ادامه داستان...،(قسمت دوم)
☀️خورشید غروب مرداد ماه، با پرتو زرین خود، خانه ها را فراگرفته است.
خدمتکار خانه امام به منزل حکیمه میرود و به او میگوید:
_سروم میفرماید: (روزه مستحبی خود را) در منزل ما افطار کن.
دل بانو از این #دعوت میتپد. حس میکندکه در ورای این دعوت، باید کار مهمی باشد.
حکیمه وارد خانه برادر میشود.بوی گلهای بهارین در جای جای منزل امام پیچیده است.🌸🍃
#شب_جمعه است.
امام با لبخند به استقبال عمه میشتابد و میفرماید:
امشب #نیمه_شعبان است !
و خداوند در این شب پیشوایش را در زمین آشکار خواهد کرد.
امشب فرزندی که نزد خداوند عزوجل، بزرگوار است متولد میشود، کسی که پروردگار، زمین مرده را به یمن قدوم وی زنده میکند. 💫
مدت ها بود که حکیمه چشم انتظار آن بود، اما اعلام زمان آن از سوی امام، او را حیرت زده کرد.
با لحنی پرسشگر و آمیخته با سرگردانی، میپرسد مادرش کیست؟
_ نرگس!
_ اما من آثار بارداری در او نمیبینم!
امام لبخندی زد و فرمود:عمه جان هنگام سپیده دمِ صبح اثر #بارداری او ظاهر میشود.
زیرا نرگس مانند مادر #موسی(ع) است که نشانی از فرزند داشتن در او دیده نمیشد و تا هنگام #تولد کسی از ولادت فرزندش خبر نداشت.
فرعون که میدانست اگر #موسی(ع) متولد شود، تاج و تختش به خطر میافتد، با تمام نیرو میکوشید تا از ولادت موسی(ع) جلوگیری کند.
لذا دستور داد تا زنان را از مردان جدا کنند و هر زنی که پسر به دنیا میآورد، بلافاصله کشته شود.
اما وقتی خدا بخواهد موسی به دنیا بیاید، تلاش های فرعون هم بی نتیجه خواهد ماند!
قبل از تولد حضرت موسی کسی باور نمیکرد که مادرش #باردار است، نرگس نیز همچون مادر موسی(ع) تا آخرین لحظات ولادت حضرت #مهدی(عج) نشانی از بارداری در خود نداشت.
زیرا آینده نرگس بسیار حساس و پراهمیت بود.
جاسوس ها همه جا را کنترل میکردند و کارآگاهان حکومت هر حرکت مشکوکی را زیر نظر داشته و به شدت مراقب بودند که اگر فرزندی از امام #یازدهم متولد شود نابودش کنند.
ادامه دارد...
#همگي_پا_به_پاي_هم_مژده_بر_پايي_دولت_عشق_را_فرياد_خواهيم_زد
#امام_زمان_عج_آوردنیست_نه_آمدنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰ادامه داستان...،(قسمت سوم)
نرگس به پیشواز بانویی میآید که #اسلام را از او آموخته است.
حکیمه با شادمانی نرگس را میبوسد و میگوید:
_ دخترم! خداوند به زودی (امشب) پسری به تو خواهد داد که #سرور و سالار هر دو جهان است.
حکیمه براساس عادت همیشگی برای #نماز_شب بر میخیزد و نگاهی به نرگس میافکند که برای وضو از اتاق بیرون میرود،آثار #بارداری در وی آشکار نیست.
اذان صبح نزدیک شده است...
جام شکیبایی حکیمه میشکند.از اتاق بیرون میرود تا به آسمان بنگرد.موریانه تردید در وجودش رخنه میکند.
امام از جایی که نشسته با صدایی بلند میفرماید:
_عمه! شتاب کن! نزدیک است...!
بانو شرمگین میشود؛
در آستانه در چشمش به نگرش میافتد که بیمناک است.
نرگس میگوید درد سختی دارم.
حکیمه او را آرام در گوشه ای مینشاند تا مهیای #زایمان شود.
لحظه #میلاد نزدیک است.نرگس دست عمه را میفشارد.درد تمام وجودش را گرفته.
امام از اتاقی دیگر میگوید عمه جان سوره انا انزلنا✨ را بر او بخوان!
حکیمه مشغول خواندن سوره میشود، در این هنگام طفل داخل رحم نرگس نیز همانگونه که او میخواند، میخواند،
حکیمه تعجب میکند، که امام با صدای بلند میفرماید:عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان مارا در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگی #حجت خود در زمین قرار میدهد.
چهره نرگس از نوری آسمانی💫 میدرخشد،گویا مریم دختر عمران است که کنار نخل دچار درد زایمان شده.
ناگهان ديدم #نوزاد طيب و طاهر،ناف بريده،ختنه شده،و در حالي كه بر بازوي راستش نوشته شده:🌟( جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا )🌟
و مواضع سجده را بر زمين گذاشته و انگشتان سبابه را به طرف آسمان برده و ميگويد:
💫شهادت ميدهم كه معبودی جز خدای يگانه نيست،او بی همتاست،و شريك ندارد،
جدم #محمد(ص)فرستاده ي خدا و پدرم #علی اميرالمومنين(ع)ست،
سپس نام يكايك ائمه را برشمرد تا به نام خود رسید،
سپس فرمود پروردگارا آن چه را به من وعده دادی برآورده ساز و كارم را به پايان برسان،
مخالفانم را نابود و مرا بر دشمنانم پيروز گرادان
زمين را به وسيله ام سرشار از عدل و انصاف بگردان.💫
همچنان غرق مناجات معجزه آسای اين نوزاد بودم
او را ديدم كه هيچ نشانه ایی از نشانه هاي تولد بر اونمودار نيست،و مانند مرواريديست كه در ساحل ميدرخشد.
.
ادامه دارد...
.
#همگي_پا_به_پاي_هم_مژده_بر_پايي_دولت_عشق_را_فرياد_خواهيم_زد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_عج_یعنی_عشق