.
#روضه_حضرت_عباس ع
#روضه_حضرت_ام_البنین__س
🩸ایکاش میدانستم که با دستان ابالفضلم چه کردند ...
از جمله مرثیههای حضرت ام البنین علیهاالسلام این بود که میفرمود:
📋 یا لَیْت شِعْری اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبَّاسا مَقْطُوعَ الیَدَیْنِ
▪️ای کاش! میدانستم آیا این خبر درست است که دستهای فرزندم عباس علیهالسلام را از تن جدا کردند یا نه؟!
📚ابصار العین، ص ۶۴
📚معالی السبطین، ص ۴۳۳
✍ آه یا امّ البنین...
همین را فقط عرض کنم که این «دستانِمبارک» نه فقط اشک تمام عالم را جاری نمود؛ بلکه پُشت اباعبدالله الحسین علیهالسلام را هم شکست...
در همان ساعتی که مقاتل نوشتهاند:
🥀 سیدالشهداء علیهالسلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیهالسلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین مینمود.
🥀 حضرت سیدالشهداء علیهالسلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه میگویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد:
📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟
▪️ای آقایمن! آیا نگاه نمیکنید به سوی زمین!؟
📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة
▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس قطع شده و بر روی خاک افتاده است.
🥀 حضرت خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود:
📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی
▪️الآن دیگر پشتم شکست و بیچاره شدم.
📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹
📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم
از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم
چون شاه دید پیکر عباس روی خاک
گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟
خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال
آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم:
از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين
دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟!
قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك
كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟!
عباس! خوش بخواب شدی راحت از جهان
اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال↙️↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
.
#روضه_حضرت_عباس
اگر دردمندی، اگر بیقراری
اگر سر به زیری،اگر شرمساری
اگر زخم خوردی، اگر پر غباری
چرا نا امیدی،ابالفضل داری
بده دست خود را برو با ابالفضل
بزن روی سینه بگو یا ابالفضل
خوشا این کرامت خوشا این گدایی
نمیپرسد از تو،که هستی کجایی
به یُمن ابالفضل،در کربلایی
خیال تو راحت که حاجت روایی
نه تنها خودیا نه تنها تَنیها
که قرص است بر او،دل ارمنی ها
همه بامرامان،اسیر مرامش
همه نامداران،گرفتار نامش
حسین است امامش،فدای امامش
غلامم غلامم،غلام غلامش
ابالفضل لنگر،حسین است کشتی
به قول رفیقان،ابالفضل هست مشتی
هوا داغ داغو حرم،قحط آب است
علی بیقرارو پریشان،رباب است
عمو تشنه را آب دادن،ثواب است
ببین هر طرف را که دیدم،ثواب است
بیا مشک بردار،جان رقیه
که زخم است دیگر،دهان رقیه
🔹آقاجان...
🔹 روضه عموجانت ابالفضل خونده میشه،به مجلس ما هم نظر کن
✅ یه روضه دسته جمعی بی ریا دور هم نشستیم داریم برا عموجانت عباس گریه میکنیم
🔹خودتو کرمت... سرت سلامت
🔹سر عموجانتو بالا نیزه زدن
🔹اما این سر با همه سرا فرق داره
از بس شکاف زخم عموش،عمیق بود
تنها سری بود که ز پهلو به نیزه شد
⬅️یابن الحسن...
عموی تورا بی هوا زدن
در علقمه به پیکرش از خون،حنا زدن
مقتل نوشته است به قد رشید او
چندین هزار تیر،کمان دارها زدن
در ازدحام هلهله،تیر سه شعبه را
بر چشم های نافذ آن دلربا زدن
در بین نخل ها،کنار شریعه بود
شمشیر بر دو دست عموی شما زدن
مشک پر آب را که به دندان خود گرفت
آتش به قلب ساقی اهل ولا زدند
شرمنده سکینه شد و کودک رباب
با تیر تا که مشک ابالفضل را زدند
دیدند دست در بدنش نیست،ناگهان
ضرب عمود،بر سر آن مقتدا زدند
افتاد از بلندیه مَرکب،بدون دست
بر خاک، تا که ضربه به او از قفا زدند
وقتی رمق نداشت به تن،چند بی حیا
نیزه به پهلوی پسر مرتضی زدند
🔹همچین که نیزه به پهلوش زدن،گفت وا اُمّا
🔹قربون پهلوی شکستت،مادر
عباس رفت و خنجر و چوب و سنان و سنگ
بر جسم شاه تشنه لب کربلا زدند
⬅️#یابن_الحسن
همینکه حرم،بی کفیل شد
آتش به خیمه و حرم هل اَتی زدند
#حاج_عباس_طهماسب_پور
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_اباالفضل
#⃣ #شب_نهم_محرم
#⃣ #حضرت_عباس
#⃣ #تاسوعا
#⃣ #ایام_محرم
اللهم صل علی فاطمة و ابیها و امها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک
السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلیّک...
