4_5913679159204253483.mp3
زمان:
حجم:
5.61M
#شور
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بند 1⃣
ساربون / اومده گودال
خواهرت / داره میبینه
چشمای / تو چقد تاره
سینه ی/ تو چه سنگینه
می زنن / تو رو با نیزه
پیکرت / دیگه بی حاله
از تنت / یه چیزی برده
هر کسی / توی گوداله
(سیدی ابی عبدالله)
بند 2⃣
نیزهها / که میان پایین
نفست / نمیاد بالا
سر تو / به روی نیزه
پیکرت / میون صحرا
پاشو که / علم افتاده
حرمت / شده آواره
تو بگو / چه کنه زینب
با غم / گلوی پاره
(سیدی ابی عبدالله)
بند 3⃣
مرکبا / رسیدن از راه
تنتو / به زمین دوختن
میدیدی / از توی گودال
خیمههات / چجوری سوختن
نکنه / توی این صحرا
بسوزه / چادرِ زینب
پاشو که / پیش جسم تو
کعب نی / نخوره زینب
(سیدی ابی عبدالله)
✍ #احسان_نرگسی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
وقتی که ارباب از عطش میرفت از حال
از دور زینب دید، شمر آمد به گودال
چشم پلیدش را درشت و ریز میکرد
ای کاش قاتل خنجرش را تیز میکرد
با پنجههای شمر، موی سر به هم ریخت
اعصاب او را کُندی خنجر به هم ریخت
با تیزی چکمه به اطراف تنش زد
بالای ده ضربه فقط بر گردنش زد
ای کاش روی سینهاش با پا نمیرفت
با زانویش بر گردن آقا نمیرفت
هی مشت بر روی گُلی پژمرده میخورد
هی ضربه بر آن حلقِ نیزه خورده میخورد
بدجور دنیا را به کامش زهر کردند
نامردها ارباب ما را نحر کردند
او را به آه غربتش وابسته کردند
آقای ما را بین مقتل خسته کردند
لبهای خشکش، عطر باران دعا داشت
آنجا فقط دلواپسی خیمه را داشت
خیلی جسارت، شمر بر اربابمان کرد
با چکمه پشتش را به سمت آسمان کرد
با نیزه و خورجین دوباره سر به هم ریخت
ما را صدای نالهی مادر به هم ریخت
✍ #رضا_دین_پرور
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
سرش آمد بلایی از همه نوع
دید چشمش جفایی از همه نوع
از لبش نذر دستگیری ما
رفت بالا دعایی از همه نوع
ته گودالِ قتلگاهش خواند
زیر لب ربنایی از همه نوع
درد زخمش نه، بلکه او را کشت
درد بی اعتنایی از همه نوع
قاتل حجت خدا شده بود
لشگر بی حیایی ازهمه نوع
روی مرکب از این و آن میخورد
ضربههایی نهایی از همه نوع
داشت خولیِ بی حیا مثلِ
حرمله اشتهایی از همه نوع
نیزهداری حریص میانداخت
نیزهی بی هوایی ازهمه نوع
زیر هر نعل تجربه بکنند
دندهها جابجایی از همه نوع
جهت قتل صبرش آوردند
دشمنان حربههایی از همه نوع
میشمارم یکی یکی همه را
میکِشم بین روضه فاطمه را
همه جا بود صحبت شمشیر
صحبت از فرط کثرت شمشیر
همه بالاتفاق میگفتند
بعد نیزه است نوبت شمشیر
دوستان را همه خبر کردند
دشنه آمد به دعوت شمشیر
جه بگوییم از چکاچک آن؟
گریه دارد حکایت شمشیر
کار دست تن ضعیفش داد
کینهی بی نهایت شمشیر
وسط دشت ریخت برگ و برش
گل زهرا به ضربت شمشیر
در تنی تکه تکه پیدا بود
شدت هر اصابت شمشیر
وقت تقطیع، استخوانهایش
شده اسباب زحمت شمشیر
