eitaa logo
مدرسه نبشتن
1.1هزار دنبال‌کننده
190 عکس
94 ویدیو
0 فایل
مجالی برای همنشینی با واژه ها (آموزش نویسندگی) ارتباط با ادمین صفحه نبشتن: @nebeshtan_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
16.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگ‌ريزان که راه انداختی واژه‌هايمان جان گرفت ما از تو شعر گفتيم دل انارها خون شد حالا رگبارهايت را تند تر کرده‌ای می‌خواهی به زمستان برسی لطفا تا شعرهايمان دم بکشد کمی ديگر پاييز باش! @nebeshtan
هر چند که آن کوچه و آن خانه دگر نیست اما اثر سیلیِ در هست به دیوار روحی فداک یا بنت رسول الله @nebeshtan
هنر نویسندگی: کسی که مهارت نویسندگی دارد مانند یک نقاش است. او می‌تواند با ضربه قلم خود منظره زیبایی از ترکیب کلمات ایجاد کند که نفس شما را بند بیاورد. نویسنده، این توانایی را دارد که یک ایده‌ی ساده را به یک شاهکار تبدیل کند؛ کلماتی که انتخاب می‌کند و در کنار هم قرار می‌دهد مانند نت‌های موسیقی، در کنار هم سمفونی قدرتمندی از احساسات را خلق می‌کند. یک نویسنده می‌تواند با الهام و انتقال احساس، شما را وادار به خندیدن کند و یا بگریاند. او می‌تواند شما را به حرکت درآورد و یا مجبور کند به روش‌هایی فکر کنید که هرگز گمان نمی‌کردید. نویسنده هنرمندی است که می‌تواند یک اتفاق معمولی‌ را خارق‌العاده جلوه دهد و با قدرت کلامش امور روزمره را به چیزی جادویی تبدیل کند. @nebeshtan
yalda_mixdown01.mp3
7.31M
دیدی ای دل که‌غم عشق‌دگربارچه‌کرد چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد آه ازآن‌نرگسِ جادوکه چه بازی انگیخت آه از آن‌مست‌‌که‌با مردمِ‌‌هشیار چه‌ کرد اشکِ‌‌من رنگِ شفق یافت زبی‌مِهری‌یار طالعِ‌بی‌شفقت‌بین که دراین‌کارچه کرد برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر وَه که با خرمنِ مجنونِ دل‌افگار چه‌کرد ساقیا جامِ مِی‌ام دِه که نگارندهٔ غیب نیست معلوم که در پردهٔ اسرارچه‌کرد آن که پُرنقش زد این دایرهٔ مینایی کس ندانست که در گردشِ‌پرگارچه‌کرد فکرِعشق آتشِ‌غم‌در‌دلِ‌حافظ‌‌ زد و سوخت یارِ دیرینه ببینید که با یار چه کرد 🍉 @nebeshtan
«نوشتن یادداشت‌های روزانه کمکمان می‌کند تا مطمئن شویم خلاقیت، ارزش‌ها، و آرمان‌هایی که از درونمان بر می‌خیزند موهبت‌هایی هستند که می‌توانیم آن‌ها را بپرورانیم و بسط دهیم. وقتی دریافتیم چطور به خودمان گوش بسپاریم، می‌توانیم با قدرت عمل کنیم؛ با شادی و سرور به دنیا خوشامد بگوییم و موهبت‌هامان را با دیگران تقسیم کنیم.» 📘 باد هریس، کتاب خودخواهی مقدس، ترجمه‌ی سیمین موحد، نشر پیکان. لطفا از تجربه‌های خودتان در یادداشت نویسی روزانه برایمان بفرستید. @nebeshtan
«نویسنده حرفه ای آماتوری است که انصراف نداده است». - ریچارد باخ - ریچارد باخ، نویسنده و خلبان آمریکایی، معتقد بود که پشتکار کلید اصلی تبدیل شدن به یک نویسنده حرفه‌ای است. هیچ کس در حرفه‌ی خود استاد به دنیا نمی‌آید؛ اما با فداکاری و اراده می‌توان به عظمت دست یافت. @nebeshtan
در دنیای پر سرعت و شلوغ پلوغ امروز که به راحتی می‌توان در هرج و مرج گم شد و احساسات و رویاهای خود را فراموش کرد؛ نوشتن وسیله‎ای برای ابراز وجود است که به ما امکان می‌دهد تا عمیق ترین افکار و احساسات خود را بشناسیم و آن‌ها را با جهان به اشتراک بگذاریم. آیا حاضرید نویسنده‌ی درون خود را آزاد و قدرت کلمات را کشف کنید؟ با شرکت در کارگاه نویسندگی، اجازه دهید خلاقیت شما جریان یابد! @nebeshtan
