#اربعین_حسینی
چهل روز گذشت و میهمان آمده است
بر پیکر من دوباره جان آمده است
برخیز بهار من خزان آمده است
خواهر به سرت نفس زنان آمده است
پیش تو نشستم لک لبیک حسین
حاجی تو هستم لک لبیک حسین
این مرقد بی نشان علم را کم داشت
یک زائر مو سپید و خم را کم داشت
سینه زنی اهل حرم را کم داشت
حال همه روضه خوانی ام را کم داشت
تو بی سر سربلند و من سرگشته
ای کشته ی تشنه خواهرت برگشته
یادت که نرفته پر من سالم بود
هنگام وداع سر من سالم بود
تا رفتن تو پیکر من سالم بود
هم چادر و هم معجر من سالم بود
گودال که رفتی جگرم ریخت به هم
در آتش خیمه ها سرم ریخت به هم
دستت که نبود دست ها بالا رفت
در همهمه چادرم به زیر پا رفت
صندوقچه ی قدیمی ام یغما رفت
هرکس به سراغ بچه ای تنها رفت
دزدیدن گوشواره را دیدم من
یک عالمه گوش پاره را دیدم من
در راه به خواهرت عجب سخت گذشت
زینب شده بود جان به لب سخت گذشت
همراه سپاه بی ادب سخت گذشت
با خولی بی اصل و نسب سخت گذشت
زنجیر به پای زخمی و دستم بود
دور و بر من نگاه نامحرم بود
در کوفه عقیله ات چه ها دید حسین
یک شهر نگاه بی حیا دید حسین
هر کوچه که رفت آشنا دید حسین
همسایه ی سابقم مرا دید حسین
با خون سرم وضو گرفتم فهمید
از ام حبیبه رو گرفتم فهمید
هرچند به اقتدار، گریان رفتم
هر سمت که شد بی سرو سامان رفتم
در شهر علی به کنج زندان رفتم
با چرخش شلاق نگهبان رفتم
خم بود سرم ولی دلیری کردم
با رخت اسیریم امیری کردم
از شام نگو نپرس اوقاتش را
بهتر که تو نشنوی حکایاتش را
دلشوره دروازه ساعاتش را
باید برسی حساب الواتش را
در پیش نگاه اشکبار تو زدند
هر طور که شد مرا کنار تو زدند..
از درد شدید جان به سر بودم من
معطل به میان هرگذر بودم من
زخمی هجوم صد نفر بودم من
آزرده ی قوم بد نظر بودم من
با سنگ یهودیان سرم زخمی شد
از کینه ی خیبر کمرم زخمی شد
یک ظهر به سوی مقصدی رفت حرم
با سیلی و فحش بی حدی رفت حرم
قصری که خودت هم آمدی رفت حرم
دیدی چقدر جای بدی رفت حرم
شد در دلت آشوب بمیرد زینب
دندان تو و چوب بمیرد زینب
بر این دل زار کوه غمها مانده
در بین خرابه دخترت جا مانده
هر چند غریب و تک و تنها مانده
آنجا سند اسیری ما مانده
مانده به دلم هزار زخم کاری
شرمنده شدم ازین امانت داری
سید پوریا هاشمی
@navaye_asheghaan
#اربعین_حسینی
ای پاره پاره تن بنگر کاروان رسید
زینب برای دیدن تو، قد کمان رسید
یک اربعین برای تو سینه زدم حسین
دم بوده وا حسینم و هر بازدم حسین
خم گشته قدِ من چو قدِ مادرم حسین
حالا ببین که خواهر تو نوحه خوان رسید
از کربلا به کوفه و شام غصه خورده ام
هرشب شمار زخم تنت را شمرده ام
بگذر اگر که در غم تو من نمرده ام
برخیز و بین که زینب تو ناتوان رسید
یادم نمیرود که صدا میزدی تو آب
یادم نمیرود که زخون کرده ای خضاب
بیچاره کرده قلب مرا ناله ی رباب
حالا رباب سوخته تر از کودکان رسید
یادم نمیرود که تو ماندی به زیر پا
یادم نمیرود که چه ها دیده ام اخا
بیشتر شکایتم بود از تازیانه ها
طعنه به من، و بر لب تو خیزران رسید
یک اربعین به روی لبم بود زمزمه
یادم نرفته هجمه ی بازار و هلهله
دیدم چگونه شد به سنان ماه علقمه
سقا نبود که پیکرمان نیمه جان رسید
یک اربعین برای تنت گریه کرده ام
بر غصه ها و بر محنت گریه کرده ام
شب ها به جسم بی کفنت گریه کرده ام
دیگر بریده، زینب بی خانمان رسید
رامین برومند
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
آنکه با دست خودش پرچم ماتم را داد
بر سرِ سفره یِ خود روزیِ عالم را داد
اوّل ماه عزا اشک دو چشمـم را دید
به غلام حـرمش شال مـحـرّم را داد
سوختــم در عطشِ سوختن لبهایش...
وسط سینه زنی شاه خودش دم را داد
چه کریمانه به دادِ همه یِ دشت رسید
ساربان آمـد و انگـشتر خاتـم را داد
پیرهن داد... زِره داد... عبا داد... آخر....
سرِ خود داد و به ما روضه یِ دَرهم را داد
اربعین است ببین رو به غلامش کرده
نوکر بی سر وُ پا را به حرم آورده
بدتر از بد منم و خوب تویی تا صحنَت...
