|⇦•حسن فدایی حسین..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
◾️◾️
*شب پنجم محرم هم رسید...حسن جان! شاید دیگه محرم داداشت رو نبینم...همه سال منتظرم این شبا بیاد براش گریه کنم...
یک سال را به خاطر یک ماه زنده ایم...*
حسن فدایی حسین، حسین فدایی حسن
یه نور ولی دو ماجرا، یه روح ولی دو تا بدن
«حسن جان، حسین جان»
یکی کنار مادرش، رو خاک سرد کوچه ها
*مادر بلند شو...بلند شو...بلند شو...
مادر! حسنت تنهاست...بلند شو...*
یکی کنار مادرش، رو خاک سرد کوچه ها
یکی کنار خواهرش، رو خاک گرم کربلا
«حسن جان، حسین جان»
هر دو شهید سورهی کوثر
پیر شدن از مصیبت مادر
یاد برادری که شد پرپر
به خونه اشون هجوم که آوردن
باباشونو کشون کشون بردن
مادر که افتاد، بچهها مُردن
*مادرش فرمود:پشت در یه اتفاقی افتاد...
"فَسَقَطتُ لِوَجهی...من با صورت به زمین خوردم...*
«سیدنَالغریب حسن جانم...
سیدنَاالغریب حسین جانم...»
#شاعر: سیدمهدی سرخان
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
Shab05Moharram1402[02].mp3
13.16M
|⇦•حسن فدایی حسین..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امامحسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی•
◾️◾️◾️
حسن فدایی حسین، حسین فدایی حسن
یه نور ولی دو ماجرا، یه روح ولی دو تا بدن
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
|⇦•دوست دارم یاورت باشم..
#قسمت_اول #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
السلام علی المهدی و علی آبائه السلام اللهم کل لولیک...
آمدم تا رشتهام را بر درت محکم کنی
زندگیم را با ذکر دائمت توأم کنی
با تضرع زیر لب دارم صدایت میزنم
تا که قدری از حجابِ بینمان را کم کنی
*پیامبر صلی الله میفرمودند: یتیم کسی نیست که پدر از دست داده اونی است که امام از دست داده...*
با تضرع زیر لب دارم صدایت میزنم
تا که قدری از حجاب بینمان را کم کنی
شرمسار و سر به زیرم که سبب شد
باز هم گریه بر معصیتهایم کنی
یابن الحسن خستم از خدعههای نفس از طول عمل
آمدم یابن الحسن دیگر مرا آدم کنی
*آقا جان! منو مال خودت کن، کاری کن شبانه روز یاد تو باشم، بزرگان میفرمودند: دو دقیقه بعد از نماز صبح با امام زمان حرف بزن، کارهای روزمره ی خودت رو اصلاً به آقا بگو، کم کم آقا میشه رفیقت روت نمیشه گناه کنی، چون میخوای برای رفیقت تعریف کنی...
مولای من صاحب من خیرخواه من سایه ی بالا سرم
میشود قلب مرا خالی ز نامحرم کنی
دوری از کرب و بلا دارد مرا دق میدهد
کربلایی کن مرا تا فارغ از این غم ها کنی
دوست دارم یاورت باشم به اشک بر حسین
ساعتی که گریه بر آن ماتم اعظم کنی
*قربون آقایی که شب و روز گریه میکنه فرمودند اگه اشکم خشک بشه خون گریه میکنم...*
جان فدای پلک مجروحت که دائم صبح و شب
گوشه مقتل نظر بر جسم درهم کنی
* امشب شب یتیم نوازی است، قبل از اون میخوام از امام حسن چند جمله بخونم، اینقدر این دوتا برادر امام حسن و امام حسین به هم علاقمندند، پیامبر خدا میفرمایند: تمام چشمها فردای قیامت گریانند، الا چشمی که بر حسن گریه کرده باشه...
