eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
510 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸هیچ یک از ما باقی نماند، جز اینکه خاری، پای او را به درد آورد... در نقلی آمده است: 🥀 یکی از فرماندهان لشکرِ حرامیانی که أسرای آل الله «علیهن‌ّالسلام» را به سمت شام می‌برند، ملعونی به نام «زجر بن قیس» حرام‌زاده بود. 🥀 وقتی که کاروان به بیابانی رسید که آن صحرا پُر از خار و سنگ و درخت بود، آن نانجیب دستور داد تا اسیران را با سرعت حرکت دهند؛ کاروان از آن وادی چنان با سرعت حرکت کرد، که شترانی که آبستن بودند، از سختی راه زاییدند و خار به پای تمام مرکب ها رفت. 🥀 طبق این نقل، در این‌جا بود که امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 فَلَم یَبقَ واحدٌ مِنّا أهل‌البیت ِإلّا أصابَهُ أَلَمُ الشَّوک ▪️همانا از ما اهل‌بیت «علیهم‌السلام» کسی باقی نماند جز اینکه خاری پای او را به درد آورد. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۶۰ ✍ چه پای آبله‌خیزی… چه مرکبی و چه راهی مهار ناقه نیفتد به دست «زجر»، الهی! به خفتگان، همه رو نیزه میزدند که برخیز دریغ و درد چه راه بلند و شام سیاهی به غیر سایه‌ی سرنیزه ها و خار مغیلان برای طفل سه ساله نبود پشت و پناهی اسیر بود امامی که کائنات اسیرش اسیر بود چنان که به سینه سلسله آهی به پاره پاره‌ی معجر، مخدّرات مکدّر خدا کند که ندوزند اهل شام نگاهی به چوب خشک، لبی را یزید بست که از خاک محال بود نروید پی دعاش گیاهی بدا به شعر که میخواند فی البداهه و می‌ریخت شراب بر سر پاک بلند مرتبه شاهی... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، آب چشمه‌ای گوارا، تلخ و مکدّر می‌شود... در نقلی آمده است: 🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمه‌ای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة» (یا «ثریمه»)؛ 🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛ 📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ ▪️آن حرام‌زادگان سُفله، که هر یک نیزه‌ای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر می‌کردند. 🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد. 🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمی‌کردند و بی‌شرمی و بی‌حیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند، 📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر ▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه. 🔖 تا جایی که راوی گوید: 📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ ▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد. 📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیه‌السلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ ▪️ و یکی از آن سنگ‌ها به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازه‌ای جاری شد و قطره‌ای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد. 🔖 در این‌جا بود که راوی گوید: 📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ ▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد. 📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه! ▪️همین‌که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند. 📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها ▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونه‌ای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد. 📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱ ✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس برای کـودک‌مـان روی نِی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه‌مان کوفیان خبر دارند؟! درست لَعْل لبت را نشانه می‌گیرند چقـدر سنـگ‌زنِ ماهـر و قـدَر دارند دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه‌ی دختـران پـدر دارند @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفته‌اند) نام داشت و از آن‌جا ، مِس به عمل مى‌آمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند. 🥀 وقتی‌که أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمه‌ها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشه‌ای نشاندند. 🥀 امام زين العابدين عليه‌السلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهم‌السلام از سوز عطش فرياد برآوردند. 🥀 حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، يكى را نزد مِس‌گدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند. 📋 وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیه‌السلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك ▪️یکی از همسران امام حسین علیه‌السلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد. 🥀 حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود: «از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟» 🥀 در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت  و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد. 🥀 و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است. برگرفته از: 📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليها‌السلام، ج۲ ص۵۳۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴ 📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴ 📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹ 🔖 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس‌المهموم» می‌نویسد: 🥀 سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود: 📋 «هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب» ▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهم‌السلام است. 