمت سیاهی (لالایی)
زود برگردی اصغرم الهی
پسرم، تاج سرم
برو و زودی برگرد به حرم
آخه من، یه مادرم
آرزو دارم برات گل پسرم
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
بند 2⃣
بیا بگیر، هرچی دارمو
گهوارهی اصغرمو برگردون
دستامو، هی تکون میدم
لالایی میخونم منه سرگردون
میخونم، لالایی
حتماً آب خوردی و میایی (لالایی)
خوابیدی رو دست بابایی (لالایی)
واسه چی پشت خیمههایی
پسرم، تاج سرم
پس چرا جواب نمیدی اصغرم؟
تو گوشم، میخندی و
دوباره با گریه از خواب میپرم
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
بند 3⃣
دل نگرون، دلهره دارم
از جلو خیمه هی نگاه میندازم
دلْ تو دلم، نیست خدای من
الانه که برگرده سربازم
میخونم، لالایی
دلشوره دارم آخه کجایی (لالایی)
مادر واسه چی زیر عبایی (لالایی)
خونیه چرا دست بابایی
پسرم، تاج سرم
چرا میره پدرت پشت حرم؟
رویِ چی، خاک میریزه؟
چه بلایی آخه اومده سرم؟
(آه، لالایی عشقم، لالایی عمرم، لالایی مادر)
✍ #داود_رحیمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره
از کجا برایِ تو بگم حالا
خیلی حرف برایِ گفتنم دارم
خودشون دارن باهات حرف میزنن
خودِ زخمایی که رو تنم دارم
زخمایی که جونم و به لب آوُرد
زخمایی که رو پاهام آبله شد
جوابِ گریههایِ دخترِ تو
خنده شد، کتک شد و هلهله شد
لکنتِ زبونم و چیکار کنم
خیلی وقتا نفسم رو میگیره
یکی از دخترایِ شامی میگُف
اینجوری بهتره دخترِ بمیره
مَسخرم میکنه و کِز میکنم
دعا کن که دخترِ تو جون بده
باباشو نشون میده به من میگه
تو اگه بابا داری نشون بده
بابا، گوشوارهی من رو یادته؟
تو خریدی و برام یه خاطرَس
یکی از رویِ گوشام کشیدو رفت
حالا رویِ گوشایِ این دخترَس
منو که دیشب زدن عمه میگُف
نزنید که آهِ مظلوم میگیره
گفتم اینجور نمیمونه و یه روز
تو میای دلِ من آروم میگیره
یه بساطی ما داریم، نگو نپرس
عمههام یواش یه چیزایی میگن
نمیدونم راجبِ کیه ولی
هی میگن که سرشو بد بریدن
من نمیدونم کیه اما میگم
حالا که جدا شده سر از تنش
اگه دختری داره اون بیچاره
دخترش ندونه سر بریدنش
✍ #مهدی_قربانی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره #زمزمه
بهمناسبت مراسم شیرخوارگان حسینی (اولین جمعه دهه محرم)
قراره زندگیهامون
همش دور و برت باشه
تموم زندگیم روضهس
تا حرف اصغرت باشه
صدا پیچیده تو خیمه
صدای اصغره انگار
رباب از غصه دلخونه
بازم اصغر شده بیدار
ببخش ای کودکم، مادر
نداره قطرهی شیری
تو که حال منو دیدی
چرا آروم نمیگیری
بابات تنها توو مِیدونه
دلش پُر غُصه و درده
صداتو بشنوه ایکاش
صداش کن بلکه برگرده
اجابت شد دعام، بابات
نشد گریَهت فراموشِش
میخواد آبِت بده مادر!