امشب خیلی گریه کن، امام حسین خیلی احترام امام حسن رو نگه میداشت همیشه محضر آقا سکوت میکرد، امام حسن هم اینقدر احترام میکرد، ابن عباس میگه یه بار به امام حسن گفتم یه جوری به حسین احترام میکنید گویا حسین از تو بزرگتره؟ حضرت فرمود: من در هیبت حسین هیبت بابام امیرالمومنین رو میبینم، خیلی این دو احترام هم را داشتند، از نور هم مُستفیض میشدند، لذا وقتی امام حسن جان داد، آقا فرمود: غارت زده اونی نیست که مالش رو به غارت بردن، غارت زده منم که برادری مثل تو رو به خاک سپردم، دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم، عطر استفاده نمیکنم... ابی عبدالله دیگه خضاب نکرد، تو گودال محاصن آقا را به خونش خضاب کردن، امشب روضه آقازاده ی امام حسنِ...*
وای اگر سوختهای ناله ی شبگیر کند
کودکی را غم یک حادثه ای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچه غم فاطمه را گم کردم
بغضها راه گلو را همه شب سد کردند
همه حتی در و دیوار به من بد کردند
کسانی که سر سفره من میماندند
نانشان دادم و هر روز مُذِلَّم خواندن
کینه مخفیشان را علنی میکردند
دوستان نیز به من بد دهنی میکردند
نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود
نگو از همسرم بگو قاتل من قنفذ بود
شرر این قوم به من بیشتر از زهر زدند
صد نفر مادر ما را وسط شهر زدند
*امشب شب مدینه رفتنه، همه با هم بریم گودال، هم در و دیوار تو کوچههای مدینه...*
غنچه ی یاس علی داغ زدن داشت مگر
یک زن حامله شلاق داشت مگر
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
*امام حسن غم کوچه پیرش کرد، آقازاده اش عبدالله هم همین رو میگفت، من دیگه تحمل ندارم مثل بابام که پیر شد غربت عموم رو ببینم، مُنْتخب طُرَیْحی نقل میکنه: میگه وقتی عبدالله وداع عمو جانش رو دید، با اهل خیام خیلی بیقرار شد، صدای التماس زدنها رو میشنید ابی عبدالله اومد راه بیفته دیدن عبدالله پشت امام راه افتاد ابی عبدالله صدا زد خواهر بیا عبدالله رو نگه دار...*
چون هیچ کسی دور پیامبرزاده
همه امید عمو کیست برادرزاده
اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز
گرچه افتاده ابوالفضل حسن مانده هنوز
یازده سال عمو جای پدرِ من بودی
مثل پروانه فقط دور و ور من بودی
بیشتر از علی اکبر نظرت بر من بود
جای من مثل پسرهات بر آن دامن بود
زودتر از پسرت لقمه به من میدادی
با ما شب و روز سلامی به حسن میدادی
خاطرت هست نشستی به کنارم سحری
قول دادی که مرا هم ببری هر سفری
حال امروز چه رخ داده امیر دو سرا
میسپاری به حرم تا که بگیرند مرا
فکر کردی بروی من به حرم میمانم
بیخیال تن زخم پدرم میمانم
دارم از دور به اوضاع تنت مینگرم
نیزهای بر کمرت خورد که خم شد کمرم
نیزهها گیسوی خونین تو را شانه زدند
نیزهها نیزه را داخل پهلوی تو کج میکردند
بعد با هم سر قتل تو لج میکردند
قصد دارند سرت را ز قفا قطع کنند
حسنیها همه یک روضه سنگین دارند
هر یک خاطره با بازوی خونین دارند
ابی عبدالله میگفت: خواهرم نگهدار این پسر رو... از اون طرف تو گودال نوشتن شمر فرمانده بود، شمر و خولی و یاران نقل مقتل اینه: آقا را احاطه کرده بودند تحریک میکرد هرچی میتونید حسین رو بزنید، در مقتل مقرم نوشته: عبدالله داره از دور نگاه میکنه، ابی عبدالله هی نیزه رو میگیره میاد بالا میافته، نقل مقتل اینه: حسین دیگه توان ایستادن هم نداشت، این نامردها دورش رو احاطه کرده بودن، عبدالله تا دید، حسن زاده است، نتونست تحمل کنه، دستش رو از دست عمه کشید، دوید به سمت عمو، چطور جمعیت رو شکافت من نمیدونم، خودش رو رسوند به عمو، دید بَحر ابن کَعب شمشیر رو بالا آوُرد، تا به آقا بزنه، صدا زد: وای بر تو میخواهی عموی مرا بکشی؟ دستش رو آورد شمشیر به بازوش خورد، به استخوان رسید، بچه صدا زد عمو رو، نقل دیگه میگه: گفت: یا اُماه من نمیدونم مادر خودش رو گفت، یا بازو شکسته رو گفت...
