eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11هزار دنبال‌کننده
350 عکس
10 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی تصویر تمام کربلا زینب بود تفسیر پیام کربلا زینب بود در عشق و فداکاری و ایمان و وفا زهرای قیام کربلا زینب بود ▪️ زیبایی گلشن علی زینب بود پرورده ی دامن علی زینب بود بر خصم شکست داد ولی خود نشکست آیینه ی نشکن علی زینب بود ▪️ در فضل، محیط بیکرانی زینب در صبر، بسیط آسمانی زینب ای خورده به سینه ات مدال عظمت بانوی همیشه قهرمانی زینب ▪️ زینب که به عشق جوشش آموخته است ماه است و چو مهر رخ برافروخته است کارآیی انقلاب خونین حسین بر قامت صبر او نظر دوخته است ▪️ زینب که به کار عاشقی غوغا کرد صد بار شهادت به رخش در وا کرد دو دسته ی گل یاس که در دامن داشت تقدیم به باغبان عاشورا کرد ▪️ من مظهر صبر، زینب کبرایم هرجا که بود حسین، من آن جایم هر چند که آفتاب بی سایه بود من سایه ی آفتاب عاشورایم ▪️ در عشق علامتی به جز زینب نیست در صبر قیامتی به جز زینب نیست آن جامه ی عصمتی که زهرا پوشید زیبنده ی قامتی به جز زینب نیست ▪️ زینب که شکوه جاودانی دارد هر جا حضور آسمانی دارد از دست حسین بن علی، خون خدا بر سینه مدال قهرمانی دارد ▪️ زینب که شکوه عشق پاینده از اوست ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست اسلام ز کربلا بود زنده، ولی تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست ▪️ زینب که دل و روح دلیری دارد در یاری دین سهم کثیری دارد همچون حسن و حسین و زهرا و علی نیرویِ شکست ناپذیری دارد @nohe_sonnati
آتشم آتشی از سمت سحر شعله‌ام شعله‌‌ای از شمس و قمر هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دو سَر نعره‌ام نعره‌ای از عمقِ جگر "ها علی بشر کَیفَ بشر که بشر می‌شود این گونه مگر؟* مثل یک قایقِ طوفان زده‌ام مثل یک شیشه‌ی باران زده‌ام مثل یک دست به دامان زده‌ام که خوش این فال به دیوان زده‌ام آمده جانِ علی جانِ نجف حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف به جلال و جبروتش سوگند به کمال و ملکوتش سوگند به قمات و به قنوتش سوگند به ثُبات و به ثبوتش سوگند نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست باء بسم‌الله زهرا و علیست باز زهراست که مولا شده‌است یا علی هست که زهرا شده‌است چه در این قاب هویدا شده‌است که حسن غرقِ تماشا شده‌است جَبلُ الصَبرِ دو دنیا زینب سومین معنیِ زهرا زینب جلوه در جلوه تنزُّل دارد نور در نور تسلسل دارد مصطفی در بغلش گُل دارد فاطمه هست ؛ تامل دارد روز اول به خدا گفت بَلا اِنَماالعِشق هوالکرببلا ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست آن که خود هفت حرم دارد اوست شاه دُختی که عَلَم دارد اوست آن که از صبر قدم دارد اوست به عُلُوَّش که تمام دین است نام زینب چقدر سنگین است زینبی هم قدمِ ثارالله زینبی با عَلَمِ ثارالله معنیِ محترمِ ثارالله در حجابِ حرم ثارالله "زینبی سایه به سایه با دوست سایه هم دورتر از او تا دوست" نفس او دو هَجا بود: حسین زینب این گونه دو تا بود: حسین با حسینش همه‌جا بود: حسین هم حسن هم به خدا بود: حسین تا که او هست سری خَم نشود سرِ مویی زِ علی کم نشود کیست او راویِ راه سه امام کیست او خطبه‌ی پولاد و پیام کیست او شیرِ خدا در احرام کیست او معنیِ ویرانیِ شام کیست او بیرقِ غیرت باشد قسمِ حضرت حجت باشد شب که تا تربت مادر می‌رفت هر قدم با سه برادر می‌رفت پیشِ رو حضرت حیدر می‌رفت زود عباس جلوتر می‌رفت نور جز نور از این آیه ندید سایه‌اش را زنِ همسایه ندید بارَش از کوه کمر می‌شکند داغش از مَرد سپر می‌شکند بال او از همه پر می‌شکند زینب است او و مگر می‌شکند؟ رفت از کوفه جگر درآورد رفت از شام پدر درآورد کربلا دید پَرَت تیر کشید پایِ گودال سَرَت تیر کشید بی حسینت کمرت تیر کشید نیزه‌ای زد جگرت تیر کشید کربلا دید اسیرش کردند آه یک روزه چه پیرش کردند *از سلیمان امیـنی تبریزی @nohe_sonnati
