#امید_و_قرار
رمضان که از نیمه میگذرد و شبهای قدر به پایان میرسد،دلم آشوب میشود.....
از اینکه بهشتی ترین ماه خدا را چه راحت از کف دادم....
و این فکر آتش به جانم میکشاند ک نکند در قیامت هم دلم فریاد واحسرتا سر دهد با این همه فرصت سوزی ک در دنیا دارم...!؟
*******
چند شبیست که شب بیداریهای دخترک بیشتر شده....
خیلی بیشتر از قبل!
هر بار که با گریه از خواب میپرد و به پهنای صورتش اشک میریزد، سریعا چک لیست ذهنیام را میآورم دم دست:
√گرسنه نباشد؟
√خودش را خیس نکرده باشد؟!
√شاید عطش کرده و آب میخواهد؟!
√ یا شاید.....
هیچ کدام افاقه نکرد!!!!
حالا تنها یک راه است که برای آرام کردنش به ذهنم میرسد،
«بغلش میکنم و سرش را روی سینه ام فشار میدهم»
میخواهم بداند ک کنارش هستم،با تمام وجوووودم!!!!
میخواهم خیالش را راحت کنم و بقول روانشناسها سطح امنیتش را بالا ببرم....!
.
.
.
این یکی انگار جواب داد!
دخترکی که تا چند لحظهی پیش بیقراریاش را فریاد میکشید، چنان در آغوشم آرام گرفته که گویی ساعتهاست در خواب است!
********
نمیدانم دلیل اینهمه بیقراریاش چه بود....
شاید ردپای دندانهایش در میان است...!
شاید درگیر اضطراب جدایی شده...!
یا شاید.....
دلیلش هر چه که میخواهد باشد،
حالا که هرشب به دلم قول سجاده و شب زنده داری و خلوت میدهم و هرشب زیر قول و قرارم میزنم،
دلم میخواهد بی قراری دخترک را جور دیگری تعبیر کنم.....
باور دارم که هر مخلوقی را رسالتی است و بی شک یکی از رسالت های فرزندان تربیت و رشد والدین است....حتی بی آنکه بفهمیم و حتی بی آنکه بفهمند!
دخترک به من فهماند ک آرامش آغوش مادرانه،بی هیچ حرکت اضافه تری برایش کافیست....
.
.
.
و این منم ک کافیست برای فرار از دلهره و تشویش شبانه روزیام در مسیر مهربانی بی حد و حصر رمضانیات قرار بگیرم....
این منم که باید رو بچرخانم به سمت نفحات رحمتت...
و تو که مهربانتر از مادری مگر میشود در آغوش لطفت نگیریام؟!؟! مگر میشود آرامم نکنی؟!؟!
اصلا مگر مرا به جز تو و آغوش مهربانیات پناهی هست؟!؟
*******
دخترم را آرام در رختخوابش میگذارم...حالا نوبت من است ک در پهنای رأفت مادرانه ات قرار بگیرم!
#نرجس_خراسانی_زاده
#نگاربانو
@negaarbanoo