#متن_روضه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#شهدا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸گفت رفتم در ِ خونه ی شهید،خبر شهادت بدم،در زدم خانومش اومد دَم در
مقدمه چینی کردم بهش بگم خبر شهادت رو..
از حرف های من شک کرد،چشماش پر اشک شد، گفت:
اگه شهید شده دیگه هیچی نگو
گفتم:چرا؟
گفت:دخترش داره میاد دَم در. 😭
گفت:بچه اش داره میاد دیدم صدای پای بچه داره میاد
گفتم:باشه من هیچی نمیگم
یه دفعه دیدم یه دختر سه چهار ساله اومد دَم در؛
▪️گفت:عمو تو رفیق بابای منی؟ گفتم:بله
گفت: یک دقیقه صبر کن!رفت داخل خونه یک دفعه دیدم با کیفش اومد دَم در؛
عمو نری، کیفش رو باز کرد و گفت:
عمو برا بابام یه نقاشی کشیدم
برو بهش بگو زود بیاد ببینه.. 😭
قول میدی بهش بگی؟
گفتم:باشه بهش میگم
خانمش گریه ش شد من هم گریه کردم خداحافظی کردم رفتم
رفتم معراج الشهداء روز بعدمردم، خانواده های شهدا دونه دونه می آمدند، می خواستند بدن عزیزشون رو تحویل بگیرن، دَم در، جلوی بچه کوچولو ها رو میگرفتند نمی گذاشتند بیان داخل، میگه من اونجا قدم میزدم،دیدم یکی داره میگه عمو
نگاه کردم دیدم همون بچه است،گفتم:
ولش کن بذار این یه دونه بیاد،بیا عمو، اومد کنارم؛
گفتم: جونم عمو؟
گفت: مادرم گفت:بابام اینجاست من رو ببر نقاشیم رو بهش نشون بدم.. 😭
آوردمش کنار تابوت، کتاباشو توی تابوت خالی کرد، هی ورق زد، گرفت جلو صورت بابا.. 😭
” از اینجا می خوام ببرمت جای دیگه” گفت:بابا،بابا،بابا. بابا برات نقاشی کشیدم؛ بابا دستام رو نگاه کن.. 😭
امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد
من که توان پا شدن از جا نداشتم
خیرش دهد عمه دوباره ثواب کرد
امشب دختر خانم ها منو ببخشن، مخصوصاً اونها که بابا ندارند، دختر خیلی بابایی است،بخدا بابایی است..
با این که من خودم پر درد و جراحتم
زخم لب تو زخم دلم را کباب کرد
دروازه ی پر ازغم ساعات یک طرف
ما را یزید وارد بزم شراب کرد
در راه، شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
▪️همه اش می اومد دور من، عمه ام رو می زدند، بابا به من می گفتند گریه نکن، من نمیتونستم بابا..
زجری که من کشیدم از دست های زجر
عکس کبود از من دوردانه قاب کرد
گفتم نزن بال و پرم درد می کند
اما چه سود خواهش من را جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب های تو
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد
حسین…😭
رقیه سر رو بغل گرفته.. 😭
زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
سرمای این خرابه فراموشمان شده
از وقتی تو اومدی غصه ها یادم رفته بابا
دل گرمی خرابه نشینا خوش آمدی
این شهر با رقیه تو قهر کرده است
هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی
رگ های گردنت چقدر نامرتب است
با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی
خیلی شدم شبیه مادر بزرگ
▪️بابا یادته برام تعریف می کردی،میگفتی مادرم رو زدند.. 😭
همه ی دنیا رقیه است، بهترین نوا رقیه است..
