﷽
#دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#رضا_تاجیک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به زبون ساده، نذر سردار دلها
تو بودى محرم راز ولایت
تو بودى مرد جانباز ولایت
هنیئاً لک؛ گوارای وجودت
مبارک باشه سرباز ولایت !
عجب داغی رو دلهامون نشسته
دوباره اشکای من حلقه بسته
تو رفتی ای علمدار ولایت
تو رفتی پشت آقامون شکسته
مریدیم و علمدار مرادیم
شبیه موج اسیر گردبادیم
هنوزم ما نمی دونیم دنیا
عجب آقایی رو از دست دادیم
دوباره شهر، غرق یاس میشه
جای خالیت عجب احساس میشه
همه دارن میگن این #فاطمیه
گریز روضه ها #عباس میشه
روی شونه می گیریم این علم رو
دُرُس(ت) بر می داریم این چند قدم رو
داریم از روضه ی عباس میگیم
داریم دم می گیریم اهل حرم رو ...
داره مدحت رو میگه ذوق شاعر
داره از رفتنت میگه مهاجر
شهید پیرمرد انقلابی !
شدی مثل حبیب بن مظاهر
جواز عشق از رهبر گرفتی
شراب عشقو از حیدر گرفتی
می بینم پیکرت شد ارباً اربا
مگه ذکر علی اکبر گرفتی ؟
امون از این غم و فریاد از این غم
مسیر روضه هامون شد فراهم
خودت هم فکر نمیکردی که باشی
شبیه روضه ی هشت محرم
دلت یک عمره دنبال حسینه
تموم زندگیت مال حسینه
ببین حال همه بچه شهیدا
شبیه حال اطفال حسینه
اونایی که به عشقت دل سپردن
همه حسرت به احوال تو خوردن
چقدر روضه ات شبیه شاه عشقه
عقیق سرختو اما نبردن
داره دنیا پیامت رو می گیره
رد سرخ قیامت رو می گیره
به زودی حضرت صاحب میاد و
ایشالا انتقامت رو می گیره
شدم مست نگاهت حاج قاسم
می مونم توو سپاهت حاج قاسم
خیالت جمع، تنها نیست آقا
ادامه داره راهت حاج قاسم
ادامه داره راه سرخ نهضت
ادامه داره نور عشق و عزت
تا جون داریم ماها رزمنده هستیم
می مونیم با ولایت تا شهادت
باید اینو بدونید ایها الناس
داره اشکام می ریزه مثل الماس
علمدار افتاده اما بدونيد
نمی افته علم از دست عباس
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
.
. @emame3vom
اجرای مراسم سفره ابوالفضل ع
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً ، بِرَحْمَتِکَ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ
اَللّهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ ...
همه قرار من این است یارِ تو باشم
قرار سوزِ دلِ بی قرارِ تو باشم
به غیرِ اشک ندارم متاعِ بالایی
که مرهمِ نگهِ اشک بارِ تو باشم
برایِ یاریِ دین روز و شب دعایم کن
که روزِ یاریِ عترت کنارِ تو باشم
غم غریبیِ آلِ تو می کُشد مارا
دلم خوش است که من جان نثارِ تو باشم
تویی اسیرِ غمِ اهل بیتِ پیغمبر
و من اسیرِ غمِ قلبِ زارِ تو باشم
تو در مدارِ حسینی و من به دنبالت
بگیر دستِ مرا در مدارِ تو باشم
در آن زمان که شعارِ تو یالثارات است
الهی از کرمت پایِ کارِ تو باشم
در آن سحر که می آیی به یاریِ زهرا
خدا کند که من ای یار ، یارِ تو باشم
اگر چه با تو ام امروز در مقامِ حرف
سزاست هم قدمِ روزگارِ تو باشم
به خونِ سرخِ حسین انتقام می آید
خدا نوشته که چشم انتظارِ تو باشم
*حضرت فرمود هر جا روضۀ عموجانم #عباس خوانده بشه ، من سراسیمه میام ... آقا و مولاتون رو همه صدا بزنید ؛ یا صاحب الزمان .......
