#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#پنجم_صفر
من یتیمم که فلک خانه خرابم کرده
نیمه جان شمعیم و هجر تو آبم کرده
غارت و آتش معجر سر جایش باقی
داغی ضربۀ سیلی چه کبابم کرده
با اشاره ز ورم های تنم خون ریزد
ضربه ها در یم غمها چو حبابم کرده
درد زانو به کجا داده مجالم بر خواب
یاد رویای تو آرام به خوابم کرده
کو علمدار سپاهت که ببیند دشمن
این چنین ملعبۀ بزم شرابم کرده
خسته ام بس که عدو همره هر ضرب لگد
خارجی خوانده مرا، برده خطابم کرده
کف پا تا به سرم بس که تورم دارد
زن غسالۀ این شهر جوابم کرده
#قاسم_نعمتی
@navaye_asheghaan
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#پنجم_صفر
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
#قاسم_نعمتی
@navaye_asheghaan
4_5884041810392647901.mp3
8.57M
رضاابوالحسنی...... می سوزه هر نفس وجودم...😔
مثل پرستوی کبودم...😔
طبق برای چیه عمه...؟😔
من که غذا نخاسته بودم...
رقیه جان....😭
پرده رو از طبق کشیدی....😭
نترسیا..نترسیا..نترسیا.😭😭
اگه سر بریداه دیدی😭
نترسیا.نترسیا.نترسیا😭😭
اگر دیدی خاکیه موهاش.😭
نترسیا نترسیا.نترسیا.😭😭
بابا...مراخولی به قصد کشت میزد...😭
این حرمله بر صورتم بامشد میزد😭
بابا.......😭😭😭
یک بار بین دو حرامی گیر کردم..😭
زجر از جلو میزد.سنان از پشت میزد..😭
از بس لگد زد شمر. ...پهلویم شکسته.😭
از ضرب سنگین...کنج ابرویم شکسته...😭
نصر ومن الله و فتح وقریب....
خوش اومدی شهید شیب الخضیب(2)
چاره ایی...توچاره ساز کن😔
یتیم تو بیا و ناز کن..😔
تنگه دلم برا نگاهت..
ی بار دیگه چشاتو باز کن...😔
بابا حسبن.......😭😭😭
اگه دیدی قدم خمیده (2)
نترسیا نترسیا نترسیا😭😭
اگر دیدی موهام سفیده(2)
نترسیا نترسیا نترسیا....😭😭
اگه دیدی زخمیه بازوم(2)
نترسیا نترسیا نترسیا......😭😭
بابا حسین.........😭❣:
❣:
❣:
مداحی
#رضاابوالحسنی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
پایان مرا غمت سرآغاز شده
ای رأس بریدهی سرافراز شده
روشن شده چشمان ورم کردهی من
با آمدنت دوباره اعجاز شده
موهای تو نامرتب و من عاجز
دستان شکسته، دردسرساز شده
تا صبح به روی لب خود میکوبم
اینگونه چرا زخم لبت باز شده؟!
نازی که بخواهی بخری نیست مرا
از بس به کتک بال و پرم ناز شده
با دستِ به پهلو و سری رو به زمین
از اهل حرم، رقیه ممتاز شده
بنیان مرا ریخته بر هم لگدی
این درد کمر، خانه برانداز شده
هو کردن ما گوشهی ویرانه، پدر
سرگرمی هر دختر لجباز شده
سخت است تکلم به دهانی مجروح
دلگیر مشو! کلامم ایجاز شده
بالم که شکسته پس مرا یاری کن
حالا که دگر موعد پرواز شده
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد
خلخالها را بُرد و با حرصش مرا زد
سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد
هر ضربهای را که به من زد، جابجا زد
بابا غرورم بدتر از پایم شکسته
آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد
دارد سیاهی میرود چشمم هنوزم
نفرین به آنکه مُشتهای بی هوا زد
سوغات برد اما مچاله سوی شهرش
آن چارقد را که عمو با گریه تا زد
بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت
نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد
شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم
وقتی سرت را دشمنت بر نیزهها زد
✍ #رضا_دین_پرور
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
طفلی که بار محنت ایّام برده بود
در عین خردسالگیاش سالخورده بود
چون غنچهای که در وسط آتش اوفتد
اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود
سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم
از زخم ها تمام وجودش فسرده بود
از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب
جای ستاره زخم تنش را شمرده بود
بر صورتش که برده شباهت به فاطمه
ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟
مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل
غساله گر ز غصهی آن طفل مُرده بود
دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم"
وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود...