حق مرا هم با دعای مادرم آورده
زینب آمد به زیارت ... نَه شکایت امّا...
گفت ظالم چه به روز پیکرم آورده
سرِ من مثل سرِ تو سرِ بازار شکست
مردِ جنگی به غنیمت معجرم آورده
روضه یِ آب وعطش ازنَفس انداخت رباب
حرمله با خود علیِ اصغرم آورده
سرِبازار به اشکِ حرمی خندیدنـد
دخترت ناله که زد دورِ هَمی خندیدند
مجلس عیش به پا کرده و سرمست شدند
کَعبِ نِی خورد لبِ کعبه که می خندیدند
دخترت آه کشید و همگی رقصیدند
یادِ افتادن مـشک و عَلـَمی خـندیدند
نان خشکی طرف قافله ات شد پرتاب
وَ شکستند غـرورِ حـرمی خندیدنـد
آمده بود یهودی که کنـیزی بخرد
داد دردانه عدو را قسمی خندیدند...
گفت آتش به دلِ امِّ ابیها نزنید
تازیانه به تن غنچه یِ مولا نزنید
جابه جا کرده مرا روی دودستش عبّاس
می روم راه ... به پهلو و پَرم پا نزنید
داستانی شده این گیسوی خاکیِ سرم
چنگ بر موی سرِ دختر زهرا نزنید
قاتلم زخم زبان خولی و حرمله هاست
این همه طعنه به تنهایی طاها نزنید
می رسد منتقم خون اباعبــدالله
همه باشید به دنبال فرج... جا نزنید
حسین ایمانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
آنکه با دست خودش پرچم ماتم را داد
بر سرِ سفره یِ خود روزیِ عالم را داد
اوّل ماه عزا اشک دو چشمـم را دید
به غلام حـرمش شال مـحـرّم را داد
سوختــم در عطشِ سوختن لبهایش...
وسط سینه زنی شاه خودش دم را داد
چه کریمانه به دادِ همه یِ دشت رسید
ساربان آمـد و انگـشتر خاتـم را داد
پیرهن داد... زِره داد... عبا داد... آخر....
سرِ خود داد و به ما روضه یِ دَرهم را داد
اربعین است ببین رو به غلامش کرده
نوکر بی سر وُ پا را به حرم آورده
بدتر از بد منم و خوب تویی تا صحنَت...
حق مرا هم با دعای مادرم آورده
زینب آمد به زیارت ... نَه شکایت امّا...
گفت ظالم چه به روز پیکرم آورده
سرِ من مثل سرِ تو سرِ بازار شکست
مردِ جنگی به غنیمت معجرم آورده
روضه یِ آب وعطش ازنَفس انداخت رباب
حرمله با خود علیِ اصغرم آورده
سرِبازار به اشکِ حرمی خندیدنـد
دخترت ناله که زد دورِ هَمی خندیدند
مجلس عیش به پا کرده و سرمست شدند
کَعبِ نِی خورد لبِ کعبه که می خندیدند
دخترت آه کشید و همگی رقصیدند
یادِ افتادن مـشک و عَلـَمی خـندیدند
نان خشکی طرف قافله ات شد پرتاب
وَ شکستند غـرورِ حـرمی خندیدنـد
آمده بود یهودی که کنـیزی بخرد
داد دردانه عدو را قسمی خندیدند...
گفت آتش به دلِ امِّ ابیها نزنید
تازیانه به تن غنچه یِ مولا نزنید
جابه جا کرده مرا روی دودستش عبّاس
می روم راه ... به پهلو و پَرم پا نزنید
داستانی شده این گیسوی خاکیِ سرم
چنگ بر موی سرِ دختر زهرا نزنید
قاتلم زخم زبان خولی و حرمله هاست
این همه طعنه به تنهایی طاها نزنید
می رسد منتقم خون اباعبــدالله
همه باشید به دنبال فرج... جا نزنید
حسین ایمانی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
سلام یوسف زینب ، سلام ای نوحم
هنوز بی کفنی ای شهید مذبوحم؟!
