دوبیتی
ابن نقی و وصی احمد آمد
ارکان علوم و سر سرمد آمد
از لطف خدا هشت ربیع الثانی
زیبا گل گلزار محمد آمد
▪️
خورشید به بر ستاره دارد امشب
افروخته ماه پاره دارد امشب
حسن است امام عسکری پا تا سر
زهرا حسن دوباره دارد امشب
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
دوبیتی
خورشید سپهر رهبری پیدا شد
احیا گر فقه جعفری پیدا شد
تبریک به مهدی که به عالم امشب
رخسار امام عسکری پیدا شد
#استاد_سید_رضا_مؤيد
#ولادت_امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
اى میر عسکرى لقب، اى فاطمى نسب
آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود؟
علمت محیط، بر همه ذرات کائنات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانۀ تو مصلح کل دیده برگشود
اى قبلۀ مراد که در برکة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیدهاى که به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را
الحق مفسّرى، ز تو شایستهتر نبود
دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست
در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جانها فداى لعل لبت کاین سخن سرود
مدح شما، ز عهدۀ مردم برون بود
اى خاندان پاک، که یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق ودود...
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_حسن_عسکری_ع
@nohe_sonnati
مگر ز اهل مدينه چه ديدی ای مادر؟
كه دل ز زندگی خود بريدی ای مادر
اميد ما، به وجود تو بستگي دارد
چرا ز زندگی ات نااميدی ای مادر؟
چرا نماز شبت را، نشسته می خواني؟
چرا به فصل جوانی، خميدی ای مادر؟
دگر به همره ما تا احد نمی آيی
چرا ز قبر عمو پا كشيدی ای مادر؟
دعا به مردم همسايه كرده ای، اما
چه طعنه ها كه از آنان شنيدی ای مادر
من از تو، درس شهامت گرفتم و ديدم
چه رنج ها كه در اين ره كشيدی ای مادر
پیِ دفاع ز حقّ امام خويش، به جان
هزار گونه بلا را خريدی ای مادر
دگر به سينه و پهلو مرا نمی گيری
مگر به سينه و پهلو چه ديدی ای مادر؟
ز بس كه مرگ خودت از خدا طلب كردی
گمانم اين كه به مقصد رسيدی ای مادر
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای داغ تو نقش سینهام یا زهرا
موج تو برد سفینهام یا زهرا
هر شمع برای محفلی میسوزد
من سوختهی مدینهام یا زهرا
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
ای مادر حسین و حسن! دیده باز کن
حال علی بپرس و سپس خواب ناز کن
در کار من ز مرگ تو افتاده مشکلی
لطفی کن و ز کار علی، عقده باز کن
من آمدم که باز برم سوی خانهات
بازآ به سوی خانه، مرا سرفراز کن
اطفال تو، بهانه ی مادر گرفتهاند
دستی پیِ نوازش ایشان دراز کن
سجّاده ی نمازِ تو افکنده زینبت
با پهلوی شکسته بیا و نماز کن
همسایگان، دعای تو را آرزو کنند
برخیز و رو به جانب محراب راز کن
از پای تا به فرق «مؤید» بود نیاز
لطفی بر این حقیر سرا پا نیاز کن
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعه ی مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانه ی وحی را، ز رخسارش،
رشکِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاک را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد زِ مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه برچیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
ای گُلِ زیر گِلم، یا زهرا
به تو خوش بود دلم یا زهرا
رفتی و ترک عزیزان کردی
جمع ما را تو پریشان کردی
مَحرم راز علی، باز بیا
راز دل تا کنم ابراز بیا
یاد باد آن که به شبهای دراز
من و تو هر دو به خلوتگه راز
تا سحرگاه خدا میگفتی
تو به همسایه دعا میگفتی
من هم از سینه نوا میکردم
بر شفای تو دعا میکردم
ماه محرابِ نماز شب من!
بیخبر از من و از زینب من!