شكرخدا كه دست تو،دستان ما گرفت
*شكرانه بجا بياريم،امشب آقا ما رو يادش نرفت،شب تاسوعا سر اين سفره اومديم...*
شكرخدا كه دست تو،دستان ما گرفت
گفتيم نام تو،دل ما هم بها گرفت
از بس كه در حسينه هايت به سر زديم
از فرط ناله ها به گلويت صدا گرفت
آقا به روضه هاي عمويت خوش آمدي
از اشكِ سُرختان دل ما چون شما گرفت
از سفره ي عزاي عمويت كجا رويم
اينجا مريض ارمنيان هم شفا گرفت
يادم نرفته مادر من پاي روضه ات
آنقدر گريه كرد شفاي مرا گرفت
*امشب اگه اين خواهش رو بكني امام زمان ان شاء الله حتماً اجابت ميكنه....*
يكشب مرا كنار خودت علقمه ببر
آقا دلم بهانه ي كرببلا گرفت
*اونایی كه دنبال امام زمانید، امشب آدرس معلوم ِ، ردِّ پای حضرت رو تو حرم عموش عباس پیدا می كنیم،مطمئنیم شب تاسوعا زائر حرم كربلاست،آخه دیدن سید بحرالعلوم روز تاسوعا عمامه برداشته، پای برهنه توی بین الحرمین هی به سر می زنه، گفتن:آقا شما سنی ازتون گذشته، مرجع تقلیدی،این همه شاگرد دورت ِ،مثل بقیه به سینه بزن، گفت: نه،شما ندید اون چیزی كه من دیدم، چی دیدی آقا؟ فرمود: خودم دیدم امام زمان عمامه از سرش برداشته هی به سر و سینه می زنه، هی میگه: * "علی العباس واویلا...."
خواستم آب به خیمه برسانم که نشد
چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد
حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود
سعی کردم بدنم را بکِشانم که نشد
تا دو دستم به بدن بود عَلَم بر پا بود
خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد
سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی
ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد
گفتم این لحظه ی آخر که در آغوشِ منی
لااَقل روی تو را سیر ببینم که نشد
هر دو دستم، سر و چشمم به فدای سر تو
هر چه آمد به سرم، نصفِ شما هم که نشد
بگو از من به سکینه که حلالم بکند
آمدم آب به خیمه برسانم که نشد
*همه ي اصحاب سيدالشهدا که شهید شدن، عباس اومد عرضه داشت داداش! سینه ام داره سنگینی میکنه، اجازه بده منم برم جونم رو قربونت کنم ... بعضی ها نوشتن تا اومد، سکینه خانم جلو آمد عرضه داشت عموجان! بچه ها دارن از تشنگی میمیرن .. گریه کنا خیلی به خدا سخته مشکِ خالی بگیری، مشکِ خالی برگردونی .. حالا اومده اجازه بگیره، آقاجان اجازه میدی من برم؟! ابي عبدالله فرمود: آخه تو صاحب لوایِ منی .. یه مقدار دیگه اصرار کرد، فرمود تو پشت و پناهِ منی، دید خیلی اصرار میکنه، فرمود: فقط برو برا بچه هام آب بیار...