خبر رسید برایم که بوریا شده ای
اسیر تابش خورشید کربلا شده ای
پس از تو بار امامت به روی دوشم بود
صدای قهقه ی شمر توی گوشم بود
تو عاشقم شدی و من هم عاشق تو شدم
تو دین من شدی و من مبلغ تو شدم
به قاب شام کشیدم حماسه برگشتم
اگرچه پیر شدم من خلاصه برگشتم
چهل شب است برادر ، غریب و تنهایم
چهل شب است که من کعبة الرزایایم
به زخم قلب عزادار من نمک زده اند
حسین چشم تو روشن مرا کتک زده اند
میان آتش خیمه عقیله سوخت حسین
غروب روز دهم یک قبیله سوخت حسین
همینکه سنگ تراشیده خورد بر سر تو
تو ضعف کردی و ناله کشید خواهر تو
هنوز لحظه ی افتادن تو یادم هست
جدال بر سر پیراهن تو یادم هست
هزار چکمه ز رویت عبور میکردند
مرا به زور لگد از تو دور میکردند
تن تو پیش نگاهم بدون رخت شد و
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شد و
به جای آب و غذا غصه ی تورا خوردم
محله ی خودمان سنگ بی هوا خوردم
به صبر امر نمودی اگر خموش شدم
سوار مرکب بی پرده و چموش شدم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
مرتبا به دهان تو چوب میکوبید
به گریه هرچه که گفتم نکوب میکوبید
بنفشه رفتم از اینجا و لاله برگشتم
مرا ببخش بدون سه ساله برگشتم
رضا قربانی
@navaye_asheghaan
#اربعین_حسینی
یک اربعین کنار سرت بر سرم زدند
با خنده های قاتل تو همسفر شدم
محمد حسن بیات لو
@navaye_asheghaan
#اربعین_حسینی
زینب رسیده است برادر کنار تو
این بار در بغل بگرفته مزار تو
مُلحق بر آن مُقَطّعُ الأعضاء می شود
امروز یا حسین سر زخم دار تو
یک اربعین برای همه جان فدا شدم
حالا کبود آمده ام در جوار تو
تو از عطش من از اثر تازیانه ها
چشمم شده شبیه همان چشم تار تو
داغ فراق موی سرم را سفید کرد
تا که خدا خداست منم داغدار تو
دنبال قبر کودک خود هستی ای رباب؟
بر سینه ی حسین بود شیرخوار تو
یک سال پیشِ یار تو می مانی ای رباب
ای کاش سایبان نشود بر تو آفتاب
ما را ز کینه ی علی و آل می زدند
دیدی به روی نی به چه منوال می زدند
دنیاپرست بوده و با وعده ی یزید
ما را برای سیم و زر و مال می زدند
از بهر تسلیت به دل داغدارمان
ما را کنار کشته ی گودال می زدند
وقتی که دختران ز غمت سینه می زدند
وقتی کبوتران حرم بال می زدند...
...نامحرمان به کعب نی و تازیانه ها
پیش پدر به پیکر اطفال می زدند
غیرت نداشتند که در عصر واقعه
ما را برای غارت خلخال می زدند
دیگر مپرس کوفه و آزار شام را
دیگر مپرس رفتن بازار شام را
علی اصغر انصاریان
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم
من به خاک غمت امروز معطر گشتم
من چهل روز فقط همسفر شمر شدم
من چهل روز فقط همقدم سر گشتم
هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای
سپر دخترکان تو برادر گشتم
چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش
من چهل روز پی چادر و معجر گشتم
چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد
خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم
نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا
سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا
هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین
پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین
دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم
از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین
نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد
هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین
شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند
پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین
ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین
وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین
قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد
روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد
یادمان هست همینجا کفنت را بردند
گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند
یادمان هست همینجا به زمین افتادی
نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند
سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد
رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند
یادمان هست که گودال قیامت شده بود
با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند
ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت
ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند
دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین
رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین
وحید محمدی
@navaye_asheghaan
#حضرت_زینب
#اربعین_حسینی
گفت برخیز که من زینب مجروح توام
چند روزیست که محو لب مجروح توام
این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت
پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت
این رباب است که این گونه دلش ویران است
در پی قبر علی اصغر خود حیران است
گر چه من در اثر حادثه کم می بینم
ولی انگار در این دشت علم می بینم
راستی دختر تو...دختر تو...شرمنده
زجر...سیلی...رخ نیلی...سرتو شرمنده
وای از دختر و از یوسف بازار شدن
وای از مردم نا اهل و خریدار شدن
سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو
چه بلایی که نیاورده سر خواهر تو
سرخی چشم خبر می دهد از دل خونی
وای از آن لحظه که شد چوبه ی محمل خونی
@navaye_asheghaan
◾مرثیۂ دشتی اربعین◾
🖤🕯🖤🕯🖤
بنال ای دل که امشب اربعین است
دو عالم در عزای شاهِ دین است
🕯🕊
بنال ای دل که امشب ناله دارد
درون سینه داغ لاله دارد
🕯🕊
بنال ای دل حسین رفته زِ دستم
چهل روز است زِداغش من شکستم
🕯🕊
کجا رفتند هفتاد و دوتا گُل
زِ باغِ آلِ طاها رفته بلبل
🕯🕊
نمی آید دِگر بوی گُلِ یاس
دلم بهرش شده خون ایهاالناس
🕯🕊
صدای زینب آید آه بر گوش
که شمع محفلش گردیده خاموش
🕯🕊
بیاید نغمه ی الله اکبر
کجا خفتیده اند گلهای پرپر
🕯🕊
دلِ سنگ بهرِ زینب میشود آب
شده دریای غم بر دیده گرداب
🕯🕊
بزن(هستی)به روی دفترت رنگ
بخواند(پرویزی)چون با دلِ تنگ
🕯🕊
التماس دعای فرج🤲🏻
🖤🕯🖤🕯🖤🕯🖤
@navaye_asheghaan
🎤متن روضه شهادت امام حسن (ع) - در دلم شوق ماسوا دارم
در دلم شوق ماسوا دارم
میل پرواز تا خدا دارم
سر راه کسی نشسته ام و
دست خالی چو یک گدا دارم
من گدای همیشه محتاجم
تا زمانی که مجتبی دارم
عرب بادیه نشینه، تبلیغات بدی در مورد امام حسن (ع) شنیده، اومد مدینه دنبال خونه ی امام حسن (ع) می گشت تو کوچه ی بنی هاشم امام حسن پیدا کرد، گریبان گرفت، محکم چسبوند به دیوار چشم تو چشم امام حسن، شروع کرد گفت، هرچی لایق دشمن بود گفت و گفت، تموم شد حرفاش، وایساد جواب بشنوه، آقا امام مجتبی یه نگاهی تو صورتش کرد، فرمود: غریبی، سرش شل شد، فرمود: گرسنه ام هستی، دستاش شل شد، فرمود: تو راه موندی، بیا بریم خونه ی ما غذا بخور، پاهاش شل شد رو زانوهاش نشست، آقا امام حسن خواست بلندش کنه، تا دولا شد دید افتاد رو پای امام حسن، گفت: آقا یه حرف هایی میزنن، لال بشم، من دیگه از این حرفا نمی زنم، از این به بعد، هرکی حرف بزنه خودم جگرش پاره میکنم...
