eitaa logo
نگاربانو |
392 دنبال‌کننده
392 عکس
155 ویدیو
13 فایل
خانم‌ها در نوشتن رودست ندارن، چون با احساس زنانه می‌نویسن نگاربانو زندگی به روایت زنان روایتهای شما اینجا👇 @reiyhan لینک پیام ناشناس👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://daigo.ir/secret/51524938124
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸گفته بودی مهربانتر از مادری برای بنده هایت، و من همیشه دلْ‌مشغولِ تخمینِ حجمِ مهربانیَت بوده‌ام! قبل تر هاگاه‌وبیگاه که به مهربانیِ مادرم خیره میشدم گمان میکردم که میفهممَ‌ت.... بعدتر ک مادر شدم،بیشتر.... و هر روز که میگذشت،بیشتر و بیشتر... امشب اما فهمیدم که چه باطل خیال میکردم!!! من نمیفهمم‌َت __________________ امشب به هر لطایف الحیلی بود،داروی تلخ و بدمزه را به دخترکم خوراندم تا تبش پایین بیاید.... و او همانطور ک از من و داروی در دستم میگریخت،به آغوشم پناه میبرد! ___________________ من امشب حال خودم را خوب فهمیدم. منی که یک عمرست از همه ی رنج‌هایی که برای «آدم» شدنم مقدرم کرده‌ای نالان و گریزانم.... و هربار جز آغوشِ خداییت مفری نداشته ام! خدایِ خوبم! ای مهربان‌تر از مهرِ مادری! در آغوشت پناهم بده که سخت محتاج آرامشت هستم... من به اندازه‌ی کافی گرفتار گناهانم هستم،درست مثل طفل شش ماهه ام که از تب و تاب بیماری کلافه شده.... اصلا بیا و مرا در خُنَکای نهر رجبت پاشویه کن! بگذار برای یکبار هم که شده حرارت گناه و معصیت از دلم برود و حلاوتِ یادت مهمانِ جانم شود... @negaarbanoo
رمضان که از نیمه میگذرد و شب‌های قدر به پایان می‌رسد،دلم آشوب می‌شود..... از اینکه بهشتی ترین ماه خدا را چه راحت از کف دادم.... و این فکر آتش به جانم می‌کشاند ک نکند در قیامت هم دلم فریاد واحسرتا سر دهد با این همه فرصت سوزی ک در دنیا دارم...!؟ ******* چند شبی‌ست که شب بیداری‌های دخترک بیشتر شده.... خیلی بیشتر از قبل! هر بار که با گریه از خواب می‌پرد و به پهنای صورتش اشک میریزد، سریعا چک لیست ذهنی‌ام را می‌آورم دم دست: √گرسنه نباشد؟ √خودش را خیس نکرده باشد؟! √شاید عطش کرده و آب می‌خواهد؟! √ یا شاید..... هیچ کدام افاقه نکرد!!!! حالا تنها یک راه است که برای آرام کردنش به ذهنم میرسد، «بغلش می‌کنم و سرش را روی سینه ام فشار می‌دهم» می‌خواهم بداند ک کنارش هستم،با تمام وجوووودم!!!! میخواهم خیالش را راحت کنم و بقول روانشناس‌‌ها سطح امنیتش را بالا ببرم....! . . . این یکی انگار جواب داد! دخترکی که تا چند لحظه‌ی پیش بی‌قراری‌اش را فریاد می‌کشید، چنان در آغوشم آرام گرفته که گویی ساعت‌هاست در خواب است! ******** نمیدانم دلیل اینهمه بی‌قراری‌اش چه بود.... شاید ردپای دندان‌هایش در میان است...! شاید درگیر اضطراب جدایی شده...! یا شاید..... دلیلش هر چه که میخواهد باشد، حالا که هرشب به دلم قول سجاده و شب زنده داری و خلوت می‌دهم و هرشب زیر قول و قرارم می‌زنم، دلم میخواهد بی قراری دخترک را جور دیگری تعبیر کنم..... باور دارم که هر مخلوقی را رسالتی است و بی شک یکی از رسالت های فرزندان تربیت و رشد والدین است....حتی بی آنکه بفهمیم و حتی بی آنکه بفهمند! دخترک به من فهماند ک آرامش آغوش مادرانه،بی هیچ حرکت اضافه تری برایش کافیست.... . . . و این منم ک کافیست برای فرار از دلهره و تشویش شبانه روزی‌ام در مسیر مهربانی بی حد و حصر رمضانی‌ات قرار بگیرم.... این منم که باید رو بچرخانم به سمت نفحات رحمتت... و تو که مهربانتر از مادری مگر می‌شود در آغوش لطفت نگیری‌ام؟!؟! مگر می‌شود آرامم نکنی؟!؟! اصلا مگر مرا به جز تو و آغوش مهربانی‌ات پناهی هست؟!؟ ******* دخترم را آرام در رختخوابش میگذارم...حالا نوبت من است ک در پهنای رأفت مادرانه ات قرار بگیرم! @negaarbanoo
🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸گفته بودی مهربانتر از مادری برای بنده هایت، و من همیشه دلْ‌مشغولِ تخمینِ حجمِ مهربانیَت بوده‌ام! قبل‌ترها گاه‌وبیگاه که به مهربانیِ مادرم خیره میشدم گمان میکردم که میفهممَ‌ت.... بعدتر ک مادر شدم،بیشتر.... و هر روز که میگذشت،بیشتر و بیشتر... امشب اما فهمیدم که چه باطل خیال میکردم!!! من نمیفهمم‌َت __________ امشب به هر لطایف الحیلی بود، داروی تلخ و بدمزه را به دخترکم خوراندم تا تبش پایین بیاید.... و او همانطور ک از من و داروی در دستم می‌گریخت، به آغوشم پناه می‌برد! ___________ من امشب حال خودم را خوب فهمیدم. منی که یک عمرست از همه ی رنج‌هایی که برای «آدم» شدنم مقدرم کرده‌ای نالان و گریزانم.... و هربار جز آغوشِ خداییت مفری نداشته ام! خدایِ خوبم! ای مهربان‌تر از مهرِ مادری! در آغوشت پناهم بده که سخت محتاج آرامشت هستم... من به اندازه‌ی کافی گرفتار گناهانم هستم،درست مثل طفل شش ماهه ام که از تب و تاب بیماری کلافه شده.... اصلا بیا و مرا در خُنَکای نهر رجبت پاشویه کن! بگذار برای یکبار هم که شده حرارت گناه و معصیت از دلم برود و حلاوتِ یادت مهمانِ جانم شود... @negaarbanoo
نگاربانو |
باور دارم که: هر مخلوقی را رسالتی‌ست و بی‌شک یکی از رسالتهای مادران، فرزندپروری‌ست ✍ #نرجس_خراسانی‌
امید‌ و قرار رمضان که از نیمه می‌گذرد و شب‌های قدر به پایان می‌رسد، دلم آشوب می‌شود از این که بهشتی‌ترین ماه خدا را چه راحت از کف دادم و این فکر آتش به جانم می‌کشاند که: نکند در قیامت هم دلم فریاد واحسرتا سر دهد با این همه فرصت سوزی که در دنیا سر خودم آورده‌ام...!؟ * چند شبی‌ست که شب بیداری‌های دخترک بیشتر شده، خیلی بیشتر از قبل! هر بار که با گریه از خواب می‌پرد و به پهنای صورتش اشک می‌ریزد، سریعا چک لیست ذهنی‌ام را می‌آورم دم دست: √گرسنه نباشد؟ √خودش را خیس نکرده باشد؟! √شاید عطش کرده و آب می‌خواهد؟! √ یا شاید... هیچ کدام افاقه نکرد! حالا تنها یک راه است که برای آرام کردنش به ذهنم می‌رسد، «بغلش می‌کنم و سرش را روی سینه ام فشار می‌دهم» می‌خواهم بداند که کنارش هستم، با تمام وجوووودم❤️ می‌خواهم خیالش را راحت کنم و بقول روانشناس‌‌ها سطح امنیتش را بالا ببرم....! . . . این یکی انگار جواب داد! دخترکی که تا چند لحظه‌ی پیش بی‌قراری‌اش را فریاد می‌کشید، چنان در آغوشم آرام گرفته که گویی ساعت‌هاست در خواب است! نمی‌دانم دلیل این همه بی‌قراری‌اش چه بود! شاید ردپای دندان‌هایش در میان است...! شاید درگیر اضطراب جدایی شده...! یا شاید... دلیلش هر چه که می‌خواهد باشد، حالا که هر شب به دلم قول سجاده و شب زنده‌داری و خلوت می‌دهم و هر شب زیر قول و قرارم می‌زنم، دلم می‌خواهد بی‌قراری دخترک را جور دیگری تعبیر کنم. باور دارم که هر مخلوقی را رسالتی است و بی شک یکی از رسالت‌های مادران، فرزندآوری و فرزندپروری‌ست بی آن‌که عمیقا بفهمیم دخترک به من فهماند ک آرامش آغوش مادرانه، بی‌هیچ حرکت اضافه‌تری برایش کافیست. . . . و این منم که کافیست برای فرار از دلهره و تشویش شبانه روزی‌ام در مسیر مهربانی بی‌حد و حصر رمضانی‌ات قرار گیرم این منم که باید رو بچرخانم به سمت نفحات رحمتت و تو که مهربانتر از مادری مگر می‌شود در آغوش لطفت نگیری‌ام؟!؟! مگر می‌شود آرامم نکنی؟!؟! اصلا مگر مرا به جز تو و آغوش مهربانی‌ات پناهی هست؟!؟😔 * دخترم را آرام در رختخوابش می‌گذارم...حالا نوبت من است که در پهنای رأفت مادرانه‌ات قرار بگیرم! به قلم: ══✼🍃🌷🍃✼══ @negaarbanoo ‌‌‌‌‌‌‌‌‌