#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
در کودکی لرزاند به هم
پیکرِ مارا
در پیشِ چشم ما زدند
مادر مارا
مادر نفَس زنان
به پشتِ در بود
اشکِ خجالت بر رخِ پدر بود
اصلا کسی پرسیده ، چرا امیرالمومنین را صدا نزد ؟ چرا گفت فضَه تو بیا ... معمولا برای زن اگه مشکلی توو خونه پیش بیاد ، اول مردش رو صدا میزنه ، ... بزار رازش رو برات بگم ، آخه به علی قول داده بود ، یاعلی صبر میکنم ، اون روزی که از مسجد برگشت ، دید امیرالمومنین نشسته ، زانو توو بغل گرفته ، گفت « یَا ابْنَ اَبِی طَالِب ، اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِین » چرا مثل طفلی که توی رحم مادره نشستی ؟ زانوتو توی بغلت گرفتی ؟ مگه تو علی یِ خیبر نیستی ؟ علی شمشیرِ بُرانت چی شد ؟ علی از جا بلند شد ، فرمود فاطمه جان ، علی همون علی یِ ، تا شمشیرش رو برداشت و میخواست از درِ خونه بیرون بیاد ، صدای موذن بلند شد ، الله اکبر ، ... حضرت روشو کرد جانب بی بی ، ... فاطمه جان میخواهی این صدا بالای ماذنه باقی بمونه ؟ بله یا علی ... فرمود فاطمه جان باید صبر کنی ، اینجا مادرِسیدا ، سرش رو پائین انداخت ، ... چشم یاعلی صبر میکنم ... قربونِ صبر مظلومانه ات برم مادر ، دیگه سیلیش زدند به علی نگفت ، بین در و دیوار پهلوش رو شکستند ، علی رو صدا نزد ، توو کوچه های می زدنش ، نگفت علی کمکم کن
دلم بهرِ علی میسوخت
چون قُنفذ مرا میزد
نگاهِ دردناکش
بیشتر میداد آزارم
#شاعر_استاد_سازگار
#محفل_اشک_حرم_مطهر
30/2/1402
@navaye_asheghaan
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_حسین_طاهری
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
6.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_رضا_عارفی
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_اتابک_عبدالهی
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری
@navaye_asheghaan
2. مردک پست.mp3
3.8M
صوتی کامل
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_اتابک_عبدالهی
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد ...
@navaye_asheghaan
#ام_الائمه
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم
سپرِ درد و بلایش گردم
نشد ، ای وای که سیلی
به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی !
به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار
ولی با سر خورد
سیلیِ محکم او
چشم مرا تار نمود
مادر از من دوسه تا
سیلیِ محکمتر خورد
حسن ازغُصّه سرش را
به زمین زد ، غش کرد
باز زینب غمِ یک
مرثیه ی دیگر خورد
قِصّه ی کوچه
عجیب است « مهاجر » اما
وای از آن لحظه
که زهرا لگدی از در خورد
#شعر_شهادت
#محمد_بنواری ( مهاجر )
@navaye_asheghaan
پیشزمینه؛ یاور مظلومها.mp3
2.27M
#فاطمیه
#پیش_زمینه
🔹یاور مظلومها🔹
مادرم معصومه بود
مادر معصومها
مادرم مظلومه بود
یاور مظلومها
اول مظلوم علی بود
اول مظلومه زهرا
مولا حامی مظلوم
زهرا حامی مولا
تنها یار حیدر
همدم و غمخوار حیدر
تنها یار حیدر
محرم اسرار حیدر
تنها یار حیدر
«زهرا یار حیدر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیت زهرا میشود
سنگر مظلومها
مادرم مظلومه بود
یاور مظلومها
وقتی ذکر لب ما
شد «لِلمظلومِ عَونا»
از جنگ با ستمگر
کی دارد شیعه پروا؟
داریم عهد دیرین
تا شکوه و عزت دین
داریم عهد دیرین
تا رهایی فلسطین
داریم عهد دیرین
«لِلمظلومِ عَونا»
شاعر و نغمهپرداز: #جمعی_از_شاعران
@navaye_asheghaan
.
#بستر_بیماری
#حضرت_زهرا
این رنگ و رو یعنی که درد انگار داری
با خنده اما، سعی بر انکار داری
با اینکه از همسایه ها خیری ندیدی
روی لبت «الجار ثم الدار» داری
روی خوشت را بانوان شهر دیدند
حالا کبودی را به این رخسار داری
مشغول کارِ خانه ای، خاموش و ساکت
با من چرا اینقدر کم، گفتار داری؟
من که نمردم خانمم، هر روز ازچه
عجل وفاتی را به لب تکرار داری؟
گفتی: «علی جان دست و پا گیرت شدم من
دیگر چرا به ماندنم اصرار داری؟
میخواستم زحمت نباشم که شدم، آه
مولای این عالم چه به بیمار داری؟!»
با حرفهایت سوختم زهرا، که بودی
دلخوش به این که حیدر کرار داری...
هنگام دق الباب، دق کردم از این غم
این غم که تو یک پا به ماهی..، بارداری
خیلی شکایت از در و مسمار دارم
خیلی شکایت از در و دیوار داری
مشغول دردت نیستی و فکر مایی
گفتی به زینب: بعدِ مادر کار داری
در پیش رویت غم کند ناسازگاری
در پیش رویت راه ناهموار داری
::
خو میکنی با جامه ای خونین در آخر
وقتی از آن پیکر همین مقدار داری
#حسن_معارف_وند
#فاطمیه
.
@navaye_asheghaan
912.3K
.
#زمینه
#شور
#زمزمه
#حضرت_زهرا
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست
ای که روزی دو عالم همه از چادرت تو
یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
حسین زیر دست و پاست به خواهرم کمک کنه
فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
.
.
#فاطمیه
من شنیدم تو مدینه به زخم دل نمک زدن
دست علی که بسته بود فاطمشو کتک زدن
من نمیگم یکی بیاد دست علی رو وا کنه
یکی بیاد مغیره رو از مادرم جدا کنه
یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه
اشک حسین و پاک کنه به خواهرم کمک کنه
چشم فلک تا به حالا غریبی اینطور ندیده
چهل تا مرد جنگی و یه مادر قد خمیده
فضه داره با ناله هاش قلبمو از جا میکنه
هرکی با هرچی دستشه مادر مارو میزنه
---
دنبال حیدر می دوید
از سینه اش خون می چکید
شکر خدا زینب ندید
زینب نگاهش بر در است
در ذکر مادر مادراست
بگرفته او دامان من
زهرای من زهرای من
بودی چراغ خانه ام
تاریک شد کاشانه ام
در بین آن دیوار و در
دادی تو شش ماهه پسر
.
امشب پرستوی علی از آشیان پر می کشد
داغ فراق فاطمه آخر علی را می کشد
—
اسما بریز آب روان بر روی گلبرگ گلم
یاسم شده چون ارغوان وای از دلم وای از دلم
—
مادر خوب و مهربون حرفهام و از نگام بخون
من التماست می کنم یک شب دیگه پیشم بمون
—
دختر قهرمان من قدر داداشتو بدون
جون تو و جون حسین تا کربلا پیشش بمون
.........
کسی نبود تو اون کوچه ، خودم آوردمش خونه
بمن میون راه میگفت، میادا بابات بدونه
کسی نبود تو اون کوچه به مادرم کمک کنه
لبی نبود که اعتراض به غاصب فدک کنه
........
دل بی شکیبه بابا غریبه (یافاطمه)۲