eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
296 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
953 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۸۵ *═✧❁﷽❁✧═* نگهبان👨‍🏭 مخصوص داشتند. اصلا مثل اینک
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۳۸۶ *═✧❁﷽❁✧═* سرم را به سینه اش چسباندم و آرام گریه 😭کردم. گفتم: فاطمه، من معصومه هستم خواهر کوچکت که خیلی دوستش داشتی، موهاشو شونه میزدی، تو از من برای علیرضا خواستگاری💞 کردی و من قول دادم زن داداشت بشم... تو گفتی ما همیشه و هرجا باشه با همیم و من همیشه مواظب شما هستم😞تو گفتی سختیها و خوشیها را با هم تقسیم می کنیم، تو همیشه کمترین و بدترین ها را برای خودت بر می داشتی اما حالا بهترین سهم را که مرگ بود تو بردی، پس سهم من کو❓ تو مرگ را توی هوا قاپیدی! من از این که در نوبت هم آغوشی با مرگ نشسته بودم خوشحال بودم اما نمی خواستم اخرین نفر باشم، صدای ضربه های پی درپی همسایه ها (دکترها و مهندسی ها) را بر دیوار سلول همگی شنیدم👂 که بانگرانی می پرسیدند: «چرا جواب نمی دهید» میخواستم بگویم «سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم». در بهتی مالیخولیایی فرو رفته بودم. به هر طرف نگاه👀 می کردم نه بوی مرگ مي داد نه بوي زندگي . سرم را چرخاندم ، حليمه هم در هوشياري و نيمه هوشياري تقلا مي كرد . هنوز روي لبهايش تبسم😊 بود . از لاي لب هايش ، نوك دندانهايش پيدا بود . مي شنيد اما پاسخ نمي داد فقط گفت : - من سردمه 😔 چرا هر چي جيغ مي كشم كسي صداي منو نمي شنوه ❓ آب 💦مي خواست اما ناي بلند شدن و تكان خوردن نداشتم . راستي ما به هم قول داده بوديم به زنده ماندن هم كمك نكنيم 🚫 انگشتان باريك و دخترانه اش را بر سرم كشيد و گفت : - فكر مي كردم مرگ سخت و ترسناكه اما نه ، ما داريم آزاد 🕊مي شيم. دستم به مريم نمي رسيد اما دو چشمش معصومانه به ما دوخته شده بود و شايد به قول بي بي كه مي گفت : چشمان👀 منتظر باز مي ماند و مي ميرد ، گويي در چمبره مرگ افتاده بود و خودش نمي دانست . مهندس ها پشت هم به ديوار ضربه مي زدند . پانزده ، بيست و هفت ، بيست و هشت ، سلامي🤚 ازسره دلواپسي و دلهره ❣، سلامي از سر غيرت و سلامي از سر سلامتي ، شريكي ، هر كدام يك ضربه با پا زديم ؛ نه ، ده ، يك ، بيست و نه ، هيجده ( خدا حافظ ) ✋ از روز شانزدهم اعتصاب غذا 🍲به بعد ، هر روز و هر ساعت و هر لحظه فكر😇 مي كرديم كه ديگر به قول عراقي ها " خلاص " شديم . اما ساعت ديگر هم مي رسيد و ما هنوز نفس مي كشيدم و زنده ☺️بوديم . گاهي حال يكي بهتر و يكي بدتر مي شد . به طور عجيب و بي حد و حصر وابسته و دلبسته💞 يكديگر شده بوديم . فراتر از حس چهار خواهر🧕 به يكديگر . پدر هم بوديم ، مادر هم بوديم و خواهر و برادر هم بوديم ، حالا همه با هم همسفر مرگ شده بوديم✔️ ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
🔴 چند سال قبل از ظهور، بوی آن به مشام اهل معنویت می‌رسد 🔵 آیت الله حائری شیرازی : 🌕 یعقوب (ع) از کنعان با آن فاصله بسیار، به برادران و خویشانش گفت: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ»: من بوی یوسف را می‌شنوم، اگر مرا مسخره نمی‌کنید و دست نمی‌اندازید. قرآن اشاره می‌کند که بزرگان عالم نمی‌توانند همۀ آنچه را که احساس می‌کنند با مردم مطرح کنند. مردم ظرفیت شنیدن احساسات بزرگان را ندارند. اگر بزرگان آنچه را درک می‌کنند به مردم منتقل کنند، مردم آنها را مسخره خواهند کرد. به همین جهت می‌گوید: «إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ» امام زمان (عج) وقتی می‌خواهند پا بگذارند در رکاب، چند سال مانده به ظهورشان، آن‌هایی که عاشقش هستند از فاصلۀ دور بویش را می‌شنوند! آدم بو می‌برد. شامۀ انسان اگر زکام نباشد و قدری روحانیت در او باشد، بوی ظهور را آرام آرام استشمام می‌کند. 