بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_یونس_آیه_۲۵
《واللهُ یَدعوا اِلَی دَارِ السّلامِ و یَهدی مَن یَشاءُ الی صراطِِ مُّستقیم》
#دعوت_خداوند_به_سوی_صلح_وسلامت_وامنیت
خداوند متعال به بهشت آخرت خانه صلح وسلامت وامنیت دعوت می کند
خدا هر کس را بخواهد به سوی راه مستقیم هدایت می کند
❣#سلام_امام_زمانم❣
🌷اَلسَّلاَمُ عَلَي الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ
🌷سلام بر قيام كننده مورد انتظار، و عدل آشكار
📚فرازی از زیارت نامه حضرت مهدی(عج)
🌱تمام سلامها و تمام تحیّتها نثار تو باد،
ای مولایی که حقیقت سلام هستی.
و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی...
سلام بر تو و بر روز آمدنت...✋✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفتاد و پنجم
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
📜 #خطبه149 : (در بیستم رمضان در سال۴۰ هجری، قبل از شهادت فرمود: )
1⃣ ياد مرگ
♦️ای مردم! هر کس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد. اَجل سرآمد زندگی و فرار از مرگ رسيدن به آن است. چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته اش بودم، امّا خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود. هيهات! که اين علمی پنهان است.
2⃣ وصيت های امام علی (علیه السلام)
♦️ امّا وصيّت من نسبت به خدا، آن که چيزی را شريک خدا قرار ندهيد. و نسبت به پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين است که سنّت و شريعت او را ضايع نکنيد، اين دو ستون محکم را بر پاداريد و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد و تا آن زمان که از حق منحرف نشده ايد، سرزنشی نخواهيد داشت که برای هر کس به اندازه توانايی او وظيفه ای تعيين گرديده و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است زيرا: پروردگار، رحيم و دين، استوار و پيشوا، آگاه است. من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد. اگر از اين ضربت و در اين لغزش گاه نجات يابم که حرفی نيست، امّا اگر گام ها بلغزد و از اين جهان بروم، ما نيز چون ديگران در سايه شاخسار درختان، مسيرِ وزشِ باد و باران و زيرِ سايه ابرهای متراکم آسمان پراکنده می شويم و آثارمان در روی زمين نابود خواهد شد. من از همسايگان شما بودم که چند روزی در کنار شما زيستم و به زودی از من جز جسدی بی روح و ساکن، پس از آن همه تلاش و خاموش، پس از آن همه گفتار، باقی نخواهد ماند. پس بايد سکوت من و بی حرکتی دست و پا و چشم ها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد که از هر منطق رسايی و از هر سخن مؤثّری، عبرت انگيزتر است. وداع و خداحافظی من با شما چونان جدايی کسی است که آماده ملاقات پروردگار است. فردا ارزش ايّام زندگی مرا خواهيد فهميد، و راز درونم را خواهيد دانست. پس از آن که جای مرا خالی ديديد و ديگری بر جای من نشست، مرا خواهيد شناخت.
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═┄
📜 #خطبه148 : ( این خطبه درباره شهر بصره، مردمش و طلحه و زبیر ایراد شد.)
🔹روانشناسی طلحه و زبير در «شورش بصره»
♦️هر کدام از طلحه و زبير، اميدوار است که حکومت را به دست آورد و ديده به آن دوخته و رفيق خود را به حساب نمی آورد. آن دو نه رشته ای الهی را چنگ زدند و نه با وسيله ای به خدا روی آوردند. هر کدام بار کينه رفيق خود را بر دوش می کشد که به زودی پرده از روی آن کنار خواهد رفت. به خدا سوگند، اگر به آنچه می خواهند برسند، اين، جانِ آن را می گيرد و آن، اين را از پای در می آورد. هم اکنون گروهی سرکش و نافرمان بپاخاسته اند (ناکثين) پس خداجويان حسابگر کجايند؟ سنّت پيامبر(صلی الله علیه و آله) برايشان بيان گرديد و اخبار امروز را به آنان گفته اند، در حالیکه برای هر گمراهی علّتی و برای هر عهدشکنی بهانه ای وجود دارد. سوگند به خدا ، من آن کس نيستم که صدای گريه و بر سر وسينه زدن برای مرده و ندای فرشته مرگ را بشنود و عبرت نگيرد.
┄═❁❀✦❈🌿🌸🌿❈✦❀❁═
14.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 آژیر خطر حجاب 🚨
🔻 روایت متفاوت احمد_نوایی پیرامون دلیل عقلی مسئله حجاب
#حجاب
#چرا_حجاب
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
شهر با زنان بدون روسری زیباتر شده؟!؟!؟!!!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا روز پسر نداریم؟؟؟
#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
🌷🌷🌷🌷🌷
#مطالب_کتاب
مصادیق زنده بودن شهدا
سید خادم راهیان نور در اردوگاه
شهید درویشی شوش بود.
یک بار قرار بود برای صبحانه چند
صدتا نون تهیه کنه، اما کل شب
مشغول کار بود. نماز صبح رو
که خوند از شدت خستگی همون
جا خوابش برد.
تا به خودمون بیاییم ساعت از ۷
گذشته بود دیگه فرصتی برای تهیه
چندصد تا نون وجود نداشت.
حالا حساب کنید الآن زائرها بیدار
می شوند و صبحانه می خواهند
و ما نان نداریم!
سید حال عجیبی پیدا کرد.
روی یکی از ساختمان های اردوگاه
عکس بزرگی از شهید درویشی بود
رفت جلوی عکس شهید ایستاد،
زیر لب چیزهایی رو زمزمه کرد.
بعد با صدای بلند گفت:
آبرومون رو پیش مهمونات نبر ،
ما رو شرمنده زائرین شهدا نکن.
این حرف رو زد و اومد طرف
آشپزخانه...یه دفعه صدای بوق
اتوبوسی توجهمون رو به سمت درب
ورودی اردوگاه جلب کرد با عجله به سمت
اتوبوس دویدیم.
مسئول کاروان سید رو صدا زد.
بعد درب صندوق اتوبوس رو بالا زد
و گفت:ما دیگه داریم میریم شهرستان
این نون ها اضافی است،می تونید
استفاده کنید؟ چندین بسته بزرگ پر
از نان در مقابل ما بود. درست به اندازه احتیاج ما
مات و مبهوت فقط اشک میریختیم.
خدایا چقدر زود صدای خادمین شهدا
رو شنیدی؟
📚برگرفته از کتاب مهمان شام. اثر گروه شهید هادی
#شهیدان_زنده_اند
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۲۷
*═✧❁﷽❁✧═*
با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای هجده شده بود ... پسر خاله ام باورش نمی شد😒 ... خودش رو می کشت که ...
- جان ما چطوری تقلب کردی که همه نمراتت بالاست؟ ...
اونقدر اصرار می کرد که ... منی که اهل قسم خوردن نبودم... کم کم داشتم مجبور به قسم خوردن می شدم ... دیگه اسم تقلب رو می آورد یا سوال می کرد ... رگ های صورتم که هیچ ... رگ های چشم هام هم بیرون می زد ...
ولی از حق نگذریم ... خودمم نمی دونستم چطور معدلم بالای هجده شده بود😇 ... سوالی رو بی جواب نگذاشته بودم... اما با درس خوندن توی اون شرایط ... بین خواب و بیداری خودم ... و درد کشیدن ها 🤕و خواب های کوتاه مادربزرگ ... چرت زدن های سر کلاس ... جز لطف و عنایت خدا ... هیچ دلیل دیگه ای برای اون معدل نمی دیدم ... خدا به ذهن و حافظه ام برکت داده بود 😍...
دو ماه آخر ... دیگه مراقبت های شیفتی و پاره وقت ... و کمک بقیه فایده نداشت ...
اون روز صبح ... روزی بود که همسایه مون🏘 برای نگهداری مادربزرگ اومد ... تا من برم مدرسه ... اما دیگه اینطوری نمی شد ادامه داد ... نمی تونستم از بقیه بخوام لباس ها👚 و ملحفه ها رو بشورن ... آب بکشن و بلافاصله خشک کنن ...
تصمیمم رو قاطع گرفته بودم ... زنگ 🔔کلاس رو زدن ... اما من به جای رفتن سر کلاس ... بعد از خالی شدن دفتر ... رفتم اونجا ... رفتم داخل و حرفم رو زدم ...
- آقای مدیر ... من دیگه نمی تونم بیام مدرسه ... حال مادربزرگم اصلا خوب نیست😔 ... با وجود اینکه داییم، نیروی کمکی استخدام کرده ... دیگه اینطوری نمیشه ازش پرستاری کرد ... اگه راهی داره ... این مدت رو نیام ... و الا امسال ترک تحصیل می کنم ...
اصرارها و حرف های مدیر ... هیچ کدوم فایده نداشت ... من محکم تر از این حرف ها بودم ... و هیچ تصمیمی رو هم بدون فکر و محاسبه نمی گرفتم❌ ... در نهایت قرار شد ... من، این چند ماه آخر رو خودم توی خونه درس بخونم ...
دایی یه خانم🧕 رو استخدام کرده بود که دائم اونجا باشه ... و توی کارها کمک کنه ... لگن گذاشتن و برداشتن ... و کارهای شخصی مادربزرگ ...
از در که اومدم ... دیدم لگن رو کثیف ول کرده گوشه حال ... و بوش ...
خیلی ناراحت شدم ... اما هیچی نگفتم ... آستینم رو بالا زدم و سریع لگن رو بردم با آب💦 داغ شستم و خشک کردم ...
اون خانم رو کشیدم کنار ...
- اگر موردی بود صدام کنید ... خودم می شورمش ... فقط لطفا نزاریدش یه گوشه یا پشت گوش بندازید ... می دونم برای شما خوشایند نیست ولی به هر حال لطفا مدارا کنید... مادربزرگم اذیت میشه ... شما فقط کارهای شخصی رو بکن ... تمییز کاری ها و شستن ها رو خودم انجام میدم👌 ...
هر چند دایی ... انجام تمام کارها رو باهاش طی کرده بود ... و جزء وظایفش بود ... و قبول کرده بود این کارها رو انجام بده ... اما اونم انسان بود و طبیعی که خوشش نیاد ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_یونس_آیه_۴۱
#سود_و_زیان_عمل_انسان_
سرانجام به خودش بر می گردد
ای پیامبر صلی الله علیه وآله, اگر آنها تو را تکذیب کنند به آنان بگو: عمل من برای من و عمل شما برای خودتان باشد
وهیچ اجباری از طرف من در قبول اسلام وجود ندارد واگر نپذیریدفقط خودتان را محروم کرده اید وضررش را خواهید دید.
شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من هم از اعمال شما بیزارم.
#سلام_امام_زمانم🌹
هرصبح بہ رسم نوڪرے از ما تورا سلام
اے مانده در میان قائله تنها،تو را سلام
ما هرچہ خوب و بد، بہ درِخانہے توییم
از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 💚
🌹 ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هفتاد و ششم
┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄
📜 #خطبه147
1⃣ فلسفه بعثت پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
♦️خداوند حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را به حق برانگيخت تا بندگان خود را از پرستش دروغين بُت ها رهايی بخشيده، به پرستش خود راهنمايی کند و آنان را از پيروی شيطان نجات داده به اطاعت خود کشاند. با قرآنی که معنی آن را آشکار کرد و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان عظمت و بزرگی خدا را بدانند که نمی دانستند و به پروردگار اعتراف کنند. پس از انکارهای طولانی اعتراف کردند و او را پس از آنکه نسبت به خدا آشنايی نداشتند، به درستی بشناسند. پس خدای سبحان در کتاب خود بی آنکه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خود را به همه نماياند و از قهر خود ترساند و اينکه چگونه با کيفرها ملّتی را که بايد نابود کند از ميان برداشت و آنان را چگونه با داس انتقام درو کرد.
2⃣ خبر از آينده تأسف بار اسلام و مسلمين
♦️ همانا پس از من روزگاری بر شما فرا خواهد رسيد که چيزی پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغِ به خدا و پيامبرش(صلی الله علیه و آله) نباشد. و نزد مردمِ آن زمان، کالايی زيانمندتر از قرآن نيست، اگر آن را درست بخوانند و تفسير کنند و متاعی پرسودتر از قرآن يافت نمی شود، آنگاه که آن را تحريف کنند و معانی دلخواه خود را رواج دهند. در شهرها چيزی ناشناخته تر از معروف و شناخته تر از منکر نيست. حاملان قرآن آن را واگذاشته و حافظان قرآن آن را فراموش می کنند، پس در آن روز قرآن و پيروانش از ميان مردم رانده و مهجور می گردند و هر دو غريبانه در يک راهِ ناشناخته سرگردانند و پناهگاهی ميان مردم ندارند. پس قرآن و پيروانش در ميان مردمند، امّا گويا حضور ندارند؛ با مردمند ولی از آنها بريده اند، زيرا گمراهی و هدايت هرگز هماهنگ نشوند گرچه کنار يکديگر قرار گيرند. مردم در آن روز در جدايی و تفرقه هم داستان و در اتّحاد و يگانگی پراکنده اند، گويی آنان پيشوای قرآن بوده و قرآن پيشوای آنان نيست. پس از قرآن جز نامی نزدشان باقی نماند و آنان جز خطّی را از قرآن نشناسند و در گذشته نيکوکاران را کيفر داده و سخن راست آنان را بر خدا دروغ پنداشتند و کار نيکشان را پاداش بد دادند. و همانا آنان که پيش از شما زندگی می کردند به خاطر آرزوهای دراز و پنهان بودن زمان اَجَل ها نابود گرديدند، تا ناگهان مرگِ وعده داده شده بر سرشان فرود آمد، مرگی که عذرها را نپذيرد و درهای باز توبه را ببندد و حوادث سخت و مجازات های پس از مُردن را به همراه آورد.
3⃣ پندهای حكيمانه
♦️ ای مردم! هر کس از خدا خيرخواهی طلبد، توفيق يابد و آن کس که سخنان خدا را راهنمای خود قرار دهد به راست ترين راه هدايت خواهد شد. پس همانا همسايه خدا در أمان و دشمن خدا ترسان است. آن کس که عظمت خدا را می شناسد سزاوار نيست خود را بزرگ جلوه دهد، پس بلندیِ ارزشِ کسانی که بزرگی پروردگار را می دانند، در اين است که برابر او فروتنی کنند و سلامت آنان که می دانند قدرتِ خدا چه اندازه می باشد، در اين است که برابر فرمانش تسليم باشند. پس از حق نگريزيد چونان گريز انسانِ تندرست از فردِ «گَر» گرفته، يا انسان سالم از بيمار و بدانيد که هيچ گاه حق را نخواهيد شناخت جز آنکه ترک کننده آن را بشناسيد. هرگز به پيمان قرآن وفادار نخواهيد بود، مگر آنکه پيمان شکنان را بشناسيد و هرگز به قرآن چنگ نمی زنيد، مگر آنکه رهاکننده آن را شناسايی کنيد.
4⃣ ویژگیهای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم( امامان دوازده گانه)
♦️ پس رستگاری را از اهل آن جستجو کنيد، که اهل بيت پيامبر رمزِ حياتِ دانش و رازِ مرگِ جهل و نادانی هستند. آنان که حکمتشان شما را از دانش آنان و سکوتشان از منطق آنان و ظاهرشان از باطنشان، اطّلاع می دهد. نه با دين خدا مخالفتی دارند و نه در آن اختلاف می کنند، دين در ميان آنان گواهی صادق و ساکتی سخنگوست.
┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄
╭┅────────
💠 یکی از راز و رمزهای ۸سال دفاع مقدس ذکر و یاد خداست.
ذکر خدا به رزمندگان قوت میداد.
🔻 اگر انسان در خط مبارزه به مقام ذاکر بودن و شاکر بودن برسد، کار مبارزه تمام است.
سیاست ما عین دیانت و معنویت و سبک زندگی ماست.
خارج از ادعیه اهلبیت علیهمالسلام و همراه با معنویت نباید به دنبال شیوه مبارزه باشیم.
🔸شهید حاج سید کمال فاضلی در آموزش قبل از عملیات به رزمندگان میگفت از نظر فیزیکی آمادهشدهاید ولی از نظر معنوی هنوز آماده نیستید.
تمام ظرفیت جنگی ما پر از معنویت بود. اصلا از معنویت جدا نبود.
🔹در جبهه گاهی تعجب میکردیم کماندوهای عراقی اینقدر ورزیده بودند، از روی کانال و سیمخاردار میپریدند اما شکست میخوردند و بسیجیها پیروز میشدند.
بهخاطر توجه به قدرت خدا بود.
✅ حضرت امام این ذاکر بودن را ایجاد کردهبود.
در هر پیروزی که در جنگ بهوجود میآمد امام میفرمودند کار خدا بود:
خرمشهر را خدا آزاد کرد.
مهران را هم خدا آزاد کرد.
امام در همهی مسائل فقط میفرمودند: خدا.
امام جوّی ایجاد کردهبودند که در کل جبهه معنویت ارزش بود.
❇️ در سنگرها قرآن و مفاتیح حاکمیت میکرد.
واقعا آنهایی که در مناجات شبانه و نماز شب محکمتر بودند در مبارزه هم قویتر بودند.
✔️ در همتنیدگی و تأثیر معنویت در مبارزه را در جنگ دیدیم و تحقق پیدا کرد؛ برای همین در بقیهی مسائل هم از این نظریه کوتاه نمیآییم.
🇮🇷 سوم خرداد سالروز فتح شکوهمندانه خرمشهر گرامیباد.
#فتح_خرمشهر
╰┅──────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آیت الله فاطمینیا از شیوه جالب محاسبات خدا میگوید...
🌷🌷🌷🌷🌷
#کلام_رهبری
#فتح_خرمشهر
🔷رهبر معظم انقلاب:
🔵روزسوّم خردادهم از روزهایی
است که در تاریخ کشور ما و در
تاریخ انقلاب اسلامی عزیز ایران
این روز می درخشد. نماد است؛
نماد پیروزی حق بر باطل و نماد
قدرت الهی.
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
ندبه هاے دلتنگے
#داستان_واقعی #نسل_سوخته #نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی #قسمت_۲۷ *═✧❁﷽❁✧═* با وجود فشار زیاد نگهد
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۲۸
*═✧❁﷽❁✧═*
دوباره ملحفه و لباس مادربزرگ باید عوض می شد ... دیگه گوشتی به تنش نمونده بود ... مثل پر از روی تخت بلندش کردم ...
ملحفه رو از زیر مادربزرگ کشید ... با حالت خاصی، قیافه اش روی توی هم کشید 😞...
- دلم بهم خورد ... چه گندی هم زده ...
مادربزرگ چیزی به روی خودش نیاورد ... اما من خجالت و شرمندگی رو توی اون چشم ها و چهره بی حال و تکیده اش می دیدم ... زنی که یک عمر با عزت و احترام زندگی کرده بود ... حالا توی سن ناتوانی ...
با عصبانیت😡 بهش چشم غره رفتم ... که متوجه باش چی میگی ... اونم که به چشم یه بچه 👦بهم نگاه می کرد ... قیافه حق به جانبی به خودش گرفت ... و با لحن زشتی گفت ...
- نترس ... تو بچه ای هنوز نمی دونی ... ولی توی این شرایط ... اینها دیگه هیچی نمی فهمن ... این دیگه عقل نداره ... اصلا نمی فهمه اطرافش چی می گذره ...
به شدت خشم 😡بهم غلبه کرد ... برای اولین بار توی عمرم ... کنترلم رو از دست دادم ... مادربزرگ رو گذاشتم روی تخت ... و سرش داد زدم ...
- مگه در مورد درخت🌲 حرف میزنی که میگی این؟ ... حرف دهنت رو بفهم ... اونی که نمی فهمه تویی که با این قد و هیکل ... قد اسب🐎، شعور و معرفت نداری ... که حداقل حرمت شخصی با این سن و حال رو جلوی خودش نگهداری... شعور داشتی می فهمیدی برای مراقبت از یه مریض🤒 اینجایی ... نه یه آدم سالم ... این چیزی رو هم که تو بهش میگی گند ... من با افتخار می کشم به چشمم ... اگر خودت به این روز بیوفتی ... چه حسی بهت دست میده که اینطوری بگن؟ ... اونم جلوی خودت ...
ایستاد به فحاشی و اهانت ... دیگه کارد می زدی خونم در نمی اومد ... با همه وجودم داد 🗣زدم ...
- من مرد این خونه ام ... نه اونی که استخدامت کرده ... می خوای بهش شکایت کنی؟ ... برو به هر کی دلت می خواد بگو ... حالا هم از خونه من گورت رو گم کن ... برو بیرون ...
مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه 👀می کرد ... وقتی چشمم به چشمش افتاد ... خیلی خجالت کشیدم...
- ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم ...
دوباره حالتم جدی شد ...
- ولی حقش بود ... نفهم و بی عقل هم خودش بود ... شما تاج سر منی🥰 ...
بی بی هیچی نگفت ... شاید چون دید ... نوه 15 ساله اش... هنوز هم از اون دعوای جانانه ... ملتهب و بهم ریخته است ...
رفتم در خونه همسایه مون ... و ازش خواستم کمک خواستم ... کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم ...
خاله، شب اومد ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══