🥀 سيف الدوله، علويان را جمع كرده و درباره آن از آن‌ها پرسيده؛ يكى از آن‌ها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهل‌بيت علیهم‌السلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليه‌السلام اين پسر را سقط كرد. 📚 نفس المهموم، ص۳۵۰ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.» 🥀 امام حسین علیه‌السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ ✍ این چه وضعی‌ست که در این سر و صورت باشد این سر سوخته مملوّ جراحت باشد روضه ی صورت تو دامنه‌اش بس باز است راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟ هر چه کردند به این رأس جنایت باشد لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟ این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟ لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد گونه های تو چرا جای کبودی دارد این هم انگار که سوغات تلاوت باشد دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟ مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند میرسانند زنی را که روایت باشد هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد این پریشانی از آداب زیارت باشد دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه دختران عاطفه دارند حواست باشد من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر ! هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
روضه شام،اسارت و مجلس یزید _ گریز حضرت زهرا سلام الله علیها _ میرزامحمدی.mp3
853.7K
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 استاد میرزا محمدی🎤 روضه شام،اسارت و مجلس یزید گریز حضرت زهرا سلام الله علیها 🏴 با حال مناسب گوش دهید... 😭 پیشنهاد دانلود و نشر ✅ با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸«بَعلَبک» و مصائب وارده از این شهر بر اسرای آل الله... | شهادت سیّده «خوله»، دختر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که کاروان اسرا در نزدیکی دمشق به شهر بعلبك رسيدند،قاسم بن ربيع كه والى آن جا بود گفت تا شهر را آزین بستند و با چند هزار دف و نى و چنگ و طبل سر امام حسين عليه‌السّلام به شهر بردند. 📋 فأمر بالجواري و بأيديهم الدّفوف و نشرت الأعلام، و ضربت البوقات و أخذوا بالفرح و السّرور و مزيّنين و ملطّخين في رؤوسهم بالزّعفران، ▪️کنیزکان و غلامان ، دف ها را به دست گرفتند و پرچم ها بلند کرده و شروع به نواختن در بوق ها کردند. شادی و سرور از خود نشان می دادند و بر روی سرشان زعفران می مالیدند 📋 و استقبلوا القوم ستّة أميال، و سقوهم الماء، و الفقاع، و السّويق، و السّكّر، و هم يرقصون و يغنون و يصفقون ▪️هنوز دو فرسخ مانده بود به بعلبک، آنان به استقبال کاروان اسرا رفتند. آب و آب جو و شراب و شربت می‌خوردند و می رقصدیدند و دست می‌زدند. 🥀 حضرت ام كلثوم سلام‌الله‌علیها وقتی که این صحنه را مشاهده نمودند، پرسیدند: نام این شهر چیست: گفتند :بعلبک. حضرت فرمودند: 📋 أَبَادَ اللَّهُ کَثْرَتَکُمْ وَ سَلَّطَ عَلَیْکُمْ مَنْ یَقْتُلُکُمْ ▪️«خدا كثرت شما را براندازد و بر شما مسلط گرداند كسى را كه شما را به قتل برساند.» 📋 فعند ذلك بكى عليّ بن الحسين علیهماالسلام و هو يقول: ▪️ در این هنگام، حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیهما السّلام گریان شد و این اشعار را خواند: 📋 وَ هُوَ الزَّمَانُ فَلَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ / مِنَ الْکِرَامِ وَ مَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ ▪️عجایب و غرایب روزگار فانی نخواهند شد، و دست از مردمان بزرگوار بر نخواهند داشت و به پایان نخواهند رسید 📋 فَلَیْتَ شَعْرِی إِلَی کَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا / فُنُونُهُ وَ تَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ ▪️ای کاش می‌دانستم که مصائب روزگار، ما را تا چه موقع جذب خواهد کرد، و تو می‌بینی که ما آن مصائب را جذب نمی کنیم 📋 یُسْرَی بِنَا فَوْقَ أَقْتَابٍ بِلَا وِطَاءٍ//وَ سَابِقُ الْعِیسِ یَحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ ▪️ما را بر فراز شتران بی جهاز می‌گردانند و راننده شتران، از شتری که غایب می‌شود بی خبر است 📋 کَأَنَّنَا مِنْ أُسَارَی الرُّومِ بَیْنَهُمْ / کَأَنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ کَاذِبُهُ ▪️گویا ما از اسیران روم هستیم که در میان ایشان می‌باشیم؛ گویا آن توصیه‌هایی که احمد مختار صلّی اللَّه علیه و آله درباره ما کرده، دروغ باشد 📋 کَفَرْتُمُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَیْحَکُمْ / فَکُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ ▪️وای بر شما که به رسول خدا کافر شدید! شما نظیر کسی هستید که گمراه شده باشد. 🔖 برخی از مقاتل نوشته اند: 🥀 در همین جا یک دختر از امام حسین علیه‌السلام ، به نام "خوله" از شدت غم غصه به شهادت رسیدند. 🥀 امام سجاد علیه‌السلام آن بانوی مظلومه را در همین سرزمین به خاک سپردند و یک درخت در بالای قبر آن بانو، کاشتند تا علامتی برای آن قبر باشد. 🖇 هنوز که هنوز است آن درخت، در جای خود باقی است و اهالی آن منطقه قبر شریف آن بانوی مظلومه را زیارت می‌کنند و از آن درخت، تبرک می جویند و در همین سال های اخیر نیز، مشاهده شده که در روز عاشورا از شاخه های آن درخت، خون جاری شده است. برگرفته از: 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۳ 📚ينابيع المودّة، ج۳ ص۸۹ 📚منتهى الآمال،ص۴۹۷ 📚ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‌السّلام،ص۱۱۰ 📚جلاء العيون، ص۷۲۶ ✍ پس از حسین کز او خوب‌تر تراب ندیده چها گذشت به زن‌های آفتاب ندیده ...😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
