eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
602 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
@nohe_sonati60067_139886191216_552250.mp3
زمان: حجم: 646.2K
▪️زمزمه و نوحه شهادت امام رضا علیه السلام 🎙سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من عبا به روی سر آمدی ای مولا حجره ی دربسته گشت تو را مأوا شرر به جانت زد زهر جفاکاران توان زکف دادی وای براین دنیا وای رضا جانم... ساکن طوسی و از وطنت دوری بدون نزدیکان غریب و مهجوری به روی خاک غم فتاده ای تنها قرین مرگی و غمین و رنجوری وای رضا جانم... فتاده بر خاک و ابو ترابی تو ز درد بسیارت به پیچ و تابی تو ز سوز زهر کین کام تو شد عطشان مثال جد خود، تشنه ی آبی تو وای رضا جانم... جواد تو آمد در آن دم آخر چو جان گرفتی تو میوه دل در بر سرت به زانوی پسر نهادی تو سوی خدا پر زد روح تو از پیکر وای رضا جانم... ✍اسماعیل تقوایی
Z0000223.MP3
زمان: حجم: 10.02M
سینه زنی بیست و هشتم ماه صفر یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) در مدینه رِسد نالۂ یا حسن شیعه بهرِ نبی رخت غم کن به تن فاطمه درجنان گشته خونین جگر گاهی بهرِ پدر گاهی بهرِ پسر یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) غرقِ ماتم شده جملگی خراسان در عزای رضا همه زار و گریان آخر صفر شد شور محشر بپا هم نبی و حسن هم امام رضا یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) یوسف فاطمه گشته صاحب عزا آه وواویلتا بهرِ سه مُقتدا گَه رَود مدینه گاهی سمت رضا گاهی بهرِ حسین میرود کربلا یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) سوز و آه حسن میرود تا سماء عرشیان کرده اند شورِ و ماتم بپا در جنان فاطمه گشته غرقِ مِحَن هم برای پدر هم برای حسن یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) شیعه زین ماجرا دیده ها پُر بُکاء رحلت مصطفی هم غمِ مجتبی (هستی)گوازحسن هم نبی هم رضا (پرویزی)نوحه گر اجر تو با خدا یا حسن یا رضا، یا رسول الله(2) التماس دعای فرج🤲🏻 👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️ 👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی📝
1_1209025018.mp3
زمان: حجم: 373.5K
واحد امام رضا علیه السلام شده دل کبوتر به صحن و سرات قلوب همه عاشقان مبتلات منم زائر مشهد باصفات به قربان آن صحن و گلدسته هات علی بن موسی رضا یا رضا... __________ ولی نعمت ما امام ِ غریب گل باغ زهرا امام ِغریب جگر گوشه ی خاتم الاوصیا به قربان تو یا امام ِ غریب علی بن موسی رضا یا رضا... __________ سیه رویم امام عتابم مکن ز اهل شقاوت حسابم مکن اگر چه بدم ای عزیز خدا تو را جان زهرا جوابم مکن علی بن موسی رضا یا رضا... ___________ دل پر غمم شد گرفتار تو منم سیدی ننگ دربار تو گنهکارم اما بُود دیده ام تراب قدم های زوّار ت علی بن موسی رضا یا رضا... __________ به رنج و بلا مبتلا یا رضا شده مشهدت کربلا یا رضا ز زهر جفا پیش چشم جواد به حجره زدی دست و پا یا رضا علی بن موسی رضا یا رضا... __________ شاعر:امیر عباسی
ASR by NLL APPS59970_139883190239_502095.mp3
زمان: حجم: 502.1K
نوحه رحلت پیامبر(ص) گریه مکن دختر بیقرارم،فاطمه فاطمه۲ طاقت گریه ی تو را ندارم،فاطمه فاطمه ۲ فاطمه جان فاطمه جان فاطمه،واویلا واویلا ۲ ________________________ به چهره ام نقش فنا آمده،دخترم دخترم برای تو وقت عزا آمده،دخترم دخترم فاطمه جان... ________________________ کوتاه باشد بینمان جدایی،عزیزم عزیزم تو اولینی که به پیشم آیی،عزیزم عزیزم فاطمه جان... ________________________ برتو وبرعلی جفا میشود، بعد من،بعدمن سقیفه فتنه‌ها بپا می شود،بعدمن بعد من فاطمه جان.. __________________________ ببینمت که پشت در فتادی، واویلا واویلا محسن خود براه دین تودادی،واویلا واویلا فاطمه جان... _________________________ کنی زمرتضای خود حمایت،یا زهرا یازهرا شهیده ای تو در ره ولایت، یا زهرا یا زهرا فاطمه جان..
