eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.3هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
رمضان نیمه ی ماه است امشب چشم عشاق به راه است امشب نوبت عاشقی و ختم غم است صحبت از مرد كریم حرم است عرش را غلغله و ولوله شد شب مادر شدن فاطمه شد وقت دیوانگی شعر من است قافیه های دلم یا حسن است راحم الطفل صغیر است حسن رازق الشیخ كبیر است حسن سفره دار رمضان های خدا روزی ما به سر انگشت شما هر شب عشق تو مرا یاری كرد به نگاهت دلم افطاری كرد همه جا پر شده از آقاییت كوچه ها بند شد از زیباییت دست و دل باز به وقت كرمی پس چرا حضرت غم بی حرمی كی شود بانگ اذانی آقا؟ برود از حرمت تا بالا شنویم از حرمت این آوا اشهد انّ علیاً مولا @nohe_sonnati
دوبیتی امشب دل ما حال و هوایی دارد در شهر مدینه کربلایی دارد آن روز که نابود شود آل سعود ایوان حسن عجب صفایی دارد @nohe_sonnati
ماه خدا ز جلوه ی تو تور ناب شد یعنی که میزبان مه آفتاب شد از بس که دیدنی است جمال جمیل تو از شرم حسُن روی تو مه در حجاب شد قامت قیامتی تو و در حُسن محشری در جلوه ات تجلی یوم الحساب شد وقتی که بوسه زد به گُل روی تو علی یکباره بیت وحی پُر از دُر ناب شد شوق و سرور در دل زهرا نشست و باز بنیان غم ز فیض قدومت خراب شد آمد به پاس بوسه به خاک رهت چو اشک افتاد پیش پای تو گُل، تا گلاب شد تو گوشوار عرش خدائی که از نخست نامت برای عرش برین انتخاب شد قطره بدون فیض تو دریا نمی شود ذّره رسید محضر تو آفتاب شد سطری نخوانده اند کریمان ز رحمتت یک جلوه از کرامت تو صد کتاب شد تو بی سؤال جود و کرم می کنی، دگر کی سائلی ز درگه لطفت جواب شد؟ سردار بی سپاه شدی در وطن، ولی صبر و امید در قدمت همرکاب شد بی بهره مانده اند ز سر چشمه ی شرف آن امُتی که تشنه ی موج سراب شد جلوه گرفت جنگ جمل از شجاعتت خُرسند از شهامت تو بوتراب شد کرب و بلا نبود، اگر صلح تو نبود صلحت گره گشای ره انقلاب شد کی تشنگی کشد به صف حشر هر کسی از کوثر محبت تو کامیاب شد سجاده ی نیاز «وفائی» فکند و باز بار دگر دعای دلش مستجاب شد @nohe_sonnati
من و ماهی که سرتاسر خدایی ست من و ماهی که پایان جدایی ست من و مهمانی قرآن و عترت که ثِقلیْن نبی در حق نمایی ست نمی دانم چه کس کرده دعایم که هرچه دارم از فیض دعایی ست کنم تا این که جبران گذشته وجودم طالب فیض و عطایی ست توکل بر خدا کردم که گفتند بیا امشب که عید مجتبایی ست خدا باب کرم را باز کرده گنه بخشی ز نو آغاز کرده خدا تفسیر کوثر کرد امشب عجب لطفی مقدر کرد امشب به زهرا نام مادر را عطا کرد گلی تقدیم حیدر کرد امشب برای شرح اسم (یا کریمش) به دنیا لطف دیگر کرد امشب حسن را سفره دار خانه ی خود خدا تا روز محشر کرد امشب حسن آمد خدا مشعوف گردید به احسان و کرم موصوف گردید حسن را باید از قرآن شناسیم به بطن و کهف و الرحمن شناسیم حسن را باید از کوثر، نباء، نور ز بسم الله تا پایان شناسیم حسن که سوره ی المؤمنون است که دارد دست پر احسان شناسیم حسن که در جمل حیدرترین است چو رعد و برق بر عدوان شناسیم حسن را  زینب کبری شناسد نبی و حیدر و زهرا شناسد نبی گوید لب خندان حسن جان! زند بوسه بگوید جان حسن جان! به لبخندی ملیح و مادرانه بگوید بانوی قرآن حسن جان! علی مابین شکر حق تعالی بگوید با دل شادان حسن جان! ملایک همره جبریل گفتند به قربان تو انس و جان حسن جان! شده تسبیح و ذکر ما سوی الله چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان! حسن جان ای حسن جان روزی ماست که بِین ذکرها این ذکر احلاست حسن بُشرای باغ مصطفی بود که از ماقبل خلقت مجتبی بود (و ما ادرک ما لیلة) شنیدی؟ حسن قدر شب قدر خدا بود سحر با مادرش می رفت سجده همیشه محرم خیر النسا بود کنار مادر خود در مناجات به هنگام قیامش روی پا بود ورم می کرد پای امّ زینب حسن هم ناظر آن صحنه ها بود حسن که کاو نگار دلبری بود قسم بر روی ماهش مادری بود حسن میخانه در میخانه دارد دو صد مست به کف پیمانه دارد همان که هر کسی که شد حسینی ز لطف او دل دیوانه دارد خودش فرمود: زوار حسینم بداند پهلوی من خانه دارد کریمی که هنوز اندر مدینه عطا بر هر گدا مردانه دارد به شهر مادرش که بی مزار است حرم دارد؟ نه یک ویرانه دارد الهی مرقدش را ما بسازیم که تا محشر بر این خدمت بنازیم @nohe_sonnati
افتخارم همه این است گدای حسنم شکرُلِلَّه که من زیر لوای حسنم آن چه دارم همه از یاریِ زهرا و علی است آبرویی است که دارای ولای حسنم بانیِ نهضت والای حسین است حسن من هم از لطف حسین است که پای حسنم سَرور و سید و سالار شهیدان بهشت گفت: من پیرو بی چون و چرای حسنم نام زیبای حسن ذکر رسول الله است حرف جانم حسن افتاد فدای حسنم گفت پیغمبر اکرم به خداوند قسم همه ی عالم عقباست برای حسنم بی سپاه است ولی لشکر او هست حسین پدرش گفت که عباس فدای حسنم می توان از دو لب حیدر کرار شنید انبیایند مسلمان عطای حسنم @nohe_sonnati
دوبیتی دلدار سرای فاطمه می آید ممدوح خدای فاطمه می آید هر كس كه ثنای حسنش را گوید مرضیِ رضای فاطمه می آید ▪️ خاتون جنان پسر به دنیا آورد خورشید حرم قمر به دنیا آورد هر كس حسنی است با علی می گوید زهرای نبی جگر به دنیا آورد ▪️ این مژده ز عرش كبریا می آید گویند امام مجتبی می آید هر لقمه ز احسانِ حسن روزی شد از خوان علی مرتضی می آید @nohe_sonnati
این ماه رسول است که از ماه صیامش پیوسته درود و صلوات است و سلامش برتر بوَد از منقبت و مدح خلایق قدر و شرف و عزت و اجلال و مقامش روشن شده چشم علی از پرتو حسنش شیرین شده کام نبی از شهد کلامش هم فوج ملایک همه افتاده به خاکش هم خیل نبیّین همه خواندند امامش رضوان اگر از دوستی‌اش دست بدارد والله قسم بوی بهشت است حرامش دشنام شنیدن کرم و لطف نمودن این است همان عادت و احسان و مرامش بر آب بقا ناز کند تا صف محشر گر خضر گذارد لب خود بر لب جامش در حسن خداییش ببینید و ببینید خلق خوش جد، خوی پدر، عصمت مامش از بس‌که حسن در حسن است ‌و همه حُسن است از سوی خداوند حسن آمده نامش نبْود عجب آرند اگر دست توسّل خیل ملک از عرش به مرغ لب بامش فریاد حسین‌بن علی داشت سکوتش شمشیر شرربار علی بود پیامش بر تربت بی‌شمع و چراغش بنویسید والله قسم صبر حسن بود قیامش زیباتر و بالاتر از این است که هر صبح یا مهر بخوانند و یا ماه تمامش بالله نگفتند نگفتند نگفتند گویند اگر خلق جهان مدح مدامش من خارم و اوصاف گل از خار نیارید ایـن کـار جـز از خالق دادار نیارید @nohe_sonnati
