eitaa logo
💠 نیمکت 💠
2.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
34 فایل
نیمکتی ها 🏅💥 اینجا متفاوت ترین #پاتوق_فرهنگی واسه تو نوجوونِ 💪😉 واسه تویی که میخوای آینده کشورتو بسازی✌️ #باهم😎 #برای_هم🌱 #کنار‌هم🤝 #هواتونو‌داریم 🙌 ارتباط با ما 👇 @admin_nimkatt
مشاهده در ایتا
دانلود
-چرا تو زندگی انقد حادثه های تلخ هست؟ 🙁 +سر یه سفره، ممکنه هم ترشی و فلفل🍡 باشه، هم شیرینی و مربا🍯 بچه ها فقط شیرینی و مربا رو دوست دارن، ولی بزرگترا هردوتا رو دوست دارن😁 اتفاقات تلخ هم یه برکاتی داره😍: 1. توجه ما رو به خدا جلب میکنه☺️ 2. استعدادهای آدما رو شکوفا میکنه😉 3. کفاره گناهان و لغزش هامون میشه🙃 4. قدر نعمتها رو بیشتر میدونیم😌 5. غرور بیجا رو میشکنه🙂 آدما در مقابل این حوادث سه گروه میشن: +یه سریا تا دچار سختی میشن جیغ میزنن😕: "و اذا مسه الشر جزوعا" +یه سریا صبر میکنن🙂: "و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انا للّه و انا اليه راجعون" +یه سریا به استقبال سختیا میرن😍: "و منهم من ینتظر" 💫 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅استراتژی ماهی بادکنکی🐡 من و شما هم باید اعتماد به نفس مون رو افزایش بدیم هم باید تیغ هایی داشته باشیم که تو این جنگ رسانه ای کرونایی کمکمون کنه...🙄 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
-بخش ماهانه چیه؟ 🙄 همینطور که توی عکس میبینید یک صفحه بوژو رو برای طراحی‌ ماه فروردین اختصاص میدیم و
رسیدیم به بخش هفتگی😌 توی این بخش با جزئیات بیشتر کارهای هر روزتون رو یادداشت میکنید و اتفاقات و اهداف هفته رو و بعد رسیدگی میکنید به کارهاتون😁 خیلی کوتاه و مختصر😉 میتونه مثل تصویر بالا👆با نقاشی یا چسبوندن برچسب همراه باشه😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
😍 از امشب هرشب یه قسمت از یه رمان هیجان انگیز کارآگاهی رو براتون میزاریم😁 این رمان براساس یک داستان حقیقی و به قلم سیدطاها ایمانی نوشته شده☺️ رمان "مردی در آینه"... @nimkatt_ir 🇮🇷✨
همیشه همینطوره...😕 از یه جايي به بعد می بری و من خیلی وقت بود بريده بودم... 😔💔 صداش توي گوشم ميپیچید... گنگ و مبهم و هر چي واضح تر می شد بيشتر اعصابم رو بهم میریخت🤯 - هی توماس! چشماتو باز کن دیگه😒 چشمامو به زور باز کردم...😪 اولین شعاع نور خورشید بدجور چشممو سوزوند🔆 تصویر مات چهره اوبران رو دیدم بلند شدم و نشستم. سرم داشت میترکید: من دیشب خونه تو موندم؟! 🧐 -آره.😕 تاکی میخوای اینجوری زندگی کنی توماس؟😒 نمیدونم چرا تورو اخراج نمیکنن؟!😕 یه پرونده جدید داریم پاشو خودتو جمع و جور کن قهوه☕️ رو گذاشت کنارم و رفت و من هنوزم گیج بودم اونجا چیکار میکردم؟! قهوه رو برداشتم و رفتم بيرون افسرپشت میز زل زده بود بهم سرم تیر میکشید و تحمل نگاهش رو نداشتم😒 قهوه رو گذاشتم روی میزش و رفتم رختكن شلوارم رو عوض كردم و بدون اينكه برم سمت دفتر، راهم رو گرفتم طرف در خروجی ‌-هی‌! کجا میری؟! 