می‌توان دید ز چشمانِ ترش... چقدَر درد گرفته جگرش خبر رفتن خود را آورد... با عبایی که کشیده به سرش صورتش خاکی خاکی شده بود بس که افتاد میان گذرش وسط حجره به خود می‌پیچید غرق تب بود تن محتضرش تشنه لب بود و می‌افتاد مدام عکس گودال میان نظرش او مگر گل پسر فاطمه نیست؟ پس چرا نیست کسی دوروبرش؟! قبل از آنی‌که کسی برخیزد... به مدینه برساند خبرش... با سر و پای برهنه حالا پشت در آمده گریان پسرش رسم این است پسر وقت وداع می‌نشیند به کنار پدرش سر اورا به بغل می‌گیرد تا بیاید نفس مختصرش جدّش اما به سر جسم علی آنقدر سوخت که خم شد کمرش هفت دفعه ولدی گفت ولی... غیر خس خس نرسید از ثمرش یک عبا بود و هزاران اکبر کربلا پُرشده بود از اثرش ✍
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است قطره‌هایی‌ست که در حسرت اقیانوس است آمدن سمت حریمت همه رؤیای من است دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است لحظه‌ها در حرم، از عمر کسی کم نکند حرکت ثانیه‌ها در حرمت معکوس است تو برای دل من خوب رفیقی هستی از ازل نام تو با جان و دلم مأنوس است آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده به خداوند قسم مرقد تو در توس است گنبدت جلوه‌ای از چشمه‌ی نور ازلی‌ست پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است دوری‌ات قلب مرا سخت به‌درد آورده‌ست التیام دل بیچاره فقط پابوس است به امید کرمت آمده با دست تهی زائری که ز همه غیر خودت مأیوس است خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است ای که در دست غلام تو پَرِ طاووس است قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد لکنتم در همه جای غزلم محسوس است ✍
ما آبرو زِ درگه سُلطان گرفته‌ایم سرمایه‌ی محبت و ایمان گرفته‌ایم ما سائِلانِ کوی امام کرامتیم روزی، زِ دستِ شاهِ خُراسان گرفته‌ایم دل را گره به پَنجره فولادِ او زَدیم حاجاتِ خود به دیده‌ی گِریان گرفته‌ایم دِل مُرده‌ها کنار حرم زِنده‌دل شَوَند با بوسه اَز ضَریحِ رِضا، جان گرفته‌ایم حُکمِ ضمانت رضوی را به التماس وقتِ سحر چو آهوی حِیران گرفته‌ایم زمزم جوابِ مستی ما را نمی‌دهد چون جام را زِ ساقیِ مَستان گرفته‌ایم هَر سال ما، براتِ زیارت به کربلا بعد از سفر به مشهدِ ایران گرفته‌ایم ✍
با هر مقام و منصبی در چاه افتاد هر کس که پیش پات با اکراه افتاد شب غرق تاریکی شد از آن لحظه‌ای که دستش ز دامان رُخت کوتاه افتاد تا گنبدِ نورت شبانه روز تابید خورشید شرمنده ز چشم ماه افتاد یک بی بضاعت خواست حاجی نام گیرد ناگاه سمت شهر مشهد راه افتاد حرفِ زیارت‌نامه خواندن بود در عرش روی زبان‌ها یا امین الله افتاد حرف تفاوت نیست و نزد ضریحت یک کنج، رعیت؛ کنج دیگر شاه افتاد یاد لب عباس، باران گریه کردم چشمم به سقاخانه‌ات هرگاه افتاد ✍