اسم بحر ابن کعب ملعون رو آوردم، نوشتن: یه جا اونجا حاضر شد، جای دیگه ای لباس آقا را غارت کرد...*
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شده
بر سر پیراهن یادگاری فاطمه دعوا شده
استخوانهای تنت مثل دلت نرم شده
از بعد حسن گفتی که غارت زدهای
حال غارت شدهای پیراهنی نیست تو را
*سخت ابی عبدالله، عبدالله را در آغوش میکشید، تو کربلا دست عبدالله که قطع شد بوی حسن کربلا را گرفت، گویا امام حسن رو بغل کرده، اون لحظه هم که مادرشون جان داد، دو برادر باهم اومدن تو حجره تو بغل هم گریه کردن، گفت خدا بهت داداش صبر بده...
میگن تو گودال هم آقا داشت با این بچه حرف میزد بچه رو ذبح کردن، مشخصه از فاصله نزدیک بچه را زدن....
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
روضه - حاج محمدرضا بذری(5).mp3
40.06M
|⇦•دوس دارم یاورت باشم..
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا بذری
◾️◾️◾️
▪️استاد پناهیان :
اگر میخواهی عاشق چیزی شوی
با عمل و رفتار عاشق شو
مثلا اگر میخواهی عاشقِ حسین شوی
هر روز صبح در یک ساعتِ مخصوص
بگو : " صَلَی اللّٰهُ عَلَیْکَ یٰا اباعَبداللّٰه "
بگو حسین جانم میخواهم به تو عادت کنم تا عاشقِ تو بشوم تا به تو عارف شوم ..
#عزیزم_حسین 🖤
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#شعر_انتظار
#غزل
🔹در راه رسیدن به تو...🔹
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرۀ آبم که در اندیشۀ دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
📝 #فاضل_نظری.
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹غروب محرم🔹
دنیای بی نگاه تو تاریک و مبهم است
بیتو تمام زندگی ما جهنم است!
ای آفتاب سیصد و چندین قمر! بگو
تا جنگ بدر دیگرتان چند تا کم است؟
نور تو خامُشیِ همه اعتراضهاست
این راز سجدههای ملائک به آدم است
با پنجههای ظلم به روی گلوی عدل
دیگر بهار آمدن تو مسلّم است
صبح طلوع جمعه دلم آفتابی است
اما غروب مثل غروبِ محرّم است!
📝 #میثم_مؤمنینژاد
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹ماه شب چهاردهم🔹
ای ماه من که چشم و چراغ نبوتی
ریحانهٔ بهشتی باغ نبوتی
ای جلوه کرده حُسن تو چون گوهر از صدف
ای یادگار سبزترین گوهر شرف
ای آیههای حسن تو وَاللَّیل و وَالنَّهار
ای سرو سرفراز پس از سیزده بهار...
ای متّصل به وحی و نبوّت وجود تو
ماه شب چهاردهم در سجود تو
دُرِّ یتیم من، قدمی پیشتر بیا
یعنی به دیدهبوسی من بیشتر بیا
گرد یتیمی از رخ تو پاک میکنم
لب را به بوسهٔ تو طربناک میکنم
ای نوبهار حُسن در آفاق معرفت
پیشانی تو مطلع اشراق معرفت...