کی میتونه بگه امشب ،شب زهرا یا رقیه است
یکی یاس ِ یکی احساس، دختر ِ چو مادر حساس
یکی در قلب علی و یکی رو شونه ی عباس
یکیشون شیرین زبونه، یکی از خدا نشونه
یکیشون مثل پرستو، یکی مثل آسمونه
یکیشون داغ پسر داشت، اون یکی داغ پدر داشت
یکی داشت معجر پاره یکی چادر خاکی به سر داشت
یکی گوشش لخته خون داشت، یکی دندوناش نشون داشت
یکی از غم بی تکلم، یکی لُکنت زبون داشت
یکی جسم لاغرش سوخت،یکی کُل پیکرش سوخت
یکی در حال فرار و یکی پشت در پرش سوخت
یکی موهاشُ کشیدن، یکی پهلوش و دریدن
یکی دندوناش شکست و یکی بازوش و شکستند
یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من
یه روزی میاد آقا جون، که رو چشمم پا بذاری
میبریم تا کربلا و نمیذاریم تو خُماری
یل کربلا اباالفضل قربون اون قد و بالات
▪️همچین که روح از بدن این دختر جدا شد، زینب فرستاد برید یه غساله خبر کنید،اومدند در خونه ها رو زدند، یه دفعه برگشت،گفت:
خانم میگن ما فقط مسلمان غسل میدیم..😭
▪️ یکی نگفت:این نوه ی پیغمبره
یکی پیدا شد، اومد همچین که خواست غسل رو شروع کنه، همچین که خواست لباس رو از بدن جدا کنه، سرش رو انداخت پایین از خرابه بره..
▪️خانم فرمود کجا میری؟
خانم این بچه چه دردی داشته؟
همه ی بدنش کبوده، همه بدنش زخمه..😭
گفت:اینها جای تازیانه است..😭
اینجا یه غسال بود دست از غسل برداشت.. 😭
▪️یه جا هم بود امیرالمؤمنین، اسماء میگه دیدم غسل نمیده رفت کنار دیوار، میگه:
وای خانمم..
اسماء بدن کبوده..😭
زن و مرد صدا بزنید یا زهرا... 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
کانال نوحوا علی الحسین از ره رسیده ماه دل آرا.mp3
زمان:
حجم:
1.33M
#نوحه
#سنتی
#شب_سوم
#محرم
#حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
#سبک_مشترک
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1867
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
از ره رسیده ماه دل آرا
خرابه امشب دارد تماشا
میهمانم از راه دور آمد
ماه من از کنج تنور آمد
▪️ای پدر جانم
با تو بگویم ای قرص ماهم
سیلی گرفته نور نگاهم
نرگس چشمت لحظه ای واکن
روی نیلی بین یاد زهرا کن
▪️ای پدر جانم
افتاده از پا پیر سه ساله
گویم پدر جان با آه و ناله
شمع عمر من می زند سوسو
آمدم سویت با سر زانو
▪️ای پدر جانم
درد و غمت را بودم خریدار
با دسته بسته رفتم به بازار
کوفی و شامی اشک من دیدند
بر یتیم تو جمله خندیدند
▪️ای پدر جانم
شاعر: محمدعلی بهتویی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
کانال نوحوا علی الحسین عمه بزن بر گیسویم.mp3
زمان:
حجم:
1.22M
#نوحه_سنتی
#مسجدی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#سبک_امشب_شهادت_نامه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
شماره 1878
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
عمه بزن بر گیسویم شانه که مهمان آمده
قاریِ قرآن از رویِ نیزه به ویران آمده
▪️بابا حسین بابا حسین
آرامشِ جانِ مرا بر رویِ دامانم ببین
مانده تنی بر خاک و سر دور از بیابان آمده
انگار چنگِ حرمله به مویِ او خورده گره
مثلِ رقیّه جانِ خود گیسو پریشان آمده
▪️بابا حسین بابا حسین
فهمیده هر جا من زمین خوردم همه خندیدهاند
نمیزند دیگر به من لبخند و گریان آمده
من خوردهام مشت و لگد او خیزران از بیحیا
با لبِ خشک و پاره و شکسته دندان آمده
▪️بابا حسین بابا حسین
یک گوشهیِ ویرانه پایِ روضهاش دق میکنم
جان میدهم ای عمه جان حالا که جانان آمده
روضه بخوان وقتی تنِ من بیکفن تدفین شود
ندبه بخوان تا بشنوی که مرگِ هجران آمده
▪️بابا حسین بابا حسین
شاعر: حسین ایمانی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#مرثیه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸جملاتی که دل سنگ را آتش میزند..😭
درد دلهای حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر بریده پدر در خرابه شام ..