... میخواست بر لبان پدر بوسه بسپرد
جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود
ارزان لبانِتشنه مپندار بوسه زد!
بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود
✍ #مرتضی_جام_آبادی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا صبح کارم این است بر روت رو کشیدن
با دستهای بی جان، شانه به مو کشیدن
چسبیده است زنجیر، بر دورِ گردن ما
صدبار قسمتم شد، از هر دو سو کشیدن
آنقدر میفشارد، این ریسمان گلویم
حتی که ممکنم نیست آه از گلو کشیدن
از بام هیزم اُفتاد، آرام ناله کردم
سخت است داد و ناله پیشِ عمو کشیدن
دستم به پهلویم بود، شد کارِ زجر اما...
از پشتِ سر دواندن، از روبرو کشیدن
کارِ زنانِ کوفی شد سر شکستنِ ما
کارِ زنان شام است، این طرزِ مو کشیدن
پیداست این گلو را از پشتِ سر بریدند
این نیست کارِ خنجر زیر گلو کشیدن
✍ #حسن_لطفی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سری غرق در خون، گلویی بریده
بمیرم سر تو چه رنجی کشیده
لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره
چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده
چه بابای خوبی! ز عالم سری تو
کسی بهتر از تو، ندیده ندیده
نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا
که بر شام تارِ، دلِ من دمیده
رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر!
غم و شادیام آه در هم تنیده...
رخ دخترت مثلِ ماهی گرفته
قد دخترت چون هلالی خمیده
فدای سرت زخمهای تن من
که اشکم برای تو تنها چکیده
صدایم گرفته! دعایم گرفته
نفسهای من شد، بریده بریده...
شده محفل ما، «پدر_دختری» باز
کنار سرت دخترت آرمیده
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_رقیه
#حضرت_زهرا_س_مدح
در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است
ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است
لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست
در امتداد خلقت زهرا رقیه است
چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم
مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است
حتماً شنیدی زینت مولاست زینب
انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است
کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است
تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است
تسبیح و مهر کربلا داریم اما
تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است
ما را نترسان از حساب و از قیامت
وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است
با سر به روضه آمدم دستم بگیرد
چون علّت این دعوت زهرا رقیه است
آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد
شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است
افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد
معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است
از درد پهلو با پدر چیزی نگفته
چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است
شاعر: #رضا_دین_پرور ✍
#کربلا
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
السلام علیکِ یا بنتَ الحسین
یا رقیه خاتون
زیباتر از این کن شب رؤیایی ام را
ای که به پایان برده ای تنهایی ام را
در سر خیال دیدنت دارم همیشه
نذر سرت کردم سر سودایی ام را
نیلی شده رخساره ام از بی کسی ها
بابا ببین این چهره ی اُخرایی ام را
" بابا " همه دار و ندار دخترت بود
حالا نگاهی کن دل بابایی ام را
وقتی عدو رأس تو را از تن جدا کرد
گفتم مگیر از من همه دارایی ام را
با تو نمی گویم ز پای پر ز زخمم
اما چه گویم حالت بینایی ام را
با من بگو کی حنجر سرخت بریده
یا که شکسته این دل مینایی ام را
کاخ ستم با گریه هایم زیر و رو شد
بنگر چو زینب اوج بی همتایی ام را
از ناقه افتادم ولی معجر نیفتاد
بنگر به سر این چادر زهرایی ام را
بر دامنم هستی و من غرق مناجات
بابا تماشا کن من و شیدایی ام را
جانم بگیر و آرزویم را روا کن
بنگر سرشک دیده ی دریایی ام را
بابا بیا با هم ز ویران پر بگیریم
زیباتر از این کن شب رؤیایی ام را
شب پنجم ماه صفر ۱۴۴۵
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
.....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_رقیه
با سیلی و زور هرچه زیور بردند...
