.
اسم اعظم
خدا نوشت به اسم شما سپیدهدمان را
و آفرید به نام شما زمین و زمان را
نوشته بود خدا پیش از آفرینش دنیا
به مهر حضرت صدّیقه آبهای روان را
به قلب پاک شما ریخت چشمههای یقین را
ز کنه ذات شما دور ساخت حدس و گمان را...
همیشههای خداوند بودهاید از آن رو
که آفرید به پاس شما تمام جهان را...
اشارتیاست به دست همیشه سبز شماها
بهارتان که ندیدهاست رنگوبوی خزان را...
به اسم اعظم زهرا گشودهاند رسولان
اگر به معجزهای قفل دردهای نهان را...
در این همیشه که غربت نشسته بر سر عالم
سپردهایم به دستانتان دل نگران را...
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
.
#حضرت_زهرا
ابرهای جهان
زخمیاست داغِ فاطمه بر سینۀ علی
زخمی كه هیچگاه مداوا نمیشود
تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمیشود
طاقت بیار خالیِ این خانه را علی!
گفتی که گریه سر ندهی... ها نمیشود
«حُزنی فَسَرمَدٌ، و لیالی مُسَهّدٌ»
این گفتههای توست که حاشا نمیشود
میخواستی که دخترت از حال مادرش
چیزی نپرسد از تو، دریغا! نمیشود
«لا خیرَ بعد فاطمه» هم بیحساب نیست
یعنی كسی برای تو زهرا نمیشود
تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمیاست كه افشا نمیشود
این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر، گوهریاست كه پیدا نمیشود
باور كنید حكم گذرنامۀ بهشت
الا به دست فاطمه امضا نمیشود
دوزخ كنار میكشد از نام پاک او
آتش حریف دختر طاها نمیشود
برگَرد یاس پرپر گلخانۀ رسول!
در سینۀ علی غم تو جا نمیشود
آن شب سپیده سر زد و روشن نشد چرا؟
از گوشۀ بقیع علی پا نمیشود
#فاطمیه 🏴
#عباس_شاهزیدی
#خروش_اصفهانی
........................................................
.
#حضرت_ام_البنين
عشق ما عباس توست
بـاز کـن چـشـمـان از انـدوه مـالامـال را
چـار داغ تـازه داری، چـارفصل سـال را
پا به پای چـار فصـل داغهایت مثل ابر
بارهـا خـون گریه کردم، منتهیالآمال را
داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ... آه
داغداران خوب میفهمند این احوال را
چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین
کـرد بــارانی سـؤالـت، روز استقـبـال را
عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست
او که از حق، جای دستانش گرفته بال را
مادر دریا ببخش این شعر در شأن تو نیست
کاش میبستم به مدحت این زبان لال را
#وفات_حضرت_ام_البنین
#عباس_شاهزیدی✍
#خروش_اصفهانی✍
@navaye_asheghaan
.
#شهدا
خدایا دلم را کجا می برند؟
شبم در حضوری لبالب گذشت
کدامین شبم مثل آن شب گذشت
شب برگزیدن، شب انتخاب
شب گام تا قلّۀ آفتاب
شب عاشقان نفس سوخته
شب چهرههای برافروخته
شب شبنم و شعله و شط و خون
شب مستی و شور عشق و جنون
شب خیزش عقدههای زمین
شب دست و پا باختن روی مین
شب خاک با خون معطّر شدن
شب تا سحر لاله پرپر شدن
شب در زمین آسمانی شدن
شب در خداوند فانی شدن
نه ناسوت بود و نه لاهوت بود
شب آتش و خون و باروت بود
شب همّت بیهماوردهاست
شب راستقامتترین مردهاست
شب دل سپردن به دریاست این
شب بیخیالی ز دنیاست این...
فلک باز قصد زمین کرده است
کسی پشت این شب کمین کرده است
اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست
خدایا نمیدانم اینجا کجاست؟
صدا میزند عشق از علقمه
بیایید با رمز یا فاطمه
شب عشق بازی، شبی پرخروش
شب چفیههای غریبی به دوش
شب وحشی ترکش و تیرهاست
و گردانی از بانگ تکبیرهاست
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
هلا ای رفیقان همسنگرم
شما دیگرید و من آن دیگرم...