دوبیتی با دست خدا و کرم یوسف زهرا باید بشود این عربستان حسنستان آن روز جهانی بشود، هدیه ی ماهم شش گوشه و یک پنجره فولاد ز ایران @nohe_sonnati
همای جان من سوی مدینه پر زند امشب دلم در محفل قدوسیان ساغر زند امشب گمانم ذات رب ‌العالمین در این شب شیرین تبسم بر تبسم‌های پیغمبر زند امشب سلام ‌الله بر این لیله ی قدری که زهرا را مبارک ماه در ماه مبارک سر زند امشب محمد هم چو باغ لاله از هم وا شده امشب تعالی‌ الله امیرالمؤمنین بابا شده امشب شب است و نیمه ی ماه خدایِ داور است امشب شب عید حسن، میلاد سبط اکبر است امشب تعالی الله ای سادات عالم چشمتان روشن که قرآن محمد روی دست کوثر است امشب زیارتگاه پیغمبر بود آیینه ی رویش که بر آیات رخسارش نگاه حیدر است امشب ز پا تا سر همه میراث ختم‌ المرسلین برده خدایی طلعتش دل از امیرالمؤمنین برده تعالی‌ الله بر جسمش سلام‌الله بر جانش که می‌بوسد محمد لحظه ‌لحظه همچو قرآنش سلام آفتاب و آسمان و اختران او بر این ماهی که امشب فاطمه دارد به دامانش از آن ترسم که گویم کفر، ور نه فاش می‌گفتم که حتی از خدا دل می‌برد لب‌های خندانش مبارک باد این مولود بر پروردگار او الا ماه خدا امشب تو باش آیینه‌دار او  شب عید است ای یاران خبر سازید یاران را به فرق روزه‌داران ابر رحمت ریخت باران را جمال بی‌مثال خویش را بگشوده بی‌پرده خدا در ماه روزه داد عیدی روزه‌داران را امیرالمؤمنین در دست خود دسته‌ گلی دارد که باید کرد قربانی به پایش گل عذاران را حسن نامش حسن خَلقش حسن خُلقش حسن خویش همانـا حُسن نامحـدود حـق پیداست بر رویش سحر با ما جمال حیِّ سرمد را تماشا کن به خال و خطِّ او قرآن احمد را تماشا کن به قرص آفتاب فاطمه بر شانه ی حیدر در این ماه خدا ماه محمد را تماشا کن نه تنها در مدینه در تمام عالم هستی به یُمن مقدمش خُلد مُخَلّد را تماشا کن تمام آفرینش مانده در حال سجود امشب خدا هم جشن بگرفته است در مُلک وجود امشب الا ای روزه‌داران شافع فردایتان است این جمال بی‌مثال خالق یکتایتان است این هنیئاً لک مبارک باد، چشم جانتان روشن که جانِ جانِ عالم رهبر و مولایتان است این به پا خیزید و جان گیرید بر کف ای سحر خیزان فروغ دل، چراغ روشن شب‌هایتان است این به شکر مقدمش با خنده باید ترک جان گفتن نه ترک جان سزد با ترک جان ترک جهان گفتن سلام ‌الله بر صبر وی و صلح و قیام او سماواتی زمینی هر دو تسلیم نظام او اگر فرمان آتش‌بس کند صادر علی عینی و گر از جنگ گوید وحی حق باشد کلام او توان از قلعه ی خیبر کَند در چون پدر آری همانا صلح او تیغی است برّان در نیام او نشاید کرد انکار اقتدار و همت او را که در جنگ جمل دیدیم عزم و قدرت او را به هر عصر و زمان، تاریخ با ما این سخن دارد قیام کربلا خود ریشه از صلح حسن دارد حسن با صلح و صبر خود حمایت می‌کند دین را اگر چه همچو حیدر بازوی خیبرشکن دارد به صلح و صبر و عزم و همت ایثار او سوگند که شیعه هرچه دارد زآن امام مُمتحن دارد همانـا چشـم او بگـذشته و آینـده را بینـد امامش خوانده پیغمبر چه برخیزد چه بنشیند الا ای قبر بی‌شمع و چراغت کعبه ی دل‌ها مزار بی‌چراغت تا ابد خورشید محفل‌ها به قرآن می‌خورم سوگند کز اسلام و از قرآن تو با ایثار و صبر خود شدی حلّال مشکل‌ها تو خوردی