او تولد یافت طنّازی کند با الفبای جنون بازی کند او تولد یافت گردد نور عین تا شود سرمست از جام حسین او تولد یافت تا زینب شود در سخن علامه ی مکتب شود آری آری زینب آمد بر جهان تا شود همگام عاشورائیان در حوادث یار می خواهد حسین محرم اسرار می خواهد حسین کیست زینب تابع فرمان دوست هفت شهر عشق زیر گام اوست کیست زینب صاحب عنوان عشق تاج خونین سر سلطان عشق عشق هر جا خود نمایی می کند نام زینب دلربایی می کند هر کجا منشور ضد مکتب است بی گمان الغاء آن با زینب است نوحه خوان!شعری بخوان زینب پسند تا شوی در پیش زهرا سر بلند نکته ای گویم به گوش آویز کن از کلام ناروا پرهیز کن خوانی اش آواره، خود آواره ای دانی اش بیچاره، خود بیچاره ای نسبت آوارگی بر او، مده نسبت بیچارگی بر او، مده کیست زینب عامل تکمیل عشق بعد زهرا فارغ التحصیل عشق کیست او؟ پروانه ی پر سوخته سوختن از فاطمه آموخته در فدک صبر علی را دیده است عشق را با فاطمه سنجیده است مرحبا زینب که طوفان کرده است آن چه زهرا گفته بود آن کرده است او به بحر العشق نوح کربلاست عشق او فتح الفتوح کربلاست خلق را زینب شناسی نیست نیست فاطمه داند که زینب کیست کیست گرچه خوشزادم، حسینی منصبم گر قبول افتد غلام زینبم @nohe_sonnati
دوبیتی امشب ملک از زینب کبری گوید از نور دل و دیده ی طاها گوید تبریک به هم ولادت زینب را زهرا به علی علی به زهرا گوید ▪️ امید به قلب ما همه آورده خود عالمه است و عالمه آورده آیینه گرفته است زهرا در دست یا باز خدیجه فاطمه آورده ▪️ با گریه ببست فاطمه قنداقش بوسید علی به زمزمه قنداقش گه احمد و گه فاطمه و گاه علی چرخید به دستان همه قنداقش ▪️ او آمد و خلق زیر دِینش می رفت کم کم به حضور نور عینش می رفت لبخند به صورت برادر می زد وقتی که در آغوش حسینش می رفت @nohe_sonnati
دوبیتی سوگند به هر ڪلام زینب… یا رب بر ذڪر علی الدوام زینب… یا رب از کار فَرَج گِره گشایی فرما امشب تو به احترام زینب… یا رب @nohe_sonnati
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود @nohe_sonnati
دوبیتی امشب به دل مرده حیاتی بفرست از بهر جزایت حسناتی بفرست تا دسته گلی دهی به زهرا و علی بر مقدم زینب صلواتی بفرست @nohe_sonnati
آمده زینب شود زهرا شود کوثر شود بین فرزندان عصمت بهترین دختر شود دختر انسیه الحورا چه می دانی که چیست آمده مریم شود حوا شود هاجر شود آمده تا پله ای از هرچه مریم ، بیشتر آمده تا پله ای از فاطمه کمتر شود آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست مثل جدش می تواند صاحب منبر شود خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود آمده تا کوه ها مغرور تر گردن کشند سرو را قامت شود، در استقامت سر شود آمده در روشنای چشم های اهل بیت چشم را روشن کند یک جا چهل اختر شود بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست می تواند سال ها این گونه خوش محضر شود دختر است و در سجایا پا به پای مادر است می تواند پس خطاب سوره ی کوثر شود این چنین با آیه های نوربخش کوثرش می رود در کربلا تا شاهد وانحر شود فصلی از نیلی کبودی های مادر سهم اوست در مدینه یاس بوده شام نیلوفر شود اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند می تواند در رشادت صد علی اکبر شود دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش دست های حضرت عباس را خواهر شود روی تلِّ زینبه ایستاده مثل کوه تا اگر لازم شود خواهر شود مادر شود نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت جلوه اش خواهی ببینی باش تا محشر شود زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش جای آن دارد که او فرمانده ی لشکر شود تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین مثل زینب یک نفر باید روایت گر شود مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود جای آن دارد تمام کهکشان های خدا بر زمین آید فدای دختر حیدر شود @nohe_sonnati
باز در باغ و چمن چهره ی گل پیدا شد بلبلِ نغمه سرا بر رخِ گل شیدا شد از چمن نغمه ی مرغانِ خوش الحان برخاست عالمِ عشق پر از زمزمه و غوغا شد مژده آورد نسیمِ سحر از عالمِ غیب که به روی همه امشب درِ رحمت وا شد باغ توحید برآورد گلِ خوش بویی کز شمیمش همه جا غرقِ طرب دل ها شد گرد غم پاک کن از آینه ی دل ای باغ که جهان بار دگر خرّم و روح افزا شد گنج صبری که در اندیشه ی دل بود نهان در حریمِ حرمِ قدسِ خدا پیدا شد آمد آن عصمت کبری که پِیِ تهنیتش جشن شادی و طرب در همه جا برپا شد مصطفی داد به ریحانه ی خود باز نوید مرتضی شاد از آن نوگلِ بی همتا شد ماهی از پرده برون گشت که با نورِ رُخش روشنی بخشِ دلِ فاطمه ی زهرا شد سر زد آن ماه چو از دامنِ زهرای بتول محوِ رویش دلِ خورشید جهان آرا شد آن که از مژده ی میلادِ همایونی او دل هر غمزده ای شاد به یک ایما شد هر کجا ذره ای افتاد به خاک راهش شد چو خورشید بر افلاک و فلک پیما شد دفترِ سرخِ شهیدانِ صفِ کرب و بلا با گلِ اشکِ به خون خفته ی او امضا شد این همان زینب کبراست که در کوفه و شام دشمن خیره سر از خطبه ی او رسوا شد این همان بانوی والاست که از همّتِ او پرده ی رنگ و ریا از رخ شب بالا شد آسمان شد