eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
440 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه 1 🔸کوفه لبریز بلا گشته میا کوفه حسین 🔸قسمتم سنگ جفا گشته میا کوفه حسین شب اول محرم... بریم... در خانه ی غریب کوفه... آقامون مسلم بن عقیل... ببین چطوری با اربابش حسین داره درد دل میکنه... 🔸کوفه ای که پدرت حاکم آن بود قدیم 🔸عاری از شرم و حیا گشته میا کوفه حسین غریب و تنها توی کوچه های شهر کوفه... داره با اربابش ابی عبدالله درد دل میکنه حسین جان ...آقا 🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا آقای من.. 🔸نگران گلوی طفل توام چون اینجا 🔸مملواز حرمله ها گشته میاکوفه حسین تنها و غریب در کوچه های شهر کوفه... اومد کنار یک خونه ای ایستاد... تکیه داد به دیوار غریبی... یه پیره زنی در رو باز کرد.. صدازد.. آقا...چرا اینجا ایستادید؟ مگه خبر ندارید شهر امنیت نداره... اول آقا مسلم بن عقیل صدازد... خانوم... میشه برام آبی بیاری.. (قربون لبهای تشنه ات برم اقاجونم) این پیرزن رفت و برا آقا آب آورد... وقتی حضرت آب رو نوشیدند... دوباره این پیره زن صدا زد آقا مگه نمیگم... این روزها شهر کوفه امنیت نداره ... برای چی هنوز ایستادید... یه دفعه مسلم صدازد... کجا برم... من تو این شهر خونه ای ندارم من توی این شهر... غریبم... این پیره زن... به سیمای نورانی مسلم نگاهی کرد... عرضه داشت... آقا جان... مگه شما کی هستید فرمود... من مسلم بن عقیلم... سفیر ابی عبد الله ام... تا پیره زن فهمید این آقا فرستاده ی حسینه.. صدا زد... آقا... جانم به فدای شما... این خانه...، خانه ی شماست... منم کنیز شمام... ای کاش مردم کوفه.. به اندازه این پیره زن معرفت می داشتند... هر طوری بود... نانجیبها خبر دار شدند... نزدیکی های صبح... خونه ی پیرزن رو محاصره کردند... مسلم از خانه بیرون اومد... جنگ نمایانی کرد، خیلی ازاین نانجیبها رو به درک واصل کرد... ، اما بلاخره آقا رو با مکر و حیله گرفتار کردند... آقا رو بردن بالای دارالإماره... حالا میخواهی گریه کنی بسم الله... مردم کوفه... دارند نگاه می کنند هر کسی یه حرفی میزنه. .. یکی میگه حتما آقا رو آزاد می کنند... یکی میگه نه... دیگه آقا رو به شهادت می رسونند... همه دارن نگاه میکنند... یه دفعه دیدن سر از تن آقا جدا کردند ای وای... ای وای... غریبانه .. بدن بی جان مسلم را از بالای دارالإماره به زمین انداختند...  یاصاحب الزمان... می خوام ... بگم اینجا سر از تن مسلم بن عقیل جدا کردن... بدن نازنینش رو غریبانه از بالای بام به زمین انداختند... اما دیگه زن و بچه مسلم نبودن ببینن... دیگه دختر بچه اش نبود ببینه... بمیرم... برات حسین.... جلو چشمان زینب... جلو چشمان بچه های حسین.. صدا زدند... اسبهاتونو نعل تازه بزنید... 😭 آنقدر بر روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند تمام استخوان ها شکست .. 🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد 🔸آره آن جلوه که فانی نشود نور خداست الا لعنت الله علی القوم الظالمین. - ۶