خون دل تا دین و قرآن جاودان ماند ولی قدر تو را نشناختند افسوس! جاهل‌ها شهادت می‌دهم مولا! تو بر عالم امام استی نه بر عالم، حسین‌بن‌علی را هم امام استی سلام انبیا بر اشک زوار بقیع تو دلم عمری است گردیده گرفتار بقیع تو به رضوان می‌فروشم ناز تا محشر اگر یک شب گذارم روی خود بر روی دیوار بقیع تو دری بگشا به رویم از کرم ای یوسف زهرا که همچون شمع سوزم در شب تار بقیع تو خوشا آن شب که «میثم» همچو آه از سینه برخیزد سرشک خویش را بـر خـاک پـای زائرت ریزد @nohe_sonnati
دوبیتی بر صبر حسن وَ خوی احمد صلوات بر اختر دوم امامت صلوات خواهی که خداوند ببخشد همه عصیان تو را بفرست بر این امام، بی حدّ صلوات ▪️ با نام حسن به قلب ها گل بزنید با یک صلوات تا بقیع پُل بزنید فرمود که هر وقت گرفتار شدید بر دامن ما دست توسل بزنید ▪️ بر ماه تمام ماه رحمت صلوات بر نور جمال حُسن و حکمت صلوات در سفره ‏ى ماه رمضان فیض حسن‏ بخشیده به عرش و فرش نعمت صلوات ▪️ چون پرده برانداخت خدا را مرآت در پرده نماند معنی ذات و صفات از مقدم مجتبی جهان شد پر نور بر شمس جمالش به محمد صلوات ▪️ هنگام نزول برکات است امشب بر مرده دلان بذل حیات است امشب تبریک به میلاد حسن را گفتن با ذکر شریف صلوات است امشب ▪️ مرآت جمال ذوالمنن آمده است بر خلق، امام ممتحن آمده است بر روی نکویش صلواتی بفرست چون یوسف فاطمه، حسن آمده است ▪️ بر چهره ‏ى آیینه ‏ى سرمد صلوات بر نور دل على و احمد صلوات در عید ولادت حسن بفرستید بر نوگل خوشبوى محمد صلوات @nohe_sonnati
ای در رخت جمال خداوند آشکار ای آفرین به حُسن تو از آفریدگار قرآن گرفته از نفست عمر جاودان ایمان به دوستی تو گردیده استوار احمد نهاده لب به لبان تو بارها حیدر گرفته از دهنت بوسه بی شمار غیر از تو و حسین که او هستِ تو، تو او هرگز کسی نگشته به دوش نبی سوار مرد کریم بر کرمش فخر می کند تو کیستی که کرده کرم بر تو افتخار آل رسول جمله کریمان عالمند تو خود کریم آل رسولی به روزگار دشنام را به لطف و کرامت دهی جواب دشمن شود ز کثرت جود تو شرمسار هم صحبت خدایی و هم سفره ی فقیر در فرش یار خلقی و در عرش شهریار حور و ملک به خاک قدومت نهاده رو جن و بشر به باب بقیعت امیدوار در حلم و در سکوت به پای تو چشم صبر در صلح و در نبرد به دست تو اختیار جنگ تو جنگ خیبر و فتح تو فتح بدر دست تو دست حیدر و تیغ تو ذوالفقار از صبر تو چراغ هدایت دهد فروغ با صلح تو خزان ولایت شود بهار   نام تو در کنار معاویه کی رواست تو بهتر از گل استی و او خار تر ز خار تو نجل پاک فاطمه، او بود پور هند تو از بهشت نوری و او از جحیم نار سوگند می خورم به حسین و به نهضتش اسلام شد ز صلح و ز صبر تو پایدار صبر نبی ز صلح تو جوشید در سکوت رزم علی ز دست تو آید به کارزار وَلله بود صلح تو از جنگ سخت تر با آن شجاعت و شرف و عزّ و افتخار بِالله بود همین و جز این نیست یا حسن دین را بود ز صلح و قیام تو اعتبار گر آگه از جلال تو و ننگ خویش بود می کشت خصمِ شومِ تو خود را هزار بار در صلح و در نبرد، امامت از آن توست در صبر و در نبرد تویی اختیاردار وَالله از نتیجه ی صلح و قیام توست گر نخل انقلاب حسینی گرفت بار یک عمر بود قاتل زهرا برابرت او را سرور بود و تو را