من گدای همیشه محتاجم
تا امام چو مجتبی دارم
از مدینه ست، از دعای حسن
من اگر شور کربلا دارم
چشم من بی دلیل ابری نیست
در گلو بغض بی صدا دارم
سینه ام گر گرفته میسوزد
بین این سینه شعله ها دارم
من دچار غم حسن شده ام
غصه دار غم حسن شده ام
درد دلش به عباسش نمی گفت، چرا؟ آخه عباس دلش طاقت نمی آورد درد دلش گوش کنه، یه ضرف دلی مثل ابی عبدالله می خواست، بعضی وقتا دو تایی می نشستن براش روضه می خوند تو کوچه رو نبودی...
گفت آقا جان دیر برسی حسینت یه نفر داره می کشه، دوید امام مجتبی تو کوچه، دید ابی عبدالله نانجیبی رو زمین خوابونده، روسینه اش نشسته و شمشیر دستشه همه میگن حسین جان رهاش کن، رهاش نمی کرد، اومدم دستش گرفت؛ حسینم، جان مادر این مرد رو رها کن، شمشیر از دستش افتاد، داشتن بر می گشتن امام مجتبی گفت: چی شد؟ گفت: داداش اینقدر ناسزا به بابام گفت، فرمود: من چی بگم پای منبر...
ساکت از ضعف پیکرت هستی
فکر افتادن پرت هستی
دست هایت چقدر می لرزد
در نفس های آخرت هستی
گفته بودی که تشت را ببرد
چقدر فکر خواهرت هستی
تن تو تیر می خورد وقتی
پیش چشم برادرت هستی
تکه ها جگر قسم می خورد
زخمی از داغ مادرت هستی
رفتی و گوشواره باقی ماند
شاهد اشک دلبرت هستی
ماجرای تو مو سفیدت کرد
غربت کوچه ها شهیدت کرد
گفتن: آقا مگه شما چند سالتون موهاتون اینقدر سفید شده، فرمود: اولاً، ما بنی هاشم زود پیر میشیم، دوماً، صحنه ای که من تو کوچه دیدم، همون موقع پیر شدم...
غربت کوچه ها چه سنگین است
گریه ی بی صدا چه سنگین است
مادرت بی دلیل ناله نزد
ضربه ی بی هوا چه سنگین است
کوچه بنی هاشم خیلی باریکه، وقتی دستت باز کنی دست به دوتا دیوارها می خوره، داشت برمی گشت دید راه بسته شده، اینقده این نامرد خبیث بوده به یک زن باردار یه نگاه خضبناک کرد، این زن بچه اش سقط کرد، چه کسایی با سیلیش از دنیا رفتن امام صادق فرمود: قاتل مادرم ضربه های غلاف بود، ضربه های لگد بود؛ اما نفرمودن فقط این دوتا مورد، شاید روز قیامت همون سیلی کار خودش کرد......
بغض خود بشکن خلاصم کن
بغض بی انتها چه سنگین است
زن همسایه سر تکان می داد
دست آن بی حیا چه سنگین است
رفتی آستین به دندانت
گریه بی صدا چه سنگین است
سایه ات بر سر اهالی شهر
مادر این روزها چه سنگین است
کمتر از یه فته دیگه همین ماجرا اتفاق می افته، هنوز کفن پیغمبر خشک نشده بود، اونطوری با دخترش تا کردن، امام حسن شاهد ماجرا بود، دیگه راحت شد از غم غصه ها، لحظه آخر دید ابی عبدالله داره زار میزنه، امام حسن هم گریه اش بلند شد، ابی عبدالله گفت: داداش ناله ات عجیب شد، برا چی داری اینطوری زار میزنی، اولین کسی در اهل بیت این عبارت به کار برده امام حسنه، فرمود: لا یوم کیومک یا اباعبدالله، الان همه ی شما هستید، سرم روی زانوی تو، می بینم اون ساعتی که به رو، روی خاک می خوابوننت، حسین......