در نقلها آمده است:
🥀 در يكي از شبهاي اقامت اسيران در خرابه شام، حضرت رقيه (عليهاالسلام) پدرش را در خواب ميبيند و پريشان از خواب برمي خيزد. او گريه كنان ميگويد: من پدرم را ميخواهم! هر چه اهل خرابه خواستند او را ساكت كنند، نتوانستند.
📋 فَعَظُمَ ذلكَ عَلىٰ أهلِ الْبَيتِ، فَضَجّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدوا الْأحزانَ، و لَطِمُوا الْخُدودَ، و حَثّوا عَلىٰ رُؤوسِهِم التُّرابَ، و نَشَروا الشُّعورَ
▪️داغ همه از گريه او تازه تر گرديد و همه به گريه و زاري پرداختند و بر صورت ها لطمه زذند و خاک بر سر ریختند و موی پریشان کردند.
🥀 صدایشان به گوش یزید رسید. آن ملعون گفت چه شده است؟ گفتند: دختر خردسال امام حسين (عليهالسلام) پدرش را خواب ديده است و او را ميخواهد.
📋 قالَ ارْفَعُوا رَأسَ أبيها و حَطّوهُ بَينَ يَدَيْها لِتَنظُرَ إليه، و تَتَسَلّىٰ به. فَجاؤوا بِالرَّأسِ الشَّريفِ إلَيْها مُغَطّىٰ بِمِنْدِيلٍ دِيبَقِيٍّ، فَوَضَعَ بَينَ يَدَيْها،
▪️یزید گفت: سر بريده پدرش را برایش ببرید تا به آن نگاه کند و آرام بگیرد.
پس آن سر مطهر را در درون طبقي نهادند و روي آن را با پارچه اي پوشاندند و جلوي او گذاشتند.
🥀 شدت ضعف و گرسنگي، كودك را به توهّم انداخته بود. او گريه ميكرد و ميگفت: من كه غذا نخواستم؛ من پدرم را ميخواهم. مأموران گفتند: اين پدرت است. وقتي رقيه سلاماللهعلیها روپوش را كنار زد، دید سر بريده پدر است. آن را برداشت و به سينه چسباند و دلسوزانه ميگفت:
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
▪️اي پدر! چه كسي صورتت را با خون سرت رنگين كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي قَطَعَ وَرِيدَكَ؟
▪️ چه كسي رگهاي گلويت را بريد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟
▪️چه كسی مرا در اين خردسالی يتيم كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَقِيَ بَعدَكَ نَرجُوهُ؟
▪️ای پدرجان! به چه کسی بعد از تو امید داشته باشیم؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟
▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
▪️چه كسي بانوان را در پناه خود ميگيرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟
▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان ميدهد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟
▪️چه كسي اشك از چشمهاي اشك بار پاك ميكند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟
▪️چه كسي زنان آواره را مأوا ميدهد؟
يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
▪️چه كسي موهاي پريشان مان را ميپوشاند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ!
▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي! كاش پيش از ديدن اين روز كور ميشدم!
📋 یاَ اَبَتَاهُ! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابَ وَ لا اَریٰ شَيبَكَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ
▪️كاش چهره در خاك ميبردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم.
🥀 سپس آن قدر گريه كرد تا از هوش رفت و ناله اش براي هميشه خاموش گرديد. صداي گريه بالا گرفت و مصيبتي ديگر بر دل داغدار اهل بيت علیهمالسلام نشست.
📚نفس المهموم،ص۴۵۶
📚أسرار الشّهادة،ص ۵۱۵
سلام تازه ز ره آمده، گلویت کو؟!
سلام همسفر نی سوار من بابا
چقدر حرف برای تو داشتم حالا
بیا کمی بغلم کن قرار من، بابا
من از خرابه نشینی و گریه خسته شدم
تو هم ز سنگ لب بام و ضربه خسته شدی
منم شبیه رخ عمه ام شکسته شدم
تو هم ز نیزه نشینی پدر شکسته شدی
تمام درد تنم را ز یاد بردم من
تنور خانه ی خولی چه کرد با سر تو
تو چوب خوردی و من هم لگد عزیز دلم
فدای نرگس چشمت سه ساله دختر تو
شنیده ای سر بازار ها چه شد یا نه؟!
شنیده ای سر بازار زیورم گم شد
مپرس معجر خود را چگونه گم کردم
فقط بدان سر بازار معجرم گم شد
به عمه گفته ام امروز شانه ای بزند
به گیسوان پریشان و مختصر مویم
از آن زمان که تو رفتی همه کسم شده است
تمام درد و دلم را به عمه میگویم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روضه_صوتی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
- کسیتوروبزنه ، بهکیمیگیبابا :)))))) ؟
لطفاً با حال مناسب ببینید.. 😭
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مناجات
#امام_زمان
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
آقا سلام وقت گدایی رسیده است
عشقت دوباره چند گدا را کشیده است
روز ازل خدا ز گل و آب کربلا
بی شک مرا برای شما آفریده است
نوکر همان کسی ست که با جمع دوستان
هر جا بساط روضه علم شد دویده است
من عاشق تو ام همه دنیای من حسین
از روح تو خدا به گل من دمیده است
با خاطرات کرببلا زنده مانده ام
با اینکه قدّم از غم زینب خمیده است
هر روز و شب به اشک و دعا لعن میکنم
آن کس که از قفا سرتان را بریده است
داریم آرزو که بمیریم از غمِ
دردانه ای که حرف کنیزی شنیده است
شاعر: محمد قاجار
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مناجات
#امام_زمان
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ما را کشانده اند به میخانه حسین
تا مستمان کنند ز پیمانه حسین
پروا نمیکنیم از آتش، حسین هست
آتش حرام گشته به پروانه حسین
دست تو سر پرستی ما را سپرده اند
ما را گذاشتند دم خانه حسین
«حب الحسین أجننی» ای عاقلان شهر
یعنی شدیم ما همه دیوانه حسین
نام رقیه است که "باب الحسین" ماست
سوگند میخوریم به دردانه حسین
جان همان سه ساله مرا کربلا ببر
مَنعم مکن بخاطر ریحانه حسین
شاعر: آرش براری
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
حاج حسن شیرازی4_5924556936975483424.mp3
زمان:
حجم:
18.37M
#روضه_صوتی
#مجلس_کامل
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#بسیارسوزناک
#بازارشام
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مرحوم حاج حسن شیرازی🎤
🔸حیف از تو که گل باشی و من خار تو باشم
بگذار که از دور گرفتار تو باشم
من مایه ندارم که خریدار تو گردم
آقا جان..
باشد که گدای سر بازار تو باشم..
▪️دست کوچک می کند مشکل گشایی بارها..
می شود با جلوه اش آسان ترین دشوارها..
↩️ با پیوستن به کانال نوحوا علی الحسین بهترین ها را دریافت کنید 👇
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بابا نبودی بعد تو بال و پرم ریخت
آتش گرفتم سوختم برگ و برم ریخت
بابای خوبم تا تو بودی خیمه هم بود
تا چشم بستی دشمنت سوی حرم ریخت
عمه صدا می زد همه بیرون بیایید
جا ماندم و آتش به روی چادرم ریخت
بابا، عمو، داداش، عموزاده، کجایید؟
مشتی حسود بد دهن دور و برم ریخت
چشمم، سرم، دستم، کف پاها و پهلوم ...
بابا سپاهِ درد روی پیکرم ریخت
موهای من بابا یکی هست و یکی نیست
ازبس که دست و سنگ و آتش بر سرم ریخت
هم گوشواره هم النگوی مرا برد
میخواست معجر را برد موی مرا برد
با سر رسیدی پس چرا پیکر نداری؟
تو هم که جای سالمی در سر نداری!