زخم هایش همه دهن وا کرد
بعد کلی لجاجت شمشیر
نیت استلام رویش داشت
آه از قصد قربت شمشیر
به همین ضربهها بسنده نشد
کم به اشک حسین خنده نشد
هرکسی داشت بین دامان، سنگ
این چنین جمع شد هزاران، سنگ
همه را کرده بود در خیمه
سخت دلواپس و پریشان، سنگ
بغض حیدر بهانهای شده بود
تا بگیرد دوباره تاوان، سنگ
چقدر مثل نیزه جولان داد
دم مغرب میان میدان، سنگ
به بزرگ قبیله رحم نکرد
ذرهای هم نداشت وجدان، سنگ
وسط کشمکش چه میبارید
بر سر او شبیه باران سنگ
دردش از تیر تیز کمتر نیست
مثل تیری سه شعبه سوزان، سنگ
دهنش را هدف گرفتند آه
تا اصابت کند به دندان سنگ
لحظات گرسنگی میخورد
عوض چند لقمهی نان سنگ
تا همان لحظههای آخر زد
بوسهها بر لبان عطشان سنگ
ذرهای هم خطا اگر رفته
میکند شهر شام جبران سنگ
طلب سک ی دوچندان کرد
آن که انداخته دوچندان سنگ
وای از ضربت به پیشانی
سر او را شکست یک آن سنگ
بهتر آن است تا بگویم که
خورده بر آیههای قرآن سنگ
سنگبارانِ او تمام نشد
سورهی فجر احترام نشد
وقت گشت و گذار تیر و کمان
سخت باشد مهار تیر و کمان
چه بگویم که بی خبر باشید؟
ازقرار و مدار تیر و کمان
عصر روز دهم به چشم آمد
جرأت بی شمار تیر و کمان
هرکه طوری خودی نشان میداد
حرمله پای کار تیر و کمان
باز آمد به قصد آزارِ
پدر شیرخواره، تیر و کمان
رفت بالا همین که دشداشه
شد "سپیدی" شکارِ تیر و کمان
مثل مسمار داغ اینجاهم
سینه را کرد پاره تیر و کمان
هیچ کس مثل او نخواهد شد
تا قیامت دچار تیر و کمان
بر دل اهل خیمه داغ گذاشت
تا که آمد دوباره تیر و کمان
کم میآمد اگر که تیر آن وقت
کعب نی بود یار تیر و کمان
حرمله قصد داشت آخر کار
سازد از گاهواره تیر و کمان
چشم بر راه نوبت خویشاند
تیغهای کنار تیر و کمان
در بگو و بخند زخم زدند
باز هم آمدند زخم زدند
وای از لحظهی فرود عمود
از قیام و سپس قعود عمود
بی گمان بندگی شیطان است
حاصل چندتا سجود عمود
بچههای امام دلنگران
ترس دارند از وجود عمود
غرق خون کرد کاکل او را
صاحب بزدل و حسود عمود
تار و پود حسین ریخت بهم
از زمختی تار و پود عمود
سر آقای ما چه آورده
رفت و برگشت دیر و زود عمود
زخم فرق حسین پس از چیست ؟
بین میدان اگر نبوده عمود
با هرآنچه که شد زدند او را
لگد آزرده کرد پهلو را
باعث هرچه دردسر چکمه
دارد از هر نظر خطر چکمه
دشمنانش امان نمیدادند
نیزه میخورد پشت سر چکمه
گاه میخورد روی لبهایش
گاه میخورد بر کمر چکمه
آمد از راه ناسزا هم گفت
تا زند زخم بر جگر چکمه
به کسی چکمههای خود را داد
که از او خورد بیشتر چکمه
اینکه میراث مادرش زهراست
پهلویش میخورد اگر چکمه
پای سنگین گریز روضهی ماست
گریه دارد از این نظر چکمه
نذر کردند تا که پرت کنند
سوی جسمش چهل نفر چکمه
وقت گودال رفتنش زینب
چقدر دید دور و بر چکمه
در غیاب سنان میآمد چوب
پیرمردی به صورتش زد چوب
شرم دارم ز گفتن خنجر ...
این روضه ادامه دارد...