😕 با بی حوصلگی چرخيدم سمتش: میبینی که! دارم میرم بیرون😕 -كور نيستم دارم ميبینم😐 منظورم اینه كدوم گوري میری؟! همین چند دقیقه ی پیش بهت گفتم یه پرونده جدید داریم... منتظر نشدم جمله اش تموم بشه و رفتم سمت خروجی: تو ماشین میبینمت! 🚓 در ماشین رو باز كرد. تا چشمش به من افتاد با عصبانيت، پرونده هاي دستش رو پرت كرد روي صندلی عقب: میدونی چیه توماس؟! من یه احمقم كه نگران سلامتي توئم😒 و اینکه معلق یا اخراجت نكنن... اما دیگه واسم مهم نيست😒 هر غلطی ميخوای بكنی بكن😕 دیگه نميتونم پشت سرت راه بیفتم و مراقبت باشم😒 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤩 ببینیم👀 🎥فیلم سینمایی " " ♨️ فیلم سینمایی «ابوزینب» به ماجرای مقاومت یک خانواده لبنانی در سال‌های اشغال این کشور به دست نیروهای رژیم صهیونیستی می‌پردازد. این فیلم روایتگر ایثار و فداکاری مادر خانواده‌ای‌ است که با تحمل رنج‌های فراوان، رازی را در سینه نهفته دارد... 📥لینک دانلود: https://ammaryar.ir/product/ابوزینب/ 😷 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⭕️ حماسه‌ای دیگر از مردم نایس آمریکا🙄 🔴یک آمریکایی این عکس رو منتشر کرده و نوشته: "من کاملاً مطمئنم، هر زمان که بخوام می توانم دستمال توالت بدست بیارم"😕😐 🔹️حقیقت تمدن بشر غربی را خوب ببینید...😏 اینها نه تحریم بوده اند و نه جنگ دیده اند!😕 ___ @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
⭕️ حماسه‌ای دیگر از مردم نایس آمریکا🙄 🔴یک آمریکایی این عکس رو منتشر کرده و نوشته: "من کاملاً مطمئن
کاریکاتور مجسمه آزادی آمریکا درحال حفاظت از دستمال توالت😕 ♨️کی بود میگفت ایرانیا فرهنگ ندارن؟! 🙄 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
کتاب 📖 📚 بخوانیم👀 📓نام کتاب: 👤مولف:گروه ابراهیم هادی کتاب سه دقیقه در قیامت به روایت مدافع حرمی است که در جریان عمل جراحی به مدت 3 دقیقه دچار ایست قلبی شده است و روایتی که در نزدیکی مرگ تجربه کرده است بیان می‌کند.🙄 😷 🌱 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
🎉ولادت حضرت علی اکبر و روز جوان بر همه مسلمانان مبارک❣ 💫روز جوان رو به همه جوونا و نوجوونای نیمکتی عزیز هم تبریک میگیم که این روزا تو جبهه سلامت فعالیت میکنند☺️ خدا قوت بچه ها 💪 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
سلام نیمکتی ها✋ بعد از پویش و استقبال خوب شما عزیزان☺️ این دفعه یه پویش جدید به همراه جوایز ارزشمند داریم😍😉 خلاصه پویش اینه که چشماتونو ببندید و فکر کنید با صحنه بالا👆 مواجه شدید... امام زمان پشت خطه و میخواد باهاتون صحبت کنه😌 چی به امام زمان میگید؟ 🤔 پاسخ هاتون رو برامون به آیدی: @admin_nimkatt بفرستید☺️ منتظر جوابهاتون هستیم😌 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
