eitaa logo
کانال نوای عاشقان
17.3هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
398 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 🔶 4 🔷 🔷 4 ❣بر چهرهٔ قرصِ ماه مهدی صلوات ❣بر عطر خوش نگاه مهدی صلوات ❣برندبه های جمعه های منتظران ❣بر خاک ره سپاه مهدی صلوات 🌿 🌿 🌟مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا 🌟گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا 🌟در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک 🌟می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا 🌟دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه 🌟بشنوم در گوشهٔ مقتل صدای فاطمه 🌟دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل 🌟با سرشک دیده سقایی کنم در کربلا 🌟عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین 🌟تا برات کربلایم را کند امضا حسین 🌟با همین پروندهٔ سنگین و این بار گناه 🌟می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین 💥 ♻️ گفت برادرم از دنیا رفت دو سه شب از مرگش.. یک شب تو خواب دیدم خیلی گرفتاره.. خیلی ناراحته.. از خواب بیدار شدم خیلی ناراحت شدم. یکی دو شب گذشت. دوباره خوابشو دیدم.. دیدم تو ناز و نعمته... گفتم: برادر! چه شد یک دفعه حال و روزت خوب شد؟ گفت: دیشب خانمی رو تو قبرستان دفن کردند.. خدا بخاطر اون زن عذاب رو از همه اهل قبرستان برداشت. گفتم: این زن کیه؟؟ گفت: عیال استاد اشرف آهنگره گفتم: مگر این زن چه کرده؟ گفت: نمی دونم؛ همین قدر بهت بگم.. این خانم اینقدر مهمه.. که از سر شب تا به صبح امام حسین(ع) سه مرتبه اینجا به دیدنش اومده 🔅 میگه صبح از خواب بیدار شدم. اومدم به بازار آهنگرا ،دیدم یکی از مغازه ها بسته است. گفتم: این دکان کیست؟ گفتند:دکان اشرف آهنگره گفتم: چرا بسته است؟ گفتند: خانمش از دنیا رفته.. میگه من هم مثل بقیه برای تسلیت رفتم پیش اشرف آهنگر.. میگه وقتی خلوت شد گفتم: آقا! خانمت کربلا رفته است؟ گفت: نه. گفتم: خانمت روضه خوان امام حسین ع بوده؟ گفت: نه. (گفت: آقا! به خانم من چه کار داری؟اینا چه سوالیه میکنی) گفتم: یک خواب عجیبی دیدم..جریان را نقل کردم تا جریان را گفتم،، گفت: درست خواب دیدی گفتم: چرا گفت: خانم من فقط یک برنامه داشت. مقید هم بود..صبح که نمازشو میخوند، می اومد زیر آسمان بالای بلندی رو به قبله می ایستاد و سه مرتبه صدا میزد.. السلام علیک یا ابا عبدالله! زیارت عاشورا میخوند.. (پول نداشت کربلا برود.. کار دیگری هم نمی توانست انجام بدهد دست به سینه به امام سلام میداد) آقا جان قربونت برم آقا تو به یاد من بلشی ولی من یادت نکنم آقا ؟ 🌺 ⬅️دلتو ببرم کربلا آی کربلائیا..آی حاجت دار آی جوون دارا.. شب/روز هفت ابی عبدالله... روز هفتم/سوم که میشه..دختر میاد کنار قبر بابا...خواهر میاد کنار قبر برادر.. دسته گل میارن..عکس بابارو میارن . زیر بغلای خواهرا و دخترها رو میگیرن..تسلا میدن..یه دل سیر گریه میکنند (عزاداری میکنند سبک میشن) ⬅️اما من بمیرم برا یتیمان ابی عبدالله...آوارهٔ بیابونا...سر حسین ع بالای نیزه ..بدنش تو کربلا...بچه ها آواره اند...به هر بهانه ای کتکتشون میزنند...آب میخوان میزنند.. غذا میخوان کنک میزنند.. بابارو میخوان کتک میخورند.. ⏹الهی غریب نشی... الهی گرفتار نشی...