دلم تنگ است و غم بسیاردارم
من امشب با ابوالفضل کاردارم
من امشب از ابوالفضل توشه گیرم
زیارت کردن شش گوشه گیرم
در اینجا عطر بوی یاس گیرم
من امشب دامن عباس گیرم
غریق منتم کرده ابوالفضل
که اینجا دعوتم کرده ابوالفضل
دراینجا با دلی محزون و خسته
نشسته بانوی پهلوی شکسته
بدستش شاخه های یاس دارد
به لب هم ذکر یا عباس دارد
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چون طفلان این سخن ها رو شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
وای بمیرم برات آقا جان
اومد دم خیمه طفلان دید بچه ها شکمشون رو روی زمین مرطوب گذاشتند تا از تشنگی شان کم بشه
غیرتش به جوش آمد
صدا زد:سیدی ، مولای من ، سینه ام تنگ شده اجازه بده برم میدان
امام حسین فرمود: می خواهی بروی برو ، اما اول برای بچه هایم قدری آب بیار
خودش را به طرف شریعه فرات رسانید مقداری اب به کف دست گرفت اما
یاد لب تشنه برادر ، یاد تشنگی بچه های برادر افتاد
اب را روی اب ریخت به سوی خیمه ها حرکت کرد
اما دشمنان دستهای نازنینش را جدا کردند
اما هنوز امید داره هنوز اب داره
وای بمیرم
امان از اون لحظه ای که تیر به مشکش زدند وقتی تیر به مشک اباالفضل اصابت کرد همه اب روی زمین ریخت
امیدش نا امید شد
الهی امیدت نا امید نباشه عزیز دلم
یک عمود اهن هم به فرق نازنینش زدند
از روی اسب به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش و بریدن تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست
الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
(آه برآر توه بمیرم)
کنار علقمه غوغا بَهِیّه
دِتا دَست از بدن جِدا بَهِیّه
علمدارِ حسین، عَبّاسِ فِدا
که وِ نِه فرقِ سر دِتا بَهِیّه
دست عمو هر ده جدا بهییه
خیمه دله غوغا به پا بهییه
راه دکته عمو سوی علقمه
شط کنار بوین غوغا بهییه
آخ مه کمر توه دتا بهییه
××××××××
الهي به اين سفره بركت بده .....
به اين مائده شكر نعمت بده
همه شاد گردیم در اين زندگي .....
به باني اين سفره رحمت بده
به آشپز و ميزبان و هم ميهمان .....
تن سالم و شان و شوكت بده
نصيب همه دوستان علي(ع) .....
زحق سفره ي خير قسمت بده
الهي به روز جزا بهر ما ......
طعام بهشتي ز جنت بده
.
.
💠می دود تا شیطان را دور کند
یکی از هم دورههای #شهید_بابایی در امریکا، میگوید:
«روزهایی در امریکا دوره آموزش #خلبانی میدیدیم، یک روز دیدم در بولتن خبری پایگاه «ریس»، مطلبی نوشته شده که نظر همه را جلب کرده بود. مطلب به این مضمون بود:
«دانشجو بابایی، ساعت دو بعد از نصف شب میدود تا شیطان را از خود دور کند. »
تا این مطلب را خواندم، رفتم سراغ
#عباس و گفتم:
«عباس، قضیه چیست؟ » گفت: «چند شب پیش، بدخواب شدم. رفتم میدان چمن تا کمی بدوم. کلنل باکستر و زنش مرا دیدند. از شب نشینی میآمدند، کلنل به من گفت: «این وقت شب برای چی میدوی؟ » گفتم: «دارم ورزش میکنم. » گفت: «راستش را بگو، داری دروغ میگویی. » گفتم:
«راستش محیط اینجا خیلی آلوده است. برای من #وسوسه انگیز است. #شیطان بدجوری اذیتم میکند و میخواهد من را به #گناه بیندازد. #دین ما توصیه کرده این طور موقع ها، عمل سخت انجام بدهید. کل داستان همین بود». [۱]
----------
📚 [۱]: امیر مؤمنان، علی (ع) فرمود: «در ترک گناه، با نفس خویش دست و پنجه نرم کنید تا کشاندن آن به سوی طاعات و عبادات بر شما آسان شود». (جامع احادیث شیعه، قم، منشورات المطبعه العلمیه، ۱۳۹۷ ه. ق، ج ۳، ص ۳۲۶)
کتاب چ ظرافت های اخلاقی شهدا - شهید بابایی - صفحه ۳۲
🆔 @emame3vom
.