یاد تو شمع من و محفل من
غم تو عقده ی لاینحل من
ماندهام بی کس و تنها چه کنم؟
دور از فاطمه، آیا چه کنم؟
ای شده عمر تو ناکام به سر
از فراق پدر و مرگ پسر
هم سلامم برسان بر پدرت
هم ببوس از عوض من پسرت
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
ای مادر حسین و حسن! دیده باز کن
حال علی بپرس و سپس خواب ناز کن
در کار من ز مرگ تو افتاده مشکلی
لطفی کن و ز کار علی، عقده باز کن
من آمدم که باز برم سوی خانهات
بازآ به سوی خانه، مرا سرفراز کن
اطفال تو، بهانه ی مادر گرفتهاند
دستی پیِ نوازش ایشان دراز کن
سجّاده ی نمازِ تو افکنده زینبت
با پهلوی شکسته بیا و نماز کن
همسایگان، دعای تو را آرزو کنند
برخیز و رو به جانب محراب راز کن
از پای تا به فرق «مؤید» بود نیاز
لطفی بر این حقیر سرا پا نیاز کن
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعه ی مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانه ی وحی را، ز رخسارش،
رشکِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاک را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد زِ مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه برچیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
ای گُلِ زیر گِلم، یا زهرا
به تو خوش بود دلم یا زهرا
رفتی و ترک عزیزان کردی
جمع ما را تو پریشان کردی
مَحرم راز علی، باز بیا
راز دل تا کنم ابراز بیا
یاد باد آن که به شبهای دراز
من و تو هر دو به خلوتگه راز
تا سحرگاه خدا میگفتی
تو به همسایه دعا میگفتی
من هم از سینه نوا میکردم
بر شفای تو دعا میکردم
ماه محرابِ نماز شب من!
بیخبر از من و از زینب من!
یاد تو شمع من و محفل من
غم تو عقده ی لاینحل من
ماندهام بی کس و تنها چه کنم؟
دور از فاطمه، آیا چه کنم؟
ای شده عمر تو ناکام به سر
از فراق پدر و مرگ پسر
هم سلامم برسان بر پدرت
هم ببوس از عوض من پسرت
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دست در عالم ایجاد تو داری زینب
خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب
کلماتی که خداوند به قرآن فرمود
آن معانی همه را یاد، تو داری زینب
چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی
خوبتر از همه استاد، تو داری زینب
پسر کعبه علی بود و تویی دختر او
خون آن مرد حَرمزاد، تو داری زینب
طینتی فاطمهپرور چو حسین است تو را
همّتی عاطفه بنیاد، تو داری زینب
چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار
چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب
همه اجداد تو آقای دو عالم هستند
ارث آقایی اجداد، تو داری زینب
پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا
باغ گل در گذر باد، تو داری زینب
چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش
خنده در گریه ی میلاد، تو داری زینب
گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین
که به او اُنس خداداد، تو داری زینب
پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند
این چنین لیله ی میلاد، تو داری زینب
ای وفادارترین خواهر عاشورایی
مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب
علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا
فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب
سخن عالمه ی غیر معلّم شرفی است
که ز فرموده ی سجّاد، تو داری زینب
ز عبادات چنانی که خدا خواسته است
برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب
شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین!
تا ابد دولتِ آباد، تو داری زینب
در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی
در سکوت، این همه فریاد، تو داری زینب
شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام
خطبه چون خطبه ی سجّاد، تو داری زینب
راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین
دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب
از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد
که به کف رشته ی اجساد، تو داری زینب
ذرّهای کاش ببخشند «مؤید» را هم
ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
خانه ی فاطمه آنروز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گلِ ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوه ی عصمت بخشید
در و دیوار، پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمّد جبریل
با ملائک همه در حال صفآرایی بود
بهخدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگرگوشه ی خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه ی او را بهبر آورد حسن
حالتی رفت در آن جا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز، شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبّت، زهرا
که سراپا همه آیینه ی زیبایی بود
دختری داشت سراپای، همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن، آل عبا، در دو جهان آقایند
وز شرف زینب شان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمه ی غیر معلّم شده است
تا به این مرتبهاش پایه ی دانایی بود
بود از صبر و رضا نائبه ی خاص امام
نازم او را که به اینقدر، توانایی بود
کربلا صحنه ی عشق است و در آن صحنه ی عشق
همّت زینب نَستوه، تماشایی بود