👌 نونِ نوشتن آموزش نویسندگی از نقطه صفر به دو شیوه برگزاری: ▫️خصوصی ▫️عمومی 🔸اگر رؤیای نوشتن در سر دارید اما نمی‌دانید نویسندگی را از کجا شروع کنید، این دوره برای شماست. ✔️ برای ثبت نام و کسب اطلاع از شرایط کارگاه و استفاده از تخفیف ویژه روز مادر، به شناسه @nebeshtan_admin پیام بدهید. @nebeshtan
نشسته بودم روی سکوهای دانشکده. آمد بالای سرم. سلام و احوالپرسی. گفت «کار رو چیکار کردید؟» همیشه بعد از سلام و احوالپرسی همین را می‌پرسد ازم. نگران است کار درست‌حسابی پیدا نکنم و تباه بشوم. هر بار بهش می‌گویم یک کارهایی می‌کنم و هر بار مثل پدر و مادرهای قدیمی که غیر کار دولتی با بیمه، چیز دیگری را به‌عنوان کار به رسمیت نمی‌شناسند، می‌گوید «دنبالش باش‌ ها، دلسرد نشی ها.» این بار اما بعد از اینکه گفتم یک کارهایی می‌کنم، آن جمله‌ی همیشگی را نگفت. به‌جاش گفت «پدر و مادر دارید؟» جا خوردم. پدر و مادر چه ربطی به کار دارد؟ گفتم «بله خدا رو شکر.» گفت «خیلی مهمه. خیلی نعمته. هر کاری می‌تونید براشون بکنید.» حرفش را تأیید کردم ولی هنوز ربطش را نفهمیده بودم. فکر کردم شاید می‌خواهد بگوید اگر مثلاً به پدر و مادرت خدمتی کنی، خدا عوضش گره پیدا کردن کار دولتی با بیمه را برایت باز می‌کند. داشتم خودم را آماده می‌کردم برای همچین چیزی و در عین حال زبانم جملاتی در ستایش تکریم پدر و مادر می‌گفت که گفت «چند روز دیگه روز مادره. حتماً برای مادرتون یه چیزی بخرید.» دیگر بی‌طاقت شدم. پرسیدم «برای چی همچین تذکری می‌دید؟» گفت «آخه مادر من فوت شدند، پونزده آبان، نمی‌دونم برای کی هدیه بخرم.» بلند شدم. بغلش کردم. بغل بین ما مرسوم نبود. او کارمند بود و من دانشجوی سابق این دم و دستگاه. صمیمی‌ترین رابطه‌‌ی قبلی‌مان تعریف کردن از رنگ روسری‌های هم بود. بغلش کردم و گفتم «خدا رحمت‌شون کنه، من نمی‌دونستم.» بغض کردم. بغض کرد. یکی را می‌خواست که بهش بگوید مادرش نیست. گوشی را می‌خواست برای شنیدن از جای خالی مادرش. بغلش کردم و گفتم «ممنونم که بهم یادآوری کردید.» گفتم «چشم، حتماً روز مادر حواسم هست.» ✍ مریم حسینی @nebeshtan
مسابقه نامه‌ای به مادرم مادرها آنقدر در زندگی ما به قاعده و طبیعی زیست می کنند که ما موهبت بودنشان را تا وقتی که کنارمان هستند، آن‌طور که باید حس نمی‌کنیم. بس که فداکار و از خود گذشته‌اند. بس که بی‌ریا هستند. بس که ادا درنمی‌آورند. بس که بودنشان را توی بوق نمی‌کنند. بس که نجیبند. بس که خودشان را پشت تر و خشک کردن بچه‌ها و پخت و پز و تیار کارهای خانه و نگرانی و دلشوره هایشان فدا و پنهان می‌کنند که ما فقط گاهی غر زدن‌هایشان به چشممان بیاید. اما وقتی آن‌ها را از دست می‌دهیم تازه می‌فهمیم که چه بلایی سرمان آمده. چه خاکی به سرمان شده و چه فرشته‌ای را از دست داده‌ایم. حالا اگر مادرتان در قید حیات است که دستش را ببوسید و قدرش را بدانید و اگر مادرتان را از دست داده اید، حسنه‌ای نثارش کنید. و برای شرکت در مسابقه ما در یک متن یا نامه کوتاه خطاب به مادرتان حرف‌های نگفته‌تان را بزنید و بنویسید و برای ما ارسال کنید. نوشته هایتان را به اینجا بفرستید:👇 @nebeshtan_admin به سه تا از بهترین نوشته‌ها هدیه‌ای از طرف مدسه نبشتن اهدا خواهد شد. 🗓 مهلت شرکت در مسابقه تا روز پنجشنبه 14 دی ماه ✔️ اعلام نتایج: شنبه 16 دی ماه. منتظر متن های خوب شما هستیم. @nebeshtan