از روی سرش به زور معجر بردند...
از خار مغیلان و بیابان که گذشت
آغوش پدر خواست ولی سر بردند...
#محمدجواد_منوچهری ✍
#صلی_الله_علیک_یارقیه_بنت_الحسین
#کربلا
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_رقیه
السلام علیکِ یا بنتَ الحسین
قصه ای بود ، یکی بود و نبود
ماجرایی که دل ما بربود
شهری از خاطره های زیبا
خانه ای همچو گل از مهر و صفا
خانه ی اهل سخا ، جود و کرم
خودِ آن خانه شده همچو حرم
اهل خانه همه مطلوب خدا
خانواده همه محبوب خدا
دختری بود شبیه زهرا
مثل او جمع همه خوبی ها
چون ستاره به میان همه بود
جلوه ی دیگری از فاطمه بود
چشمه جاریِ نهر کوثر
کوثر دیگر آل حیدر
دختری کوچک و بی همتا بود
همه ی دلخوشی بابا بود
گاه در گوشه ی آغوش پدر
گاه بر دوش علیِ اکبر
بهترین جای عروجش اما
بر سر شانه و دوش سقا
مظهر شور و شعور و احساس
همه ی عشق عمویش عباس
هر که دلتنگ رخ زهرا بود
زائر این گل بی همتا بود
از مدینه که سفر شد آغاز
دفتر غصه و آهش شد باز
کربلا لشکری از غم را دید
یک بیابان غم و ماتم را دید
غنچه ای بود که طوفان را دید
آتش خیمه ی طفلان را دید
بین مقتل تن بی سر را دید
صحنه ی غارت معجر را دید
شاهد رفتن سر بر نی بود
هدف ضربه ی پی در پی بود
در اسارت به دو صد رنج مدام
رفت او در سفر کوفه و شام
جانش از غصه بیامد بر لب
همه جا سنگ صبورش زینب
شبی از قافله ای جا ماند و
در دل غربت صحرا ماند و
از سر ناقه به پایین افتاد
یاد آن بانوی غمگین افتاد
از سر آه صدا زد مادر
آمده خاک عزایت بر سر
ناگهان زجر ستمکار آمد
کوچه ی یاس به تکرار آمد
پابرهنه ز پی قافله شد
پای زخمش چه پر از آبله شد
تازیانه که تنش را بوسید
بر تن نیلی او می گریید
چهره ی یاس چو نیلوفر شد
بیشتر از همه چون مادر شد
دید یک نیمه ی شب بس حیران
سر بابا به درخت آویزان
خم شد آن شاخ درخت از بالا
دختری تا که ببوسد بابا
سر ز لطف پدری لب بگشود
تا که با دخترک اش وعده نمود
گفت ای دخترک تنهایم
در برت نیمه شبی می آیم
از همان شب ز پی دلدارش
منتظر تا که بیاید یارش
عاقبت لحظه ی دیدار رسید
خواب بود و رخ بابا را دید
خواب و بیداری او یکسان شد
تا که خورشید بر او مهمان شد
دختر مدرسه ی دل ها شد
آخرین مشق شبش بابا شد
دفتر مشق شده خاک زمین
بهر آن دختر ویرانه نشین
بس بهانه به پدر می گیرد
قصه ی عشق ز سر می گیرد
آن سری که همه ی سرً خداست
بر دمیده ز نی و تشت طلاست
شده آن پادشه عرش برین
میهمان بر گل ویرانه نشین
تا دل او حرم زهرا شد
دامنش جایگاه بابا شد
از خودش هیچ نگفت آن دختر
گفت تنها ز فراق دلبر
دلم از داغ فراقت شده آب
که به خون روی تو را کرده خضاب ؟
چه کسی رنگ رخت خونین کرد
دل سوزان مرا غمگین کرد
چه کسی بی تو مرا کرده یتیم
ز حرم بعد تو بشکسته حریم
تا سخن با سر بابا می کرد
کنج ویرانه چه غوغا می کرد
آن قدَر از دل خود ناله نمود
عاقبت نغمه ی پرواز سرود
تا که دستی به رخ ماه کشید
از غم زخم لبش آه کشید
بوسه تا بر لب جانان می داد
از تماشای پدر جان می داد
دامنش زائر رأس بابا
میهمان شد خودِ او بر زهرا
پر کشید از غم جانانه و رفت
تن او ماند به ویرانه و رفت
#شب_سوم_محرم
.