#روضه
#شهادت_امام_حسن ع
@navaye_asheghaan
▪️🎤اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع)
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
یا محمّد من به درگاهت پناه آورده ام
چلچراغ اشک در این بارگاه آورده ام
دست هایم هر دو خالی، دیدگانم پر ز اشک
خون دل، داغ جگر با سوز و آه آورده ام
من همه بارِ گنه، تو رحمةٌ للعالمین
رحمةٌ للعالمین، بار گناه آورده ام
اشگ خجلت، دامن آلوده، بار معصیت
جسم خسته، بارِ سنگین، رنج راه آورده ام
پرده های معصیت بستند چشمم را ولی
رو به این در، هوای یک نگاه آورده ام
روسیاهم، معصیت کارم، بدم، آلوده ام
هر که هستم بر در رحمت پناه آورده ام
یا محمّد شستشویم ده به آب رحمتت
نامه ای چون رویم از عصیان سیاه آورده ام
چشم گریان من و گم گشته قبر فاطمه
یک فلک سیّاره در اطراف ماه آورده ام
یا محمّد بر تو و بر دخترت زهرا سلام
از خراسان رضا روحی فداه آورده ام
با همه آلودگی محصول من مهر شماست
میوه های نخل «میثم» را گواه آورده ام
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@navaye_asheghaan
🌴تقدیم به آستان مقدس حضرت رسول اکرم«ص»،امام حسن مجتبی وامام رضا«علیهماالسلام»
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
(شیون آسمان)
شدحسن کشته وهجران رضاجانکاه است
شیعه امروز عزادار رسول الله است
شرح این داغ چه گویم که بیان می لرزد
چون کزین واقعه ماتمکده عرش الله
است
اشک ازدیده فرو ریزد وبرخاک افتد
چترغم سایه فکنداست خسوف ماه است
عرش زین حادثه لرزید وبه افغان آمد
این چه داغیست که درسینه ی آل الله است
ایهاالناس به تن جامه ی ماتم پوشید
مصطفی سوی جنان باحسنش همراه است
وای ای وای که زهرابه فغان می گرید
که دگر کارعلی ناله درون چاه است
ازمدینه به خراسان چوتقی آمده است
گوئیا چشم رضا منتظرش در راه است
به غریبی حسن چشم حسین خون بارد
که چنان مادرشان عمرحسن کوتاه است
آب شدقاتل جان حسن و صد افسوس
آنکه سوزد زعطش حضرت ثارالله است
حضرت زینب ومعصومه ز دل می نالند
ناله ی خواهرغمدیده فغان و آه است
یاحسن شاهدنوحه گری «شاهد» باش
چون امیدش به قیامت، برآن درگاه است.
شاعر:علی اکبراسفندیار«شاهد»
@navaye_asheghaan
4_6026051188888189709.mp3
781.9K
▪️🎤زبانحال مازندرانی شهادت امام حسن(ع)
◼️◼️◼️▪️⬛️⬛️⬛️⬛️▪️⬛️⬛️⬛️
دل هر مرد وزن ره غم دپیته
زینب حسنِ سه ماتم بهیته
نصفه شو خوِرِ عزا بشتوسه
شه برار حسنِ صدا بشتوسه
بته خاخربلاکش زینبِ زار
برو خاخر بعی مه غم گرفتار
برو که سم مه کار ره توم هاکرده
دشمن ته روز روشن شوم هاکرده
الهی خاخری در این روزگار
نهووه مرگِ شه برار گرفتار
زینب بورده برار سرِ بالا
بته تره چیعه خاخر ته فدا
بته خاخر برو مسموم بهیمه
مثل شمع زره زره توم بهیمه
طشتی بیار مه ور مه حال خرابه
جیگر پاره بیّه مه دل کبابه
وقت بوردن بیه ای خاخر زار
برار حسین ره ته هاکن خبر دار
بعو تا دیر نیّه بیعه مه کنار
وصیت دارمبه بووه مه غمخوار
انده مظلوممه خاخر به دنیا
برمه کنده مسّه ماهی دریا
حسین بمو برار یار بهووه
وقت مردن ونه غمخوار بهووه
بته برار کی تجه ظلم هاکرده
ته اوی کوزه ره کی سم دکرده
حسین برار وصیت دارمه ته جا
مه وصیت مو به مو هاکن اجرا
مه نعش ره غسل هاده ای جان برار
مره دفن هاکنین مه جد کنار
اگر دشمن نشته میون گلزار
مره دفن هاکنین مه جد کنار
اگر مانع بعینه قوم نسناس
برار جانه ته و جانه مه عباس
نکنه خشم هاکنه اون دلاور
بکوشه فرقهٔ نامرد وکافر
نخامبه خون ریزی و کشت وکشتار
نزاع بووه مه دفن سه به گلزار
حسین جان بعد من برار امامی
دلسوز ورهنمای خاص وعامی
ته ونه کربلا هاکنی ایثار
بکف بیری شه جان ره در رهه یار
(صفا) یاری هاده دین خدا ره
اتی بعو مصیبت مولا ره
جناتیان
#مازنی
@navaye_asheghaan
❇️🎤نوحه شهادت امام حسن مجتبی.ع
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یه نوحه خونم نداری یه سینه زن هم نداری
وای حرم نداری
یه سنگ قبر شکسته چرا ضریحم نداری
وای حرم نداری
حرم برات میسازیم همیشه هستم یادت
یه روز دخیل میبندم به پنجره فولادت
رو به کربلا میدیم همه سلامی به نیابتت اقا
مثل اربعین پای پیاده ما میایم زیارتت اقا
اقام اقام حسن غریب ترین امام حسن
****
دره بقیع و که بستن همه دلا رو شکستن
وای حرم نداری
به روی خاکای قبرت یه مشت کبوتر نشستن
وای حرم نداری
ماه صفر ها میشیم به سوی قبرت عازم
اذن دخول میخونیم کنار باب القاسم
جانم به تو حسن دست کریمت همیشه سایه سرم
همراه مادرت یادت نره بیای تو لحظه های اخرم
اقام اقام حسن غریب ترین امام حسن
****
کریم ال عبایی داری یه عالم فدایی
وای حرم نداری
تو جا نشینی علی و تو بانی کربلایی
وای حرم نداری
تو قاب چشمای تو یه عکس نیلی بوده
همیشه تو گوش تو صدای سیلی بوده
وای از دلت اقا دیدی که خونتون پر از اتیش و دود شده
وای از دلت اقا دیدی که صورت فرشته ای کبود شده
یا رب نصیب هیچ غریبی دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد
**
غریب اونی که هم دم اشک و اهه
دیده که مادرش تو کوچه بی
@navaye_asheghaan
▪️روضه و توسل_پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و امام حسن علیه السلام و امام رضا علیه السلام_سید مهدی میرداماد▪️
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه،کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
*مگه چه خبر شده مدینه؟!!*
گشتند انبیا،همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست .....