⚠️صحنه جرم... مقتول❓ کریس تادئو 16 ساله سفید پوست دانش آموز دبيرستاني ساعت تقریبی قتل❓ 9صبح برداشت اول از علت مرگ❓ خونریزی بر اثر برخورد ضربات متعدد چاقو...   👀مشاهدات اولیه صحنه جنايت❓ نوجواني با موهاي نیمه ژولیده شلوار جین پیراهن چارخانه سبز و غرق خون🔺 - از حالتش مشخصه تا آخرین لحظه براي دفاع از خودش جنگيده. + احتمال داره عضو گروه خلافکارهای دبيرستانی باشه؟ بین اونا درگیری زیاد پیش میاد🙄 -نه. تیپش مثل بچه های عادی و درس خونه و قطعا برای جلب توجه پلیس خالکوبی نمیکنه! علامت روی دستش مال خیلی وقت پیشه و احتمالا واسه زندگی قبلی این بچه... 🤔 اوبران اومد و چرخیدم رو بهش: همین الان به تمام پليس هايي كه اينجان بگو سریع كل منطقه رو دنبال یه دختر با رژ بنفش تیره بگردن 🧐 اگه خودش قاتل نباشه، آخرین كسیه كه غیر از قاتل مقتول رو زنده ديده. +ولی پیدا کردن یه آدم اونم از روی رنگ رژ...😐 -هیچ بهانه ای پذیرفته نیست😒 رفتم سمت دفتر مدیر دبیرستان. معاون اونجا بود ولی مدیر؟! داشت با تلفن حرف میزد! تلفن رو قطع کرد و اومد سمتم: دبیرستان ما دبیرستان نمونه منطقه ست. اگه میشه بدون اینکه پای دبیرستان بیاد وسط پرونده رو حلش کنید -پرونده کریس تادئو رو میخوام📂 عکس روی پرونده با صورت جنازه خیلی فرق داشت. دقیقا عین خلافکارای دبیرستانی بود👀 باید با معاون دبیرستان حرف میزدم: تشریف بیارید اداره پلیس برای یه گفتگوی دوستانه. بدون دوربین و ضبط صوت... به طرز عجیبی خوشحال شد و قبول کرد!😲 چرا باید از بازجویی غیر مستقیم خوشحال بشه؟ 🤔توی چهره ش که نشانه ای از ناراحتی براي مرگ كريس تادئو رو نداشت🙄 از دفتر مدیر که اومدم بیرون داشتن جنازه رو میبردن. یه دختر گوشه حیاط ایستاده بود و بین آدمای اون روز، تنها کسی بود که با اندوه به این صحنه نگاه میکرد... رفتم سمتش و خواستم باهاش حرف بزنم که فرار کرد!🙄 کوله ش رو از پشت کشیدم تا ایستاد: نمیشنوی دارم صدات میکنم؟! 🧐 +من چیزی از کریس نمیدونم که کمکتون کنه... 😕 -با سکوتت کمک میکنی قاتلش آزاد تو شهر بچرخه پس نگو نمیدونم! کریس با کی بیشتر از همه در ارتباط بود؟ 🤔 +نمیدونم... دوستای زیادی داشت ولی با دبیر ریاضی مون ارتباط خوبی داشت. اسمش دنیل ساندرزه -آخرین سوال، دختری با رژ بنفش تیره تو اطرافیان کریس میشناسی؟ 🙄 +لالا... چندباری دیدم منتظر کریسه. از دوستای قدیمیشه نمیشناسمش. میشه بزارین برم؟ 😐 -برو. فعلا دیگه سوالی ندارم😶 مادرش هنوز گریه مي كرد و به زحمت مي تونست حرف بزنه برام عجيب بود! از زماني كه خبر مرگ پسرشون رو شنيده بودن، چند ساعت مي گذشت و یه بچه خلافکار، چیزی نبود كه اینهمه به خاطرش گریه كنن 🙄 -دختری به اسم لالا میشناسید؟ مادر کریس همینطور که اشکاش رو پاک میکرد: كريس وارد دبيرستان كه شد تحت تاثیر یکی از گروه های خلافکار اونجا قرار گرفت. لالا هم عضو همون گروه بود. ولی کریس بعد از آشنایی با آقای ساندرز، یعنی از یک سال و نیم پیش به کلی تغییر کرد. همه چیزش عالی شده بود... این یک سال و نیم بهترین سالهای عمرمون بود... 😔💔 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💭 رويايى كه با تاريخ رو كاغذ نوشته بشه، تبديل به ميشه😉 🎯 هدفى كه به قدم‌هاى كوچك تقسيم‌بندى بشه، تبديل به ميشه☺️ برنامه‌اى كه با عمل پشتيبانى بشه،روياهات رو به واقعيت تبديل ميكنه.😍 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازی 😜 در این بازی هرکس در مدت زمان کمتری لیوان خود را سه مرتبه طی مدت زمان کمتری بیندازد برنده است😁😉 😷 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داشتم درسمو میخوندم که گوشیم زنگ زد📲 نوشته بود "یوسف زهرا" 🤔 تو ذهنم یه لحظه کل مخاطبام رو دوره کردم... همچین مخاطبی نداشتم! 🙁 یکم فکر کردم... من یوسف زهرا رو از مخاطبام حذف کرده بودم!😱 چقدر وقت بود باهاش حرف نزده بودم؟😞 اون که همیشه به یاد من بود...🙃 نمیدونستم چی بگم پشت تلفن... بگم یادم رفت باهاتون تماس بگیرم؟ 😭 شما باشین چی میگین به امام زمان؟ چالش ❣برامون به آیدی زیر بفرستید: @admin_nimkatt @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#مردی_در_آینه #سید_طاها_ایمانی #قسمت_دوم ⚠️صحنه جرم... مقتول❓ کریس تادئو 16 ساله سفید پوست دانش آ
اوبران داشت با تلفن حرف مي زد از خانواده مقتول خداحافظی كردیم. +حدس بزن چي شده؟! هیچ دانش آموزی به نام لالا توی مدرسه نيست!😐 -احتمالا اون خلافکار دبیرستانی نیست🙄 برگشتم سمت خونه مقتول و زنگ خونه رو زدم. پدر کریس اومد دم در -شما لالا رو با چشم خودتون دیده بودید؟ +من نه... ولی مادرش اونو دیده بود. فکر میکنید لالا توی قتل پسرم دست داشته...؟ -هنوز برای هر فرضیه ای زوده ولی بهتره خانمتون بیاد برای چهره نگاری لالا خانم تادئو مشغول چهره نگاری بود و اوبران رسید: توماس به طرز عجیبی نه توی دبیرستان نه اون منطقه اثری از خلافکارای دبیرستانی نیست! 🙄 -مگه ممکنه؟! +ظاهرا مدیر فعلی دبیرستان از زمان شروع ریاستش خیلی جدی برخورد میکرده با این قضیه و خلافکارای دبیرستانی تو اون منطقه مثل بقیه جاها فعالیت نمیکنند. همه فعالیتهاشون به یه نقطه مبهم ختم میشه که نمیدونیم کیه! -یعنی ممکنه مدیر دبیرستان رابط بوده باشه که هیچ اثری از خودش نزاشته؟ ممکنه کریس جزو خودشون بوده باشه و همه ی تغییر رفتارش رد گم کنی...؟ 🧐 به تصویر چسبيده روي تابلو خيره شدم: خواهش مي كنم كريس...! بگو تو عضو اونها نبودی! ☹️ سعی میکردم اطلاعات رو توی ذهنم دسته بندی کنم:  چهار مظنون اصلی پرونده پرویاس مدیر و بولتر معاون دبیرستان و دنیل ساندرز دبیر ریاضی و لالا... رفتم خونه و یه دوش آب سرد گرفتم... اوبران اومده بود دنبالم. باید میرفتیم پزشکی قانونی. اونجا هم چیز خاصی دستگیرم نشد غیر ازاینکه قاتل حرفه ایه و قطعا دفعه اولش نبوده! 