eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
300 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
951 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
روزها از پی یکدیگر می‌گذرند، ملیکا زیباترین روزهای زندگی اش را کنار جوانِ جوانمرد می‌گذراند، جوانی که نور را در چهره اش می‌توان دید، جوانی که او را با نام های زیبا صدا می‌زند؛ نرگس، سوسن، حدیثه، صیقل، ریحانه؛ نام های گل های بهاری؛ آیا امام حسن عسکری(ع) آغاز فصل تازه را مژده میدهد؟ فصل نور و گرما و بهار را؟ جوان به اتفاق همسر خود به منزل پدر نقل مکان می‌کند. پدر از دیدن آن ها شادمان است. از دیدن که آسمان او را برگزیده تا کودکی را به جهان هدیه کند. بانویی شایسته ی کشیدنِ بار امانت؛ «و به زودی خطرها او را فرا خواهد گرفت». . بهبودی از جسم و تن (ع) رخت بسته. زهر جانگداز درسراسر بدن پاکش پراکنده شده و جسم را نحیف و ناتوان کرده، امام در بستر احتضار است... و ، و مردی را دوست دارند که بیست سال میان آنها زیسته و قلبش به عشق آنها تپیده. اشک ها بر گونه جاریست... از اتاق مجاور ناله دلخراشی به گوش می‌رسد... امام هادی(ع) به خاک سپرده می‌شود. مدتی میگذرد... اینک آرامش به سامرا برگشته... (ع) به شدت تحت نظر است و باید هفته ای دوبار(دوشنبه و پنج شنبه) ناگزیر در کاخ خلافت حضور یابد. بسیاری از مردم از پیش گویی امام حسن عسکری(ع) درباره (ع) آگاهند. از سوی دیگر رابطه امام با مردم به تدریج از طریق نامه ها و گفتگو با نمایندگان مورد اعتمادش شکل می‌گیرد. رفتار امام، مهیا ساختن جامعه برای پذیرفتن امامی است که سالهای آینده از دیدگان پنهان خواهد شد. خانه امام به دژی محاصره شده می‌ماند. تنها حکیمه(عمه امام) با او و در خدمت اوست. به سبب هراس از نیروهای امنیتی کسی را جرات دیدار با امام نمانده است. نیز در حقیقت چشم به انتظار موعود است؛ پسری که طبق فرموده برادرش، زمان به دنیا آمدنش به درازا کشیده است... . ادامه دارد...
🔰ادامه داستان...،(قسمت سوم) نرگس به پیشواز بانویی می‌آید که را از او آموخته است. حکیمه با شادمانی نرگس را می‌بوسد و می‌گوید: _ دخترم! خداوند به زودی (امشب) پسری به تو خواهد داد که و سالار هر دو جهان است. حکیمه براساس عادت همیشگی برای بر می‌خیزد و نگاهی به نرگس می‌افکند که برای وضو از اتاق بیرون می‌رود،آثار در وی آشکار نیست. اذان صبح نزدیک شده است... جام شکیبایی حکیمه می‌شکند.از اتاق بیرون می‌رود تا به آسمان بنگرد.موریانه تردید در وجودش رخنه می‌کند. امام از جایی که نشسته با صدایی بلند می‌فرماید: _عمه! شتاب کن! نزدیک است...! بانو شرمگین می‌شود؛ در آستانه در چشمش به نگرش می‌افتد که بیمناک است. نرگس می‌گوید درد سختی دارم. حکیمه او را آرام در گوشه ای می‌نشاند تا مهیای شود. لحظه نزدیک است.نرگس دست عمه را می‌فشارد.