✍ #علیرضا_خاکساری
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#شمر_تعزیه
تعزیهخوانِ خاندانش بود
سنت خانه را بپا میداشت
شعرها را چه خوب از بر بود
همه را او به گریه وا میداشت
صبر میکرد در تمامی سال
تا دوباره محرمی برسد
که بپوشد ردای سرخش را
رجزش تا به عالمی برسد
بازیاش گرچه خوب بود اما
بود در بین اهلِ ده مردود
حق بده اهل روستایش را
نقشِ او نقش شمرِ تعزیه بود
اهل ده، اهلِ خانوادهاش حتی
همه با نقش شمر بد بودند
بعد یک ماه هم پس از بازی
سردی و طعنه را بلد بودند
سرد شد کاسبیاش اما داشت
عشق گرمی به تعزیه خوانی
بعد بازیش بینِ خلوتِ خود
چشم او بود عجیب بارانی
تا که روزی بزرگِ مسجدشان
آمد و گفت: دل رها داری
همه را میبریم با هیأت
میل رفتن به کربلا داری؟
نفسش بند آمد و زبان هم بند
خبرِ او به گریهاش وا داشت
وقت بازیِ آخرش، با خود
نیت رفتن حرم را داشت
چقدَر زود حاجتش را داد
آنکه عمری خلاف او میخواند
دید خود را به دورِ شش گوشه
تعزیه در طواف او میخواند
ولی انگار کربلا که رسید
پای رفتن نداشت سوی حرم
فقط آنجا زیارتی میخواند
از همان دور روبروی حرم
شب سوم شد و دوباره نرفت
بازهم سلام کرد و گریست
دست برسینه داشت غرق ادب
باز احترام کرد و گریست
با خودش گفت: شمر تعزیهخوان
بیش از این کاش عادتم ندهند
کاش میشد که زودتر بروم
بیش از اینها خجالتم ندهند
رفت از بازی خودش غمگین
بازی روزگار را میدید
بازهم بعد این زیارتِ دور
رفت و در رختخوابِ خود خوابید
ناگهان دید آسمان نور است
نورِ آنکه به زیر دِیناش هست
دید در پیشِ حضرت عباس
و جلوتر از او حسیناش هست
سر به زیر ایستاد و با همه شرم
روی خود را به آستین پوشاند
دید دارد ردای سرخش را
چهره را شمرِ شرمگین پوشاند
نقش او بازی مخالف بود
داشت اشعارِ تند و دلشکنی
ناگهان حضرتش صدایش کرد
سر به بالا بگیر...، شمرِ منی
سر به بالا بگیر از اول سفرت
سخت چشم انتظار تو بودم
لحظهای که سلام میدادی
این سه شب در کنار تو بودم
مادرم راضی است از حالت
و به تو داده کربلا نقشت
دور میدانِ گریه کنان
چقدر گریه کرده با نقشت
گفت آقا خجالتم ندهید
تا نفس هست با تو میمانم
گفت حالا برام بازی کن
باز ای شمرِ تعزیه خوانم
گفت تنها نمیشود، فرمود:
من و عباس با دلت هستیم
تو شروع کن من و ابالفضلم
در دو نقش مقابلت هستیم
اشقیا خوان مجلس اول
ابتدا از علیِاصغر گفت
قدمی زد به دور خود آنگاه
نعره زد حرمله ... مکرر گفت
روی زانو نشین و چله بکش
حتم دارم که بی هوا بکُشی
خوب دقت نما به حلق پسر
ضربهای زن که هر دو را بکُشی
با سه شعبه چنان به کودک زن
خاک این دشت را تکان بدهد
وقت لالاییاش شده بزنش
مادرش بین خیمه جان بدهد
دست بابا همینکه بالا رفت
بزنش تیر را که کاری است
حرف مادر نزد ولی میدید
اشکهای حسین جاری است
رفت سر وقتِ صحنهی اکبر
گفت داغی به قلب بابایش
میگذارم چنان که نشناسد
چه کسی کرده ارباً اربایش
چه جوانی عجب غیوری هست
لشگرم را ببین بهم زده است
این جوان را اگر که بگذارید
بخدا مرگ ما رقم زده است
دید چشم حسین باران بود
دست را گذاشت بر جگرش
یاد غمهای اکبرش اُفتاد
دست دیگر گذاشت بر کمرش
زره و خود و زین و تیغت را
زیر پای سپاه میبینم
چقدر چهرهات عوض شدهاست
نکند اشتباه میبینم
بعد شد مجلسِ علمدار و
شمر اینگونه خواند با چامه
ای عموزاده! ای امیرِ حسین!