🙄 باید میرفتیم سراغ ساندرز. شاید اون چیز بیشتری بدونه...🙄 تو بیمارستان بود. بالاسر تخت مادرش. دوربینها رو هم که بررسی کردیم، نشونه ای از خروج از بیمارستان تو اون ساعت یا ارتباط مشکوک نبود. برای اتفاقی که افتاده بود خیلی ناراحت بود: کریس شب آخر اومده بود پیش من. خیلی آشفته بود. یه چیزی میخواست بگه ولی نتونست...😔انقدر عصبی بود گوشیشم اینجا جا گذاشت. و گوشی رو بهم داد! چیزی که کل دبیرستان رو دنبالش گشته بودم... 🙃 گوشی رو زدم به شارژ و روشن کردم... چیز خاصی نبود. غیر از یه سری تماس با یه خط اعتباری که کریس جواب نداده بود و اون خط هم خاموش بود. از گوشی دل نمیکندم... یه چیزی باید باشه. تو فایلهای صوتی ش رو گشتم. Chapter1 رو پلی کردم... حالم بد شد!😵 سرگیجه گرفته بودم...🤭 اون مثل هیچ آهنگی نبود!🎵 یعنی کریس عضو چه گروهی شده بوده؟!🤔 اون آهنگها.🎶 اونا احتمالا دلیل تغییر رفتارش بودن...🧐 @nimkatt_ir🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرد حمال خدمت امام زمان مرحوم آیت الله خوانساری عالم بزرگ اصفهان میگفت: 🌴🌴🌴 در بازار اصفهان بودیم یه حمالی میومد رد بشه به ما سلام می داد تو دلم می گفتم بلاخره ما هم یه مریدپیدا کردیم حمال بازار است ولی خوب اشکالی ندارد کم کم به این آقا علاقه مند شدیم یه بار وایستادگفت: ✨ میشه یه وقتی کاری داشتم مزاحم شما بشم شما برای ما انجام میدی! مرحوم خوانساری :گفتند بله اشکالی نداره یه روزظهربرگشتم خونه دیدم خانومم گفت یه آقایی اومده گفته این آدرس ماست به حاج آقا بگین اگر تونستن یه سری به ما بزنن آدرسو نگاه کردم دیدم بغل قبرستانه محل سکونت هم نبودرفتم دیدم محل سکونت اون مرد حماله باخودم گفتم جای مناسبی برای زندگی کردن نیست داخل شدم،دیدم مرد مریض ویه گوشه دراز کشیده😔😔 گفتم پاشو ببرمت دکتر گفت نه،من رفتنی هستم فردا از دنیا میرم. گفتم :شما از کجا میدونی مگه علم غیب داری هی طفره می رفت؛ آخرش گفت آقام بهم گفته: آقااااااات آقات دیگه کیه😳 گفت:آقام،صاحبم امام زمانم🌸🌸🌸🌸 گفتم:مگر تو با امام زمانت ارتباط داری بله،آقالطف دارندهر هفته به ما سری میزنند اینجاااااااا تو هرهفته با آقا ارتباط داری!!!! چی شد آخه اینجوری شدی من عالم بزرگ این شهر آقاروندیدم😭😭 اون اوایل جوونی که در پی کسب رضای خدا بودیم یکدفعه ای دلداده ی آقا شدیم بالاخره دستمون به قدمهای آقا رسید🌼🌼🌼 وایشون رو ملاقات کردیم موقع خداحافظی گفتم: آقاجان🌹میشه همیشه شما رو دید.....‌‌‌‌..... آقام یه نیم نگاهی به من کرد وفرمود: قول میدی خوب باشی☘☘☘ ♥️گفتم آقا به عشق شما باشه من به قولم وفا کردم آقایم🌷🌷🌷 سر عهدشون بودن وهرهفته ملاقات داشتیم. @nimkatt_ir 🇮🇷✨