شما مشعل راه آیندهاید
شما تا همیشه... شما زندهاید...
در این موج، خود را رها کردهام
دلم را به نام شما کردهام
مرا هم رهایی دهید از قفس
بگیرید از من، مرا یک نفس
اسیر غم جان و تن ماندهام
مصیبت همین است، من ماندهام
رفیق مرا بیصدا میبرند
خدایا دلم را کجا می برند؟
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
✍🏻 #عباس_شاهزیدی
🏷 #آرزوی_شهادت🇮🇷
.
@navaye_asheghaan
.
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#غزل
🔹عشق ما عباس توست🔹
باز کن چشمان از اندوه مالامال را
چار داغ تازه داری، چارفصل سال را
پا به پای چار فصل داغهایت مثل ابر
بارها خون گریه کردم، منتهی الآمال را...
داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ... آه
داغداران خوب میفهمند این احوال را...
چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین
کرد بارانی سؤالت، روز استقبال را
عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست
او که از حق، جای دستانش گرفته بال را...
#عباس_شاهزیدی ✍
#وفات_حضرت_ام_البنین
.
@navaye_asheghaan
#دفاع_مقدس
#شهدا
#مثنوی
🔹خدایا دلم را کجا میبرند؟🔹
شبم در حضوری لبالب گذشت
کدامین شبم مثل آن شب گذشت
شب برگزیدن، شب انتخاب
شب گام تا قلّۀ آفتاب
شب عاشقان نفس سوخته
شب چهرههای برافروخته
شب شبنم و شعله و شط و خون
شب مستی و شور عشق و جنون
شب خیزش عقدههای زمین
شب دست و پا باختن روی مین
شب خاک با خون معطّر شدن
شب تا سحر لاله پرپر شدن
شب در زمین آسمانی شدن
شب در خداوند فانی شدن
نه ناسوت بود و نه لاهوت بود
شب آتش و خون و باروت بود
شب همّت بیهماوردهاست
شب راستقامتترین مردهاست
شب دل سپردن به دریاست این
شب بیخیالی ز دنیاست این...
فلک باز قصد زمین کرده است
کسی پشت این شب کمین کرده است
اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست
خدایا نمیدانم اینجا کجاست؟
صدا میزند عشق از علقمه
بیایید با رمز یا فاطمه
شب عشق بازی، شبی پرخروش
شب چفیههای غریبی به دوش
شب وحشی ترکش و تیرهاست
و گردانی از بانگ تکبیرهاست
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
هلا ای رفیقان همسنگرم
شما دیگرید و من آن دیگرم...
شما مشعل راه آیندهاید
شما تا همیشه... شما زندهاید...
در این موج، خود را رها کردهام
دلم را به نام شما کردهام
مرا هم رهایی دهید از قفس
بگیرید از من، مرا یک نفس
اسیر غم جان و تن ماندهام
مصیبت همین است، من ماندهام
رفیق مرا بیصدا میبرند
خدایا دلم را کجا میبرند؟
در این کوله پشتی غم آوردهام
شهادت! کجایی؟ کم آوردهام
📝 #عباس_شاهزیدی
#مناجات
#غزل
🔹روزگار🔹
فرصت نمیشود که من از خود سفر کنم
از این من همیشگی خود گذر کنم
تصویرهای مبهمی از خویش میکشم
هر گاه در گذشتۀ عمرم نظر کنم
من ماندهام که پا بگذارم به روی دل
یا پیروی از این دل بیپا و سر کنم...
جز درد و آه، حاصلم از روزگار نیست
از دست روزگار چه خاکی به سر کنم
آواره ماندهام به بیابان سرنوشت
بیغولهای کجاست که شب را سحر کنم
این بخت با من است خودم را ز دست او
باید کجا برم، به کجا در به در کنم...
مُردم در این همیشگی جان و تن «خروش»!
باید به راه افتم و فکر دگر کنم
📝 #عباس_شاهزیدی
@navaye_asheghaan