اما يه زماني هم شد یه وقت ابي عبدالله دید صدایِ تکبیر داره میاد، با عجله خودش رو خواست برسونه سمتِ علقمه،روای میگه: دیدم حسین ایستاد، از ذوالجناح پایین اومد، یه چیزی از روی خاک ها برداشت هی می بوسه،هی به چشمش میکشه، گفتم: شاید پاره هایِ قرآنِ، خوب نگاه کردیم دیدیم دستایِ بریده ی اباالفضلِ…
با عجله اومد دید بدنِ عباس رویِ زمینِ، هی بازوهاش رو رویِ این خاک ها میزنه،میخواد جلو آقا بایسته، هر کی بخواد بلند شه دستش رو رویِ زمین میگذاره بلند بشه، اما عباس هی بازوش رو رویِ زمین میزد، تا حالا جایی نبوده حسین باشه و عباس دراز کشیده باشه،صورت متلاشی شده،تیر به چشمش زدن،خدا برا هیچ کسی نیاره، بیای بالا سر برادری اونم برادری مثلِ اباالفضل، دست گذاشت زیرِ کتف برادر،سرش رو بالا آوُرد،دید این لبهارو داره آروم آروم بهم میزنه، همچین که این لبهارو بهم زد،خوب گوش داد ببینه چی میگه، یه جمله ای گفت ناله ی حسین رو بلند کرد، گفت: داداش! ازم راضی هستی؟ آقاجان! اگه میشه مارو سمتِ خیمه ها نبر،آخه از سکینه خجالت میکشم…
توي روضه ي اباالفضل هرچه قدر هم بلند بلند گريه كني، نمي تونه كسي منعت كنه،چرا؟ آخه ميگي اربابم ابي عبدالله اينطوري ناله زده،"و فبكاء،بكاءً شديدا"هرچه قدر صداي ناله اش بيشتر ميشد،صداي هلهله ها بيشتر"لما قتل العباس"تا با خبر شد ابي عبدالله،هيچ كجا اين عبارت رو نياورده،حتي كنار بدن علي اكبر"لما قتل العباس، بان الانكسار فى وجه الحسين"يه مرتبه ديدن حسين پير شد،شكسته شد،همه ي لشكر دارن گوش ميدن،كنار اين بدن چي مي خواد بگه،اين همه دشمن داره شماتت ميكنه، تا ديدن حسين گفت: "الان انكسر ظهري" خيال همه راحت شد ديگه كمر حسين شكست،شروع كردن دست زدن… ناله بزن: حسين! اشكات رو كف دستت بگير ،شب ،شب دعاكردن برا فرج آقاست، اللهم عجل لوليك الفرج...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #روز_عرفه
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_عباس
#⃣ #حضرت_عباس
#⃣ #تاسوعا
#کانال_وابرگروه_نوای_ذاکرین💠
[﷽][﷽][﷽][﷽][﷽]
😭▪️😭▪️
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجهُم
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ
أسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِي لاَ إلَهَ إلاَّ هُو عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ العَزیزُ الحَکیمُ الغَفُورُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدِيعُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ
*دستات رو بلند کن دَرِ خونه ی خدا، ای خدا! امروز برای ما بیچاره ها روزِ مهمی است، روایت داریم بیچاره کسی است که ماهِ رمضان بخشیده نشه، این بیچاره فقط یه راه داره، مگر روز عرفه یه فکری به حالِ خودش بکنه، بحق امام حسین، دستات رو بلند کن: باالحسینِ الهی العفو...
😭😭😭
همین اولِ دعایِ عرفه دلم میخواد دلت بلرزه، دلت بشکنه،اصلاً کسی نیست دلش نخواد الان کربلا باشه...خیلی ها آرزو دارن یه عرفه کربلا باشن... حالا هر کی بلده بخونه: کربلا، کربلا، کربلا، کربلا.*ذ
"این دلِ تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد
یا حسین مارا کربلایی کن
بعد از آن با ما را شهدایی کن
می روم بینم درکجا زینب
شِکوه ِ ازشمر بی حیا دارد
ای خدا مارا کربلایی کن
مجلس مارا کبریایی کن
می روم بینم حضرت عباس
در کجا دست از تن جدا دارد
*امروز تویِ چادرهای عرفات همه روضه ی اباالفضل میخونن، آخه امام زمان به اون عارف توی صحرای عرفات فرمودن: شب عرفه من توی خیمه شما میام، چون شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل متوسل می شوید، چون شما فردا شب روضه ی عموجانم رو میخونید...
حالا هر کی میخواد امروز امام زمان توی جلسه ما هم بیاد بخونه:
سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل...