#عباس آمده:مشکلگشای این همه نوکر شود همین
#چهارم_شعبان #میلاد_حضرت_عباس
📝 #مدح #حضرت_عباس علیه السلام
✅ #مثل_کبوتران
✍ #شاعر:؟؟؟؟؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
مثل کبوتران که به پر داشتن خوشند
پروانهها به شمع سحر داشتن خوشند
ما زیر پای او جگری پهن کردهایم
امثال ما فقط به جگر داشتن خوشند
آنانکه هیچ در خور نامش نداشتند
نذر قدوم یار، به سر داشتن خوشند
این کیسههای خالی ما سالهاست با
نان از تنور فاطمه برداشتن خوشند
از معجزات مزد کنیزیِ فاطمهست
این نخلها اگر به ثمرداشتن خوشند
تنها اگر پسر شود آوارهی حسین
این مادران به فیض پسر داشتن خوشند
این خانواده که همه خورشید پرورند
حالا تمامشان به قمر داشتن خوشند
با جُرعه مستها همگی یکدلاند و بس
مدیون چشمهای ابوفاضلاند و بس
گاهی بهار با چمنش جلوه میکند
پیغمبرانه در قرنش جلوه میکند
یوسف هوار میکشد و جامه میدرد
وقتیکه بوی پیرهنش جلوه میکند
لبهای خویش را که کمی آب میزند
مثل عقیق بر دهنش جلوه میکند
بر بام کعبه میرود و خطبه میکند
وقتی رگ ابوالحسنش جلوه میکند
در سجدههای نافلههای شبانهاش
ارثیههای پنج تنش جلوه میکند
با هیبت و جلالت امّالبنینیاش
عباس دست بتشکنش جلوه میکند
گاهی میان هیئت ما دم که میدهند
در دستهای سینهزنش جلوه میکند
آمد امامزاده مأنوس اهل بیت
مَحرمترین محافظ ناموس اهل بیت
آمادهام دوباره مسلمان کنی مرا
با یک نظر ابوذر و سلمان کنی مرا
از جلوههای ذاتی چشمش بعید نیست
یعقوب و خضر و یوسف کنعان کند مرا
آنجا که پای مرکب او میکند گذر
عشق است اگر که ریگ بیابان کند مرا
وقت ورود دسته به هیئت خدا کند
تیغ علم بیایدو قربان کند مرا
آنانکه از سرای تو پا پس کشیدهاند
واللهِ ارمنیِ علمکش ندیدهاند
@emame3vom
عباس آمده که برادر شود، همین
پایش رکاب حضرت خواهر شود همین
نزد حسین آمده با سربزیریاش
امضای سربلندی مادر شود همین
دستی که داد، واسطه دستگیری است
دستش بناست شافع محشر شود همین
آمد به یُمن منصب بابالحوائجی
مشکلگشای این همه نوکر شود همین
پیش بنات فاطمه قد راست کرده است
تا سایبان چند کبوتر شود همین
با آن جلالت و عظمت آمده فقط
امّید مادر علی اصغر شود همین
انصاف نیست خشکی لبهای تشنهاش
با بند خیس مشک کمی تر شود همین
او آمده دل همه را ترجمه کند
سقا و آب و علقمه را ترجمه کند
عباس عاشقی است که همتا نداشته
کس تاب درک عاشقیاش را نداشته
محرابِ ابروان ابالفضل قبله است
گیرم که شهر، صحنِ مصلی نداشته
از جای مهرِ روی جبینش مشخص است
شبها بهجز عبادت و نجوا نداشته
علامه بود، آیت حق بود او ولی
نزد حسین، دست به فتوا نداشته
باب الحسین گشته و کس جز طریق او
راهی به سوی منزل آقا نداشته
مدحش همین بس است اگر هم که منصبی
جز نوکری زینب کبری نداشته
«یا مرتضی علی» رجزش بود وقت جنگ
مثل پدر ز واقعه پروا نداشته
چون رعد، بین جنگ سرِ کفر میزده
یعنی شکار وقت تقلا نداشته
هر کس که سر زده است به کویش نوشته است
در خانهاش به غیر بفرما نداشته
تأثیر تکه نان سر خوان نذریاش
دارُ الشفای حضرت عیسی نداشته
رحمت به سائلی که ز دستان بادهریز
جز معرفت به دوست تقاضا نداشته
قبرش چقدر کوچک و تنگ است پس چرا؟
سقا مگر که قامت رعنا نداشته؟
گفتند تشنه بود حسین و نخوردی آب
عباس عاشقی است که همتا نداشته
پیش دریا لب دریاتو نکش
پاشو عباس رو زمین پاتو نکش
عباس قطره قطره جمع شو دریا شو بریم
دوباره خوش قد و بالا شو بریم
بخدا بچه ها از تو راضی ان
جون من دوباره تو پاشو بریم
@emame3vom
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪَ ألْـفَـرَج
.