خیز آوردهام اماننامه
خیمهگاه حسین خواهد سوخت
پیشِ ما ای امیر لشگر باش
ما همه در رکاب تو باشیم
بی خیال چنین برادر باش
تا چنین گفت چهرهی عباس
سرخ شد روی خاک زد علمش
جان عباس صد هزاران بار
بفدای سهساله و حرمش
آبروی مرا محک نزنید
سرِ من خاک این قبیله شده
جان امالبنین که عباسش
نذر پابوسیِ عقیله شده
شمر گفتش که بیهوا بزنم
دستها را به تیغِ عریانم
گفت دستِ عمو فدای حرم
مَشک را میبرم به دندانم
دستهای سوار اُفتاده
چشم او را زدند، دف بزنید
با شتابش چه میکنید اما
کوفیان مَشک را هدف بزنید
تیر را کشید از چشمش
تیر را با توانِ زانویش
خوود اُفتاد و با عمودی سخت
یکنفر زد میان اَبرویش
بعد از آن نوبت حسینش بود
شمر گفتش مگر سر آوردی
همه را کشتهایم و نوبت توست
عرق شمر را در آوردی
تشنه لب هستی و جوانمُرده
پیش تو آب بر زمین ریزم
لب تو خشکِ خشک اما خون
از رخ و گونه و جبین ریزم
فاصله کم شده کمانداران
تیرها را دقیقتر بزنید
نیزداران دوباره حلقه شوید
نیزهها را عمیقتر بزنید
مجلس گریه بود و ناله و آه
هِق هقِ شمر، بی امان شده بود
شعرِ خود را نه، شعر مرثیه خواند
تعزیهخوانی که روضهخوان شده بود
هرچه او بیشتر نفس میزد
بیشتر میزدند زینب را
تیغشان مانده بود در گودال
با سپر میزدند زینب را...
تا که نام عقیله را آورد
شاه دستش گذاشت روی سرش
وای از زینب آه از زینب
ناله میزد حسین از جگرش
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
روضه خوانِ ناب و خیلِ سینهزن حاضر کنید
یک حسینیه برایِ حالِ من حاضر کنید
زینتِ دوشِ نبی افتاده بینِ قتلگاه
نیزه را بد میزنند و لطمهزن حاضر کنید
پاره کردند عاقبت آن یادگارِ کهنه را
تا بسوزد عالمی، داغِ کهن حاضر کنید
با نوک شمشیرِ زهرآلوده کَندند از تنش
پیرهن رفته به غارت! پیرهن حاضر کنید
پشتِ هم، از جای جای پیکرش خون میچکد
مرهمی فوراً برای زخمِ تن حاضر کنید
مرهمِ زخمِ تنش اشکِ مدام است و سریع-
گریهکُنهایی برایِ این بدن حاضر کنید
تا بر این جسم ِ به خون آغشته برگردد نفس
از مدینه! مُشتی از خاکِ وطن حاضر کنید
زودتر تابوتِ اربابِ مرا کنجِ بقیع
نیمه شب، آهسته، با ذکرِ حسن حاضر کنید
جسم عریانِ حسینش را نبیند غرقِ خون
مادرش دارد می آید! یک کفن حاضر کنید!
✍ #مرضیه_عاطفی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#امام_حسین_ع_شهادت
حسین جان...
خاک، «سردی» با خودش می آورد، اما چرا
خاک تو «آتش» به جان شیعیان انداخته؟!
✍ #محمدحسین_ملکیان
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
🏴آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان فِی مُصیبَتِ جَدِّک...
سری به نیزه بلند است عصر عاشورا
زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
✍ #حسن_کردی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
با نعل تازه حُرمت دیرینهای شکست
ناحیهی مقدسهی سینهای شکست
✍ #مجید_تال
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی...
✍ #علی_اصغر_شیری
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ شمر
خیلی میانِ دیشب و امشب، تفاوت است
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
#امام_حسین_ع_شهادت
حسین جان...