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی 2
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی،کجاست؟!
*کجاست مولا؟بگم صدا نالت بلند شه*
دار الولا محاصره،زهراست پشت در
دود وشراره بر فلک از بیت کبریاست ...
آتش زدن به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
┗━━━ ▪️▪️◾️▪️▪️━┛
*فرمود: "ما اوذی النبی مثل ما اوذیت" هیچ پیامبری اندازه ی من اذیت نشد؛بیست و سه سال تمام هرجور خواستند اذیتش کردند،هر تهمتی خواستند بهش زدن؛مگر نمیگن کسی برلت کاری میکنه عرقش خشک نشده مزدش رو بده؛مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن ...؛کاری کردن مادر ما بین در و دیوار صداش بلند شد ..." مگه دعای ندبه نخوندی "قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی" ذوی القربی کیان؟مگه کسی غیر از بی بی دوعالم و امیرالمومنین و حسنین؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل میکرد؟چقدر حسین رو رو دوشش سوار میکرد؟یادتون رفت چقدر نوه هاش رو میبوسید ؟ پیغمبر میبوسید و گریه میکرد..." هروقت امام مجتبی رو بغل میکرد لباش رو میبوسید؛همتون اهل کنایه اید و اهل روضه،هر وقت ابی عبدالله رو بغل میکرد زیر گلوشو میبوسید ... آقا چرا؟میفرمود:این لبا یه روز از زهر کبود میشه ..." پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم کنار بقیع "السلام علیک یا ابامحمد" آقاجان گداهای هرساله اومدن؛آقاجان من الان دارم از حرم امام رضا میام؛شما یه غریبی،امام رضا هم یه غریبه،انقدر این شبا تو حرمش شلوغه ..."(مگه عربه نیامده بود از مدینه؟گفت:شنیدم ایرانیا یه امام غریب دارن برم یه سری به غریب ایران بزنم)،وارد حرم امام رضا شد اول یه نگاه به در و دیوار،یه نگاه به زائرا،به ازدحام جمعیت کرد به این همه چراغ؛برگشت عقب ...." گفت آقاجان اگر غریب میخوای بیا مدینه؛بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتند ...*
"شاعر:استادحاج غلامرضاسازگار"
@navaye_asheghaan
#امام_حسن__ع__روضه
آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده
بی کس شدی و ناله ی تو بی اثر شده
پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش
خون لخته های روی لبت بیشتر شده
یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین طشت
طشت مقابلت پر خون جگر شده
از ناله هات زینب تو هول کرده است
گویا که باز واقعه ی پشت در شده
وای از مصیبت تابوت و دفن تو
وای از هوجم تیر و تن وچشم تر شده
می گفت با حسین ابالفضل وقت دفن
این تیرها برای تنش دردسر شده
موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر
دوران غربت حسن اینگونه سر شده
یک کوچه بود موی حسن را سپید کرد
یک اتفاق بود که او را شهید کرد
امام حسن (ع)
روضه
@navaye_asheghaan
▪️🎤سینه زنی امام حسن علیه السلام
▪️سبک:منو یکم ببین.تقدیم به دوستان
🕌🕌🕌_______ _
کریم آل فاطمه امامه مجتبی
رحیم آل فاطمه امامه مجتبی
خونابه های جگرت تویه طشت طلا
ولی مصیبتت اقا بوده تو کوچه ها
تموم گریه هات شده فقط که مادرت
مغیره دشمن شماس حتی که همسرت
باران تیر به جسم تو رسیده پیکرت
کریم حسن حسن حسن کریم حسن حسن
🕌🕌🕌_____ _
غریب ال فاطمه غریب عالمین
کریم عالمین تویی غریب تر از حسین
میون خونه تو اقا شدی اقاغریب
بعدشهادت مادر شدی توبی شکیب
بعدکوچه دیگه اقا نخندیدی اقا
تموم غمه توبوده غم کرببلا
گریه ی توبوده برا حسین وعاشورا
کریم حسن حسن حسن کریم حسن حسن
🕌🕌🕌_____ __ _
تموم زائراتو دادی به اقام حسین
یه عمریه که من اقاشدم به زیر دین
بنویسید به روی قبرمن فقط حسن
دلم به شوروشین و دلم به صدمحن
جوونیات موهات سفید توپیرشدی اقا
ازغم مادرت اقا دلگیر شدی اقا
بعدواقعه ی کوچه توسیرشدی اقا
کریم حسن حسن حسن کریم حسن
@navaye_asheghaan
هر جا شد صحبت از دلبر حسنه
در میزنم و پشت در حسنه
سفره دارِ خونه ی حیدره و
نمک سفره ی مادر حسنه
از ته دل میگم که ای خدا حسنی ام
اسمم یاد مولا میمونه تا حسنی ام
قسم به سلطان کرب و بلا حسنی ام
حرفمو بزنم توو یه کلام حسنی ام
صدبار هم بمیرم دنیا بیام حسنی ام
همه میدونن که چقدر امام حسنی ام
... حسنی ام ، من حسنی ام ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
علت اشک و لبخندم حسنه
اگه عمری سربلندم حسنه
دلم قرصه قلبم محکم به خدا
تا وقتی نقش سربندم حسنه
پا حرفم هستم و با جون و تن حسنی ام
آی دنیا اربابم شده حسن حسنی ام
حسینی که باشم مسلماً حسنی ام
حرفمو بزنم توو یه کلام حسنی ام
صدبار هم بمیرم دنیا بیام حسنی ام
همه میدونن که چقدر امام حسنی ام
... حسنی ام ، من حسنی ام ...