اگر در_خانه_بمانیم #کرونا_را_شکست_میدهیم
.
.
بر ماه رخ ابوالفضائل صلوات
بر ساقی مرتضی شمائل صلوات
با نیت آن که تو شوی در همه عمر
بر منسب نوکریش نائل صلوات
#صلواتی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#میلاد حضرت #عباس #چهارم_شعبان
.
.
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل #چهارم_شعبان
🔹یا ایها الساقی🔹
نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی
ندارند این صفتها جز تو دیگر هیچ مصداقی
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که میگوید «الا یا ایها الساقی»
تمام کودکان معراج را توصیف میکردند
مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟
چنان رفتی که حتی سایهات از رفتنت جا ماند
رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی
فرار از تو فراری میشود در عرصۀ میدان
چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی
بدون دست میآیی و از دستت گریزانند
پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی
به سوی خیمهها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد
که تو بیمشک سقّایی، که تو بیدست رزّاقی
شنیدم بغض بیگریه به آتش میکشد جان را
بماند باقی روضه درون سینهام باقی
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
#میلاد حضرت #عباس و #روز_جانباز #مبارک_باد
.
#چند_خط_روضه
دل روشنی های #سه_ساله...
فرموده بود از نشانه های مومن،
محبت ِ کودکان است که هم رقیق القلب اند
و هم بی کبر اند و هم بی کینه؛
اصلا بچه ها همیشه دوست داشتنی اند...
دختر بچه ها اما؛
دوست داشتنی تر اند!
سه ساله هم که باشند و تازه زبان باز کنند؛
مدام توی این #خیمه و آن خیمه گشت می زنند
و زبان می ریزند و #دل می برند و یک بغل
وان یکاد ِ #عاشقانه جمع می کنند!
خلاصه کلّی هاشمی ِ غیرت اللّهی باید ساعت ها
توی صف ِ انتظار بایستاند تا شاید چند لحظه ای
هم که شده، توفیق ِ به آغوش کشیدن ِ دردانه ی
#ارباب و نوازش آبشار ِ گیسوان ِ حضرتش، رزق
من حیث لایحتسبشان شود!
این وسط اما سهمیه ی آغوش ِ بعضی ها محفوظ
است تا خارج از نوبت های طولانی، خریدار ِ
نازهای حضرت ِ #بانو شوند!
برادرهای بزرگ خصوصا برادرهایی
از جنس ِ #علی، مشتری همیشگی زبان ریختن
های بانوی سه ساله اند و دلشان با هر داداش
علی گفتن ِ حضرت ِ بانو قنچ می رود و مست ِ
تماشای سیمای #فاطمی اش می شوند...
جناب ِ عمو هم که تا بوده جذاب ترین و مردترین
و عبّاس ترین ِ همبازی های #رقیه بوده که هیبت
ِ مردانه اش را هیچ چیز به اندازه ی در آغوش
گرفتن ِ حضرت سه ساله تلطیف نمی کند و با هر
#عمو گفتن ِ حضرت رقیه در حضور جناب ِ امام
و حضرت ِ خواهر؛
سیمای #حیدری اش گل می اندازد و سر ِ ادب ِ
ابالفضلی اش را تا تماشای ارض ِ کربلا نزول
اجلال می دهد...
این وسط اما #رقیه خوب فهمیده
از وقتی به کربلا رسیده اند؛
جنس ِ بغل کردن های #بابا حسابی
فرق کرده است...
این روزها حضرت ِ سه ساله باران ِ چشم های بابا
را زیاد می بیند و هر چقدر هم که زبان می ریزد
برای خنداندن ِ بابا؛
امام بیش تر می بارد...