خاک، «سردی» با خودش می آورد، اما چرا
خاک تو «آتش» به جان شیعیان انداخته؟!
✍ #محمدحسین_ملکیان
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
🏴آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان فِی مُصیبَتِ جَدِّک...
سری به نیزه بلند است عصر عاشورا
زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
✍ #حسن_کردی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
با نعل تازه حُرمت دیرینهای شکست
ناحیهی مقدسهی سینهای شکست
✍ #مجید_تال
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی...
✍ #علی_اصغر_شیری
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ شمر
خیلی میانِ دیشب و امشب، تفاوت است
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
#عطش
گُلهای خدا ز تشنگی پژمردند
ای خاکِ تمامِ كربلا بر سرِ آب
✍ #بهمن_عظیمی
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#دودمه
زیرِ پَرهایِ حجابِ خود حرم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
من علمدارِ توأم، با خود عَلَم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
✍ #حسن_لطفی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_اسارت
عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی
اینگونه سرگردان شدن را تازه میفهمی
پروانه را از نیمهشب زیر نظر داری
وقتی سحر شد، سوختن را تازه میفهمی
وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند
آنلحظه لطف پنجتن را تازه میفهمی
زهرا برای روضهها ما را سوا کرده است
ماه محرم حرف من را تازه میفهمی
شور حسین از شَرِّ عصیانها خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی
محشر، لباس مشکیات وقتی شفیعات شد
خاصیت این پیرهن را تازه میفهمی
**
در کفنودفن یک مسلمان خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی
گفتم "مُرَمَّل بِالدِّما"، داد تو در آمد
چون بعدازآن وضع بدن را تازه میفهمی
آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد...
تأثیر سمها روی تن را تازه میفهمی
یکمشت نامحرم که وقتی دورهات کردند
آنگاه حال چند زن را تازه میفهمی
✍ #بردیا_محمدی
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
غارتِ پیرهنِ بی کفنم را دیدم
مادرم را، پدرم را، حسنم را دیدم
دست در زیر تنت بردم و برداشتمت
دو سه ساعت چه سرت آمده؟ نشناختمت!
تا بیایم به سرت با همه درگیر شدم
ته گودال تو بودی و سرازیر شدم
دیر شد تا برسم، شمر به بیرون آمد
مویْ آشفته و با دامن پُر خون آمد...
**
راحت از دشنه و سرنیزه و داساش کردم
شمر لبخند زد و گفت خلاصاش کردم
✍ #حسن_لطفی
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#دفن_ابدان_مطهر_شهدای_کربلا
تحت عنایت تو، هستیم خوب و بد جمع
این روضههای خلوت، بهتر بُوَد ز صد جمع
قربانِ ماتم تو، گشتیم از غم تو
در زیر پرچم تو، با "یا علی مدد" جمع
سیرو سلوک عاشق، از جادهی جنون است
جایی که حرف عشق است، باید شود خِرد جمع
روزی به کوچهی ما، افتد اگر مسیرت
پشتِسر قدومت، باید کنم جسد جمع
وقتی که مُرده باشم، پیشم اگر بیایی
کم کم شود به اعجاز، از روی من لحد جمع
**
تا چشم بست ابالفضل، با نیزهها رسیدند
دورت عزیز زهرا، گشتند بی عدد جمع
اینگونه که تن تو، از ضربهها شده کم
شمشیرهای تیزو بُرنده میشود جمع
شستند دستشان را، بعد از بریدن سر
با این خیال شاید، که میشود سند جمع
...فریادِ آسمان را ... بیتابی زنان را
باید یکی سنان را، از آن وسط کند جمع
لعنت به قاتل تو که نازدانهها را
از روی پیکرِ تو، کرده است با لگد جمع
زینب میان مقتل، ماندهست با سؤالی
این جسم میشود جمع، یا که نمیشود جمع؟
ممنون بوریائیم، اما تن شما شد
با همت زنانِ، قوم بنی اسد جمع
سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝
حاج محمدرضا طاهریزمینه عاشورا ۱۴۴۵ حاج محمدرضا طاهری.mp3
زمان:
حجم:
8.96M
#محرم_۱۴۴۵
#زمینه
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بند 1⃣