jasem_karbalaei.mp3
2.38M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 خطبه خوانی امام سجاد علیه السلام جاسم کربلایی 🎤 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔹سهل ساعدی، می گوید:عازم بیت المقدس بودم كه در مسیر راه خود، به دمشق وارد و دیدم رودخانه هایش پرآب و درختانش انبوه است و بر در و دیوارهای آنجا پرده های دیبا آویخته اند. مردان شادمانی می كردند و زنان بر دف و طبل می نواختند. با تعجب به اهالی شام گفتم كه این شادمانی از چه روست؟ آنگاه ماجرای این جشن را از گروهی كه در گوشه ای انزوا اختیار كرده بودند پرسیدم. 🔸 گفتند:ای پیر مرد گویا تو مردی بیابانگردی؟ گفتم:من سهل بن ساعد، صحابی رسول خدا (ص) هستم. گفتند: ای سهل نمی گویی چرا آسمان خون نمی گرید؟ و زمین ساكنان خود را نمی بلعد؟ گفتم: مگر چه روی داده؟ ▪️گفتند: این سر بر نیزه، سر حسین ابن علی (علیه السلام) فرزند پیامبر(ص) است كه از عراق سوغاتی آورده اند. گفتم: واحسرتا! سر حسین را آورده اند و مردم پایكوبی می كنند؟! از كدام دروازه آنها را وارد می كنند؟ گفتند ازدروازه ساعات. ▪️به مقابل دروازه ساعات رفتم، دیدم كه پرچم ها یكی از پس دیگری نمایان شد. از دور سری نورانی و زیبا را بر نیزه دیدم كه احساس كردم لبخند می زند. آن سر عباس ابن علی (ع) بود سپس سواری را دیدم كه بر نیزه اش سر مبارك امام حسین (ع) را قرار داده بود. آن سر شبیه ترین چهره به رسول خدا (ص) بود عظمتی پر شكوه داشت، نور از آن ساطع بود محاسنش رنگین شده بود چشمانش درشت و ابروانی باریك و به هم پیوسته داشت و تبسمی زیبا بر لبانش نقش بسته بود. 🔸 دیدگانش به سوی مشرق دوخته شده بود، باد محاسن شریف او را حركت می داد گویی امیر المومنین (ع) بود. ▪️ ام كلثوم را دیدم كه چادری كهنه بر سر كشیده و روی خود را گرفته بود..😭 🔸به حضرت زین العابدین (ع) سلام كردم و خود را معرفی نمودم. امام پاسخ مرا داد و فرمود: اگر می توانی چیزی به نیزه دار بپرداز تا سر امام (ع) را كمی جلوتر ببرد كه ما از تماشاچیان در زحمت هستیم..😭 رفتم و یكصد درهم به نیزه دار پرداخت كردم تا از بانوان دور شود. كار بدین منوال بود تا سرها را نزد یزید بردند. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
پر ازدحام است دروازه.mp3
1.19M
شماره 1439 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پر ازدحام است،دروازه ی شام شد کار مردم،شادی و دشنام بسوزد از غم،دل اسیران به روی نیزه،سر شهیدان ▪️امان از شام خونین دل از غم،شد ام کلثوم سرش به نیزه،امام معصوم دستان بسته،در غم نشسته از جور دشمن،دل ها شکسته ▪️امان از شام زینب شد از غم،قامت خمیده بر روی نی بود،سر بریده ظلم فراوان،در شام ویران ای وای از این غم،شد بر اسیران ▪️امان از شام سکینه سوزد،زین ظلم و بیداد شد دیده گریان،امام سجاد امام سجاد،خون شد دل او دشمن شرر زد،بر حاصل او ▪️امان از شام در شام ویران،شد روزشان شام زدند بر آنان،سنگ از لب بام دشمن یتیمان،را بی بهانه گه کعب نی زد،گه تازیانه در شام ظلم و،کینه فزون شد از استقامت،دشمن زبون شد ▪️امان از شام @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
وارد شده در شام ویران.mp3
1.08M
شماره 1440 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 وارد شده در شام ویران محمل کاروان ایمان خون شده قلب این اسیران پر شده دروازه ی ساعات در سوز و غم روح مناجات خون شد دل عمه ی سادات ▪️امان ز ظلم مردم شام در کاروان غم حجله بسته بر روی محمل ها نشسته با دل خون قلب شکسته غرق ستم شام بلا بود سرها به روی نیزه ها بود در کاروان سوز و نوا بود ▪️امان ز ظلم مردم شام اهل حرم همه عزادار بر روی نی رأس علمدار کرب و بلا گردیده تکرار در شام غم چه وحشیانه بر کودکان زدند نشانه با کعب نی با تازیانه ▪️امان ز ظلم مردم شام نامردمان از ظلم و کینه بر سر نی ماه مدینه زد بر سر و سینه سکینه بر اهل بیت از مردم شام زخم زبان بوده و دشنام سنگ ستم از روی هر بام ▪️امان ز ظلم مردم شام @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
شام غم گشته هویدا.mp3
1.15M
شماره 1441 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم کاروان اسرا آمده در شام خراب دیدن شهر چراغان دلشان کرده کباب همه در هلهله و نغمه ی دف چنگ و رباب نیست و کس یاری شان را بکند بهر ثواب ▪️شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم ▪️درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم چه شده بر لب مردم خنده و هلهله است دست زنهای اسیر و بچه ها سلسله است این همه مرد و زن شام رخت نو کرده به تن مگر عید آمده اینجا این همه غلغله است ▪️شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم ▪️درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم شام ای شام بلا این رسم مهمانی نبود بی وفائید و عجب یک تن تان هانی نبود همه تبریک به لب وای به شما روز جزا یک نفر زین همه خلق آدم ایمانی نبود ▪️شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم ▪️درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم دست و پای حجت حق بسته گشته به طناب دل زینب زین الم گردیده محزون و کباب شام ویران تا ابد گردی از این ظلم تو خراب حرف حق است و کلامم باشد از روی حساب ▪️شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم ▪️درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم آل پیغمبر و این ظلم و جفا از چه بود سنگ از بام و سر آل عبا. از چه شود شادی و هلهلهٔ آل زنا از چه بود زینب و کنج خرابه شده جا از چه بود ▪️شام غم گشته هویدا خدایا چه کنم ▪️درد دل را کنم انشاء خدایا چه کنم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
اینجا چه شهری ست.mp3
1.2M