ای نوجوانی تو، سرآغاز شورِ عشق
ای روشنای دیدهٔ موسای طورِ عشق
عشق و عقیده، آینهٔ روشن تو شد
تقوا و معرفت، زره و جوشن تو شد
ای پاگرفته سروِ قدت در کنار من
ای چون علی قرار دل بیقرار من
::
ای ماه من که از افق خیمه سر زدی
آتش به جان عشق، به مژگانِ تر زدی
وقتی صدای غربت اسلام شد بلند
مثل عقاب آمدی اینجا و پر زدی
از لحظهٔ وداع من و اکبرم چقدر
با التماس بر در این خانه در زدی
تا من به یک اشاره دهم رخصت جهاد
خود را به آب و آتش از او بیشتر زدی
«اول بنا نبود بسوزند عاشقان»
اما تو خیمه در دل شور و شرر زدی
نخل بلند عاطفه! این التهاب چیست؟
این شوق پر گشودن مثل شهاب چیست؟
روح شتابناک تو غرق شهادت است
در هر نگاه نابِ تو برق شهادت است
با غیرت تو واهمهٔ ساز و برگ نیست
در روشن ضمیر تو پروای مرگ نیست
مرگ از حضور چشم تو پرهیز میکند
تیغ از ستیغ خشم تو پرهیز میکند
ای موج اشک و آه تو«اَحلی مِنَ العسل»
ای مرگ در نگاه تو «اَحلی مِنَ العسل»
مانند گیسوی تو که چین میخورد هنوز
شمشیر تو نوکش به زمین میخورد هنوز
اما چه میشود که دل از دست دادهای
در راه دوست آنچه تو را هست دادهای
شور جهاد در دل تو شعلهور شدهست
یعنی تمام هستی تو بال و پر شدهست
اشکم خیال بدرقه دارد، خدای را
آهستهتر که وقت دعای سفر شدهست
از اشک تو جواز شهادت طلوع کرد
از چهرهٔ تو صبح سعادت طلوع کرد
قربان ناز کردنت ای نازنین من
گوش تو آشناست به «هل من معین» من
شوق تو چون تلاوت قرآن شنیدنیست
بالا بلند من، حرکات تو دیدنیست
ای ابروی تو خورده ز غیرت به هم گره
ای قامت ظریف تو کوچکتر از زره
داری به جنگ اگرچه شتاب، ای عزیز من
پایت نمیرسد به رکاب، ای عزیز من
گلبرگ چهره در قدم من گذاشتی
کوه غمی به روی غم من گذاشتی
📝 #محمدجواد_غفورزاده
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#مثنوی
🔹حیات طیبه🔹
...چه خوب، مرگ خریدار زندگانی توست
حیات طیبه تصویر نوجوانی توست
چه قد کشیده درون تو شوق رزم ای ماه
که هست قامت جوشن برای تو کوتاه
به پای شوق تو پای رکاب هم نرسید
کسی شبیه تو دست از جوانیاش نکشید
لبت به تلخی دنیا حلاوت افزوده
که شهد، شاهد شیرینزبانیات بوده
چقدر از نفست دشت عطرآگین شد
چقدر از سخنت کام شهد شیرین شد...
تمام حُسنِ حَسنزاد خویش را بردار
برو به جمع شهیدان «اولئکَ اَلاَبرار»
برو به بحر رجز بین دشت طوفان کن
به موج عشق بزن، مرگ را هراسان کن
رجز بخوان که شود زنده کوفۀ اموات
که گوش هلهلهها کر شود از این آیات
برای عقل مگر نقشی از جنون بکشی
برو که معرکه را هم به خاک و خون بکشی
برو به کوری چشمان مست هلهلهها
بدوز چشم خودت را به تیر حرملهها
بگو به تیغ که از فرق ماه ما پیداست!
که فرق آل علی با بنیامیه کجاست!
که ننگ نام کجا، عزت قیام کجا!؟
حسینِ صبح کجا و یزیدِ شام کجا!؟...
بگو حسین ندارد دمی سر سازش
به پا نکرده در این دشت خیمۀ خواهش...
برو که رفتن تو ماندگار خواهد شد
پس از تو لشکر دشمن غبار خواهد شد
گرفتهاند فقط نیزهها تو را در بر
حسین میچکد از پیکر تو سرتاسر
چقدر کام زمین تشنۀ شهادت توست
تو میروی و دلم کشتۀ حکایت توست...