الهی بی کس نشی.. چه کشیدند یتیمان حسین ع چه کشید بی بی زینب س 💔امان از دل زینب 💔چه خون شد دل زینب ✔️(هر روضه ای میشه خوند)✔️ صدا زد... ◼️به‌سوی‌شام‌وکوفه‌ام‌چه ظالمانه میبرند ◼️نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند ◼️سر تو را به نوک نی زدند این ستمگران ◼️نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند ⬅️عصر روز یازدهم عمر سعد دستور داد یک عده عرب اومدند محمل ها را بستند. یک وقت دستور داد: حالا برید زن و بچه هارو سوار کنید. تا جلو اومدند که زنها را سوار کنند، بی بی زینب صدا زد: شما مردها به ما نامحرمید. ما به شما نامحرمیم. کنار بروید.. بی بی همهٔ زنها و بچه های اهل خیمه رو سوار ناقه کرد.. نوبت رسید به عمه سادات زینب.. بمیرم اومد سوار ناقه بشه هر چی دورو بر خودشو نگاه کرد..دید محرم نداره.. صدا زد.. () ⚫️کجایید ای هواداران ببینید محمل زینب ⚫️که بر باد فنا رفته بساط محمل زینب ⚫️کجایی ای علی اکبر، شبیه روی پیغمبر ⚫️کجایی ای علمدارم، ضیای چشم خونبارم یه وقت دیدند بی بی زینب س صدا زد: وا غربتاه.. وا حسیناه..ای داد از غریبی.. ☑️خواهره دیگه... کنار جنازه برادره اگر گریه نکند چه کنه.. جا داشت یک عده بیان بی بی رو دلداری بدن..بهش تسلیت بگن.. از کنار بدن برادر بلندش کنند.. چه کردند؟ بمیرم زینب را کتک زدند.. با تازیانه... 💔امان از دل زینب 💔چه خون شد دل زینب هر چقدر ناله داری به سوز جگر زینب کبری س سه مرتبه ناله بزن بگو 🌹 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🎆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🎆 .
کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمی شود مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمی شود اگر جدائی اوفتد، میان جسم و جان من قسم به جان تو! دلم از تو جدا نمی شود گریه اگر کنم همی، بهر تو گریه می کنم ورنه زدیده ام عبث، اشک رها نمی شود گرد حرم دویده ام، صفا و مروه دیده ام هیچ کجا برای من ،کرب و بلا نمی شود کسی که گشت گرد تو ،گرد گنه نمی رود پیرو خط کربلا، اهل خطا نمی شود؟ عمر گذشت، وانشد، راه زیارتت به من حاجت این شکسته دل، چرا روا نمی شود؟ جز سر غرق خون تو، که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی، راهنما نمی شود؟ ای بدن تو غرق خون! وی سر و روت لاله گون! با چه خضاب کرده ای؟ خون که حنا نمی شود کرب و بلا و کوفه شد، سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی، شام بلا نمی شود چوب به دست قاتلت، سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در، طشت طلا نمی شود سوز درون (میثمت) بوده شراری از غمت ورنه زشعرش این همه، شور به پا نمی شود شاعر: غلامرضا سازگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: همایون مداح: حاج محمود کریمی 🏴🏴🏴🏴🏴 وقت جُدایی رسید ، بادِ مخالف وزید، از شَرر داغ تو ، پشتِ برادر خمید پُشت و پناهم شِکست ، پشت سِپاهم شکست فاطِمه در کربلاست ، عَلقمه در خون نشست (از جانِ خود سیرم ای خدا ، من بی او میمیرَم ای خدا) اهل حرَم ناله کنان با مادرم ، تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم 🏴میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ، ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من... اهل حَرم بی قرار خَسته و چشم انتظار ماه حرم ، در کسوف مانده در این شامِ تار ای یل ام البنین، گِریه من را ببین ، 😭 من چه کنم تا که تو، پا نَکشی بر زمین 😭😭 دریای خون گشته عَلقمه ، دنبالت آمَده فاطمه! در این غُربت سایه ی تو رفت از سرم ، تو هم رفتی حالا که مَن بی لشکرم 🏴(میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ، ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من... 🏴 اهل حَرم ناله کنان با مادرم ، تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم العطش کودکان هِلهله دشمنان ، ولوله ی کاروان بر لبَم آورده جان! وقت جِسارت شده نوبت غارَت شده ، خواهرَت آماد بند اِسارت شده😭 جانَم را آوردی بر لبَم ، داداش من فکر فردایِ زینبم، حُسین حسین حُسین .... 🏴🏴🏴🏴🏴
.. و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج سید محمد جوادی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست فقط نـه مـاه محـرّم زمــان محـرم توست بهشت و حور و قصـورم تویی امام حسین هـزار شکر کـه در سینه‌ام فقط غـم توست *چشم بهم زدیم شبِ هفتم محرم رسید .. شبِ هفتم دیگه روضه خوان نمی خواد از امشب دبگه آبُ رو به خیمه ها بستن .. یه سال صبر کردی شبِ هفتم برسه .. علی لای لای ..* غـم تـو را نفـروشـم بـه ثـروت دو جهــان چه اعتناش به درهم کسی که درهم توست *از امشب دیگه عباس خجالت میکشه .. از امشب همه چشما به دست اباالفضلِ ... بشتاب ای عموجان درخیمه قحط آب است اصغر فتاد مدهوش در دامن رباب است شد آب اگر میسّر اول بده به اصغر این طفل شیخواره از تشنگی کباب است حسین .... نفس هات مثل آتیشِ علی جون گلویِ نازکُ لب هات کبابه چی میشه رویِ دستِ من بخندی که اشکت باعث مرگ ربابه میخونم از چشم بابا بعید برگرده عمو *وقتی بچشو رو دست گرفت بلند بلند خندیدن بهش.. گفتن ببین کارش به کجا رسیده بچشو رو دست گرفته اومده .. آتش به جانِ باغِ یاس افتاد اربابِ ما به التماس اُفتاد .. علی لای لای .. گلوم لای لای ..* ببینید رویِ دستم بیقراره سراغ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند اما داره از تشنگی بچه م میمیره .. حرمله میگه من میخوام سراز تنش جدا کنم وقتی که پرپر میزنه من باباشو نگاکنم یجوری حرمله زد با سه شعبه سر ناز تو رویِ دوشم افتاد صدای شیونی از خیمه اومد گمونم مادرت تو خیمه جون داد مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت علی جانم .. خدا به دلِ آقامون چی گذشت .. گوش تا گوش پاره شده حسین دید بچه داره دستُ پامیزنه .. صبر کرد گفت دیگه جون داد تموم شد چندقدم رفت دید دوباره داره بال بال میزنه .. راوی میگه هیچ وقت حسینُ تو این حال ندیدم چندقدم طرفِ خیمه میره .. هی دوباره برمیگرده طرف میدان .. هی میگه خدا چه کنم .. جواب ربابُ چی بدم .. (میدونی چرا برمیگشت؟) تا میرفت طرف خیمه میدید یه خانم منتظره ..