مناجات 2 🔸آقا سلام ماه محرم شروع شد 🔸بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد یابن الحسن... ممنونتم آقا... محرم امسال... بازم منو دعوتم کردید... بازم بهم آبرو دادید... الحمدلله بعد یک سال... بازم عزا خانه اربابم حسین ... منو راه دادید... الحمدلله ... نمردم و دوباره لباس سیاه هیئت رو به تن کردم... 🔸آقا سلام تحفه اشکی به من دهید امام زمان... آقا... 🔸آقا سلام تحفه اشکی به من دهید 🔸ماه گدایی من و چشمم شروع شد آقا... شما این روزها... برا جد غریبتون خون گریه میکنید... میشه یک عنایتی هم به چشم من کنید... 🔸ماه گدایی من و چشمم شروع شد پیغمبر فرمودند: كُلُّ عَيْن باكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيامَة فاطمه جان... دخترم... قیامت، همه ی چشم ها گریونند... إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِ الحُسَين... (بحار الانوار، ج 44، ص .293) غیر از اون چشمی که ... در عزای حسین تو گریه کنه امشب منو اومدم پیش مادرم زهرا آبرو پیدا کنم... 🔸آقا سلام نیت گریه نموده ام 🔸شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد (شاعر: رحمان نوازنی) دلت آماده شد حالا از همین شب اول... امام زمانت رو دعوت کن... با امام زمان هم ناله بشیم... 🔸یا بن الحسن کجایی ... 🔸ای وای از این جدایی... - ۴
متن روضه 2 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم شب اول محرم... بریم در خانه نائب الحسين... آقا و مولامون مسلم بن عقیل... 🔸ای خدا شب شده و من چه کنم 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم نمیدونم تا حالا تو یه شهری غریب بودید یانه... تا حالا براتون اتفاق افتاده تو یه شهری... بی کس و تنها باشید... احساس غربت کنید... خیلی سخته... اما... میخام بگم اگر هم تو شهری غریب بودید شاید دیگه دشمن نداشتید... قربون غریبیت برم آقا یا مسلم بن عقیل... غریب و تنها توی شهر کوفه... هی صدا میزد... 🔸یک تن و این همه دشمن چه کنم 🔸اهل کوفه همه پیمان شکنند 🔸خود نمک خوار و نمکدان شکنند 18 هزار نفر با مسلم... بیعت کردند خوشحال شد نامه نوشت گفت حسین جان مردم کوفه منتظر تو هستند... آقا زودتر بیا... اما یک لحظه ای هم رسید بالای دارالاماره... دید تنهای تنها مانده... از همون بالای بام صدا زد... السلام علیک یا ابا عبدالله... آقای من...مولا... کوفه نیا... (شب اول محرم دیگه کسی آروم نباشه...) 🔸حسین میا به کوفه، کوفه وفا ندارد 🔸کوفی بی مروّت شرم و حیا ندارد هی میگفت یه نفر نامه بنویسه... بگه آقا کوفه نیا... 🔸میون شهر کینه غصه زده شکوفه 🔸خیری تو این سفر نیست حسین میا به کوفه ای وای... ای وای 🔸ز اوج بی وفایی دلم گرفته امشب 🔸شور میزنه دل من برای قلب زینب آقا ... اگه میخواهی بیای بیا، اما دیگه زینب رو با خودت نیار... 🔸دارم نصیحتی من برات با قلب محزون 🔸سپیدی گلوی اصغرت رو بپوشون آقا اینجا حرمله ها منتظر علی اصغرت نشستند...آقا بیت آخرم باشه... منو ببخشید یاصاحب الزمان... 🔸قول داده مرد کوفی به دخترش بیاره 🔸زکربلا به سوقات براش یه گوشواره حسین جان... اینها تازیانه هاشون رو آماده کردند جان زهرا مادرت... اگه میای... رقیه رو با خودت نیار... الا لعنت الله علی القوم الظالمین صل الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله - ۷
. عرفه داره میره آقام نیومد دیدنم اونیكه همیشه جامونده ز كاروان منم چی بگم دارم می رم تو رو ندیدم آقا جون  ولی خوشحالیم اینه اینجا رسیدم آقا جون  عرفه روز جزا شاهد ما باش اومدیم  شافع ما قیامت پیش خدا باش اومدیم عرفه تو چهره یوسف زهرا رو دیدی عرفه تو گریه غربت آقا رو دیدی عرفه وعده ما روز جزا پیش حسین عرفه وعده ما كرببلا پیش حسین آقا جون اومده بودم كه با تو آشتی كنم تو نگام كنی و من دوری ز هر زشتی كنم عرفه داره میره خدا نگهدارت آقا از خدا می خوام باشم همیشه غمخوارت آقا .