درد و دل‌های من فراوان است بگذریم از شما چه پنهان است پیش تو هر کسی که مهمان است دردهایش نگفته درمان‌ست پسری کور گنبدت را دید دختری کر صدات را فهمید با چه نازی در آسمان چرخید کفتری که به روی ایوان‌ست بسته‌ام دل به مهر تو تنها جز تو من را کسی نشد مولا شمسِ تبریز مالِ مولانا شمس من ساکن خراسان‌ست نور تو می‌درد سیاهی را نچشم طعمِ بی پناهی را بر سرش کرده تاج شاهی را هر کسی که گدای سلطان‌ست باز هم آمدم پناهم ده زائر مشهدم پناهم ده من اگرچه بدم پناهم ده دلم از کرده‌اش پشیمان است * * * در حرم تا که آب نوشیدم لب خشک حسین را دیدم مُردم از شرم تا که فهمیدم گفته مقتل ذبیح العطشان است خویش را باز سینه زن کردم یاد ارباب بی کفن کردم منِ نوکر سیاه تن کردم شاه عالم به خاک عریان است ✍
از عشقِ رضا، نبضِ زمان در نوسان است از برکتِ عشقش، نفسم در هیجان است وقتی که دلم محفلِ آشوب و هیاهوست آغوش حرم، اَمن‌ترین جای جهان است از برکت عشق پسرِ حضرت موسی‌ست در سینه اگر قلب، چنین در ضربان است از سمت حریمِ رضوی آمده گویا وقتی "نفسِ باد صبا مشک فشان است" هر چند حرم، ثانیه در ثانیه عشق است خوش‌لحظه‌ترین حالِ دعا وقت اذان است در دست دعای همه از جنسِ اجابت سیبِ تَر و سرخی‌ست که از باغ جنان است از گنبد و گل‌دسته‌ی او هیچ نگویم چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است در مُلک سلیمانی سلطانِ خراسان هر نیمه‌شبش هم، همه جا اَمن و اَمان است از پنجره‌ی معجزه‌خیزِ حرم عشق بخشندگیِ شاه به هر بنده، عیان است دنیا و همه دار و ندارش به کف آید بی عشقِ ولایت به خدا مفت...گران است سرمایه‌ی من نوکریِ حضرت سلطان هر ثانیه‌اَش ناب‌ترین گَنجِ زمان است وَالله که از سویِ گدا خدمتِ سلطان کم‌ مایه‌ترین هدیه، همان بخششِ جان است ✍
سینه‌ها پُر شده از غصه و تشویش، بمان عالم آل محمد! نفسی بیش بمان نفست گشته بریده، به خودت می‌پیچی مثل یک مارگزیده به خودت می‌پیچی نوکرت از غم و از غربت تو می‌میرد خواهرت نیست، سرت را روی دامن گیرد ناله‌ی یا ولدی با تن بی حال مزن بین این حجره‌ی در بسته، پر و بال مزن تو که نورت به زمین و به زمان می‌تابید چه شده این همه خاکی شده‌ای، ای خورشید؟! یک دو باری که نه، تکرار شده تا پنجاه هی نشستی به زمین، ناله زدی "وا اُماه" یاد یک کوچه دوباره، چه به‌هم ریخته‌ای خاک‌ها را به سرت، تا به حرم ریخته‌ای خیره بر در شدی و سرخ شدی، می‌سوزی چشم بر میخ درِ حجره چرا می‌دوزی؟! خوب شد با همه‌ی غربتت آمد پسرت نیزه‌ای زخم نزد بر جگر محتضرت بین این حجره‌ی در بسته، بگو دشمن کیست؟ پیکر محترمت، زیر سم مرکب نیست قاتلت پنجه بر این طره‌ی مویت نکشید خنجری کند به اطراف گلویت نکشید ✍
دامن آلوده و بار گناه آورده‌ام گر چه آهی در بساطم نیست، آه آورده‌ام هر که بودم، هر که هستم، با کسی مربوط نیست بر امام مهربان خود پناه آورده‌ام هر که آرد تحفه‌ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده‌ام بر کبوترهای صحنت هدیه‌ی ناقابلی‌ست گندم اشکی که در این بارگاه آورده‌ام ناله‌ام در سینه، اشکم در بصر، سوزم به دل نامه‌ای چون دود آه خود، سیاه آورده‌ام ذرّه بودم، زائر شمس الشّموسم کرده‌اند قطره‌ای بودم به این دریا پناه آورده‌ام گر چه هستم قطره‌ای ناچیز، یک دریای اشک_ هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده‌ام هر فقیری هست دست خالی‌اش سرمایه‌اش من فقیرم، دست خالی را گواه آورده‌ام «میثما» مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گردِ راه آورده‌ام ✍استاد