شماره 1442 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اینجا چه شهری است بوی غم و بلا میاد از در و دیوار رنج و درد و جفا میاد هر سو بنگری هلهله و غوغا به پاست ناله از طفلِ غمین و بی بابا میاد این زمین یارب شام بلاست واویلا اینجا پر از جفاست ▪️واویلا غریب مولا حسین مردم این شهر گمونم که دین ندارن سر بریده روی نیزه ها میذارن از بالای سنگ میزنن سرِ اسیر دل خواهر غم دیده را درد میارن این زمین یارب شام بلاست واویلا اینجا پر از جفاست ▪️واویلا غریب مولا حسین این دیار همه لباس نو دارند به تن مگر عید اومد تبریک میگن از مرد و زن دست اسیرا بسته شده با یک رسن آل مصطفی با دلی پر رنج و محن این زمین یا رب شام بلاست واویلا اینجا پر از جفاست ▪️واویلا غریب مولا حسین یک پیرزنی سنگی گرفته با غضب زده بر سر حسین زهرا وا عجب افتاده زمین سر عزیز فاطمه وای و از دل خواهری که دیده تعب این زمین یارب شام بلاست واویلا اینجا پر از جفاست ▪️واویلا غریب مولا حسین ای شام بلا جور و جفا کردی عیان خون کردی دل آن خواهر بی خانمان دادی خرابه منزلشان به روزگار زبان قاصر است تا که کند این غم بیان این زمین یارب شام بلاست واویلا اینجا پر از جفاست ▪️واویلا غریب مولا حسین @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸بر اساس مقتل عرض می کنم سخت ترین روز برای قافله ابی عبدالله می دونید کی هست؟ روز اول ماه صفر،زمانی که اهل بیت رو وارد شهر شام می کنند. روضه ی امام سجاد زهر نیست،جیگر پاره پاره شدن نیست؛روضه امام سجاد اینیه که عرض می کنم. ▪️مقتل الحسین ملاعبدالرزاق مقرم روز اول ماه صفر،اینی که عرض می کنم اونجا آمده.فرمود: شمر بیا ما رو از یه دروازه ای وارد کن که خلوت باشه.. اون بی حیا هم آمد شلوغ ترین دروازه که دروازه ی ساعات بود رو انتخاب کرد و اهلبیت رو از این دروازه وارد کرد. من از دروازه ی ساعات تا کاخ اَمَوی،پیاده رفتم،ساعت گذاشتم بیست دقیقه راهه،بگو نیم ساعت راهه،قطعا بیشتر نیست ▪️ولی صبح علی الطلوع اهل بیت رو از این دروازه وارد کردند،در اینکه کی رسیدند به کاخ اموی سه قول وجود داره: اول: نزدیک ظهر رسیدند،ببین چند ساعته،اونایی که سوریه رفتند،شام رفتند می دونند،از دروازه ساعات می خوای بری کاخ اموی باید از وسط بازار رد بشی. از وسط بازار اهل بیت رو عبور دادند،قول دوم اینه که بعد از نماز ظهر رسیدند قول سوم تو اسرارالشهاده امام سجاد فرمودند دم غروب ما رسیدیم به کاخ اموی... 😭 ببینید تو این مسیر چی گذشته؟ حالا حضرت به نعمان بن منذر مدائنی می فرماید: نعمان! هفت بلا تو شام به سر ما آوردند،هفت بلا.. 😭 ترجمه اسرار الشهاده را می خونم: ۱. ستمگران ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و پیوسته با این ها به ما حمله می کردند،گاهی به بچه ها می زدند،گاهی به زن ها می زدند. تصور کنید این بلاها سر خودتون و اهل وعیالتون آمده،ببینید چه حالی انسان پیدا میکنه!.. 😭 ۲.سرهای مقدس شهدا را بین زنان و فرزندان حسین قرار دادند و گاهی سرها از بالای نیزه ها به زمین می افتاد و لگد مال می شد.. 😭 ۳.زن های شامی از بالای بام ها آتش به سر ما می ریختند،آتش به عمامه ام افتاد چون دست هایم بسته بود نتوانستم آتش را خاموش کنم عمامه ام سوخت،آتش به سرم رسید و سر و موهایم را سوزاند.. 😭 ۴.از صبح تا غروب ما را در کوچه و بازار می گرداندند و می گفتند: ای مردم بکشید این ها را که در اسلام حرمتی ندارند.. 😭 ۵.ما را در مکانی قرار دادند که سقف نداشت،روزها از گرما،شب ها از سرما آرامش نداشتیم،از گرسنگی و تشنگی پیوسته ناله ی اطفال بلند بود و در وحشت و اضطراب بودند.. 😭 یا صاحب الزمان ببخش،امام سجاد می فرمایند: ۶.ما را به بازار برده فروشان بردند،خواستند که ما را… زبان قادر به گفتن نیست.. 😭 ۷.حضرت می فرمایند ما را با یک ریسمان به همدیگر بسته بودند،از مقابل خانه های یهود و نصاری عبور می دادند و می گفتند که این ها کسانی هستند که پدران شما را در خندق و احد و حنین کشتند،بکشید این ها را..😭 تو نفس المهموم داره همه این ها رو به بازو به هم بسته بودند،یه قول دیگه هم هست همه رو به گردن به هم بسته بودند.. 😭 ▪️امام سجاد علیه السلام می فرمایند: همه رو به هم بستن،اگه کسی زمین می خوره همه با هم به زمین می افتند،نمیان بلند کنند،اینقدر با کعب نی و تازیانه می زنند.. 😭 ▪️امام سجاد می فرمایند: یه سر ریسمان به بازوی منه،یه سر ریسمانم به بازوی عمه جانم زینبه.. 😭 من یک سوال می کنم:کدوم بی حیایی این جرأت رو به خودش داده این ریسمان رو به بازوی عمه جان ما ببنده…؟ که جرأت کرده دست ت را ببندد؟ که جرأت کرده بر اشک ت بخندد؟ آاای حسین... 😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸با امرِ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ، زمین «شمرِلعین» را در خود فرو می‌برَد... در نقلی آمده است: 🥀 چون اسرا به نزدیکی شهر شام رسیدند، در دروازه شام، عُليا مخدّره حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، شمر را طلبيده و فرمود: 📋 حاجَتی إلَیکَ اَنْ تَدخُلَنا مِن بابٍ غَیرِ مُزدَحمٍ و تَسلُکَ بنا طریقاً قلیلَ النّظّارة ▪️حاجتى به تو داريم، و آن اینکه ما را دروازه شلوغی وارد شهر نکنید و از راه خلوتى داخل شام نماييد تا کمتر به ما نظر کنند. 📋 فَکانَ جَوابُهُ قَرَعَها بِسَوطِهِ و زَجَرَها بِغَمَدِ سیفهِ ▪️آن ملعون به خواسته حضرت اعتنا نکرد و چند تازيانه بر آن مخدّره زد و بعد با غلاف شمشیرش، بر پشت آن بانوی مظلومه ضربه‌ای زد. 🥀 آن معدن صبر و وقار از فرط‍‌ غيرت منقلب و متاثّر شد. لذا امر به زمين نموده و فرمود: 📋 يا أرض! خُذِيهِ! ▪️ای زمین! او را بگیر! 📋 و اِذاً تَنفرجُ الارضُ و تَبتَلعُ شمرَ إلیٰ ظَهرِه ▪️ در آن حال ناگهان زمين، دهان باز کرد و شمر را تا كمر فرو بُرد. 