بخواب آروم توو آغوشِش
چه سخته، روضه سنگینه
حسین با کودکش اومد
برای قطرهی آبی
حسین به دشمنش رو زد
چی شد اصغر شده خاموش
چرا توو دشت غوغا شد
گلوش خشکیده بود اما
با تیر حرمله وا شد
حسین و اضطرار ای وای
چرا حیرونه توو این دشت
اومد سمت حرم اما
چرا هی اومد و برگشت
✍ #محسن_ناصحی
بسم الله الرحمن الرحیم
#سبک_زمینه
بند اول✏️
بگو کجایی
رو خاکی یا که روی نیزه هایی
ولی خدایی
این رسمش نبود این همه جدایی
بگو کجایی بگو کجایی
بذار با دستای خودم نوازشش کنم موهاشو
بذار میخوام ی بار دیگه بیام ببوسم اون چشماشو
بذار برم به سمت قبله بکشم پاهاشو
همه عمرم غریب افتاده
از روی زین عجیب افتاده
خاطرات رقیه و زینب
گیر یک نا نجیب افتاده
سیدناالغریب
بند دوم✏️
دیگه تمومه
خنده روی لب های زینب حرومه
توی شلوغی
جسم پاره پارهی تو کدومه
بگو کدومه بگو کدومه
اومده ذولجناح ولی تو زیر دست و پا جا موندی
وا شده پای شمر و حرمله به خیمه ها جا موندی
سرت با ما مسافرو خودت تو کربلا جا موندی
مثل تو من غریب افتادم
از رو محمل عجیب افتادم
گریه کردی رو نیزه ها وقتی
گیر یک نا نجیب افتادم
سیدناالغریب
بند سوم ✏️
وای از زمونه
رقیه واسهی تو روضه میخونه
چرا بابایی
انگشتر تو،تو دست ساربونه
داره میخونه داره میخونه
تو رفتی منو سپردی دست این حرومیا بابایی
نمیدونی چه حرف های بدی زدن به ما بابایی
دوری دیگه بسه خودت پاشو بیا بابایی
تو بیابون غریب افتادم
از رو ناقه عجیب افتادم
فک میکردم عمو میاد اما
گیر یک نا نجیب افتادم
سیدناالغریب
#سجاد_روانمرد
@navaye_asheghaan
یاس حسینم گر چه ویرانه.mp3
1.68M
#زبانحال_حضرت_رقیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یاس حسینم گرچه ویرانه ست جایم
از هجر بابا و عمویم در نوایم
در نیمه های شب در این کنج خرابه
محزون و گریان از فراق لاله هایم
بابای خوبم در سفر رفته که از مهر
خلخال و هم گوشواره آرَد از برایم
▪️یا رقیه
شرمنده ام از عمه ی مظلومه ام که
بس تازیانه خورده است هردم بجایم
یارب گناهم چیست که در خردسالی
درد و فراق و کوه غمها شد سزایم
هم روسری و چادرم آتش گرفته
هم سوختند هرجا لعینان، خیمه هایم
بس پابرهنه من دویدم در بیابان
لبریز خار و آبله شد هردو پایم
طفلان شامی گه زنندم طعنه و یا
در کنج ویرانه بگویند ناسزیم
یکشب در آغوش پدر، حالا به صحرا
این چرخ بازیگر ببین کشانده تا کجایم
گر که سفر رفته کنون باب نکویم
از چه ز نی آید صدایی آشنایم
این صوت قرآنی که می آید ز نیزه
گوید رسد امشب کنارم همنوایم
پس آب و جارو میکنم ویرانسرا را
شاید پدر آید از او دیدن نمایم
▪️یا رقیه
ای وای من !! عمه سر خونین، چه باشد
حاشا که باشد باب زار و دلربایم
از چه ترک خورده لبش، دندان شکسته؟!
بابای من بس خونِ دل آورد برایم
یارب نبیند روی نیلی، قامت خم
دیگر نگویم که اسیر اشقیایم
عمه کجاست آن پیکر بابای من پس؟؟!
گفتا به خوابم که ضبیحا بالقفایم
یکدم نگویی که چها دیدم به کوفه
گرچه بدید از نیزه ها حال و هوایم
من هم چنان بابای خوبم وقت تدفین
جای کفن راضی به قطعه بوریایم
شاید ببخشم زجر و کلِ شامیان را
اما نبخشم آنکه کشت بابم بجایم
رگهای گردن را مگر با چه بریدند؟؟!
که پاره پاره گشته و غم مبتلایم
▪️یا رقیه
شاعر:مهدی فراهانی
@navaye_asheghaan