درد تمام وجودش را گرفته. امام از اتاقی دیگر می‌گوید عمه جان سوره انا انزلنا✨ را بر او بخوان! حکیمه مشغول خواندن سوره می‌شود، در این هنگام طفل داخل رحم نرگس نیز همانگونه که او می‌خواند، می‌خواند، حکیمه تعجب می‌کند، که امام با صدای بلند می‌فرماید:عمه از امر خدا تعجب مکن که خداوند زبان مارا در کودکی به حکمت باز کرده و در بزرگی خود در زمین قرار می‌دهد. چهره نرگس از نوری آسمانی💫 می‌درخشد،گویا مریم دختر عمران است که کنار نخل دچار درد زایمان شده. ناگهان ديدم طيب و طاهر،ناف بريده،ختنه شده،و در حالي كه بر بازوي راستش نوشته شده:🌟( جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا )🌟 و مواضع سجده را بر زمين گذاشته و انگشتان سبابه را به طرف آسمان برده و ميگويد: 💫شهادت ميدهم كه معبودی جز خدای يگانه نيست،او بی همتاست،و شريك ندارد، جدم (ص)فرستاده ي خدا و پدرم اميرالمومنين(ع)ست، سپس نام يكايك ائمه را برشمرد تا به نام خود رسید، سپس فرمود پروردگارا آن چه را به من وعده دادی برآورده ساز و كارم را به پايان برسان، مخالفانم را نابود و مرا بر دشمنانم پيروز گرادان زمين را به وسيله ام سرشار از عدل و انصاف بگردان.💫 همچنان غرق مناجات معجزه آسای اين نوزاد بودم او را ديدم كه هيچ نشانه ایی از نشانه هاي تولد بر اونمودار نيست،و مانند مرواريديست كه در ساحل ميدرخشد. . ادامه دارد... .
در توضیح قسمت سوم داستان میلاد بهار دل ها ( امام زمان ارواحنا فداه)؛👇👇 آنچه که در این روایت نقل شده است، غلو و یا خرافه نیست بلکه حقیقتی انکار ناپذیر است، چرا که (عج) اولین کودکی در جهان نیست که قبل از ولادت و پس از آن به طور مستقیم سخن می‌گوید بلکه در می‌بینیدبه صراحت بیان شده است که بن مریم نیز در روز تولدش سخن گفت. همچنین در این سخن قوم که می‌گفتند:«چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟!» و آنگاه که عیسی به قدرت خدا لب به سخن گشود، اختلافی وجود ندارد. ممکن است گفته شود که سخن گفتن عیسی(ع) ای بود که خداوند برای اثبات پیامبری عیسی بن مریم نشان داد. ما نیز می‌گوییم سخن گفتن امام مهدی(عج) نیز معجزه ای بود که خداوند برای اثبات ایشان نشان داد،چرا که حضرت مهدی(عج) امام و پیشوای حضرت عیسی(ع) است و همانگونه که گفته شده حضرت عیسی هنگام امام مهدی(عج) از آسمان فرود می‌آید و پشت سر آن حضرت به نماز می ایستد. بنابراین هیچ تعجبی وجود ندارد که آنچه برای عیسی بن مریم رخ داده است برای امام مهدی نیز رخ دهد. این پدیده در خاندان پیامبر چندین بار تکرار شده است. برخی از منحرفین از راه حق و دشمنان خیر و نیکی،در ولادت امام مهدی(عج) در دیگران تردید ایجاد می‌کنند و می‌گویند: منبع خبر ولادت امام یک زن به نام حکیمه است و چگونه این موضوع با گواهی یک زن ثابت میگردد؟ این عناصر حق ستیز در حماقت و جهالت رکود را شکسته اند.گویی انتظار دارند که امام مهدی(عج) در یکی از میدان های پر جمعیت مقابل چشم همگان،به دنیا بیاید و جریان ولادتش در انظار توده های مردم و امواج خروشان انسان ها باشد تا برایشان ثابت گردد. نابود باد چنین اندیشه های پست و بی محتوا و نفرین تاریخ بر این سطح فکر پایین و بر آن کسی که درونش از انباشته است. . 📚منابع؛ 1_مجمع البیان طبرسی در تفسیر این آیه_تبیان شیخ طوسی نیز در تفسیر این آیه. کتاب امام مهدی از ولادت تا ظهور نوشته علامه سید محمد کاظم قزوینی ص،124،125،126،127،128