به زمین پیش رخش آینه دار هر کجا طوطی نطقش به سخن گویا شد عقل، سرگشته شد از پرتو اندیشه ی او صبر، در حیرت از آن صبر توان فرسا شد ثبت شد با خطِ زرّین همه بر لوح وجود خطبه هایی که از آن عصمتِ حق انشا شد خطبه ای خواند که از هیبت هر واژه ی آن روز در دیده ی دشمن چو شب یلدا شد زنده از خون شهیدان شد اگر دین خدا خون هفتاد و دو تن از دم او احیا شد پایه ی نهضت خونینِ حسین بن علی با فداکاری او محکم و پا بر جا شد آن که شد خادم او در دو جهان شد مخدوم هرکه شد بنده ی او بر همگان مولی شد هرکه رفت از پی آن اسوه ی تقوا امروز ایمن از بی کسی و واهمه ی فردا شد دوبیتی یا رب به گل اشک نگاه زینب یا رب به نگاه بی گناه زینب شام دل ما را همه جا روشن کن! با نورِ طلوعِ صبحگاه زینب ▪️ تو شافعه ی روز جزایی زینب! راضی به رضایِ هر قضایی زینب! وقتی که گذر می کنی از باغ سخن مانند بهشت، جانفزایی زینب! @nohe_sonnati
نماز عشق ؛به پا می کنم به نام حسین ز نای سینه نوا می کنم به نام حسین تو زینبی و همه قاصرند از وصفت کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین به نام دلبرت اذن دخول می گیرم طواف کوی تو را می کنم به نام حسین به نام نامی معشوق شهره اند عشاق تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را میان سجده دعا می کنم به نام حسین قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است نماز ؛سوی خدا می کنم به نام حسین تو آمدی که بگویی برای قرب خدا وجود خویش فدا می کنم به نام حسین دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است شب ولادت تو وقت صحبت عشق است خدا عنان دل ما به دست تو داده اسیر دام تو اما ز غیر آزاده اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد شود برای همیشه لبالب از باده مقام " زین اَبی "را به هرکسی ندهند که این مدال، فقط گردن تو افتاده اگر که باز شود دیده ها به نور اشک اگر قدم بگذاریم بین این جاده به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق هنوز با کمری راست زینب اِستاده چنان سگی به در خانه ات ببند مرا که نام صاحب کلب است روی قلاده خدا شهود شود بی حجاب در دل شب نشسته دختر زهرا میان سجاده به بی نظیری تو اعتراف باید کرد شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن در این نگاه، برای همیشه ای بانو تمام حسن خداوند را تماشا کن به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه به احترام حسین دست خویش بالا کن به پشت معجر خود با کمی دعا کردن تمام شهر پر از نور، مثل زهرا کن همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند جلال بانوی مکه دوباره احیا کن ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن سلام دختر حیدر شریکة الارباب بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب کسی که دست توسل بر این سرا بزند قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت قدم برای زیارت به کربلا بزند شناختی که من از دست هایتان دارم بعید باشد اگر دست رد به ما بزند همین کرامتتان شد سبب به هر شب و روز که حلقه دور نگین کرم گدا بزند تو قرص نان خودت را به سائلی دادی که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند از آن دمی که شده احترامتان واجب به دست های شما بوسه مصطفی بزند ز محضر همه سادات عذر می خواهم اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند خدا نیاورد آن روز را که در شهری کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت که دست بر گره معجر شما بزند @nohe_sonnati
دوبیتی امشب كه كند فخر به شب های دگر آورده فلک اختر زيبای دگر اين زينب كبری است؟ به دامان علی يا ختم رسل گرفته زهرای دگر @nohe_sonnati
وقتی که گهواره است دستان برادر خواهر رسید اول به دامان برادر بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت آرام باش ای دخترم، جانِ برادر معلوم شد از کودکی یار حسین است این خواهری که هست درمان برادر عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش عکس خودش هم بینِ چشمان برادر زینب اگرچه زینتِ باباست، اما اثبات کرده هست گریان برادر دست برادر بالش زیر سرش بود اینگونه بود هر روز مهمان برادر لالاییِ شبهای او نام حسین است پس بوده از اول مسلمان برادر یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد این است ماندن پای پیمان برادر پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل افتاد روی جسمِ بی جان برادر فریاد زد حالا که پیراهن نداری زینب فدای جسم عریان برادر... @nohe_sonnati