eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
300 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
951 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ادامه داستان...،(قسمت سوم) نرگس به پیشواز بانویی می‌آید که را از او آموخته است. حکیمه با شادمانی نرگس را می‌بوسد و می‌گوید: _ دخترم! خداوند به زودی (امشب) پسری به تو خواهد داد که و سالار هر دو جهان است. حکیمه براساس عادت همیشگی برای بر می‌خیزد و نگاهی به نرگس می‌افکند که برای وضو از اتاق بیرون می‌رود،آثار در وی آشکار نیست. اذان صبح نزدیک شده است... جام شکیبایی حکیمه می‌شکند.از اتاق بیرون می‌رود تا به آسمان بنگرد.موریانه تردید در وجودش رخنه می‌کند. امام از جایی که نشسته با صدایی بلند می‌فرماید: _عمه! شتاب کن! نزدیک است...! بانو شرمگین می‌شود؛ در آستانه در چشمش به نگرش می‌افتد که بیمناک است. نرگس می‌گوید درد سختی دارم. حکیمه او را آرام در گوشه ای می‌نشاند تا مهیای شود. لحظه نزدیک است.نرگس دست عمه را می‌فشارد.درد تمام وجودش را گرفته. امام از اتاقی دیگر می‌گوید عمه جان سوره انا انزلنا✨ را بر او بخوان! حکیمه مشغول خواندن سوره می‌شود، در این هنگام طفل داخل رحم نرگس نیز همانگونه که او می‌خواند، می‌خواند، حکیمه تعجب می‌کند، که امام با صدای بلند می‌فرماید:عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان مارا در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگی خود در زمین قرار می‌دهد. چهره نرگس از نوری آسمانی💫 می‌درخشد،گویا مریم دختر عمران است که کنار نخل دچار درد زایمان شده. ناگهان ديدم طيب و طاهر،ناف بريده،ختنه شده،و در حالي كه بر بازوي راستش نوشته شده:🌟( جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا )🌟 و مواضع سجده را بر زمين گذاشته و انگشتان سبابه را به طرف آسمان برده و ميگويد: 💫شهادت ميدهم كه معبودی جز خدای يگانه نيست،او بی همتاست،و شريك ندارد، جدم (ص)فرستاده ي خدا و پدرم اميرالمومنين(ع)ست، سپس نام يكايك ائمه را برشمرد تا به نام خود رسید، سپس فرمود پروردگارا آن چه را به من وعده دادی برآورده ساز و كارم را به پايان برسان، مخالفانم را نابود و مرا بر دشمنانم پيروز گرادان زمين را به وسيله ام سرشار از عدل و انصاف بگردان.💫 همچنان غرق مناجات معجزه آسای اين نوزاد بودم او را ديدم كه هيچ نشانه ایی از نشانه هاي تولد بر اونمودار نيست،و مانند مرواريديست كه در ساحل ميدرخشد. . ادامه دارد... .