eitaa logo
✒نگاربانو
48 دنبال‌کننده
99 عکس
2 ویدیو
3 فایل
سفره ای پر برکت از گوهر کلام و تجربه های بانوان به ویژه مادران، گسترده ایم تا پیاله های مهر و عشق را به یکدیگر تعارف کنیم. نگاربانو؛ روایت دنیای شگفت انگیز مادران است. دعوتید به ضیافتی عاشقانه... با شما هستم 👈 @Reiyhan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷بسم الله الرحمن الرحیم 🔹هر سال، درست این روزها که بهار با تمام زیبایی هایش درحال دلبری و جلوه گری است، دلم هرقدر هم که زنگار گرفته و پوسیده باشد دوباره جان تازه ای می گیرد و پرستوی خیالم به هر سوی دنیا هم که کوچ کرده باشد باز اوج می‌گیرد در آسمان خاطره تا تجسم کند لحظه ولادتت را... فروردین؛ برای من تا همیشه یادآور بهترین لذت دنیاست! مادر بودن؛ زیباترین شادی دنیاست... مادر شدن؛ بزرگترین نعمت دنیاست... جان مادر! آن روزی که نهال وجودت در دلم ریشه دواند، تو شدی تمام دنیای من! عصر آن روز،وقتی پس از تحمل دردی استخوان شکن، شنیدنی ترین صدای عالم به گوشم رسید و تو با بی تابی و گریه از دنیای کوچکت به دنیای بزرگتری پا گذاشتی، دوست داشتم عقربه‌ها درست در همان لحظه از کار بیفتد! اصلاً دلم می خواست آن ثانیه ها ضربدر ابدیت شود! ناگهان حس کردم روحم، هر نفسم و اصلاً بند بند وجودم آغشته شد به نفس های تو! و تو شدی تمام دنیای من! بعد از این لحظه، همه ی دنیا متوقف ایستاد بعد از تو! شادیت شد دلخوشی من، و رنج و بیماریت شد تیرگی روزگارم. تو بوی بهشت میدادی و با آمدنت بهشت را با تمام وسعت بی انتهایش به زیر پاهایم کشیدی و من ناگهان سنگینی بار رسالت پیامبران را بر روی شانه هایم حس کردم... مادری کردن؛ عبور از سخت ترین امتحان خداوند است و اصلاً شاید حکمت خدا از خلقت تو همین باشد که تو بشوی فرشته نگهبان من! تو معلمی هستی که خداوند بزرگ به من هدیه داده! بند دلم؛ من با هر نگاه کردن به عمق چشمانت، بار دیگر به توحید می رسم، تو به من آرامش را آموختی در اوج سختی ها! تو به من مبارزه را آموختی در اوج بیماری ها! دستهای کوچکت، همت گمشده ام را دوباره بیدار کرد و تلاش کردن را به من از نو آموخت! تو آرام آرام قد میکشی و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه ات بزرگ می شوم! هربار که به تکرار می نشینی واژه هایم را و حتی لحن و آهنگ کلماتم را تقلید می کنی، خطاهایم را به رخم میکشی و به من دوباره رشد کردن را می آموزی! شیرین من ! نمی دانم به چه زبان ، بابت تمام آنچه که با شکفتنت ارزانی ام کرده ای سپاسگزار باشم . چشمها، گوشها ، زبان و قلبی را که پیش از تو داشته ام ، نه به یاد می آورم و نه می خواهم . با تو دوباره زاده شدم . تو به آن قالب گذشته من ، روح تازه ای بخشیدی . همین روحی که دیگران به خاطرش مرا " مادر " خطاب می کنند . خدایا من چه کنم درخور این همه پاداش. پاداشی به عظمت مادر شدن! هذا من فضل ربی... @negaarbanoo
