eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
13.8هزار دنبال‌کننده
49 عکس
37 ویدیو
128 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
1737577910006_-2147483648_-210187.ogg
2.41M
(ع) عالم سر سفرت، مهمونه آقا جان آدم توو کار تو، می مونه آقا جان از بس کریمی تو، یه عمره که دارم روزی میگیرم از، این خونه آقا جان خدا رو شکر منم گداتم بیچاره ی تو و رضاتم منم مثه تموم ایران یه عمره پای سفره هاتم کارم من الازل، از تو گداییه کارت الی الابد، مشکل گشاییه اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره باب الحوائجه، موسی بن جعفره   ...... تا صحنتو دیدم، حالم که بهتر شد به لطف تو آقا، غمام همه سر شد توو هر گرفتاری، حتی توو بیماری با گریه ذکرم یا، موسی بن جعفر شد دلتنگ صحن با صفاتم دخیل یه تار عباتم همسایه ی معصومه ام من من خاک پای بچه هاتم ما رو الی الابد، بردی تو زیر دین جونم فدای تو، ای شاه کاظمین اون که تا کاظمین، دل ها رو میبره باب الحوائجه، موسی بن جعفره ...... حکایت عمرت، پر از غمه آقا بمیرم از داغت، بازم کمه آقا توو ظلمت زندان، هر روز و هر ساعت بساط آزارت، فراهمه آقا زدن تو رو با تازیونه زدن تو رو به هر بهونه بعیده از تن نحیفت آقا دیگه چیزی بمونه بازم خدا رو شکر، جسمت زمین نموند هیشکی روی تنت، مرکب نمی دووند بازم خدا رو شکر، که دخترت ندید خاکسترِ تنور، روی سرت ندید ای بی کفن حسین... ✍ ۳ بهمن ۱۴۰۳ ع
. علیه السلام بند1⃣ شبیه دونه ی زنجیر تو شده اشک چشمام یه بی حیا روز وشب بی امون به تو داده دشنام گریز روضه ی تو میرسه آخرش به الشام درسته مثل زینب شد تن تو هم کبود تو هم بودی اسیر دست یک قوم یهود شنیدی حرف بد اما کسی دورت نبود چی بگم ازاسارت و کوچه به کوچه اضطراب چی بگم از جسارت و زینب و مجلس شراب یا مظلوم یا موسی بن جعفر بند2⃣ غیر مصیبت و غم ندیدی توی این همه سال انگاری قتلگاه تو میخواد بشه این سیاه چال گریز روضه ی تو میرسه آخرش به گودال تو هم مثل حسین بودی غریب و بی پناه ولی زندون کجا و ازدحام قتلگاه تو رو زد یک نفر اما حسین و یک سپاه خنجر و تیر و سنگ و چوب شمرو سنان و حرمله از سر ظهری تا غروب میزدنش با حوصله یا مظلوم یا موسی بن جعفر بند3⃣ دیگه توونی نداری و می گیری دست به دیوار روضه های مدینه جلو چشم تو میشه تکرار گریز روضه ی تو میرسه آخرش به مسمار اگه تابوت برای تو شده یک تخته در ولی این در دیگه واست نداشته درد سر نموند از میخ در روی پر و بالت اثر صدای ضربه ی لگد به گوش آسمون رسید دیوار خونه گریه کرد از میخ در که خون چکید یا مظلوم یا موسی بن جعفر شعر و سبک: امیر آهمند ✍ تکیه نوکری مشهد
Shahadat Emam Kazem 1393 Mirdamad [Mohjat_Net].mp3
1.53M
🎤 رو خاک زندون دست و پا میزنی با گریه رضا رو صدا میزنی اقا برا غمت میسوزم غریب و بی کسی هنوزم میسوزه از پا تا سرت تو لحظه های آخرت آقا چقدر لاغر شدی شبیه زهرا مادرت وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر **** زمین میخوری لحظه ی واپسین میگی بمیرم مادرم خورد زمین میگی که مادرم جوون بود جوون ولی قدش کمون بود چقدر تو روضه خوندی که صدات گرفته این شبا چی میبینی که هی میگی نزن مادرو بی حیا وای یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر **** چه عاشقونه شیعه ها اومدن به تابوتت شاخه ی گل میزدن ولی امون ز نعل تازه با نیزه تشییع جنازه یه مادری تو قتلگاه دلش از این غم سوخته بود میدید که غارت میکنن پیراهنی که دوخته بود 1393
548.4K