📝 #جعفر_عباسی
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹لحظۀ فردا شدن🔹
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست
یک بیت ناب خواند که نرخ عسل شکست
فرزند آن بزرگ که پشت جمل شکست
پروانۀ رها شده از پیرهن شدهست
او بیقرار لحظۀ فردا شدن شدهست
بر لب گلایه داشت که افتادم از نفس
بیتاب و بیقرار، سراسیمه چون جرس
سهم من از بهار فقط دیدن است و بس؟
بگذار تا رها شوم از بند این قفس
جز دست خط یار به دستم بهانه نیست
خطی که کوفی است ولی کوفیانه نیست
گویی سپردهاند به یعقوب، جامه را
پر کرد از آن معطر یکریز، شامه را
میخواند از نگاه ترش آن چکامه را
هفت آسمان قریب به مضمون نامه را
این چند سطر را ننوشتم، گریستم
باشد برای آن لحظاتی که نیستم
آورده است نامه برایت، کبوترم
اینک کبوترم به فدایت، برادرم
دلواپسم برای تو ای نیم دیگرم
جز پارههای دل چه دلیلی بیاورم
آهنگ واژهها دل از او برد ناگهان
برگشت چند صفحه به ماقبل داستان
یادش به خیر، دست کریمانهای که داشت
سر میگذاشتیم به آن شانهای که داشت
یک شهر بود در صف پیمانهای که داشت
همواره باز بود درِ خانهای که داشت
هرچند خانه بود برایش صف مصاف
جز او کدام امام زره بسته در طواف
اینک دلم به یاد برادر گرفته است
شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است
آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است
شعری که چشم حضرت مادر گرفته است
«از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
وآن تشت را ز خون جگر باغ لاله کرد»
اینک برو که در دل تنگت قرار نیست
خورشید هم چنان که تویی آشکار نیست
راهی برای لشکر شب جز فرار نیست
پس چیست ابروانت اگر ذوالفقار نیست؟
مبهوت گامهاش، مقدسترین ذوات
میرفت و رفتنش متشابه به محکمات
بغض عمو درون گلو بیصدا شکست
باران سنگ بود و سبو بیصدا شکست
او سنگ خورد سنگ، عمو بیصدا شکست
در ازدحام هلهله او... بیصدا شکست
این شعر ادامه داشت اگر گریه میگذاشت...
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل
🔹شور شهادت🔹
این جوان کیست كه گل صورت از او دزدیدهست؟
سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست
رو به سرچشمهٔ زیبایی و دریای وفا
ماه از اوست که اینگونه به خود بالیدهست
خاک پرسید که سرچشمهٔ این نور کجاست؟
عشق انگشت نشان داد که او تابیدهست
پیش او شور شهادت ز عسل شیرینتر
آسمان میوهٔ احساس ز چشمش چیدهست
گر چه هفتاد و دو لاله همه از ایل بهار
باغ سرسبزتر از او به جهان کی دیدهست؟...
📝 #حیدر_منصوری
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال
#حضرت_قاسم علیهالسلام
#غزل
🔹رکاب شوق🔹
هيچ موجى از شكست شوق من آگاه نيست
در كنار ساحلم امّا به دريا راه نيست
تا مپندارند با مرگم تو مىميرى بگو
اينكه میبينيد فعل است و ظهور، الله نيست
در مسير لا و الا خون عاشق مىدود
در دل معشوق مطلق راه هست و راه نيست
كاروان تشنه، اشكت را نشانم داده است
منزل من چشمهاى توست، پلک چاه نيست
روى بر سمّ ستوران دادم و گفتم به خاک
در مقام جلوهٔ خورشيد جاى ماه نيست
مىبرى من را و پا را مىكشم روى زمين
در ركاب شوق حرف از قامت كوتاه نيست
صوت داود است جارى از فضاى سينهام
در مسيرش استخوانى گاه هست و گاه نيست
مىزنيدم ضربه امّا من نمىريزم فرو
كوه را هيچ التفاتى بر هجوم كاه نيست
📝 #سیدرضا_جعفری
┅┅┅┅┄❅[﷽]❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
بزن روش واردشو⏬
↙️خادم الذاکرین آرامش↙️
💠کانال وابرگروه نوای ذاکربن💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42خادم کانال