ام البنین در کربلا نبودی٬ واویلا
بر فرق عباست زدند عمودی٬ واویلا
قد حسین ابن علی تا شده٬ واویلا
پای عدو به خیمهها واشده٬ واویلا
😭😭😭
*اسمِ اباالفضل اومد، میگه: میدیدم آقا امام زمان یه نامه هایی رو میبینه، میخونه، میذاره کنار، اما بعضی از این نامه رو میبوسه به چشماش میذاره، گفتم: آقا! این نامه ها چی هستن؟ گفتن: این نامه ها درخواست هایی است که شیعیان ما نوشتن، مارو قسم دادن، گفتم: آقا بعضی از این نامه هارو میبوسید، احترام میکنید، به چشماتون میذارید، فرمود: اینا همونایی است که بالاشون نوشته: آقا! به عموتون عباس قسم، اینا من رو به عموم قسم دادن...
حالا بیایید روز عرفه ای با هم بریم علقمه هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله:
سقای دشت کربلا دلواپسم کردی؟
یك خیمگاه چشم انتظارن بر نمی گردی؟
غصه نخور عیبی نداره، زده رقیه قیدِ آبُ
خودم جوابشون رو میدم، نخور تو غصه ی ربابُذ
*دیگه بچه ها تو خیمه از بس گریه کرده بودن صداشون در نمی اومد، بی حال دورِ حسین رو گرفتن، می گفتن: بابا! اومدی چرا عمو رو نیآوُردی...*
مردونگی کن پاشو می دونم که بی دستی
بی دست هم باشی میگن پشت حسین هستی
پاشو نذار هر بی حیایی به اشکِ ناموسم بخنده
پاشو نذار هر کی بیاد و دست رقیه رو ببنده
ای وای علمدارم اباالفضل!
😭😭😭
*کنار هر شهید ابی عبدالله می رسید، آقا رو خاک می نشست" فَجَلَسَ عَلَي التُّراب" علی اکبر رو روی خاک نشست بغلش کرد، اما کنار اباالفضل نوشتن: "فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنیا" نه نشسته بود، نه ایستاده بود، یعنی عباس بیا بریم خیمه ها در خطرِ، عباس! من نمی شینم، تو پاشو، میخوان دستِ ناموسم رو ببندن، خیمه ها در خطرِ، ای حسین!...*
😭😭😭
*یکی از علما میفرمود: میدونی اباالفضل هم که تو گودی افتاده بود به دو دلیل گفت حسین جان منو سمت خیمه ها نبر.. یکی اینکه از روی سکینه خجالت میکشم. دوم اینکه آقا وقتی منو بخوای بیرون بیاری میفهمن علمدارت زمین افتاده، میترسم به خیمه ها حمله کنن...
😭😭😭
دیدن از دور آقا ابی عبدالله داره میاد با گوشه ی آستین داره اشکاش رو پاک میکنه این زن و بچه گریه هاش رو نبینن. به هر زحمتی که بود خودش رو به خیمه ها رسوند از مرکب پیاده شد بچه ها دویدن دورش میگفتن "اَینَ عَمّی العباس؟" بابا عمو کجاست؟
دیدن آقا رفت تو خیمه ی عباس ستون خیمه رو کشید یعنی بچه ها دیگه این خیمه صاحب نداره..
دستاتونُ بالا بیارید، روزِ عرفه ست ... به اون ساعتی که ای عبدالله صورت به زمین گذاشت ..به اون ساعتی که از رویِ اسب زمین افتاد .. به اون ساعتی که خیمه هاشُ آتش زدن .. به اضطرار خواهرش زینب... الهی العفو ....