....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با سر رسیدهای! بگو از پیکری كه نیست
از مصحف ورقورق و پرپری كه نیست
سر مینهم به سردی این خاکها... کجاست
دستان مهربان و نوازشگری که نیست؟
باید برای شستن گلزخمهای تو
باشد زلال زمزمی و کوثری که نیست
قاری تشنه! تشت طلا و تنور نه!
شایسته بود شأن تو را منبری که نیست
آزاد شد شریعه همان عصر واقعه
یادش بهخیر ساقی آبآوری که نیست
تشخیص چشمهای تو در این شب کبود
میخواست روشناییِ چشمِ تری که نیست
دستی کشید عمه به این پلکها و گفت:
حالا شدی شبیه همان مادری که نیست
✍ #یوسف_رحیمی
@navaye_asheghaan
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چرا رعشه دارد صدایت رقیه؟!
چرا شور دارد نوایت رقیه؟!
تو یک کوه نوری، تو یک گنج رنجی
که شد خاکِ ویرانه جایت رقیه!
بگریند اگر اهل عالم عجب نیست
به اندوهِ بی انتهایت رقیه!
لگد، سنگ، سیلی، تشر، تازیانه
به غربت شدند آشنایت رقیه!
سحر کردهای شام را با نگاهت
چه نوریست در چشمهایت رقیه؟!
نترس از هیاهوی طوفان سیلی
بخواب عمه دارد هوایت رقیه!
پدر با سر آمد به دیدارت ای گل!
میسر شد آخر لقایت رقیه!
یتیمی چه سخت است، آنهم به طفلی
الهی بمیرم برایت رقیه!
✍ #ابراهیم_سنائی
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آن دَرد میاَرزد، که دَرمانش تو باشی
آن هِجر میچَسبد، که پایانش تو باشی
دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض
یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی
روحی که در سَردَرگُمیها در عَذاب است
آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی
یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه
یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی
دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی
که نیمه شَب، هَملُقمهی نانش تو باشی
حالا برایت، روضهای میخوانم آقا
آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی
دُختَر به بابا گُفت: بابای عَزیزم
بَد نیست ویران هَم...چو مهمانش تو باشی...
...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام!
امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی
تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد
مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد
✍ #رضا_رسول_زاده
@navaye_asheghaan
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آن دَرد میاَرزد، که دَرمانش تو باشی
آن هِجر میچَسبد، که پایانش تو باشی
دل آرزو دارد، در این تاریکیِ مَحض
یک شَب بیایی، ماهِ تابانش تو باشی
روحی که در سَردَرگُمیها در عَذاب است
آرامشِ حالِ پریشانش تو باشی
یک عُمر مانده مُنتَظِر، پیرِ مَحَلّه
یک دَم ببیند پیشِ چَشمانش تو باشی
دل میخورَد حَسرت، به حالِ آن جُذامی
که نیمه شَب، هَملُقمهی نانش تو باشی
حالا برایت، روضهای میخوانم آقا
آن روضه که، عُمریست گریانش تو باشی
دُختَر به بابا گُفت: بابای عَزیزم
بَد نیست ویران هَم...چو مهمانش تو باشی...