رقیه اما شکایت ِ #اشک های بابا را فقط به علی
می گوید و علی هم فقط گوش می کند و گاه
گاهی لبخندی تحویل حضرت ِ سه ساله ای
می دهد که خیلی دوست دارد نقش ِ #مادر ِ
شش ماهه ها را بازی کند...
خلاصه سه ساله، سه ســــــــــــال است از گل
کمتر نشنیده و اگرچه شب های #کربلا زیادی
شب اند و تاریک؛
اما رقیه دلش مثل ِ همیشه روشن است...
آخر اینجا پاسبان ِ خیام #عباس است و #عمو
هست و #امن هست و #بابا هست و #داداش
علی هست و #آب هست و عـ طـ شـ نیست...
تا فردا اما؛
خدا بزرگ است...
#زمزمه ، #روضه ، #زمينه #حضرت زينب سلام الله عليها -(اسير ميبينم ، گريم ميگيره ....) * #عباس میرخلف زاده
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اسير ميبينم ، گريم ميگيره ....
حصير ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا آب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
رباب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا لاله ميبينم ، گريم ميگيره ....
سه ساله ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا اشك ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا مشك ميبينم ،گريم ميگيره ....
عبايي ميبينم ، گريم ميگيره ....
عصايي ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا دشت ميبينم ، گريم ميگيره ....
تا طشت ميبينم ،گريم ميگيره ....
غروب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا چوب و ميبينم ،گريم ميگيره ....
مريض ميبينم ، گريم ميگيره ....
كنيز ميبينم ،گريم ميگيره ....
سپر ميبينم ،گريم ميگيره ....
گذر ميبينم ،گريم ميگيره ....
تا دود ميبينم ،گريم میگیره...
Mahmood Karimi ~ Music-Fa.Comعلمداررشیدم .mp3
زمان:
حجم:
11.23M
🎧 علمدار عشق....
🎤 محمود کریمی
حضرت #عباس علیه السلام
#امام_حسین #امام_زمان #کربلا
@navaye_asheghaan
حسن عطاییمتسیبنمستب.mp3
زمان:
حجم:
2.91M
🎧موج پرچم به فرمان ام البنینه
🎤 کربلایی_حسن_عطایی
#ام_بنین علیها السلام
حضرت #عباس علیه السلام
#اللهم_ارزقنا_کربلا😭🤲
#امام_حسین #امام_زمان #کربلا
🔸همیشه هر شب جمعه،به سینه غم دارم
🔸حرارتیست قدیمی، که در دلم دارم
🔵اگرچه، دستِ تُهی دارم و گدا طبعم
🔵دل شکسته خود را که دست کم دارم
☑️همچین دست خالیم نیومدم
☑️یه دل شکسته آوردم در خونت
#آقای_مهربونم
🌱میان نامه ی من، خالی است از خوبی
🌱گناه و جرم و خطارا همه رقم دارم
🥀مرا به حرمت #موسی_الرضاست،میبخشید
🥀خوشم که رعیتمو، شاه ذوالکرم دارم
🔹به امر حضرت سلطان، #حسین میگویم
🔹به لطف #فاطمه، ارباب محترم دارم
💢#حسین گفتمو جان و دلم،به جوش آمد
💢مرا ببخش فقط، اشک تازه دَم دارم
🌿نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
🌿دلم خوش است میان دلم،حرم دارم
🌾برات کرببلایم،به دست #عباس است
🌾دوباره مُلتمِس دامن علمدارم
🥀خاطره اولین بار
🥀نگاه به سمت علمدار
🥀دلم رو کرده گرفتار
🥀دلتنگتم ای یار
🥀منو یه دل هوایی
🥀خسته شدم از جدایی
🥀بزار بشم کربلایی
🥀مُردم ز تنهایی
🥀نمیگم عاشقم
🥀آخه نا لایقم
🥀میدونم آقا جون
🥀برات آیینه دقم
🥀کرببلا کشتی دل
🥀شکسته و مونده در گِل
🥀منو ندونسته قابل
🥀آقام ابوفاضل
🥀ولی دل من میدونه
🥀آقای من مهربونه
🥀من و بتو میرسونه
🥀بی تو دلم خونه
🥀سینه ام مبتلاست
🥀زخمیه روضه هاست
🥀همه ی آرزوم
🥀دیدن کربلاست
#حسین
#حسین
#حسین
#حسین
@navaye_asheghaan