🥀 در این هنگام بود که سر مطهر سیدالشهدا علیه السلام بر فراز نیزه‌ها به سخن درآمد و فرمود: 📋 يا اُختاه! اِصبِرى وَ احْتَسبى في مَرضات اللّه. ▪️ای خواهرم! صبر کن و همه این دردها را به حساب خدا بگذار. 🥀 پس آن مكرّمه امر نمود به زمين و زمین آن ملعون را رها کرد. 📚الخصائص الزینبیّه ص١٨۵ ✍ علی با چادر زهرا،چه غوغایی،چه تصویری حسین بن علی دارد،عجب همشیره‌ی شیری من از آن خطبه‌هایی که عقیله خواند،فهمیدم حریف حرف حق هرگز نخواهد گشت شمشیری زنی با دست بسته کرد مُشت حیله‌‌ها را رو زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری به هر جمله که می‌گوید،‌به روی منبر محمل ز سرهای بریده می‌رسد آوای تکبیری ... ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✍ رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد هزار سال ز داغ تو پیر شد زینب سه چهار مرتبه با شمر هم‌کلام شده نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب چقدر پای غنیمت کتک ز لشگر خورد چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب همان زمان که به سرنیره ها هُلش دادند نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب نبودن تو و عباس کار خود را کرد و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد.. بلند شو همه رفتند دیر شد زینب! @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
برادر بی کفنم همسفر.mp3
1.46M
شماره 1447 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 برادر بی کفنم همسفر نیزه نشین از بالای نیزه منو میون دشمنا ببین داغ دلم شد طعنه های سلسله داغ دلم شد خنده های حرمله داغ دلم زنی میون هلهله روی مخدرات نیلی شده تسلای دلها سیلی شده ▪️واویلا واویلا ازشهر شام طعنه و دشنامه جای سلام از غم ما آسمونه شام بلا تیره شده نگاه این حرومیا به زینبت خیره شده ادا شده دینی که دارن به امام ادا شده با زخمای بی التیام ادا شده با سنگ و آتیش از رو بام برادر کبوده روی همه به زیر لب میگن یا فاطمه ▪️واویلا واویلا ازشهرشام ▪️طعنه و دشنامه جای سلام رو نیزه از زخم سرت با سنگ دلداری میشه خون تازه از کنار لبای تو جاری میشه توو شهر شام سهم ماها شد اضطراب توو شهر شام اندوه و درد بی حساب توو شهر شام زینب کجا بزم شراب زینبت کجا و شام بلا قاری قرآن و طشت طلا ▪️واویلا واویلا از شهر شام ▪️طعنه و دشنامه جای سلام شاعر: ابوذر رئیس میرزایی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
نامحرمان و دختر حیدر.mp3
1.33M
شماره 1448 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نامحرمان و دختر حیدر امان از شام بزم حرام و آل پیمبر امان از شام خون گریه می کند چشم ابوتراب شد جای اهلبیت در مجلس شراب ▪️وای از شام وای از شام بلا زینب کجا و این همه آزار امان از شام زینب کجا و کوچه و بازار امان از شام این شامیان همه دشنام می دهند بر آل فاطمه دشنام می دهند ▪️وای از شام... آتش به قلب خواهرت افتاد حسین من از روی نیزه ها سرت افتاد حسین من از خون به صورتت هی رنگ می زنند بر نی سر تورا با سنگ می زنند ▪️وای از شام... اشک از دو دیده ی ترت افتاد حسین من از روی ناقه دخترت افتاد  حسین من دیدی که قاتلت در پای نیزه ها پیش نگاه تو می زد رقیه را ▪️وای از شام... شاعر: عبدالزهرا @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
یابن الحسن خون گریه کن.mp3
1.48M
شماره 1449 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 یابن الحسن خون گریه کن برای زینب به غربت و بی کسی و غم های زینب آقا ببین در شام عمه گرفتار است با بازوی بسته در بزم اغیار است ▪️وای از دل زینب وای از دل زینب از غم دل ذریه زهرا شکسته زینب سرِ پا خولی و سنان نشسته بر عمه سادات بی حرمتی کردند در پیش او عمداً جامِ می آوردند ▪️وای از دل زینب وای از دل زینب ای شامیان آخر چه رسمِ میهمانی ست جای سرِ بریده در طشت طلا نیست این سر که بینِ طشت مشغول قرآن است باور کنید مردم رأس مسلمان است ▪️وای از دل زینب وای از دل زینب سکینه میزند به سر آه و واویلا خون ریزد از لبِ پدر آه و واویلا بر این لب پاره دیگر نزن نامرد گر میزنی پیشِ دختر نزن نامرد ▪️وای از دل زینب وای از دل زینب شاعر: عبدالحسین @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸اهل بیت رسول اکرم (ص) را همراه سرهای نورانی و پاک به طرف «دمشق» آوردند، چون نزدیک دروازه دمشق رسیدند، ام کلثوم علیها السلام، شمر لعنه الله علیه را صدا زد و فرمود: ما را از دروازه‌‏ای وارد دمشق کنید که مردم کمتر اجتماع کرده باشند و سرها را از میان محمل‌ها دور کنید تا نظر مردم به آنان جلب شده به نوامیس رسول خدا (ص) نگاه نکنند.  ▪️شمر ملعون کاملا” بر خلاف خواست ام کلثوم علیها السلام عمل کرد و کاروان اهل بیت را در روز اول ماه صفر(۵۹) از دروازه ساعات(۶۰) – که برای ورود کاروان تزئین شده بود و مردم زیادی در آنجا اجتماع کرده بودند – وارد شهر دمشق کرد، و اهل بیت عصمت علیه‏م السلام و سرهای مقدس را در این دروازه نگاه داشت تا در معرض تماشای مردم قرار گیرند، سپس آنان را در نزدیکی درب مسجد جامع دمشق، در جایگاهی که اسیران را نگاه می‌‏دارند، نگاه داشت!!(۶۱)  🏴اهل بیت را سه روز در این دروازه نگاه داشتند.  ۱- مشهور بر سر زبان‌ها، زجر بن قیس(با جیم) است ولی صحیح، زحر بن قیس می‏‌باشد. ۲- بعید نیست همانگونه که عمر بن سعد سر امام حسین علیه‏‌السلام را زودتر از اهل بیت و در همان روز عاشورا به کوفه فرستاد، عبیدالله نیز قبل از اعزام اهل بیت به شام، ابتدا سر، مقدس امام حسین علیه‏‌السلام را به نزد یزید فرستاده و بعد از آن اهل بیت را با سایر سرها روانه شام کرده باشد، همانگونه که از نقل شیخ مفید استفاده می‏‌شود و زندانی کردن اهل بیت که طبری و دیگران نقل آن را تأیید کرده‏‌اند، صحت این مطلب را تأیید می‏‌کند. ۳- تاریخ طبری ۵/۲۳۲ ؛ ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۸٫ همچنین نقل شده است که: عبیدالله بن زیاد پس از آنکه سر مبارک امام را برای یزید فرستاد دستور داد تا بانوان و کودکان آن حضرت برای سفر به شام آماده شوند و فرمان داد تا بر گردن علی بن الحسین علیه‏‌السلام زنجیر نهادند و مجفر بن ثعلبه و شمر بن ذی الجوشن را به دنبال آنان روانه کرد، تا رفتند و به آن گروهی که سر امام را برده بودند رسیدند و علی بن الحسین علیه‏‌السلام با کسی سخن نگفت تا به دمشق رسید. (ارشاد شیخ مفید ۲/۱۱۹) و در ضبط ارشاد مجفر بن ثعلبه (با جیم) آمده و در بعضی نقلها مخفر (با خاء) و در بعضی محفر (با حاء) ذکر شده است. و از این نقل چنین استفاده می‌‏شود که سر مقدس امام را عبیدالله قبل از اهل بیت به شام فرستاده است و این همان چیزی است که قبلا نیز بدان اشاره کردیم. منابع:  🔹۵۹- صاحب کتاب کامل بهائی و ابوریحان بیرونی در الاثار الباقیه و کفعمی در مصباح، تاریخ ورود اهل بیت را به شام در روز اول ماه صفر نوشته‌‏اند. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸) 🔹۶۰- وجه تسمیه این دروازه به «باب الساعات» این بوده است که در آنجا صورت حیواناتی را از نحاس درست کرده بودند و نطمی در آن ایجاد شده بود که ساعات روز را تعیین می‏‌کرد. و در مقتل خوارزمی آمده است که: اهل البیت را از باب توما وارد دمشق کرده‏‌اند و آثار دروازه توما هم اکنون در دمشق موجود است. (مقتل الحسین مقرم ۳۴۸) 🔹۶۱- الملهوف ۷۳ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸سه روز أسرای آل الله را پشت دروازه معطل گذاشتند تا شهر را آذین ببندند … | پانصد هزار نفر به تماشا آمدند … در نقل‌ها آمده است: 📋 أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيَّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينَة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند. 📜 ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. 📜 و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و سنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. 📜 و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ دم دروازه‌ی ساعات خدا رحم کند به دلِ عمه‌ی سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند چشم من تار شده ، یا تو به هم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا رحم کند کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است وسط این همه الوات خدا رحم کند سر بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند به همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین زیر پا رفتی ؟ به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس گلوی پاره ی تو گم شدی بین جراحات خدا رحم کند چانه می‌زد سر گهواره یکی پیش رباب بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 گوشه‌ای از مجلس یزید لعین 🥀 حسین علیه‌السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. 🥀 او را آن‏چنان سر بُریدند و خانواده‏اش را به بردند و در حالى با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه‌السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. 🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت می‌کردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند. 🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیه‌السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه‌السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. 🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه‌السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلام‌الله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه‌السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیه‌السلام است که آویزان شده است. سپس گریست. 🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📕 بستان‌الواعظین، صفحه ۲۶۳ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 امام سجاد صلوات‌الله علیه و پیرمرد شامی ▪️اولین سخن حضرت سجاد علیه‌السلام بعد از اسارت، در شهر شام آن هنگامى بود که اسرا روى پله‏هاى مسجد دمشق ایستاده بودند. 🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید. 🔸سیدالساجدین علیه‌السلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خوانده‏اى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مى‏شناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست‏بدارید؟ گفت: آرى خوانده‏ام. 🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى‏» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده‏اى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى‏» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟ گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى‏» هستیم! ▪️امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده‏اى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟! پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خوانده‏ام. حضرت سجاد علیه‌السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهل‏بیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد. 🥀 پیرمرد ساکت‏ شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟! ▪️ سپس على بن الحسین علیهما‌السلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم! 🥀 با سخنان امام سجاد علیه‌السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه‏اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زین‏العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟! 