شاعر : #محمد_اسداللّهی
#امام_حسن
#شهادت_امام_حسن
#زمینه
@navaye_asheghaan
کربلایی جواد مقدم 7.mp3
11.4M
▪️ هر جا شد صحبت از دلبر حسنه ــ زمینه
#شور
@navaye_asheghaan
.
#زائر_کربلا
#امام_زمان
حالا که دیگر جا نماندم اربعین را
می بوسم از جان، جای جای این زمین را
این خاک کہ، این روزها بوسیده در راه
صحن کف پاهای یاری نازنین را
آقا کجایی تا که ھم چون جاده؛ من نیز
برخاک پاهای تو بگذارم جبین را
بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را
دیدم کہ با قصد شکار زائرانت
موکب بہ موکب چشم های در کمین را
بر دوش خود آورده ام بار سلامه
جاماندہ ھای دلشکسته ،دل غمین را
پا در مسیری مینِھم کہ قبل از آن
بردند اهل بیت شاهنشاه دین را
اینجاست آنجایی که پوشانده است زینب
بر صورت خود جای معجر آستین را
#محمد_بیابانی✍
#پیاده_روی_اربعین
#اربعین
.@navaye_asheghaan
.
#امام_زمان
گریز: حضرت زبیده خاتون همسر حضرت قاسم علیهماالسلام
از چه امام شیعه چنین رنج دیده است
از کودکی همیشه مصیبت کشیده است
عمری میان کوه و بیابان چه می کند؟
او را خدا میان همه برگزیده است
تا کی فراق و غیبت و داغ ندیدنش
موضوع بیت بیت هزاران قصیده است؟
باید برای آمدن او دعا کنیم
دیگر بس است، روز خوشی که ندیده است
امشب کنار سفره ی ما، آمده ست او
خون جای اشک مثل همیشه چکیده است
مجلس برای همسر قاسم گرفته ایم
حرف از غم زُبِیده ی قامت خمیده است
آن نوعروس کربوبلایی که قاسمش
در زیر پای اسب عدو قد کشیده است
او دیده مرد زندگی اش غرق خون شده
از زخم های پیکر او بوسه چیده است
عصر هجوم پیش تن قاسمش چه دید
دشمن مقابلش سر او را بریده است
آخر کجا به تازه عروسی کتک زنند
بر روی سنگ و خار بیابان دویده است
روی سر عروس بریزند گل ولی
از چه سرش شکسته و طعنه شنیده است
از داغ روی داغ، شده پیر آخرش
در اصل او شبیه رقیه، شهیده است
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
ره واکنید قافله سالار میرسد
یک قافله اسیرعزادار میرسد
برخیز یا حسین سری دست و پانما
دلبر برای دیدن دلدار میرسد
حالا که پیرعشق شدم ناز میکنی
باشد تو ناز کن که خریدار میرسد
سر الحسین سینه سینای زینب است
آری حقیقت همه اسرار میرسد
بالا بلند بودم و حالا خمیده ام
پرغم ترین زمانه دیدار میرسد
عباس کو که صبرعقیله سر آمده
ناموس حق زکوچه و بازار میرسد
بر روی قبر پیرهنت پهن میکنم
جانم به لب زگریه بسیار میرسد
تکرارصحنهها شده درپیش دیده ام
نیزه به دست لشگر اشرار میرسد
گویا هنوز میشنوم زیر دست و پا
فریاد العطش ز لب یار میرسد
آن بار گر نشد بدنت را بغل کنم
قبرت به روی سینهام این بار میرسد
هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست
زینب غمین از آن همه آزار میرسد
آه رباب و قبر بهم خورده ی علی
لالایی اش ازآن دل غمدار میرسد
#قاسم_نعمتی
@navaye_asheghaan
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#گودال
اين شعر در حال و هواي عاشورايي خوانده و حق روضه ادا شود
كمتر بر اين غريب بدون كفن بزن
اين ضربه ي دوازدهم را به من بزن
هر آنچه داشت رفت دگر جستجو نكن
اينقدر اين شهيد مرا زير و رو نكن
قبول كن كه شبيه حصير افتادي
قبول كن ته گودال گير افتادي
مخواه تا كه سر من به گريه بند شود
بگو چكار كنم از تنت بلند شود
بگو چه كار كنم آب را صدا نزني
بگو چه كار كنم تا كه دست و پا نزني
بگو چكار كنم از تو دست بردارند
