#پناه_آغوش
این روزها کمی بی حوصله شده ام🙈، بیحوصلگی با چاشنی کم صبری😞...
نمیدانم اصلا مشکل از من است یا تو!
آخر تو غالبا بی توجه به هشدارها و باید نبایدهای ما به شیطنت های کودکانه و بعضا خطرناکت ادامه میدهی و گاهی حسابی کفری میکنی ما را!😤
احتمالا داری با چالش لجبازی سه سالگی ات دست و پنجه نرم میکنی یا شاید این روزه های بلند این روزهای رمضان، بنیه بدنی مرا ضعیف کرده و بی طاقت شده ام در برابر این هجم انرژی و کودکی های تو!
هرچه که هست دیروز وقتی برای بار چندم حرفم را تکرار کردم و تو با بی خیالی تمام از کنارش عبور کردی و با سماجت بیشتری به کارت ادامه دادی، آنقدر خشمگین شدم که یکدفعه همه ی انرژی ام شد فریاد و بعد هم به پیوست ضربه ای که محکم بر پشت دستت نواخته شد😱😔
تو شدی یک سره ترس😰 و اشک😫😭
و من هم یک دنیا سرزنش و افسوس😔🙈😩
دلم میخواست همان لحظه صورتت را غرق بوسه کنم و هزار برابر سوزشی که تو روی دستت حس کردی ،برجانم شعله بکشد و بسوزاندم! بدجور از این حماقت و خشمم بیزار شده بودم😖
همانطور که تو با گریه به گوشه ای پناه برده بودی، صورتم را از رویت برگرداندم تا راحتتر اشک بریزم بر این بی پناهی معصومانه ات😭😭....
مانده بودم که تنبیه اگر گاهی لازم است و اثربخش پس چرا اینهمه طاقت ندارد دل یک مادر بر این کار...
خداوند شبهای رمضانی ام؛
میدانم که غفلتها و خطاهایم بی شمار است و مستوجب عقوبت...
اما تو ارحمی بر راحمی بنام مادر...
اگر که یک مادر از تنبیه بجای خطای فرزندش، گریزان است پس؛
تو که مولای بنده ی بی پناهت هستی، بی گمان دنبال بهانه ای میگردی برای عفو و بخشیدن ما...
بیا و در این شبها مرا با عقوبتت ادب مکن..
الهی لا تودبنی بعقوبتک....
چرا که خوب میدانی هم من طاقت تنبیه ات را ندارم و هم تو از من بر بخشودگی و عطوفت بر بندگانت مشتاق تری🌹🙏
#فاطمه_بارونقی
#نگاربانو
@negaarbanoo