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه_حضرت_عباس(ع)
#شب نهم محرم(4)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَدا ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
♦️بود امیدم تا مرا یاری کنی
♦️سالها بهرم علمداری کنی
♦️ای دریغا شد امیدم نا امید
♦️بی برادر گشتم و پشتم خمید
♦️کس ندیده در عجم یا در عرب
♦️هیچ سقایی بمیرد تشنه لب
♦️در حرم گوید سکینه العطش
♦️طفل ما از تشنه کامی کرده غش
⬅️دلها را روانه کنیم بین الحرمین کنار حرم با صفا اقا ابوالفضل شب نهم محرمه آه حاجت مندان آه مریض دارها آه گرفتارها که درگوشه ای ازاین مجلس نشسته اید انشاالله به آبروی آقا اباالفضل حاجت روا بشیدمی دونم آقا اباالفضل هیچ کس رادست خالی رد نمی کند شفای همه مریضها انشاالله همه اموات فیض ببرند عزاداران کسانی بودند دربین من شما که در سالهای قبل در این ایام شب تاسوعا برای آقا اباالفضل عزاداری می کردند اما جایشان خالیست روحشان از این مجلس ومحفل فیض ببرند حالا دلت اماده شد بریم کربلا برات روضه حضرت عباس بخونم همه اموات فیض ببرند در روز عاشور
وقتی که اصحاب اباعبدالله.. از - جوانان بنی هاشم شهید شده بودن عباس آمد خدمت اباعبدالله.برادرم سینه ام تنگ شده.از زندگی سیر شده ام اذن میدان به من بده تا از دشمنان خونخواهی کنم.اباعبدالله ابتدا اجازه نداد به عباس که به میدان رود ولی صدای العطش بچه ها بلند بود.صدای ناله ی کودکان بلند شد.فرمود: عباسم برو مقداری آب برای این بچه ها فراهم کن.عباس سوار بر اسب عازم شد.میسر نشد آب فراهم کند.برگشت قضیه رو به اباعبدالله گفت.باز صدای العطش بچه ها بلند شدبار دیگر عباس سوار بر اسب عازم میدان شد.مشک بر دست دارد.عده ای از این دشمنان رو به درک واصل کردتا.به شط فرات رسید.کفی از آب رو به لب های خشکیده ی خود نزدیک کرد.پس از آن همه عملیات ها هوای گرم کربلا-زمین سوزان کربلا-لب خشکیده بود.آب رو به دهان نزدیک آورد.ولی به یادلب تشنه بچه ها به یاد حسین که لب ها تشنه است.عباس تو آب بنوشی و اهل خیام تشنه باشند.آب رو بر شط فرات ریخت.برگشت مشک پر از آب کرد.عمر سعد صدا زد
اگر عباس مشک را به خیمه ها برساند-حسین قطره ای آب بنوشد دیگر اثری از ما باقی نخواهد گذاشت.ظالمی پشت یکی از نخل ها پنهان شده بود.حمله ور شد دست ابالفضل رو جدا کرد.عباس مشک را به دست دیگر گرفت.ظالمی دست دیگر عباس رو جدا کرد.عباس مشک رو به دندان گرفت.هنوز امید داشت که مشک رو به خیمه ها برساند.وقتی امید عباس به یأس مبدل شد که تیری به مشک اصابت کرد.مشک بر زمین افتاد.و آب فرو ریخت.دیگر عباس چگونه به خیمه ها برگردد.عمودی بر فرق مبارک عباس فرود آمد که عباس بر زمین افتاد.صدا زد اخا ادرک اخاک العباس.برادرم.عباس رو دریاب.حسین خود رو به بالین عباس رسوند.چه عباسی-چه برادری.دستها در یک طرف.مشک سوراخ شده در یک طرف.شمشیر در یک طرف.دست به کمر زدصدا زد الان انکسر ظهری حالا.کمرم شکست دیگه حسین.بی برادر شد.زبان حال داره عباس می دونی چرا تو رو به نام برادر صدا کردم
مادرت فاطمه آمد به سرم
اومرا خواندوصدا زد پسرم
آخه تا اون لحظه حسین رو به نام برادر صدا نکرده بود.به خاطر اینکه قبل از اینکه سر من روی زانوی تو باشه سر من روی زانوی مادرت فاطمه قرار گرفته
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
احمد بهزادی
التماس دعا
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_عباس
#⃣ #روضه_حضرت_اباالفضل
#⃣ #شب_نهم_محرم
#⃣ #حضرت_عباس
#⃣ #تاسوعا
#⃣ #ایام_محرم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ...
"السلام علیکَ یا قمر العشیره و یا کفیل الزینب یا أخَ الحسین، یا اباالفضل العباس..."
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْن.
همیشه میخونی "یا کاشف الکرب عن وجه الحسین." ای آقایی که وقتی ابی عبدالله به صورتت نگاه میکرد، غم و غصه از ارباب ما دور میشد. اما توی علقمه وقتی ابی عبدالله این بدنو دید نوشتن حسین کنار بدن پیر شد. بان الإنکسار فی وجه الحسین...