🔔زنگ تفریحی های عزیز ❤ 🔸در دور دوم جشنواره زنگ تفریح با ما همراه باشید🤝 ✅اینبار در 3⃣ بخش 😃 ➖ بخش : به تنهایی ✋و مثل دوره ی قبل ، در بخش هایی که گفته میشه👌 ➖بخش : با خانواده👨‍👩‍👦‍👦 ، با همکاری مامان وبابا و در بخش هایی که گفته میشه👌 ➖بخش : با دوستان 👦👦🏼 ، به صورت گروهی ، در بخش هایی که گفته میشه و جایزه در این بخش🎁😉 ⚠️جانمونید از مسابقه ها😱😅 ✨✨منتظر خبر های جدید درباره مسابقات باشید✨✨ 🌼ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤩 ببینیم👀 🎥مستند " " ♨️خبرنگاری آمریکایی رویای دیدن رهبر معظم انقلاب را دارد و همین مسئله دلیل سفرش به ایران می‌شود، او آمده تا نویسنده نامه به جوانان اروپایی و آمریکایی را از نزدیک ببیند. درباره این خبرنگار و داستان سفرش به کشورمان است لینک دانلود: https://www.google.com/amp/s/www.filimo.com/m/cLjvq/%25D8%25B1%25D9%2588%25DB%258C%25D8%25A7%25DB%258C_%25D8%25A7%25DB%258C%25D8%25B1%25D8%25A7%25D9%2586%25DB%258C%3famp 😷 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
رسیدیم به بخش هفتگی😌 توی این بخش با جزئیات بیشتر کارهای هر روزتون رو یادداشت میکنید و اتفاقات و اهد
ازینجا به بعد بولت ژورنال کاملا شخصیه😁 یعنی خودتونین که انتخاب میکنین چه صفحه ای بزارین چه صفحه ای نزارین😉 ولی بازم ما چندتا پیشنهاد بهتون میگیم تا بدونین کلیت یه صفحه تو بولت ژورنال به چه صورته☺️ صفحه بعدی ای که میتونین تو بولت ژورنال کار کنین، "لیست خوشحالی ها" و "لیست ناراحتی هاست"😌 تو این لیست مینویسین من از چیا ناراحت شدم؟ از چیا خوشحال شدم؟ حتی میتونین یه لیست داشته باشین که: من وقتی حالم بده با چیا حالم خوب میشه؟🙂 اینجوری هروقت حالتون بده و نمیدونین چیکار کنین میرین اونو میبینین😉 @nimkatt_ir 🇮🇷✨
💠 نیمکت 💠
#مردی_در_آینه #سید_طاها_ایمانی #قسمت_سوم اوبران داشت با تلفن حرف مي زد از خانواده مقتول خداحافظی ك
فایل رو برای اوبران هم گذاشتم. حالت اون هم عادی نبود ولی نه به بدی من... فقط گفت: چه آرامش عجیبی داشت!🙃 باید میفهمیدم اون فایل چیه. شاید کمکی به حل پرونده میکرد. سراغ پدر و مادرش رفتم مادرش گفت قبلا هم دیده کریس یه چیزایی شبیه به اون رو گوش میکنه ول  هیچ وقت نپرسیده🤨 ولی فکر میکنم اون فایلا رو از آقای ساندرز گرفته... زنگ آپارتمان رو زدم. با زنگ دوم در رو باز كرد -خواب بودید؟ جا خورده بود: نه کارآگاه بفرمایید تو. دخترم برو به مامان بگو مهمون داریم -چندان وقتتون رو نمي گيرم... بعد از پرسيدن چند سوال اينجا رو ترك ميكنم. +بفرمایید داخل. كار پرونده به كجا رسيد؟ موفق شديد ردي از قاتل پيدا كنيد؟ -در واقع براي چيز ديگه اي اينجام. مي خواستم ببينم مي تونيد اين فايل رو شناسايي كنيد و بهم بگيد چيه؟ 🤔 و فايل صوتي رو اجرا كردم. لبخند عميقي صورتش رو پر كرد لبخندي كه ناگهان روي چهره اش خشك شد و صورتش درهم رفت: فكر می كنيد اين به مرگ كريس مربوطه؟ 