ایوای پر از زخمی، ایوای پر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیرهنت
چادرمو میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
خدای من خدای من؛
عریانه بچهی باحیای من
خدای من خدای من؛
ببین چقد تنهان بچههای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
بند 2⃣
دیدم توی مقتل، سینهت پر از تیره
شمر از سنان داره، خنجر رو میگیره
تیرا رو از سینهت بیرون میکِشه
میشینه روی سینه تا آماده شه
با خنجرش ضربهی محکم میزنه
رگای نامرتبت سهم منه
خدای من خدای من؛
کشتن بچهمو جلو چشای من
خدای من خدای من؛
به هیچکسی نمیرسه صدای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
بند 3⃣
گودال پر از خونه، خیمه تُو آتیشه
رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه
با اینکه ریختن سرِ تو قبیلهای
ولی تو فکر خواهرت عقیلهای
زجر که دخترا رو هر بار میزنه
سرِ تو روی نیزهها زار میزنه
خدای من خدای من؛
سربریدن بچهمو روی پای من
خدای من خدای من؛
قهقهه میزنن به نالههای من
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
✍شاعر و نغمهپرداز: #حمید_رمی
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان
که شد سر پسر بوتراب بر نیزه
✍ #عاطفه_جعفری
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
هم قامت «عدل» را خمیدند آنروز
هم قلب «معاد» را دریدند آنروز
«توحید» و «نبوت» و «امامت» را نیز
با خنجر کُند، سر بریدند آنروز
✍ #محمدحسین_رشیدی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
گفتی که انا بن مصطفی، نشنیدند
گفتی که انا بن مرتضی، خندیدند
گفتی که انا بن فاطمه، طاقتشان
سر رفت و تن تو را ز هم پاشیدند
✍ #محمدحسین_رشیدی
#امام_حسین_ع_شهادت
حسین جان...
خاک، «سردی» با خودش می آورد، اما چرا
خاک تو «آتش» به جان شیعیان انداخته؟!
✍ #محمدحسین_ملکیان
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
🏴آجَرَکَ الله یَا صَاحِبَ الزَّمان فِی مُصیبَتِ جَدِّک...
سری به نیزه بلند است عصر عاشورا
زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
✍ #حسن_کردی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
با نعل تازه حُرمت دیرینهای شکست
ناحیهی مقدسهی سینهای شکست
✍ #مجید_تال
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
بر پا شده ولوله، خدا رحم کند
کمتر شده فاصله، خدا رحم کند
معصومیت از حرم به میدان آمد
زانو زده حرمله... ... ... ... ...
✍ #ایوب_پرنداور
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
بالای نیزهها چه غریبانه میوزند
انبوه گیسوان پریشان یکی یکی...
✍ #علی_اصغر_شیری
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ شمر
خیلی میانِ دیشب و امشب، تفاوت است
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#عطش
گُلهای خدا ز تشنگی پژمردند
ای خاکِ تمامِ كربلا بر سرِ آب
✍ #بهمن_عظیمی
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#دودمه
زیرِ پَرهایِ حجابِ خود حرم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
من علمدارِ توأم، با خود عَلَم را میبَرَم
الوداع ای کربلا
✍ #حسن_لطفی
#اخلاقی_و_اندرز؛ #جناب_حبیب_بن_مظاهر_ع
در وقت نیاز، کاش حاضر باشیم
قرآن نرود بر نی و ناظر باشیم
حتی اگر اهل کوفه هستیم، ای کاش
از جنس حبیب بن مظاهر باشیم
✍ #وحید_اشجع
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_مصائب
بار گناه، برکت چشم مرا گرفت
شرمنده در مصیبتِ تو، کم گریستم
✍ #علی_مقدم
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🇮🇷#اللّٰهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّكَ_ٱلْفَرَجَ🇮🇷
دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان #تخصصی_نوای_ذاکرین
#اکبر_آرامش_اشعار_مذهبی
ایتا↙️
کانال👇
Eitaa.com/navayehzakerin2
ابرگروه👇👇
انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️
#ابرگروه_نوای_ذاکرین
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42
╚═══💫💎═╝