🔸امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مى‏پذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مى‏کنم! ▪️هنگامى که خبر گفتگوى امام علیه‌السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند. 📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اتل متل خرابه اینجا یه بچه خوابه هم بدنش کبوده هم جگرش کبابه... اتل متل اسیری سیلی و سربه زیری کی تا حالا شنیده؟!  سه سالگی و پیری...؟ اتل متل سه ساله این همه آه و ناله این دختر از ضعیفی هنوز یه پا نهاله...! اتل متل بیابون کویر و دشت و هامون بس که پیاده رفتیم تاول زده پاهامون... اتل متل بهونه بابا چه مهربونه وقتی دلم میگیره برام قرآن می خونه... اتل متل گل یاس مهر و وفا و احساس دلم گرفته امشب به یاد عمو عباس...!  اتل متل یتیمی خدا، چقدر کریمی دادی بهم تو غربت یه عمه‌ی صمیمی... اتل متل شب و تب!   سینه ز غم لبالب دلم میسوزه خیلی به حال عمه زینب...! اتل متل چه خوب شد بالاخره غروب شد! قسمت عمه امروز توهین و سنگ و چوب شد اتل متل سه روزه!   عمه گرفته روزه! عمه چقدر غریبه خیلی دلم می سوزه...!  اتل متل خبردار تو چنگ دشمن انگار!  مثل یه شیر زخمی!  عمه شده گرفتار...! اتل متل خدایا !  تو این همه بلایا عمه مظلومه ام چیا کشید خدایا @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸اول صبح، أسرای آل الله را وارد شام کردند … اما آن‌قدر ازدحام بود که وقت ظهر به قصر یزید لعین رسیدند … در نقل‌ها آمده است: 🥀 آن روزی که أسرای آل الله را وارد شهر شام کردند، روز چهارشنبه‌ای بود.... 📋 و كانَ خارجُ البَلَدِ مِن كِثرةِ الخَلائق كعَرصَةِ المَحشرِ يَموجُ بَعضُها في بَعضٍ. ▪️بیرون از شهر، چنان مردم شام ازدحام کرده بوده که گویی صحنه محشر اتفاق افتاده بود؛ به طوری که بعضی روی بعضی دیگر، موج می‌خوردند. 🥀 اول صبح، به وقت سپیده دم،سرهای مقدس و أسرای آل الله را وارد شهر کردند اما از کثرت ازدحام، وقت ظهر بود که اسرا با خستگی شدید، به گونه ای که بدن و مفاصل هر انسانی از دیدن آن ها به لرزه در می آید، به در کاخ یزید ملعون رسیدند. 📚نفس المهموم، ص۴۳۲ 📚معالي السّبطين،ج۲ ص۱۴۱ 📚مقتل الحسين عليه السّلام،مقرم، ص۴۴٧ ✍کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من! وای از شام که بغض پدرم را دارند... سر هر کوچه معطّل شده‌ام،خسته شدم! چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند! سر بازار که رفتیم سرم داد زدند... ای ابالفضل بیا! نیّت دعوا دارند! جگرم سوخت زمانیکه رقیه می‌گفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند … دخترانی که پَس پرده عصمت بودند … بعد تو در وسط مجلس مِی جا دارند! @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸یک سر طناب به گردن امام سجاد علیه‌السّلام و سر دیگر آن را به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بسته بودند و می‌کشاندند … در نقل‌ها آمده است: 📋 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا ▪️تمام اُسرا را در حالی‌که با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین می‌بردند. 📋 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَين‌ِالعابدينَ اليٰ زينب‌ و ا‌مّ‌کلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله ▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیه‌السلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّ‌کلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسته بودند و آنها را می‌کشاندند. 📋 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ض‍َرَبُوهُم ▪️و هرگاه که این زنان و بچه‌ها، توانِ راه‌رفتن نداشتند، آن‌ها را کتک می‌زدند. 📋 حتّي اَوقَفوهم بَينَ يَدَي يزيد و هُو علَي سَريرِه ▪️تا اینکه کشان کشان آن ها را آوردند در مقابل یزید و آن نانجیب بر تاج و تخت حکومتش، نشسته بود ... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،مقرّم، ص۳۱۱ ✍ بَدا به حال نجیبی که در حجاب نباشد و بزم، جای نوامیس بوتراب نباشد فتاده جسم تو عریان به روی خاک بیابان خدا کند که دگر زیر آفتاب نباشد خدا کند که پس از خواهر تو در همه دنیا دگر دو دست زنی بسته با طناب نباشد میان این همه ماهِ نشسته بر روی نیزه خدا کند که سر کودک رباب نباشد خدا کند که نبیند کسی سر پدرش را اگر که دید، به خون سرش خضاب نباشد سوار ناقه‌ی عریان شدن که کار زنان نیست اگر که مرد نباشد، اگر رکاب نباشد خدا کند قدحی را که ریخت روی سر تو گلاب باشد عزیز دلم، شراب نباشد... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی، فرمودند: وقتی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) قنداقه ی زینب (سلام الله علیها) را به محضر رسول اکرم برد، این نوزاد عزیز فاطمه، چشم مبارک را برای هیچ یک از اهل بیت باز نکرد، و تنها وقتی قنداقه در بغل امام حسین قرار گرفت، چشم مبارک را گشود. ▪️در مجلس یزید نیز سر مبارک آقا از فراز نیزه به تمام اسرا نگاه کرد، ولی وقتی که مقابل حضرت زینب (سلام الله علیها) رسید، چشم ها را روی هم گذاشت و از گوشه های چشم مبارکش اشک جاری شد، گویی می خواست فرموده باشد که: خواهر عزیز ! از این که این همه محبت به یتیمانم کرده اید، ممنون شما هستم.. و بیش از این مرا خجل مکن.. 😭 گیسو به دست باد رها کردنت بس است اینگونه ای ستاره ی من دیدنت بس است رأست به روی نیزه ولی بی تعادل است یک سنگ هم به نیت افتادنت بس است.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸از دروازه ساعات تا کاخ یزید ۲۰ دقیقه بیشتر راه نیست. ▪️اما اهل بیت امام حسین صبح وارد شدند و غروب به کاخ یزید رسیدند.. 😭 ▪️کامل بهائی می نویسد ۵۰۰ هزار نفر به تماشا آمده بودند.. 😭 امان از دل زینب... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بعد دروازه‌ی ساعات چه ساعاتی بود کوچه کوچه همه‌ی شهر سرم ریخت حسین آنکه آورد مرا گوشه‌ی بازار انداخت طعنه زد اشک زِ چشمان ترم ریخت حسین زن و نامرد و حرامی همه قاطی بودند در حراجی عرقِ اهل حرم ریخت حسین سرِ زنجیر کشیدند و همه اُفتادند به زمین قافله‌ی دربه‌درم ریخت حسین بال من بود سپر  چادر من بود سپر آنقدر تَرکه به ما خورد  پرم ریخت حسین هرچه زد  بر تن من هیچ نگفتم اما تا که بر روی لبت زد جگرم ریخت حسین سنگ هربار به ما خورد  به سرها هم خورد آنقدر سنگ  زد و دور و برم ریخت حسین که رُباب تو نگفت از سر نیزه اُفتاد ناله زد از سر نیزه پسرم ریخت حسین میهمان بودم و این شهر به زحمت اُفتاد هر قدر داشت زباله  به سرم ریخت حسین شاعر: حسن لطفی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸دخترم رقیه «سلام‌الله‌علیها»، مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌اندازد ...😭 در نقلی آمده است: حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هرگاه دختر نازدانه‌اش حضرت‌ رقیه سلام‌الله‌علیها را می‌دید، به او می‌فرمود: 📋 إمْشِی أمٰامِی! 🔻جلوی من راه برو ای دخترم! 🥀 وقتی که حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها شروع به راه رفتن می‌نمود، امام حسین علیه‌السلام به گریه می‌افتادند. 🥀 یک‌بار زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها با مشاهده‌ این صحنه، علت را از برادر پرسیدند، که سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📋 ذَكَّرَتْني بِأُمّي فاطِمَةَ سلام‌الله‌علیها 🔻او مرا به یاد مادرم فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها می‌اندازد. 📚 الطریق،کاشي، ج۹، ص۳۹۵ ✍ حیدر نسب و فاطمه سیماست رقیه آرام دل عمه و باباست رقیه دلتنگ رخ فاطمه کمتر شود ارباب تا آینه‌ی حضرت زهراست رقیه جز او چه کسی لایق این جمله‌ی زیباست دردانه‌ی یکدانه‌ی مولاست رقیه انگار خداوند به او داده جنان را وقتی که روی شانه‌ی سقاست رقیه یک لحظه اگر نیست روی دوش علمدار بر دوش علی اکبرِ لیلاست رقیه گر طفل سه ساله‌ست تو کوچک مشمارش آثار بزرگیش هویداست رقیه یک قطره ز دریای حسین است ولیکن در نوع خودش وسعت دریاست رقیه @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸مصیبت جانسوزِ جاماندن سه‌ساله آل الله از قافله و اذیت‌های زجر ملعون ... راوی گوید: 🥀 چون اسراء را به سمت شام می‌بردیم، در نزدیکی شهر «عسقلان» هوا بسیار گرم شد؛ لشکر پیوسته به اسبان خود آب می‌دادند و بقیه آب را بر روی زمین می‌ریختند و به اسراء نمی‌دادند. 🥀 دختر خردسال حسین علیه‌السلام که فاطمه صغری (رقیه سلام‌الله‌علیها) نام داشت، خود را به سایه بوتهٔ خاری رسانید و در زیر همان سایه خوابش برد. 📋وَ تَرکُوها وَ ارْتَحَلوا عَنها ▪️لشکر از آن وادی کوچ کرده و آن دختر را فراموش کردند. 🥀 در مسیر، ناگهان زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها متوجه شد که آن نازدانه از قافله جا مانده است، 📋فَبَکتْ و نادَت: ▪️لذا صدای گریه‌ آن بانو بلند شد و فریاد برآورد: 📋 یٰا قَوم! بِاللّهِ عَلیکم إصبِروا هُنَیئةً، فَقَد افتَقَدَتْ إبنَةُ أخی و قُرّةُ عَینی ▪️ای قوم! شما را به خدا قسم می‌دهم که کمی صبر کنید؛ دختر برادر و نور چشمم گم شده است. 🥀 همهمه در بین لشکر بالا گرفت؛ در آن اثنا ، ملعونی به نام «زجر بن قیس» صدایش را بلند کرد و گفت: من می‌روم و هر گونه باشد آن دخترک را می‌آورم. 🔖 راوی گوید: 🥀 من همراه زجر به عقب قافله به راه افتادیم؛ از همان دور، نگاهم به آن دخترک افتاد؛ از جای برخاسته بود و دست بر روی سرش گذاشته بود؛ گاهی به اطراف نگاه می‌کرد و گاه می‌نشست؛ گاه می‌دوید و بر روی زمین می‌افتاد و فریاد می‌کشید: یٰا عمّاه! یٰا عَمّتاه! یا أبتاه! یا أُختاه! یا أخاه..😭 🥀 گاه دیگر نمی‌توانست راه برود و بر روی ریگ‌های گرم بیابان می‌غلطید و پاهایش را با دست می‌گرفت. دیدم که تکه‌ای از لباسش را پاره کرد و از شدت حرارت ریگ‌ها، به کف پای خود پیچید.. 😭 🥀 در همین حال بود که زجر به او رسید و با تازیانه‌اش بر تن آن دختر زد و بر سر او فریاد کشید: برخیز که اسبم هلاک شد تا تو را پیدا کردم! 🥀 بعد دیدم که بر صورت آن دختر سیلی زد و آن دختر ناله « وا أبتاه! وا علیاه!» سر می‌داد. در آخر آن دخترک را بر عقب اسب خود انداخت و حرکت کرد. چون به قافله رسید آن دختر را از همان بالای اسب ، در عقب قافله بر روی زمین انداخت. 📚بحرالمصائب ج۷ ص۲۹۹ 📚سرورالمومنین (نسخه خطی) ص۱۶۳ ✍ مرا دشمن به قصد کُشت می‌زد به جسم کوچک من مُشت می‌زد هرآن گه پایم از ره خسته می‌شد مرا با نیزه‌ای از پُشت می‌زد توئی ماه من و من چون ستاره غمم گشته پدرجان بی‌شماره اگر روی کبودم را تو دیدی مکن دیگر نظر بر گوش پاره بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دو چشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ «نگران‌عقیله‌ایم_دل‌غمین‌رقیه‌ایم» الا‌یا‌ایهاالساقی‌خروشان‌کن تو‌دریارا تو‌دلداری‌بده‌یاری‌دل‌اولاد‌زهرا‌را الی‌الفسطاط میآید صدای‌پای‌جلادان دوباره‌پاسبانی‌کن‌ابوفاضل‌حرمها‌را علی‌شیرخدافرمودزینب‌راتوحامی‌باش به‌سر‌کن‌با علمداری‌شب‌اخت‌اخیها‌را صدای‌ناله‌ی‌طفلی‌ز شهر شام‌می‌آید نگیردصورت‌ماهش‌خسوف‌ظلم‌اعدا‌ را حدیث‌غربت‌زینب‌میان‌شام‌شد‌تکرار تعز‌ من‌تشاء‌و ما رأیت‌الا جمیلا را توسرداری،علمداری‌،تو‌شیر‌شیر‌یزدانی تویی‌باب‌حوائجها،رواکن‌حاجت‌مارا شهیدان‌مدافع‌را شعار این‌بود یازینب همه‌هستیم‌عباست،بلا‌جویان‌‌هیجارا زنددست‌توسل‌رافرات‌امشب‌به‌دامانت الا‌یا‌ایها‌الساقی‌‌خروشان‌کن‌تو‌دریا را شاعر: مهدی بهشتی اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج بحق مولاتنا الزینب 🙏 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