براي پيكر تو يك لباس بگذارند
بگو چكار كنم بيش از اين تكان نخوري
بگو چكار مكنم از سنان،سنان نخوري
بگو چكار كنم من؟ بگو چكار كنم؟
كنار شمر بمانم و يا فرار كنم؟
ميان گريه ي من اين سنان چه ميخندد
دهان باز تو را نيزه دار ميبندد
آهاي شمر عبا را كسي ربود برو
بيا النگوي من را بگير و زود برو
براي غارت پيراهنت بميرم من
چرا لباس ندارد تنت بميرم من
قرار نبود بيفتي و من نگاه كنم
و يا كه گريه به كوپال ذوالجناح كنم
مگر نبود مسلمان كه اينچنين زده اند
بلند مرتبه شاهِ مرا زمين زده اند
#علی_اكبر_لطیفیان
@navaye_asheghaan
#اربعین
#مناجات
عاشقان دارند در میخانه مأوا میکنند
خانه ی غم را خراب از سیلِ صهبا می کنند
خوب ها گلچین شدند و در مسیر کربلا
شرح شور عشق را با اشکْ معنا می کنند
اذن از مولا گرفته از نجف راهی شدند
این چنین در عاشقی دل را مهیّا می کنند
سودها دارد مَشایه در طریقِ کربلا
نقدِ جان را با متاع عشق سودا می کنند
پابرهنه چون رقیّه، سرسپرده، جان به کف
هر دلی را در طریقِ دوست شیدا می کنند
در عمود آخرین عشّاق دلداده به ماه
با دمِ "عباس جیٖبِ الْمٰای" غوغا می کنند
در جواب آنکه روزی یار می کردی طلب
با لَکَ لَبیک، اعجاز مسیحا می کنند
التفاتی نیست عشّاق شما را با بهشت
در میان دو حرم، فردوس پیدا می کنند
#وحید_دکامین
@navaye_asheghaan
|⇦•از سوی شام بلا..
#روضه و توسل ویژه اربعین حسینی به نفس کربلایی جواد حسینخانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
از سوی شام بلا برگشته زینب
پی عرض سلام برگشته زینب
اربعين آمد و برگشته زينب
وَ چه با احترام برگشته زينب
دگر این کاروان یاسی ندارد
که با خود شور و احساسی ندارد
كجايي اُم البنین برگشته زینب
ولی افسوس عباسی ندارد
*خوشبحال اونايي كه الان كربلا تو دهليزِ حرم كنارِ قتلگاه ميگن: غريبِ مادر حسين... تو هم بگو: حسين جان! اگه من از قافله ي كربلايي ها جاموندم، اما پيراهن عزا پوشيدم اومدم تو مجلسِ عزاي شما نشستم، اينجا ميگم: غريبِ مادر حسين... اما حسين گفتنِ ما كجا و حسين گفتنِ حضرتِ زينب سلام الله عليها كجا...كاروان اُسرا نزديكي هاي كربلا كه رسيد، يه وقت صداي حضرت زينب سلام الله عليها بلند شد: يا امامِ سجاد! عزيزِ برادرم! بوي برادرم داره ميآد، بوي حسينم داره ميآد، ميگن: مثل برگِ خزان از ناقه ها اين زن و بچه ها روي زمين ريختن، يكي به سينه ميزنه: عليِ اكبرم! داداشم بلند شو، يكي ناله ميزنه: قاسمم! بلند شو... هر كدوم يه جوري روضه ميخونن، يه وقت ديدن يه خانومي هم داره لالايي ميخونه:...*
اي كودكِ بي شيرِ من، اصغرم لاي لاي
طفلِ نخورده شيرِ من، اصغرم لاي لاي
*اما ديدن خواهر اومد خودش رو روي قبر حسينش انداخت، حسينم! بلند شو، ببين زينب اومده، داداش پاشو، اگه منو الان ببيني خواهر رو نميشناسي، بعد شروع كرد روضه خوندن:...*
همين جا عشق را در خون كشيدن
سر از جسم علی اکبر بریدن
* بعد صدا زد: رباب!...*
درآوردند جسم اصغر از خاک
زریشه آن گل احمر بریدن
ميان قتلگاه با شادماني
خودم ديدم حسين را سر بريدن
زدست خونی، انگشت حسینم
به خنجر بهر انگشتر بریدند
*من بالاي بلندي ايستاده بودم، نيزه دار نيزه ميزد، شمشيردار شمشير ميزد"عِدَةٌ بِسّیوف وَ عِدَّةٌ بِالحِجارَة.." اونايي كه حربه اي نداشتن دامن هاشون رو سنگ كرده بودن، به سر و رويِ حسينِ من ميزدن... همه ناله بزنيد: ياحسين!
@navaye_asheghaan