هی میگه الان بابام داداشمُ میاره .. داداشم دوباره لبخند میزنه .. دوباره تو خیمه دورش میشینیم .. بده فرصت پر قنداقۀ تو باز کنم سخت جان میدهی ای راحت جانم پسرم با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک باز هم جانِ تو بابا نگرانم پسرم آوردش پشت خیمه با غلافِ شمشیر یه قبر کند .. گفت زودی دفنش کنم رباب نبینه اگه رباب ببینه گوش تا گوش پاره ست طاقت نمیاره .. همچین که قنداقه خون آلودُ تو خونۀ قبر گذاشت رفت خاک بریزه عمه جان زینب هی میگه مهلاً مهلاً یابن زهرا .. داداش صبر کن رباب داره میاد .. چند قدم میاد رو خاکا میشینه هی میگه پسرم برات آروزها داشتم .. یکیشو بگم : آرزویم همه این بود زبان باز کنی .. ابی عبدالله خانم زینب رباب رسیدن ، حسینی که تا الان عجله داشت خاک بریزه رو قنداقه.. حالا تعلل میکنه ؛ زینب گفت داداش تا حالا عجله داشتی؟.. حالا تعلل میکنی.. گفت زینب یه نگاه کن بچه م هنوز داره میخنده .. چشماش بازه داره میگه بابا جوابی دادی بهم...گفت : گلایه زیر لب از تیر دارم بیا پایین ز نیزه شیر دارم دو دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم آواره ام میانۀ هر شهر کرده ای آبت نداده ام نکند قهر کرده ای *بزار از خرابه نشین بگم اینم برا پدر مادرامون .. تو خرابه رباب دستایِ خالیشُ تکون میداد میگفت : عمه زینب پس علی اصغر کجاست ؟.. جای دستش مانده رویِ گردنم .. انگشتر بابا به یادش مانده بودُ تا دید دست ساربان زد زیرِ گریه وقتی که دستش برلب خشک پدر خورد با دیدن او حرمله زد زیر خنده شب هفتم محرم
اینجا چقدر دور و بَرَم داد می‌کشند اُفتاده هر کجا گذرم داد می‌کشند از نیزه دارها که توقع نداشتم طفلانِ شام هم به‌ سَرَم داد می‌کشند بر می‌خورَد به من،چقدر بر سرِ رباب تا ناله می‌کند پسرم داد می‌کشند تقصیر من که نیست عمو روی نیزه نیست عمه بگو که بی خبرم داد می‌‌‌کشند با این طناب حق بده من هم زمین خورم وقتی نمی‌شود بپرم داد می‌کشند می‌مانم از مسیر که قدری نفس کشم تا تیر می‌کشد کمرم داد می‌کشند این چشم‌های خیره به یک نقطه را ببین خود را نمی‌شود بِبَرم داد می‌کشند زنجیر می‌کشند کمی داد می‌کشم چسبیده است روی پرم داد می‌کشند بر نیزه بودی و دل من رفت عمه گفت آهسته تر بگو پدرم ، داد می‌کشند بابا نمی شود که بخوابیم می‌پریم هِی وقتِ خواب رویِ سرم داد می‌کشند حسن لطفی
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نزدیک دروازه رسیدم تا... دلم سوخت خیلی میان این شلوغیها دلم سوخت اوباش شهر کوفه دورم را گرفتند در بینشان بودم تک و تنها دلم سوخت وقتی کنیز سابقم نان دست من داد چیزی نگفتم به کسی اما دلم سوخت اینها که میخندند من را میشناسند از چشم های آشنا آقا دلم سوخت هرجا سرت را روی نی دیدم دلم ریخت دیدم سرت را زیر دست و پا دلم سوخت پیرزنی که با عصا بر پهلویم زد هی ناسزا میگفت بر زهرا دلم سوخت دارند عبایت را حراجی میفروشند پس بیشتر از هرکجا اینجا دلم سوخت زندانی کوفه شدم چشم تو روشن دیدی همینکه جای خوابم را دلم سوخت
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند از سر نی به من و قافله احسان کردی صورتت را سپر سنگ نوازان کردی من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قافله می چرخیدی من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست گله ای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
4_5951717446866969120.mp3
12.6M
اخم نکن، خنده بیشتر به چشمات میاد😔... چنگ نزن قلبم از جا داره در میاد😭😭... یا باب الحوائج یا علی اصغر