🔸به نام خدا 🔸برای فرزندم عبدالرضا که خدا با او در هایی از بلا و محبت را به روی من گشود و در او آیه هایی را نشانم داد... جوانه ی زنده قلبم؛ عبدالرضا جان! تو را «عبدالرضا» نام گذاشتیم؛ تا راضی باشی به رضای خدا! تا با هر بار صدا کردنت، قلبمان تا قلب "توس" پر بکشد و دلمان هوایی شود و ارادت و مودت مان به مولای رئوفمان بیشتر و بیشتر! دلمان خوش است که محبوب قلب اهل بیت می شویم با نامگذاری تو وخواهر و برادر های بعدی ات از ریشه " ر، ض، ی"... جان مادر؛ این روزها که تو در آستانه سه سالگی ات هستی و مادر به خاطر داشتنت، بی اغراق لبریز عشق و محبت است، نمی‌دانی چقدر دلم در اضطراب است برای تو! در این عصر و روزگار، در این طوفان فتنه های آخرالزمانی و در این رقص فریبنده زینت ها و شهوات و در این معبر های تنگ راه حق! نکند گرفتار ذلت شوی و زمین‌گیر شهوت و پایبند صنم های روزگار! مبادا دست دلت از دستان خدا جدا شود و زیر پای شیطان بمانی! روشنی دیده ام؛ خداوند به تو نعمت توحید و ولایت و فقاهت و عمل عنایت نماید که این نعمت ها به خاطر ارزش و بهای شان مورد هجوم شیطان و وسوسه هاست و موانع در آنها بسیار است و اغراق ها و اشتباه ها و اختلاف ها هم بسیار! امیدوارم چشم بیدار خدا و دست مهربان او، تو را برای کارهای بزرگ و مسئولیت های سنگین آماده سازد و تو را نور چشم اولیائش قرار دهد تا از کسانی باشی که به او مباهات کنند و در ملأ اعلا از او به نیکی نام برند و در میان آسمانها ذکر تو جاری شود! @negaarbanoo
این روزها کمی بی حوصله شده ام🙈، بیحوصلگی با چاشنی کم صبری😞... نمیدانم اصلا مشکل از من است یا تو! آخر تو غالبا بی توجه به هشدارها و باید نبایدهای ما به شیطنت های کودکانه و بعضا خطرناکت ادامه میدهی و گاهی حسابی کفری میکنی ما را‌‌‌!😤 احتمالا داری با چالش لجبازی سه سالگی ات دست و پنجه نرم میکنی یا شاید این روزه های بلند این روزهای رمضان، بنیه بدنی مرا ضعیف کرده و بی طاقت شده ام در برابر این هجم انرژی و کودکی های تو! هرچه که هست دیروز وقتی برای بار چندم حرفم را تکرار کردم و تو با بی خیالی تمام از کنارش عبور کردی و با سماجت بیشتری به کارت ادامه دادی، آنقدر خشمگین شدم که یکدفعه همه ی انرژی ام شد فریاد و بعد هم به پیوست ضربه ای که محکم بر پشت دستت نواخته شد😱😔 تو شدی یک سره ترس😰 و اشک😫😭 و من هم یک دنیا سرزنش و افسوس😔🙈😩 دلم میخواست همان لحظه صورتت را غرق بوسه کنم و هزار برابر سوزشی که تو روی دستت حس کردی ،برجانم شعله بکشد و بسوزاندم! بدجور از این حماقت و خشمم بیزار شده بودم😖 همانطور که تو با گریه به گوشه ای پناه برده بودی، صورتم را از رویت برگرداندم تا راحتتر اشک بریزم بر این بی پناهی معصومانه ات😭😭.... مانده بودم که تنبیه اگر گاهی لازم است و اثربخش پس چرا اینهمه طاقت ندارد دل یک مادر بر این کار... خداوند شبهای رمضانی ام؛ میدانم که غفلتها و خطاهایم بی شمار است و مستوجب عقوبت... اما تو ارحمی بر راحمی بنام مادر... اگر که یک مادر از تنبیه بجای خطای فرزندش، گریزان است پس؛ تو که مولای بنده ی بی پناهت هستی، بی گمان دنبال بهانه ای میگردی برای عفو و بخشیدن ما..‌‌. بیا و در این شبها مرا با عقوبتت ادب مکن‌‌‌.. الهی لا تودبنی بعقوبتک.... چرا که خوب میدانی هم من طاقت تنبیه ات را ندارم و هم تو از من بر بخشودگی و عطوفت بر بندگانت مشتاق تری🌹🙏 @negaarbanoo