🤨 -هنوز نمی تونم در اين مورد با قاطعيت حرف بزنم🧐 +چيزي كه شنيديد، آيات اول قرآنه. سوره حمد. آيات ستايش خدا... Chapter به مفهوم بخش يا قسمت نيست. هر كدوم از اونها يكي از سوره های قرآنه📓 ناخودآگاه یه قدم برگشتم عقب: اسم قرآن رو شنيده بودم... اما... اين يعني؟ تو... يك ... +مسلمان -عربی؟ ناخودآگاه خندید: نه کارآگاه! مگه همه مسلمونا عربن؟! چای بیارم یا قهوه؟ جرات نمي كردم توي اون خونه چيزي بخورم...😨 اما می ترسيدم برخورد اشتباهی ازم سر بزنه. و اون بهم مشكوك بشه كه همه چيز رو در موردش فهميدم يه خلافکار مسلمان بهتره بگم يه تروريست...😰 حتما تروريست و خرابكار بودن به مفهوم گذاشتن يك بمب يا حملات انتحاری نيست. می تونست اشكال مختلفی داشته باشه... همين طور كه پشت پيشخوان آشپزخانه ايستاده بود، خيلی آروم، اسلحه م رو سر كمرم چك كردم.🔫 آماده بودم كه هر لحظه باهاش درگير بشم. در همین لحظه دخترش اومد یه لیوان آب گرفت و رفت سمت مادربزرگش. +مي تونم بپرسم چه چيزي باعث شد اين فكر براتون ايجاد بشه كه قتل كريس با مسلمان بودنش در ارتباطه؟🤔 با شنيدن اين جمله شوك جديدي بهم وارد شد. به حدی درگير شرايط بودم كه اصلا حواسم نبود بودن اون فايل ها تو گوشی كريس مي تونست به مفهوم تغيير مذهب يك نوجوان 16 ساله باشه. تا اون لحظه داشتم به اين فكر می كردم شايد كريس متوجه هويت اونها شده بوده و همين دليل مرگش باشه. 🧐 اما اين سوال، من رو به خودم آورد و دروازه جديدي رو مقابلم باز كرد:حملات تروریستی!🙄 شايد كريس حاضر به انجام چنين اقداماتي نشده و براي همين اون رو كشتن. يا شايد ديگه براشون يه مهره سوخته بوده🤔 من وسط برنامه های يه گروه تروریستی بودم! 😰 مهم نبود به چه قیمتی! نمي تونستم اجازه بدم جوان ها و مردم كشورم رو نابود كنن.اون از پشت پيشخوان، دست من رو نمي ديد. دستي كه ديگه تقريبا روي اسلحه ام بود...🔫 و تيري كه هرگز خطا نمي رفت... با چهره اي گرفته، هنوزم منتظر جواب بود...🙄 -هنوز چيزي مشخص نيست. ما باید تمام جوانب زندگی مقتول و اطرافيانش رو بررسی كنيم. خیلی آروم با انگشت اشاره اسلحه رو از روی ضامن برداشتم. داشت حرف میزد ولی من گوش نمیدادم. برای چند ثانيه حس كردم ناراحته. واقعا خوب نقش بازی می كرد... تروريست لعنتی! توي اون شرايط سخت، داشتم غير مستقيم بازجوييش ميكردم و دنبال سرنخ بودم.🤨 فشار شديدي رو روی بند بند وجودم حس می كردم. فشاری كه بعضي از لحظات به سختی می تونستم كنترلش كنم و فقط از يه چيز می ترسيدم. اینکه تنها سرنخي كه مي تونست من رو به اون گروه تروریستی وصل كنه رو با دست خودم بكشم و اينكه اصلا دلم نمیخواست اون رو جلوی دخترش با تير بزنم. ضربان قلبم به شدت بالا رفته بود💗فقط كافی بود كسي كنارم بایسته از يه قدمی هم می تونست ضربات قلبم رو بشنوه... در اين بين، دخترش با فاصله از من، چيزی رو روی زمين انداخت... @nimkatt_ir 🇮🇷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا