eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
296 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
953 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه داستان...،(قسمت دوم) ☀️خورشید غروب مرداد ماه، با پرتو زرین خود، خانه ها را فراگرفته است. خدمتکار خانه امام به منزل حکیمه می‌رود و به او می‌گوید: _سروم می‌فرماید: (روزه مستحبی خود را) در منزل ما افطار کن. دل بانو از این می‌تپد. حس می‌کندکه در ورای این دعوت، باید کار مهمی باشد. حکیمه وارد خانه برادر می‌شود.بوی گلهای بهارین در جای جای منزل امام پیچیده است.🌸🍃 است. امام با لبخند به استقبال عمه می‌شتابد و می‌فرماید: امشب است ! و خداوند در این شب پیشوایش را در زمین آشکار خواهد کرد. امشب فرزندی که نزد خداوند عزوجل، بزرگوار است متولد می‌شود، کسی که پروردگار، زمین مرده را به یمن قدوم وی زنده می‌کند. 💫 مدت ها بود که حکیمه چشم انتظار آن بود، اما اعلام زمان آن از سوی امام، او را حیرت زده کرد. با لحنی پرسشگر و آمیخته با سرگردانی، میپرسد مادرش کیست؟ _ نرگس! _ اما من آثار بارداری در او نمی‌بینم! امام لبخندی زد و فرمود:عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر او ظاهر می‌شود. زیرا نرگس مانند مادر (ع) است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمی‌شد و تا هنگام کسی از ولادت فرزندش خبر نداشت. فرعون که میدانست اگر (ع) متولد شود، تاج و تختش به خطر می‌افتد، با تمام نیرو می‌کوشید تا از ولادت موسی(ع) جلوگیری کند. لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند و هر زنی که پسر به دنیا می‌آورد، بلافاصله کشته شود. اما وقتی خدا بخواهد موسی به دنیا بیاید، تلاش های فرعون هم بی نتیجه خواهد ماند! قبل از تولد حضرت موسی کسی باور نمی‌کرد که مادرش است، نرگس نیز همچون مادر موسی(ع) تا آخرین لحظات ولادت حضرت (عج) نشانی از بارداری در خود نداشت. زیرا آینده نرگس بسیار حساس و پراهمیت بود. جاسوس ها همه جا را کنترل می‌کردند و کارآگاهان حکومت هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام متولد شود نابودش کنند. ادامه دارد...
🔰ادامه داستان...،(قسمت سوم) نرگس به پیشواز بانویی می‌آید که را از او آموخته است. حکیمه با شادمانی نرگس را می‌بوسد و می‌گوید: _ دخترم! خداوند به زودی (امشب) پسری به تو خواهد داد که و سالار هر دو جهان است. حکیمه براساس عادت همیشگی برای بر می‌خیزد و نگاهی به نرگس می‌افکند که برای وضو از اتاق بیرون می‌رود،آثار در وی آشکار نیست. اذان صبح نزدیک شده است... جام شکیبایی حکیمه می‌شکند.از اتاق بیرون می‌رود تا به آسمان بنگرد.موریانه تردید در وجودش رخنه می‌کند. امام از جایی که نشسته با صدایی بلند می‌فرماید: _عمه! شتاب کن! نزدیک است...! بانو شرمگین می‌شود؛ در آستانه در چشمش به نگرش می‌افتد که بیمناک است. نرگس می‌گوید درد سختی دارم. حکیمه او را آرام در گوشه ای می‌نشاند تا مهیای شود. لحظه نزدیک است.نرگس دست عمه را می‌فشارد.درد تمام وجودش را گرفته. امام از اتاقی دیگر می‌گوید عمه جان سوره انا انزلنا✨ را بر او بخوان! حکیمه مشغول خواندن سوره می‌شود، در این هنگام طفل داخل رحم نرگس نیز همانگونه که او می‌خواند، می‌خواند، حکیمه تعجب می‌کند، که امام با صدای بلند می‌فرماید:عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان مارا در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگی خود در زمین قرار می‌دهد. چهره نرگس از نوری آسمانی💫 می‌درخشد،گویا مریم دختر عمران است که کنار نخل دچار درد زایمان شده. ناگهان ديدم طيب و طاهر،ناف بريده،ختنه شده،و در حالي كه بر بازوي راستش نوشته شده:🌟( جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا )🌟 و مواضع سجده را بر زمين گذاشته و انگشتان سبابه را به طرف آسمان برده و ميگويد: 💫شهادت ميدهم كه معبودی جز خدای يگانه نيست،او بی همتاست،و شريك ندارد، جدم (ص)فرستاده ي خدا و پدرم اميرالمومنين(ع)ست، سپس نام يكايك ائمه را برشمرد تا به نام خود رسید، سپس فرمود پروردگارا آن چه را به من وعده دادی برآورده ساز و كارم را به پايان برسان، مخالفانم را نابود و مرا بر دشمنانم پيروز گرادان زمين را به وسيله ام سرشار از عدل و انصاف بگردان.💫 همچنان غرق مناجات معجزه آسای اين نوزاد بودم او را ديدم كه هيچ نشانه ایی از نشانه هاي تولد بر اونمودار نيست،و مانند مرواريديست كه در ساحل ميدرخشد. . ادامه دارد... .