چشم اشکبار با دیدن مغیره به هر صبح و ظهر و شام سر می کشید از جگرت بر فلک شرار وقتی که دست ثانیِ در کوچه شد بلند گویی که بود بهر تو هنگام احتضار از جدّ اطهر تو گرفتند انتقام بر گوش مادر تو شکستند گوشوار مادر چو رفت در غم مظلومی پدر صبح سپید گشت به چشمت چو شام تار بر غربت تو ماهی دریا گریسته از بس که دیده ای غم و اندوه بی شمار صبر تو کرد خون به دل شیعیان تو یک لحظه، اِی غریب وطن ناله ای بر آر با لحظه لحظه درد و غمت عمر گشت طی وز پاره پاره ی جگرت تشت، لاله زار آن تیرها که بر بدنت ریخت فوج فوج کردند بهر زخم تنت گریه زار زار بارید تا که تیر جفا بر جنازه ات شمشیر گشت در کف عباس بی قرار یک بار نه که خصم تو را کشت بارها ای لحظه لحظه جان جهان در رهت نثار دردا که دشمنان تو در روضه البقیع نگذاشتند بوسه بگیرم از آن مزار یک لحظه دوستیِّ شما را نمی دهد یک عمر اگر رود سر «میثم» فراز دار @nohe_sonnati
مرغ روحم یکه تازی می کند با دل سرگشته بازی می کند پر گشوده از درون تا به برون تا سراید شرح شوق در درون تا بگوید زِاشتیاق وافرم وز من و دلدادگی بر دلبرم گوید از حال من و توصیف یار ازطلوع روی دلجوی نگار آینه بندان، چراغان هستی است شب شب شور و سرور و مستی است آسمان را نور افشانی کنید دل مهیا بهر مهمانی کنید خانه ی وحی است امشب غرق نور می رسد بر گوش آوای سرور شب شبِ دل های شیدایی شده خانه ی زهرا تماشایی شده دیده ها محو تماشا گشته است محو روی طفل مولا گشته است نور می تابد به اقصای زمین از سوی بیت امیرالمؤمنین از زمین و آسمان آید ندا چشم تو روشن علی مرتضی ماه در ماه ضیافت شد پدید حضرت حُسنْ آفرین حُسن آفرید چارمین معصوم و دوم مقتداست هدیه ی ارزنده ی ماه خداست حُسن رویش را ندارد آفتاب جذبه می گیرد ز رویش ماهتاب حُسن او حُسن خدایش را نشان سَید جمله جوانان جنان   حُسن خلقش همچنان پیغمبر است جذبه ی چشمش به سان حیدر است از سراپایش رسد بوی خدا از شمیم دلکشش پر شد فضا نور رویش نور وجه اللهی است مستمندش صد کریم طایی است برق شادی تابد از آیینه ها دیدنی گشته سرای مرتضی مهد نازش گشته آغوش رسول ذکر لالایی به لب های بتول کیست این؟ دردانه ی پیغمبر است اولین دلبند و پور حیدر است کیست این که صاحب خلق نکوست حاصل تزویج نور و نور اوست کیست این؟ بر ماسو الله مقتداست سبز پوش اهل بیت مصطفاست مثنویِ وصف او بی منتهاست او کریم آل طه مجتباست کیست او دار و ندار فاطمه مونس شب های تار فاطمه روشنی بخش دو چشم مادر است رازدار رازهای مادر است صبر را مقهور کرده صبر او غربتش باشد عیان از قبر او در غریبی کس چنان او نیست نیست چون حسن تنهاترین سردار کیست؟ چشم ها از غربتش دریا بود دیده گریان غمش زهرا بود ماهی دریا بگرید بهر او سایه بانی هم ندارد قبر او کاش چون شمع مزارش می شدم در بقیع شب زنده دارش می شدم کاش با مژگان چشم و اشک ها آب و جارو می زدم صحن ورا بهر هر کس غم گساری یا حسن در مدینه سفره داری یا حسن مستمند یک نگاهم کن نگاه بشنو از دل سوز و آهم سوز و آه رو به سوی تو برم دست نیاز خانه ی تو همچنان باز است باز من فقیر و تو کریمی مجتبی مشکل آوردم برت مشکل گشا دست هایت صد گره وا می کند دست تو والله غوغا می کند @nohe_sonnati