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) ------------------- دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ تنت مهمان بر خاک زیر یک سنگ سرشک دیدگانم گشته جاری برای دیدن تو گشته دل تنگ دو چشمانم به در خشکیده جانا سیه در خانه ی ما گشته پر رنگ درون گوش من آ ید صدایت صدایت می زند بر گوش من زنگ غم و اندوه و ماتم بر دل ماست فراق ات عمر من را کرده کم رنگ تو رفتی و دلم غمگین و محزون برای وصل نباید کرد درنگ غمت آ تش زده بر جانم ای دوست بگرید از غمت حتّی دل سنگ ---------------------------------- شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) .
. بسم الله الرحمن الرحيم بیقراریِ تو و اشک روانِ زینب(س) شد مناجاتِ تو آرامش جانِ زینب(س) کعبه یک سنگ نشان است و تویی کعبهٔ او به تو دلبسته! تویی نام ‌و نشانِ زینب(س) عرفات است و تو نزدیک به قربانگاهی غرقِ دلشوره ای از بغض ِ عیان زینب(س) زیر لب خط به خطِ زمزمه ات این شده است می روم بعدِ تو یارب به امانِ زینب(س) شیوهٔ راز و نیازت چقدر جانسوز است غرق آرامشی و تاب و توان زینب(س) خیره مانده ست پر از اشک به پیراهنِ تو جگرت سوخت از این داغِ نهانِ زینب(س) مرثیه خوانِ تو شد عالم و اما تو شدی تا ابد گریه کن و مرثیه خوانِ زینب(س) حج و إحرام و طواف تو شده کرب و بلا وای از روز دهم! فصلِ خزانِ زینب(س) عرفه خواندن تو حالِ عجیبی دارد اشک می ریزی و هستی نگرانِ زینب(س)! .👇
. شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) -------------------------------- نمی گویم نرو ،ولی آ هسته تر نظر بنما دمی ،تو بر چشمان تر غمت آتش زده،به جان من ولی خبر داری مگر ،ز اشک در سحر پر و بالت شده ،کفن بر پیکرت پرستویم مرو،مزن تو بال و پر بهارم شد خزان، ز داغ ماتمت عزیزانت شدند،همه خونین جگر منم پژمرده و ، غمین و مضطرم ز داغ تو شدم ، دگر آ سیمه سر عزادار توأم،شب و روز هر کجا گرفتم روضه ات ،نداری تو خبر تمام هستی ام،نرو ای مستی ام نرو جانان من ،نرو دیگر سفر --------------------------- شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
🏴🏴🏴 راس تو میرود .. بالایِ نیزه ها من زار میزنم .. در پایِ نیزه ها (آه ،اِی ستاره ی .. دنبالِه دارهِ من زخمی تَرین سَرِ ..نیزهِ سَوارِ من)۲ [(پاشو داداش ،نگاهی کن، که دارن ،به منِ غمزَدهِ میخندن) ۲ (دارن پایِ ،سَرِ عباس، جلو چشمِ همه ،دستمو میبندن)۲]۲ ....حسین جانم..حسین جانم .... (ای بی کفن چه با.. این پارهِ، تَن کنم با چادُرم تورا .. باید کَفَن کنم من میرَوم ولی.. جانَم کنارِ تو تاسالهایِ سال...شَمعِ مزارِ تو (پریشونم، همه جونم ، به قربونِ تنی که تَهِ گودالِه)۲ پُراز تیغ و پُر از نیزه، پُر اززخمِ و خاکیه و لگد ماله )۲ (پاشو داداش، نگاهی کن ، که دارن به منه غَمزَده میخندن )۲ (دارن پایِ، سَرِعباس ، جلو چشمِ همه دسَتمو میبندن )۲ ...حسین جانم ..حسین جانم .... (با گریه آمدم ..اطرافِ قتلگاه گفتی که خواهرم .. برگرد، خیمه گاه بعد از دقایقی ..دیدم، که پیکَرِت در خون فِتاده و..در نیزه ها سَرِت [(لبِ دِشنه..۲ لبِ تِشنه..۲) ۲ شنیدم که جوابِت را سَنان داده)۲]۲ (شنیدن نه !!خودم دیدم چقدر نیزه به حلقومِ تو افتاده.. )۲ (پاشو داداش ،نگاهی کن که دارن ،به منه غمزده میخندن دارن پایِ، سَرِ عباس جلو چشمِ همه دسَتمو میبندن )۲ ...حسین جانم ..حسین جانم ... مادرِتَم ..آی غریبِ کربلا مُضطَرِتَم مادرِتَم ..ته گود بودم امّا بالا سَرِتَم‌ مادرِتَم ..دیگه دلواپَسِ انگُشتَرِتَم (آخ کمرم ..