...بد نیست، حَتّی شام هم خوب است، بی شام!
امّا به شَرطی که، پِدَرجانش تو باشی
تو چوب خوردی، دُختَرَت زَخمِ زَبان خورد
مَن غُصّه خوردَم، عَمّه هَم، سَنگ از زَنان خورد
✍ #رضا_رسول_زاده
@navaye_asheghaan
سبک زمزمه، زمینه، شور حضرت رقیه سلام الله علیها
سلام بابا
من از این جهان فقط تو رو میخوام بابا
سرِ تو بزار تو رویه این پاهام بابا..
شده گلشن
شبِ ویرونه با دستِ تو شده روشن
چه خوبه گرفتی باز سراغی هم از من..
کتک خوردم
نبودی پیشم بابا هزار دفعه مُردم
بسکه سیلی خورده صورتم چه پژمُردم..
کتک خوردم...
دستای زجر و نگم...چقد بابا سنگین بود
منو زدن روی نِی...دیدم عمو غمگین بود
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
لالا لالا
به روی پاهای من بخواب بابا حالا
صورتت چرا خونین شده گل زهرا..
فدای تو
بگو کی بریده اینطوری رگای تو
بمیره رقیه واسه ی غمای تو..
پر از خونه
موهای تو بابایی چقد پریشونه
منو هم ببر که دخترت نمی تونه..
پر از خونه...
نمی تونم بی بابام...زنده بمونم اینجا
ببین قد من شده...شبیه بی بی زهرا
یا ابتا یاحسین...من الذی ایتمنی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#شور_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
سبک زمزمه، واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
خوش اومدی بابای من
خوش اومدی رو پای من
قصه بخون برای من
دلم گرفته
دلم شده پر از بلا
کجا بودی آخه بابا
از دوری تو هر کجا
گریم گرفته
خوش اومدی سر غرقه خون
خوش اومدی گل لاله گون
خوش اومدی پیش من بمون
خوش اومدی
نبودی و..دلم با تو بود
نبودی و..شدم پیر چه زود
نبودی و..رخم شد کبود
نبودی و..
حسین...وای
...
تو راهه کربلا زدن
منو تو هر کجا زدن
میونه کوچه ها زدن
گنام چی بوده
یکی بهم لگد میزد
حرمله خیلی بد میزد
شمر و نگم بی حد میزد
چشم کبوده
منو زدن فدای سرت
منو زدن جلو خواهرت
منو زدن مثه مادرت
منو زدن
تو رو زدن جلو چشم من
تو رو زدن سر بی بدن
تو رو زدن شه بی کفن
تو رو زدن
حسین...وای...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
سبک زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها
تا نیایی دلم وا نمیشه
زخم پاهام مداوا نمیشه
اینجا هیچکی برام مثل بابا نمیشه
اینجا روزاش چقد سرده بابا
اینجا شبهاش پر از درده بابا
می بینی سیلی با من چه ها کرده بابا
بابایی..
کاش شب من سحر شه
از سرت لااقل یه خبر شه
من سرم روی خشت گلیه
تا بیای بالشم بال و پر شه
آرزو داشتم سرت رو از سر نیزه بگیرم
تو بیایی توی آغوشم، منم واست بمیرم
بابایی..
ای باباییِ مظلوم..
سر به صحرا گذاشتم ز هجران
خیلی ترسیدم از این بیابان
من رو میزد همون که تو رو زد باباجان
صورتم گر کبود و سیاهه
جای دست یه مرد سپاهه
کاش بیایی ببینی گلت بی پناهه
بابایی..
هر کجا که رسیدم
طعنه ها از یه نامرد شنیدم
بزم شامو نگم که چی دیدم؟
چوب به دندون زدو من بریدم..
تا که دندونای تو خونی شدش از دل بریدم
من با مشت بر روی دندونای شیریم هی کوبیدم
بابایی..
ای باباییِ مظلوم..