این موی آشفته چرا شانه نخورده؟
بابا بمیرم من مگر دختر نداری؟
مثل خودم خیلی مصیبت ها کشیدی
اما تو مَردی و غم معجر نداری
قرآن نخوان بر روی نیزه، می زنندت
بنشین به زانویم اگر منبر نداری
هر بار که رفتی سفر چیزی خریدی
بابا از آن سوغات ها دیگر نداری؟
شاعر : داود رحیمی
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#اشعار
#دشتی
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیا بابا دلم غم دارد امشب
تورا بابا فقط کم دارد امشب
بیا بابا ببین دخت سه ساله
دل خون اشک نم نم دارد امشب
▪️بیا بابا بیا بابای خوبم
____
بیا بابا ببین رنگم پریده
یتیمی همچو من دنیا ندیده
بیا بابا ببین قد کمانم
بببن دختت به ویران آرمیده
▪️بیا بابا بیا بابای خوبم
_
بیا تا سر به زانویت گذارم
برای بوسه هایت بیقرارم
بیا تا درد دلها با تو گویم
خزانم را بده پایان بهارم
▪️بیا بابا بیا بابای خوبم
__
سربابا به دیدارش بیامد
رقیه بر پدر گفتا خوشامد
ز بعد دیدنش جانش فدا شد
ز پیکر روح آن دختر برآمد
▪️ببا بابا بیا بابای خوبم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مناجات
#امام_زمان
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
بگذار تا برایِ تو باشم عزیزِ من
مجروحِ های هایِ تو باشم عزیزِ من
از دست پختِ مادرتان لقمهای خورَم
پاگیرِ قند و چایِ تو باشم عزیزِ من
بگذار تا که ریشه بگیرم در این دَهه
تا ریشهیِ عبایِ تو باشم عزیزِ من
فرموده است حضرتِ صادق به گریهام
مشمولِ ربنایِ تو باشم عزیزِ من
کاری اگر که هست بگو کار میکنم
تا پیشِ چشمهایِ تو باشم عزیزِ من
بگذار کفش جفت کنم یا غذا کِشَم
یا خرجِ کربلای تو باشم عزیزِ من
با دیگ شُستَنم به تو نزدیکتر شوَم
بی منت آشنایِ تو باشم عزیزِ من
پیشِ سماوری که زِ غَم جوش میزنَد
ماندم که در هوایِ تو باشم عزیزِ من
این استکانِ چای مرا قُرب میدهد
تا عاشقِ خدایِ تو باشم عزیزِ من
پا منبری بزرگ شدم لطفِ مادرم
تاکه فقط گدایِ تو باشم عزیزِ من
مانندِ پیرهای جوانمُرده میشوم
بگذار همصدایِ تو باشم عزیزِ من
پیراهنی که غرقِ بخون است دستِ توست
امشب شود که جایِ تو باشم عزیزِ من
سر را گرفت کنجِ خرابه به گریه گفت :
در فکرِ بوریایِ تو باشم عزیزِ من
شاعر: حسن لطفی
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مرثیه
#حضرت_رقیه
#شب_سوم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خودم را میکِشم سویت دو پایِ ناتوان را نَه
غمم از یاد بُردم طعنههای کودکان را نَه
سرِ تو رفت و قولت نه یقینم بود میآیی
به عمه صبر دادی دخترِ شیرینزبان را نَه
تمام دختران خوابند زیرِ چادرِ عمه
یتیمت را ببر سربارم اما عمهجان را نَه
خدا صبرت دهد دیدی که میخندند بر وضعم
که بر هر زخم طاقت داشتم زخم زبان را نَه
شنیدم غارتت کردند و عُریانت به خود گفتم
که دزدان را نمیبخشم خصوصا ساربان را نَه
حلالت میکنم ای تازیانه سنگ خاکستر
حلالت میکنم ای خار اما خیزان را نَه
همینکه چوب میخوردی لبانم چاک میخوردند
به او گفتم بزن من را ولیکن آن دهان را نَه
طنابی در تمام شهر دورِ گردنِ ما بود
فقط گفتم بکش مویم ولی این ریسمان را نَه
گذشتم با مکافات از حراجیِ یهودیها
من عادت داشتم بر درد ، درد استخوان را نَه
به من برمیخورَد ما سفرهدارِ عالمی هستیم
بیاندازید سویم سنگ اما تکه نان را نَه
اگرچه کودک و پیرش هولم دادند و مو کندند
پدر بخشیدم آنان را ولی پیرِزنان را نَه
شاعر: حسن لطفی
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