🔴 حجت الاسلام والمسلمین علی بهجت: 🔵 پدرم، این اواخر به‌نوعی احساس می‌کرد که ظهور نزدیک است و امکان دارد طول نکشد و واقع شود و باید کاری کرد که به تأخیر نیفتد. باید آمادگی باشد. خیلی حالت انتظار در ایشان مشهود بود. حدود یک ماه، چهل روز قبل از وفات، این دستش را روی دست دیگرش می‌ساباند و می‌فرمود: «خروج سفیانی یکی از علامات حتمیه است ... باید دعا کنیم که به تأخیر نیفتد. دعاها مؤثر است. آیا نباید در فکر دعا باشیم؟ 📚 منبع: سایت رسمی مرحوم آیت الله بهجت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام مولای ما 🏝چه روزها که در آرزوی دیدارتان طی شد چه شب ها که در رویای ظهورتان سحر گردید... چه منتظران بی‌شکیبی که در فراقتان سوختند و پرکشیدند... ...خدا شما را برساند و روزهای غم‌آلود ما را رنگ شادی زند...🏝 ⚘وَ لاَ أُنَازِعَكَ فِي تَدْبِيرِكَ وَ لاَ أَقُولَ لِمَ وَ كَيْفَ وَ مَا بَالُ وَلِيِّ الْأَمْرِ لاَ يَظْهَرُ و در تدبير امور عالم با تو تنازع نكنم و هرگز چون و چرا نكنم و نگويم چه شده است كه ولى امر امام غايب ظاهر نمی شود⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۳۵ ایشان تقاضای پرهیزگاران از خداوند این است: تا خداوند بدترین اعمالی را که انجام داده اند بپوشاند و بیامرزد و آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند پاداش دهد( واین تقاضا قطعا پذیرفته است.)
•🔗🦋• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•••|🤍 ✦..!💔🥺‌ روزها بی تو گذشت و غربتت تایید شد چون دعای فرج ما همه با تردید شد بارها نامه نوشتم که بیا اما حیف... معصیت کردہ‌ام و غیبت تو تمدید شد صبح بخیر مولاے من💛🍃 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
🌹 سهم #روز نود_وسوم : از نامه ۱۳ تا نامه ۱۱ #نهج_البلاغه ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 #نامه ۱۳ : دستور العم
🌹سهم نود_وچهارم: نامه ۱۰ تا نامه ۹ ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 ۹ : نامه به معاويه در سال ٣٦ هجری 1⃣ افشای دشمنی های قريش و استقامت پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) 🔻خويشاوندان ما از قريش می خواستند پيامبرمان (صلی الله علیه و آله وسلم) را بكشند و ريشه ما را بركنند و در اين راه انديشه ها از سر گذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند و زندگی خوش را از ما سلب كردند و با ترس و وحشت به هم آميختند و ما را به پيمودن كوه های صعب العبور مجبور كردند و برای ما آتش جنگ افروختند، اما خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم و شرّ آنان را از حريم دين باز داريم، مؤمن ما در اين راه خواستار پاداش بود و كافر ما از خويشاوندان خود دفاع می كرد، ديگر افراد قريش كه ايمان می آوردند و از تبار ما نبودند، يا به وسيله هم پيمانهايشان و يا با نيروی قوم و قبيله شان حمايت شده و در امان بودند، هرگاه آتش جنگ زبانه می كشيد و دشمنان هجوم می آوردند پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) اهل بيت خود را پيش می فرستاد تا به وسيله آنها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه ها حفظ فرمايد، چنانكه عبيده بن حارث در جنگ بدر و حمزه در احد و جعفر در موته، شهيد گرديدند. كسانی هم بودند كه اگر می خواستم نامشان را می آوردم، آنان كه دوست داشتند چون شهيدان اسلام شهيد گردند، اما مقدّر چنين بود كه زنده بمانند و مرگشان به تأخير افتاد، شگفتا از روزگار، كه مرا همسنگ كسی قرار داده كه چون من پيش قدم نبوده و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است، كسی را سراغ ندارم چنين ادعایی كند، مگر ادعاكننده ای كه نه من او را می شناسم و نه فكر می كنم خدا او را بشناسد، در هر حال خدا را سپاسگزارم. 2⃣ افشای ادعای دروغين معاويه در خونخواهی عثمان ♦️اينكه از من خواستی تا قاتلان عثمان را به تو واگذارم، پيرامون آن فكر كردم و ديدم كه توان سپردن آنها را به تو يا غير تو ندارم، سوگند بجان خودم، اگر دست از گمراهی و تفرقه برنداری، به زودی آنها را خواهی يافت كه تو را می جويند، بی آنكه تو را فرصت دهند تا در خشكی و دريا و كوه و صحرا زحمت پيدا كردنشان را بر خود هموار كنی و اگر در جستجوی آنان برآیی بدان كه شادمان نخواهی شد و زيارتشان تو را خوشحال نخواهد كرد، و درود بر اهل آن. ┄┄┅┅✿❀🌿🌹🌿❀✿┅┅┄┄
🔹 داغ ما بر هجر مهدی کمتر از یعقوب نیست او پسر گم کرده و ماهم پدر گم کرده‌ایم... 🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ فرزند هشت ساله ای دارم که دروغ میگویید! ⁉️ چه کنم؟ 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون"
🌷🌷🌷🌷🌷 شهادت.... شهادت شهد شیرین رضای حق است شهادت عبارت تمام وکمال اعتماد واعتقادبه خداست. شهادت تکامل وجودی روح پرخروش و جوشش ،ولی در عین حال مطمئن و آرام شهید است. شهادت ارث بزرگ اولیـاء خداست. شهادت نهایت یک حماسه و ایثار است. شهادت غایت آرزوی رزمندگان راه خداست. التماس دعاے شهادت یاعلے ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۳۸۶ *═✧❁﷽❁✧═* سرم را به سینه اش چسباندم و آرام گریه
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۳۸۷ *═✧❁﷽❁✧═* از روز هفدهم 📅و هجدهم بيشترين لحظه ها و ساعت هاي آن روزها را در عالم ديگري سپري مي كرديم . سرم بزرگ تر از تنم شده بود و ديگر توان كشيدن آن را نداشتم . كاسه سرم خالي شده بود و صداها مثل سنگ ريزه هايي بودند كه در ظرف خالي اين طرف و آن طرف مي شدند...😞 صدا هايي در جمجمه ام نجوا مي كرد كه اينجايي نبود . همه همديگر را مي شناختند و به هم نشان مي دادند و سلام ✋و خوش آمد مي گفتند . ديگر استخوانهايم از اينكه روي زمين سرد و نمور افتاده بود تير نمي كشيد و درد نمي كرد ❌چشم هايم 👀همه چيز را زيبا تر از هميشه مي ديد ، افق نگاهم دور و دورتر ها را مي ديد ، راه كه مي رفتم🚶‍♀ سفتي زمين را زير پايم حس نمي كردم . همه جا رنگ داشت نه از جنس رنگ هايي كه از آنها خاطره می کند😒 پس کالسکه ران کو! باغ حیاطمان کو، غوره🍇 های کیسه شده ، مترسک باغچه ، حالا که آنها نیستند پس خواهرانم کجایند❓ من هنوز زنده ام؟ یعنی من نمرده بودم! اینجا کجاست؟ من روی تخت خوابیده ام😴 ، یعنی آن کالسکه همین کجاوه ای است که روی آن افتاده ام . فقط سرم را این طرف و آن طرف می چرخاندم .