اومدی و شبم گشته روشن
شامیا پس کجان که ببینن
من بابا دارمو، من یتیم نیستم، اصلاً
با سر اومد بابایی خوبم
واسه زخماش به سینه می کوبم
کی میگه درد دارم وقتی هستی چه خوبم..
بابایی..
کی سرت رو بریده؟
کی تنت رو تو صحرا کشیده؟
بِگذَر از من تنم زخم و خونه..
کی رگ گردنت رو دریده؟
من شبیه فاطمه زخم تنم و نیمه جونه
تو شبیه حیدری فرق سرت غرق به خونه
بابایی..
ای بابايیِ مظلوم..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمینه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
سبک زمینه، شور زبان حال حضرت رقیه(سلام الله علیها)
ای کُشته ی فِتاده به هامون اباالمظلوم اباالمظلوم
خوشآمدی به گوشه ویرون اباالمظلوم اباالمظلوم
ای به غم تَسکین بابا
به بَرَم بِنْشین بابا
رُخِ من خورده سیلی
رُخِ تو خونین بابا
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
ویرانه با تو گشته منوّر اباالمظلوم اباالمظلوم
باسر رسیده ای شه بی سر اباالمظلوم اباالمظلوم
سر من قربان تو
چه شده دندان تو؟
لبِ منهَم خُشكيده
چون لبِ عطشان تو
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
آه از مُصیبتِ سرِ بازار اباالمظلوم اباالمظلوم
طِفلَت کجا وُ مجلسِ اَغیار؟ اباالمظلوم اباالمظلوم
من ميانِ اَهلِ شَر
تو ميانِ تَشتِ زَر
من خودم ديدم بابا
به لبَت ميزَد خِيزَر..
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
عُمرم چو فاطمه شده کوتاه اباالمظلوم اباالمظلوم
با عمه از غمِ تو کِشَم آه اباالمظلوم اباالمظلوم
سر تو کی بُریده؟
رگات از هم پاچیده
حنجری که بوسیدم
عمه گودال بوسیده
ياحسين يااباالمظلوم(٤)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
شور روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
بابایی
نبودی و از دشمن تو چقد سیلی خوردم
سرت رو روی نیزه میدیدم و هی میمُردم
واویلا
بابایی
مو هامو ببین که شده خونی و غرق خاکه
تنم زیرِ مشت و لگد ها ببین چاکُ چاکه
واویلا
سرم رو شبا روی خاکا، میذارم
من از بعد عاشورا بابا، آوارم
اگر عمه جونم نبودش، میمُردم
شبایی شده که غذا هم، نَخوردم
بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی...
بابایی
بیا و یکم تو بگو از خودت واسه دختر
بگو کی بریده بابا این رگارو زِ حنجر
یامظلوم
بابایی
بگو کی یتیم کرده من رو به طرزِ قَبیحی
توکه مسموم و کُشته و زخمی و هم ذبیحی
یا مظلوم
بمیرم برات که خضابه، موی تو
کبوده مثه من بابایی، روی تو
نداری تو دستی بابایی، در بدن
که من رو نوازش کنی ای، بی کفن
بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی...
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شور_حضرت_رقیه_س
#حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
3-14.mp3
6.75M
﷽
🎶 شور روضه| کربلایی مجتبی دسترنج
#شب_سوم
بابایی نبودی و..