چی بِروزِ تو آوردن پِسَرم آخ کمَرَم..پاشو دارن میرن، اطرافِ حَرَم آخ کمَرَم ..واسِه زینبَم یه چادر بِبَرَم)۲ ...حسینِ من ..ضیاءِ هر دوعینِ من.... ( میزَنَنِت ..بجای اینکه یه آبی بِدَنِت میزَنَنِت...پسَرم نیزِه کُجا و دَهَنِت میزَنَنِت ... بِخدا چیزی نَماند ،از بَدَنِت )۲ (میکُشَنِت.. میکَنَن از بَدَنِت پیروهَنِت میکُشَنِت.. غیرِ بوریا نمیشه کَفَنِت میکُشَنِت..جای نعل اا میمونه رویِ تَنِت) ..حسینِ من.. ضیاءِ هر دوعینِ من ... [(دَردِ سَرِ..یکنفر رو بُکُشَن ،چند نفره دردِ سَرِ..سَرِتُ بِدَن به خولی بِبَره دردِ سَرِ..شِمر با زینبِ من همسفره) ۲ (میزَنَنِش ..کو ابالفضل ،کجا میبَرَنِش میزَنَنِش..یه نگاه، که غرقِ خونه دَهنِش میزَنَنِش ..میمونه جایِ کبودی به تَنِش)۲ ]۲ ............... . با گریه آمدم اطراف قتلگاه  گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه  بعد از دقایقی دیدم که پیکرت  در خون فتاده و بر نیزه ها سرت  ای بی کفن چه با این پاره تن کنم  با چادرم تو را باید کفن کنم  من میروم ولی جانم کنار توست  تا سال های سال شمع مزار توست  راس تو میرود بالای نیزه ها  من زار میزنم در پای نیزه ها  آه ای ستاره دنباله دار من  زخمی ترین سر نیزه سوار من  راس تو میرود بالای نیزه ها  من سنگ میخورم از لای نیزه ها  خون گلوت ریخت در پای نیزه ها  اصغر به خواب از لالای نیزه ها  ای حسینم، ای حسینم، ای ضیاء هر دو عینم  👇
. کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات دست ما را برساند به دعای عرفات موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟ گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز که دلی دارند بشکسته تر از پیرهرات دردشان دردی ست از درد ابوالفضل علی تشنه لب با تن پر زخم لب شط فرات نیست جز از جگر خونی شان این همه گل نیست جز از نفس زخمی شان این برکات یا حسین ابن علی عشق، دعای عرفه ست عشق آن عشق که بیرون بردم ازظلمات پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم به منا با سر رفتی پی رمی جمرات به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع تو همه حج و جهادی تو همه صوم وصلات ظاهر و باطن تو نیست بجز جلوه حق که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات مرحبا آجرک الله بزرگا مردا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود جان ناقابل من چیست که گویم به فدات تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟ از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟ جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی پای این سفره که نور است و سلام و صلوات 1390 علیرضا قزوه .
. شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام نه نمازم نماز، نه وضویم وضو دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو نه به خود آمدم، نه ز خود می روم نه شدم سربلند ، نه شدم سرفرو همه جا زمزمه ست، همه جا همهمه ست همه جا "لاشریک..."،  همه جا " وحده..." نبرد غیر اشک ، دل ما را به راه نکند غیر آه، دل ما را رفو نشوی تا حزین هله با می نشین هله سر کن غزل، هله تر کن گلو به سر آمد اجل، نسرودم غزل همه اش هوی و های همه اش های و هو هله امشب ببر به حبیبم خبر که غمش مال من ، که دلم  مال او هله از جان جان چه نوشتی؟ بخوان ! هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو ! ببریدم به دوش، به کوی می  فروش که شرابم شراب، که سبویم سبو علیرضا قزوه .