به علمداریِ صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافله ی عشق، به تنهایی بود
یک زن و آنهمه داغِ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیدهام کور، که شد خاک نشین ره شام
آن که خاک در او سرمه ی بینایی بود
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای دست خدا و فوق هر دست علی
ای رشته ی كائنات در دست علی
دست من و دامنت كه امروز تو را
قنداقه ی زينب است در دست علی
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
امشب مدینه شهر طلوع سپیده است
از نور کوکبی که سحرگه دمیده است
خورشید آرزوی دمیدن به شب کند
چندانکه وصف این مه زیبا شنیده است
تبریک یا علی! که به دامان فاطمه
دردانهای چو زینبِ تو آرمیده است
چون سینه ی بتول، بهشت محمّد است
این غنچه از بهشت محمّد دمیده است
گفتا رسول، نور دو چشمم بود حسین
زینب به نور دیده ی او نور دیده است
این زینب است دختر دُردانه ی علی
نامش ز آستانه ی عزّت رسیده است
کلک قضا به دامن کوثر که فاطمه است
از قدّ او شمایل طوبی کشیده است
او را رسانده است به حدّ کمال عشق
شیری که او ز سینه ی عصمت مکیده است
هیچ آفریده نیست چو هم، غیر او که هست
زهرای دوّمی که خدا آفریده است
او مکتبی نداشت به جز دامن علی
او جز زبانِ وحی، معلّم ندیده است
شیواترین قصیده ی عشق و رشادت است
اسرار کربلا همه در این قصیده است
یک امتیاز او که کسی را نشد نصیب
تقدیم بوسهها به گلوی بریده است
این است آن حیای مجسّم که نطق او
کار یزید را به فضاحت کشیده است
پروانه ی قبولیِ قربانیانِ عشق
او میدهد، که فاطمهاش آفریده است
پیغمبران به همّت او غبطه میخورند
وقتی به دستش آن تن در خون تپیده است
ای دختری که مادر صدها فضیلتی
روی تو ماهِ برجِ صفات حمیده است
ای خواهری که هرکه تو را دید با حسین
گفتا خدا دوباره حسین آفریده است
در رتبه، دختری چو تو مادر نزاده است
در مهر، مادری چو تو عالم ندیده است
صبر تو را و نُطق تو را جز ز مرتضی
نه دیده دیدهای و نه گوشی شنیده است
بر آستانهات، عظمت میبرد سجود
این جا قدِ بلند شهامت خمیده است
ارکان کعبه در حرمت بوسه میزنند
بر چار رکن آن که جهاد و عقیده است
منّت خدای را که در این لیله ی سعید
ما را محبت تو به این جا کشیده است
ما را که هیچ مایه نداریم غیر آه
شمع شب ولادت تو اشک دیده است
عیدی ببخش تذکره ی کربلا به ما
ای دختر علی که عطایت عدیده است
گر مورد قبول تو افتد به درگهت
اهدائی «مؤید» ما این قصیده است
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
تصویر تمام کربلا زینب بود
تفسیر پیام کربلا زینب بود
در عشق و فداکاری و ایمان و وفا
زهرای قیام کربلا زینب بود
▪️
زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده ی دامن علی زینب بود
بر خصم شکست داد ولی خود نشکست
آیینه ی نشکن علی زینب بود
▪️
در فضل، محیط بیکرانی زینب
در صبر، بسیط آسمانی زینب
ای خورده به سینه ات مدال عظمت
بانوی همیشه قهرمانی زینب
▪️
زینب که به عشق جوشش آموخته است
ماه است و چو مهر رخ برافروخته است
کارآیی انقلاب خونین حسین
بر قامت صبر او نظر دوخته است
▪️
زینب که به کار عاشقی غوغا کرد
صد بار شهادت به رخش در وا کرد
دو دسته ی گل یاس که در دامن داشت
تقدیم به باغبان عاشورا کرد
▪️
من مظهر صبر، زینب کبرایم
هرجا که بود حسین، من آن جایم
هر چند که آفتاب بی سایه بود
من سایه ی آفتاب عاشورایم
▪️
در عشق علامتی به جز زینب نیست
در صبر قیامتی به جز زینب نیست
آن جامه ی عصمتی که زهرا پوشید
زیبنده ی قامتی به جز زینب نیست
▪️
زینب که شکوه جاودانی دارد
هر جا حضور آسمانی دارد
از دست حسین بن علی، خون خدا
بر سینه مدال قهرمانی دارد
▪️
زینب که شکوه عشق پاینده از اوست
ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست
اسلام ز کربلا بود زنده، ولی
تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست
▪️
زینب که دل و روح دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
همچون حسن و حسین و زهرا و علی
نیرویِ شکست ناپذیری دارد
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
ای دست خدا و فوق هر دست علی
ای رشته ی كائنات در دست علی
دست من و دامنت كه امروز تورا
قنداقه ی زينب است در دست علی
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گل ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید
در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمد، جبریل
با ملائک همه در حال صف آرایی بود
به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود
دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا
که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود
دختری داشت سراپای همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود...
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمۀ غیر معلم شده است
تا به این مرتبهاش پایهٔ دانایی بود
بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام
نازم او را که به این قدر توانایی بود
کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق
همت زینب نستوه تماشایی بود
به علمداری صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود
یک زن و آن همه داغ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود...