@navaye_asheghaan
زمزمه، زمینه، شور حضرت رقیه سلام الله علیها
وای... وای... بابا
بابای من، ای تمنای من
بیا ببین، وضع و اوضای من
کبود شده، همه اعضای من
دستای من
وای... وای... بابا
تو نیستی و..، گریه شده کارم
سیلی خورده، صورتِ تب دارم
این زجر پست، هی میده آزارم
ای وای من
وای... وای... بابا
یک شب بابا، از ناقه اُفتادم
در اومد از، خارِ صحرا دادم
نرسیدش، هیچکی به فریادم
بابای من
وای... وای... بابا
قلبم شده، از هجر تو خسته
شمر پلید، دستامونو بسته
لگد هاشون، پهلومو بِشکسته
ای وای من
وای... وای... بابا
ساده بگم، سه سالمه پیرم
چون مادرت، خمیده راه میرم
منو ببر، از زندگی سیرم
دنیای من
وای... وای... بابا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#شور_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
3-13.mp3
4.32M
﷽
🎶 شور روضه| کربلایی مجتبی دسترنج
#شب_سوم
نوای وای وای بابا
@navaye_asheghaan
سبک واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
نزن نامسلمون
نزن با لگد بر تَنِ طفلِ محزون
حالم رو می بینی
بیا دیگه تو پیکرم رو نَلرزون
تا میگم بابایی
میاری تو با خنده هات بر لبم جون
چه دستای سفتی
داری بی حیا، نانجیب، زجرِ ملعون
می زنم ناله، (بابامو میخوام)۳
مَنِ سه ساله، (بابامو میخوام)۳
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
دلم رو سوزونده
دیگه تابِ موندَن به پاهام نَمونده
بابا دشمن تو
منو هر کجا در پیِ خود کِشونده
دلم بی شکیبه
جونم رو به لب، قاتل تو رِسونده
سیلی زَد تو گوشم
همین سیلی رنگِ رُخَم رو پَرونده
ميونِ صحرا،(شدم سرگردون)۳
اَمون از زخمِ، (خارِ بيابون)٣
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
به هر وادی دیدم
سر بابامو روی نی، آه کِشیدم
تویِ مجلس شام
یه موقع دیگه نااُمید شد اُمیدم
همه سيرن اما
شبارو بابايی گرسنه خوابیدم
میونِ خرابه
بلاها کِشیدم، مصیبت ها دیدم
نبودی بابا، (عدو زد سیلی)۳
شبیه زهرا، (رُخَم شد نیلی)۳
یا اباالمظلوم، (اباعبدالله)۳
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan
سبک واحد حضرت رقیه سلام الله علیها
ببین بی قرارم بابا
چِقَد غُصه دارم بابا
توی ازدحام های شام
نَشد هیچکی یارم بابا
منو با لگد می زدن
که می بینی زارم بابا
کارِ سیلیِ زجرِ اين
دوچشمای تارم بابا
پای من پر از خارِ ای وای..
ندارم بابا چاره ای وای..
سوألی دارم از تو اصلاً..
یتیم هم زدن داره؟ای وای..
بابايی بابایی حسینم(۴)
جاموندم شب از قافله
به دستام بودش سلسله
دویدم رو خار ها ولی
پاهام پُر شد از آبله
دارم از نگاه های شمر
به وضعیتِ خود گله
منو زجر ملعون میزد
به همراهیِ حرمله
شده چادرم پاره پاره
می اُفتم زمین با اشاره
عمو رو اگر دیدی بابا
بگو تِشنمه آب بیاره
بابايی بابایی حسینم(۴)
بگم از کجایِ غمام
گرفته تو این شهر صدام
مارو می زدن بی هوا
با سنگاشون از روی بام
دیدم گوش یک دختری
بابا بسته گوشواره هام
کنیز یعنی چی که میگن
به ما ها تو بازار شام
ما رو دست بسته کشوندن
پیش عده ای مست نشوندن
به لب های تو خیزران زَد
از این غم دلِ رو سوزوندن
بابایی بابایی حسینم(۴)
من از عمه شرمنده ام
که از ناقه جامانده ام
از اين غُصه های دلم
شده گریه گُلخَنده ام
ندارم اُمیدی به خود،
به روز های آینده ام
ببین مثل زهرا شدم
من از دنیا دل کَنده ام
رو زانوم گذاشتی سَرِت رو
کجا جا گذاشتی پَرِت رو
ديگه خسته ام از اسارت
ببر همراهِت دخترت رو
بابایی بابایی حسینم(۴)
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#زمزمه_حضرت_رقیه_س
#واحد_حضرت_رقیه_س
@navaye_asheghaan