شاعر:حاج احمد واعظی در کنج زندان دلگیر و خسته چون مرغ غمگین و پرشکسته برخشت نمناک زمین سر میگذارم چشم انتظارم ذکر دعایم،این است هرشب الغوث الغوث خلصنی یا رب من بسته بر زنجیرها جان می سپارم چشم انتظارم من روزه دار و در هر شبانه افطار کردم،با تازیانه پیمانه هم لبریز شد طاقت ندارم چشم انتظارم با یاد مادر خون شد سبویم سندی چو می زد،سیلی به رویم پیمانه هم لبریز شد طاقت ندارم چشم انتظارم
اشکهای ستاره ها...( حاج عباس واعظی ).m4a
3.22M
اشک های ستاره ها می‌ریخت کهکشان هم به گریه افتاده از نحیفیِ پیکر خورشید آسمان هم به گریه افتاده جسم او ذره ذره آب شده تازیانه چه کرده با بدنش!؟ این که افتاده گوشه‌ی زندان پیرُهن‌خالی است یا بدنش!؟ حجم بال و پرش پُر از زخم است جای سالم نمانده در پَرِ او قفسش بس که کوچک و تنگ است هی به دیوار می‌خورد سرِ او (السلام علی المعذب فی قعر السجون... خدای را که بیایید و بنگرید همه... در این قفس به جز از مشت استخوانی نیست... انیس هر شب من حلقه های زنجیر است مرا به جز غل و زنجیر همزبانی نیست...) درد تا مغز استخوان می‌رفت بازویش را اگر تکان می‌داد می‌توانست شب بخوابد اگر درد پهلو کمی امان می‌داد وای از آن دم که آرزو باشد لحظه‌ای آه حسرتی بکشی غل و زنجیر فرصتی ندهند نفسی هم به راحتی بکشی دمِ " عجِّل وفاتی " لب او زنده کرده است داغ زهرا را ظاهراً عادت نگهبان‌هاست بی جهت می‌زدند آقا را آه! با هر تنفسش می‌شُد حس کنی دردِ در جِناقش را بشکند دست سِندی کافر... خُرد کرد استخوان ساقش را با هزاران عذاب جان داد و با هزاران عذاب تشییع شد روی یک تخته پاره‌ای کوچک بدن آفتاب تشییع شد باز هم جای شکر آن باقی است مصحف‌اش را بهم نریخت کسی طرح لب‌های نازنینش را با نوک پا بهم نریخت کسی لحظه‌ی جان سُپردن او را خواهرش روی تل نمی‌دیده با عصا هیچ نامسلمانی به سر و صورتش نکوبیده احدی در پی غنیمت نیست پیرهن از تنش کسی نَکِشید بعد جان دادنش خدارا شُکر مرکبی روی پیکرش ندوید شاعر:بردیا محمدی
507.8K
پروانه ام که بال و پرم درد می کند شمعم که پای تا به سرم درد می کند در این سیاه چال ز بس گریه کرده ام باور کنید چشم ترم درد می کند زان دم که تازیانه به بازوی من زدند دستی شکسته در نظرم درد می کند از یک طرف زشانه و پشتم چکیده خون از یک طرف دل و کمرم درد می کند سیلی به من زدند و از آندم نه روی من کز داغ مادرم جگرم درد می کند نخلم که شاخه شاخه من را را شکسته اند دیگر تمام برگ و برم درد می کند
974.6K
زباغ زندگی من به جز نشانی نیست خزان رسیده چو من هیچ باغبانی نیست زپا فتادم و در این محیط ظلمانی به دستگیری من دست مهربانی نیست من آن کبوتر عشقم که در زمانه مرا به غیر این قفس تنگ آشیانی نیست خدایا که بیایید و بنگرید همه در این قفس به جز از مشت استخوانی نیست به هر کجای تنم جای تازیانه بود به تا رو پود وجودم دگر توانی نیست انیس هر شب من حلقه های زنجیر است مرا به جز غل و زنجیر همزبانی نیست به میهمانی بابا خوش آمدی پسرم عزیز تر زتو در خانه مهمانی نیست
675.7K
کنج زندانم و مبهوت تماشای توام اینک این جا به مناجات و تمنای توام در سیه چالم و ذکر تو شده آوایم به سکوت آمده ام طالب غوغای توام روزگارم به مناجات و دعا طی شده است حال افتاده ز پا بر سر سودای توام آخرین ذکر دعای منِ تنها این است جان بگیر از تن من؛ عاشق و شیدای توام شده ام منتظر لحظه ی زیبای وصال تا که دیدار کنم روی تو ای اوج کمال یادگار حرم حضرت صادق هستم جلوه ی نور خدا بهر خلایق هستم یک تنه غربت و میراث علی را دارم وارث خون دل یاس و شقایق هستم