🌼 ادامه داستان...،(قسمت آخر این فصل ) اشعری تصمیم می گیردبه سامرا سفر کند.باهراس به محله درب الحصا می‌رسدو مخفیانه خود رابه امام می‌رساند.پرسش درباره است وحضرت پاسخ میدهد...پس ازمدتی لبخندی بر لبان امام نقش می بندد. به فرمان امام‌کنیزی می‌آید که پوشیده ای در بغل دارد. ایشان برقعه سپید را کنار می زند وسیمای تابناک کودکی 💫آشکار می‌شود. اشعری به سیمای مهتابی 💫پسر می‌نگرد وحیرت زده است. امام می‌فرماید؛احمد بن اسحاق!اگر نه این بود که نزد خداوند عزوجل و پیشوایانش گرامی هستی،پسرم را از تو نیز پنهان می‌داشتم. هم‌نام و هم رسول خداست،اوست که سراسر زمین را از داد لبریز می‌کند آنچنان که از ستم آکنده شده است.او در میان‌این امت بسان خضراست و ذوالقرنین. سوگند به آفریدگار چنان غیبتی خواهد داشت که درآن جز کسی که خداوند تعالی او رابر امامتش ثابت قدم نگه داشته وبرای نیایش به شتاب فرجش موفقش گردانیده،از هلاکت رهایی نمی‌آید. اشعری میپرسد؛سرورم آیا نشانه ای هست تا دلم آرام گیرد؟ امام به چهره مهتابی پسر محبوبش می نگرد. ناگهان اشعری از سخنهای کودک غافلگیر می شود " من بازمانده خداوند در زمینم،انتقام گیرنده از دشمنانش.ای احمد بن اسحاق!پس از آنچه اینک عینی دیدی،نشانه مجو!" امام حسن عسکری(ع) می فرماید؛ ای احمدبن اسحاق!این فرمان راز وغیبی ازغیبهای خداوند است.آنچه به تو داده وگفته ام برگیر و پنهان ساز وازسپاسگزاران باش تا باما در فرادست(بهشت و جایگاه بلند پایه باشی) حکیمه خاتون میگوید؛ من پس از چهل روز ازولادت این فرزند طبق دعوت امام عسکری(ع) به خانه اش رفتم.وقتی وارد اتاق حضرت شدم ناگهان دیدم همان کودک چون آفتاب درخشنده💫 درمقابل پدر راه می رود وبه اندازه یک فرزند دو ساله می ماند. تعجب کردم و پرسیدم که ای سرور من آیا این‌کودک به اندازه دو سال رشد کرده است؟ حضرت تبسمی کرده و فرمود: (فرزندان پیامبران و جانشینان پیامبران که به مقام پیشوایی و امامت برگزیده می شوند،رشد ونموشان همانند سایرین نیست،فرزند ما اهل بیت در شکم مادر سخن می گوید،قرآن می‌خواند پروردگارش عبادت می کند و هنگامی که به دوران شیرخوارگی می رسد،فرشتگان در هر بامداد و شامگاه بر او فرود می آیند و فرمانش را اطاعت می کنند..) در عین مخفی و پنهان نگه داشتن این ولادت و مولود مبارک،امام عسکری(ع) خبر ولادت (ع) را ازهنگام ولادتش تاهنگام شهادت خویش،به مورد اعتمادش اعلام می‌کند وبارها آقازاده را به دوستان وخویشان نزدیکش نشان داده تا آنان از وجودش آگاه شده وبه خاص خبر دهند وبه آنها امر می نماید که این موضوع را کتمان کنند. ادامه در فصل بعدی ...