از لا به لای آن همه آدم فاطمه را دیدم👀 که او هم بر روی تخت کنار من خوابیده بود. قطره قطره های سرم که وارد رگ های من می شد مرا نسبت به اطرافم هوشیار و زنده می کرد👌 اما من نمی خواستم زنده بمانم ، من شجاعانه💪 به استقبال مرگ رفته بودم. در یک چشم به هم زدم سرم را محکم از دستم کشیدم. داشتم از آن همه درد 🤕و رنج خلاص می شدم و حالا با یک کیسه آب دوباره می خواهند مرا به روز اول باز گردانند . نه ، اصلا❌ فاطمه و حلیمه و مریم هم مخبت عراقی ها را پس می زدند. چقدر شبیه هم شده بودیم . دست و پاهایمان👣 را با طناب به میله های تخت بستند و به زور یک کیسه سرم وارد بدن ما شد . در همین رفت و آمدها و سروصداها🗣 ، کسی تکانم می داد و به زبان فارسی با لهجه عربی می گفت : خواهر من حالت خوب است❓ چشم هایم را باز کردم ! پیرمردی👴 را دیدم حدود هفتاد سال با عمامه ای مشکی که عبایی پشم شتری 🐫را بر دوشش انداخته بود و ریش بلند سفیدی که اصل و قلابی بودن آن را نمی فهمیدم 😒او بالای سرم ایستاده بود و به نرمی صحبت می کرد و می گفت : - من امام خمینی عراق هستم ، من صاحب کتاب📚 و فتوا هستم . شما هم مثل خواهر دینی من هستید ، می دانی این کاری که می کنی انتحار است و انتحار در اسلام حرام است😳 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۵۳ مهربان_ناامید_نشوید (از آنجایی که آیات گذشته تهدیدهای مکرری در مورد مشرکان و ظالمان و گناهکاران آمده بود در آیه مورد بحث, خداوند راه بازگشت و توبه را همراه با امیدواری, برای گناهکاران باز داشته است چرا که هدف اصلی از همه این امور تنبیه و تربیت و هدایت انسان است نه انتقامجویی. لذا خداوند به پیامبر گرامی اسلام می فرماید: ای پیامبر صلی الله علیه وآله) بگو:ای بندگان من که بر خود اسراف و ظلم و ستم کردید از رحمت خداوند نومید نشوید, که خدا همه گناهان را می آمرزد. به راستی که او آمرزنده مهربان است.
💚 💚 این روزهای ساکت چشمان خیلی ها تا صبح ظهورت بارانی است!💔 به اشک چشم بی کسی محبانت ترحم کن!🌻 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ
💚 شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای💢 وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای🌿 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏝در فراقتان روزها می‌گذرد.... موهایمان سپید می‌شود و دیدگانمان کم سو... در فراقتان روزهایمان به سردی و دهشت زاییِ شب است و شب هایمان پرالتهاب و بی مهتاب... در فراقتان ،شادی رنگ باخته است و غم، ساکنِ همواره‌ی قلب هایمان است... در فراقتان... می سوزیم...🏝 ⚘وَ لاَ أُنَازِعَكَ فِي تَدْبِيرِكَ وَ لاَ أَقُولَ لِمَ وَ كَيْفَ وَ مَا بَالُ وَلِيِّ الْأَمْرِ لاَ يَظْهَرُ و در تدبير امور عالم با تو تنازع نكنم و هرگز چون و چرا نكنم و نگويم چه شده است كه ولى امر امام غايب ظاهر نمی شود⚘ 📚مفاتیح الجنان،دعای عصر غیبت
خانی 🌷🌷🌷🌷🌷 هروقت من را می‌دید، دستم را در دستش می‌گرفت و می‌گفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.» مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درباره آخرین خاطره‌ای که از دارد می‌گوید: «مدت‌ها بود که را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و می‌خواهم ببینمت. گفتم کمی دیر می‌رسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شوم. وقتی خبر را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر عاشق شهادت بود👌 راوی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