ذره ای قدر مرا گر چه عدویم نشناخت به خداوند قسم مظهر خالق هستم یوسف رفته به زندان و غریبم، مادر! خود بیا که به تماشای تو لایق هستم دیدن چهره ی یار است همه خواهش من ذکر یا فاطمه شد مایه ی آرامش من در سیه چال بلا تن که به تاب و تب بود ذکر "یا فاطمه" ام نقش میان لب بود هر چه از سیلی و از زخم زبان، سهمم کرد آن نگهبان ستم پیشه که لا مذهب بود تازیانه که انیس بدنم می شد باز آینه دار صبوری دلم زینب بود دم به دم یاد از آن جد غریبم کردم او که هر جای تنش جای سُمِ مَرکب بود واژه ای سرخ میان غزلی کُشت مرا داغ و اندوه حسین بن علی کُشت مرا سال ها این غل و زنجیر کشیدم به خدا از یهودی صفتی، طعنه شنیدم به خدا من که خود نور به خورشید و قمر می دادم سال ها تابش خورشید ندیدم به خدا گوشه ی تنگ سیه چال و شب و تاریکی یاد زهراست همه نور امیدم به خدا داغ اجداد من از پنجه ی یک سیلی بود من که خود کشته ی آن دست پلیدم به خدا مادر! از زندگی ام چون تو دگر سیر شدم من به شرح غم و اندوه تو تفسیر شدم
626.6K
خزون شده بهار من سیاهه روزگار من تنهای تنهام یه دنیا غم تو دلمه خسته شدم از زندگی تو اوج غمهام تو این روزای بی کسی از ناسزا و طعنه ها دل غرق خونه کنج قفس افتادم و بال و پرم شکسته زیر تازیونه خدا می دونه آب خوش نرفته پایین از گلوم یه لحظه اینجا وقتی که زیردست وپا لگدزدن به پهلوهام گفتم یازهرا کاش این دم آخر با دلی مضطر تنها نمونم کاش تو این دقایق بیاد کنارم عزیز جونم وای(ازاین غریبی)۳ یه عمره از شکنجه ها از اینهمه دردوبلا به غم اسیرم یارب شده ذکر لبم شکر خدا امشب دیگه دارم میمیرم رمق نمونده به تنم صدام دیگه در نمیاد این شب آخر با هرنفس میگم همش با اضطراب و دلهره کجایی مادر کجایی که دلتنگتم‌ آروم میشم با دیدنت ای مهربونم می‌بینی مادر حالمو یه گوشه ی زندون دارم اشهد میخونم وای به هر بهونه با تازیونه افتاد به جونم وای حالم چه زاره دل بی قراره قدِّ کمونم وای(ازاین غریبی)۳ نایی نمونده تو تنم چشم انتظار مُردنم عجل وفاتی تو این شبای بی کسی اینه دعای هرشبم عجل وفاتی زنجیر فرو رفت به گلوم اشکم شده آب وضوم خسته ترینم زهر بلا شد مرهمم دق می کنم از غصه و غمِ تو سینم معصومه جان بابات داره مابین فحش و ناسزا بی کس می میره لب تشنه یاد کربلا با دست و پای بسته تو قفس میمیره آه بالب خشکم با دل پرغم فکر حسینم آه خسته ی خسته به لب نشسته ذکرحسینم وای (ازاین غریبی)۳
367.3K
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی  زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی  تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی  اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی  و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی  مبادا آن که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت  غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی  به ضربِ تازیانه روزه‌ات را باز‌ می‌کردند  تو اما قبلِ افطارت نگهبان را دعا کردی
346.8K
من گرچه زهر خوردم هرچند رنج بردم در گوشه سیه چال لب تشنه جان سپرده ام اما نرفته بر فراز نی سر من دیگر نشد پامال اسبان پیکر من من غریبم(۴) من گرچه داغ دیده جان به لبم رسیده هر چند دست و پا زدم اما کسی ندیده وای از غریبی که به پیش چشم خواهر او قاتل جدا می‌کرده از تن تشنه لب سر او من غریبم(۴) هرچند خسته گشتم از جور و کین دشمن سندی اگر جفا کرد از راه کینه با من دیگر نشد خونین دل گلهای لاله من سیلی نخورده بعد من طفل سه ساله من من غریبم(۴)