شب نهم محرم،شب تاسوعا، شبی است که نه فقط مسلمونا و شیعهها میان در خونه ی اباالفضل عرض ارادت میکنن و حاجت میگیرن بلکه تمام عالم میان، مخصوصا ارمنیها میان در خونه ی اباالفضل خرج میکنن، احترام میکنن حاجت میگیرن...
باب الحوائج است و مشکلگشا اباالفضل
شد دستگیر ما با، دست جدا اباالفضل
در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات میکند چون بی سرصدا اباالفضل
*گرفتارا! اونایی که میگن مریض مون رو دکتر ها جواب کردن. دیگه امیدی بهشون نیست...*
گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده
دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل
بردار حاجتت را با خود حرم بیاور
عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل
*همه اموات و شهدا رو مخصوصا شهدای حادثه جنگ تحمیلی اخیر رو مد نظر بیار تو این یه بیت...*
دارم به لب دوباره یاد تمام اموات
درد آشنا اباالفضل، ای باوفا اباالفضل
از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم
رزمش بجا اباالفضل، شرمش بجا اباالفضل
یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه
دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل
* میگن کنار بدن اباالفضل، یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، به زخم زبون میگفت: آی سید هاشمی! به علمدارت می نازیدی؟ ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدارش رو زمین افتاد. پاسبان خیمه هاش افتاد...*
داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم
آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل
*يه جوري زدن از اسب رو زمين افتاد، يه مرتبه حسين شنيد يه صدايي داره مياد: "یا اَخا اَدرک اَخاک" ابي عبدالله اومد، ابي عبدالله برا هر شهيدي به سرعت مي اومد، برا علي اكبر به سرعت اومد، برا قاسم به سرعت اومد، اما نوشتن برا عباس آروم آروم اومد، ميديدن هي مياد، هي خيمه رو نگاه ميكنه، نگرانِ زينبِ، زينب مَحرم نداره، زن و بچه ام چي ميشن؟ نشست بالا سَرِ عباس، نوشتن: ابي عبدالله كنارِ بدنِ اباالفضل، "صَرَخَ الحسين" حسين داد ميزد، هي ميگفت: داداش پاشو... بلند بگو: حسين!
به صورتی که از آن غم می زدود غم داد
با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل
کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش
با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل
هم دست داده از دست هم پا شده بریده
در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟
* میگن کنار بدن اباالفضل، یه نانجیبی از یه گوشه داد میزد، به زخم زبون میگفت: آی سید هاشمی! به علمدارت می نازیدی؟ ببین نه تنها دستاشو، پاهاشم قطع کردیم. یکی داد میزد هرکی میخواد بره سمت خیمه ها بره. علمدارش رو زمین افتاد. پاسبان خیمه هاش افتاد...*
باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود
میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل
چون بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب
از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل
در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه
بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل
*بي بي زینب یه وقت دید حسین داره میاد، امام زمانش داره میاد، یه دست به عنان ذوالجناح گرفته با آستین داره اشکاشو پاک میکنه، وقتی خانم این صحنه رو دید دیگه نرفت جلو دوید تو خیمه صدا زد: رقیه جان بیا عمه.. چیه عمه جان؟ گفت برو از بابات سؤال کن ببین چرا عمو عباس برنگشته؟ بی بی رقیه اومد، نشست روی پای بابا اول با گوشهٔ چارقدش این خون وعرقهارو از صورت بابا پاک کرد. آروم دم گوش بابا صدا زد.."أبتا أین عمی العباس؟"حسین یه نگاه بهش کرد این بچه رو بوسید گذاشتش رو زمین، چه گذشت برحسین یه وقت دیدن رقیه داره خاک به سر میریزه، چرا؟ باباش رفت کنار خیمه عباس دیدند عمودخیمه رو پایین کشید.. ای حسین...
به آبروی اباالفضل به دستاي قلم شده اباالفضل، این دو دستت رو بیار بالا، زن و مرد حاجت دارید، کاردارید، مریض دارید، فرج امام زمان، سلامتی مقام معظم رهبری، عاقبت به خیری جَوونا، حفظ نظام و کشورمون از بلایا همه با مادرش اُم البنین ناله بزنید: یا اباالفضل...
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅
💠#کانال_نوای_ذاکرین💠
🌹#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
Eitaa.com/navayehzakerin2
@Aaramesh42 ⬅️مدیر
╚═══💫💎═╝