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زینب_س
@nohe_sonnati
شروع نامه ام نامی کریم است
که بسم الله الرحمن الرحیم است
به آن نامی که شد زان اسم اعظم
قبول توبه ی حوا و آدم
به آن نامی که موسی خواند در طور
وز آن دریافت از حق لوحی از نور
به آن نامی که چون شمع حرا شد
محمد خواند و ختم الانبیا شد
ظهور آن نام تا از ماء وطین کرد
نبی را رحمة للعالمین کرد
علی زان نام او را جانشین شد
امام اولین و آخرین شد
به آن نامی که بر ما روح بخشید
ز نورش زهره ی زهرا درخشید
چه زهرایی که معنی بخش اسماست
همانا اسم اعظم اسم زهراست
به غیر از او که وحیش پروریده
زن و یک آسمان مردی که دیده؟
خدا گر مدح او نازل نمی کرد
کتاب خویش را کامل نمی کرد
حساب نام یا زهرا به ابجد:
برآید یا علی و یا محمد
کسی که کفو آن نور جلی بود
علی بود و علی بود و علی بود
رسیدش در شب جشن عروسی
عروس آسمان بر خاک بوسی
سفالین کوزه ای و مشکی از پوست
اثاث چشمگیر خانه ی اوست
سپهر آئینه دار هستی اش بود
رهین آسیای دستی اش بود
حصیری گرچه فرش زیر پا داشت
به روی سر همه نور خدا داشت
الا ای چرخ دین را زهره زهرا
به حسن خانه داری شهره زهرا
زنان را با عمل ارشاد کردی
"جهاد المراة " را فریاد کردی
تو در شعب ابوطالب شکفتی
که در شب های خوف انگیز خفتی
به طفلی داغ مادر شد نصیبت
سرشک چشم و خون دل طبیبت
حمایت از پدر با جان نمودی
انیس او به عام الحزن بودی
خدا را بنده ای یکدانه بودی
پدر را دلخوشی در خانه بودی
دو تن بودید او را پشتوانه
تو در خانه، علی بیرون ز خانه
به وحدت داده هر مویت شهادت
ورم کرده است پایت از عبادت
تویی یاسین تویی طاهای قرآن
تویی رمز اشارت های قرآن
زمین و آسمان در اختیارت
تمام کهکشان ها بی قرارت
الا ای کرده روحت سیر قرآن
کتابت مصحف است و غیر قرآن
کتابی را که با آیات والا
علی با گفته ی تو کرده املا
کتابی این چنین والاست امروز
به دست مهدی زهراست امروز
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
باز دل شکستهام، نوای دیگر آورد
پرده ی بهتری زند، سرود خوشتر آورد
لئالی کلام را ز طبع من برآورد
مگر ثنای فاطمه، دخت پیمبر آورد
که آگه از مقام او، کسی به جر اله نیست
نسیم درک و عقل را، در این حریم راه نیست
دایره ی وجود را، مرکز و محور آمده
محیط لطف و جود را، جوهر و گوهر آمده
ولیِّ ممکنات را، مَحرم و همسر آمده
رسول کائنات را، دختر و مادر آمده
چه دختری که هستیِ جهان بُوَد ز هست او
رسول حق به امر حق، بوسه زند به دست او
فاطمهای که عقلها، محو عبادتش بوَد
نقش به چهر دوستان، مُهر ارادتش بوَد
همسریِ علی نهایت سعادتش بوَد
لیله ی قدر اولیا، شام ولادتش بوَد
ثبت شد از ولادتش، بقای نسل احمدی
یافت بقا ز نسل او، شریعت محمدی
فاطمهای که ذات حق بر او سلام میکند
اَدای ذکر نام او، به احترام میکند
کسی که پیش پای او، پدر قیام میکند
بر در خانهاش سلامِ صبح و شام میکند
شرف ببین که خانهاش، بُرده سَبَق ز طور هم
حیا ببین که پوشد او، چهره ی خود ز کور، هم
فاطمه! ای تو بازگو فلسفه ی حیات را!
ساخته جِدّ و جَهد تو سفینةالنجات را
زنده نگاه داشتی، «و آتوا الزّکاة» را
«حیّ علیالفلاح» را، «حیّ علیالصلاة» را
مزرعه ی عفاف را، ز اشک آب دادهای
به بانوان ز شرم خود، درس حجاب دادهای
ای که خدای بی مثل، به کوثرت مثال زد
دَم از جلال و قدر تو، قادر ذوالجلال زد
نبی ز مُهر بَضعتی، به سینهات مدال زد
حلقه به باب خانهات، دست علی و آل زد
یافته است پرورش، خون خدا ز شیر تو
شیر خدا به مرتبت، نظیر تو بشیر تو
به حُسن تو که میکند جلوهگر آفتاب را
به اشک تو که بشکند قیمت دُرّ ناب را
به کوی تو که از دلم ربوده صبر و تاب را
عرض سلام کردم و، منتظرم جواب را
دریغ از جواب ما، به خاطر خدا مکن!
دست توسّل مرا، ز چادرت جدا مکن
فاطمه! ای ز لطف تو قعود ما قیام ما
دوستیات قبولی، صلوة ما صیام ما
نام تو و حسین تو، سرود ما کلام ما
نثار قبر مَخفیات، درود ما سلام ما
به یاد درد و داغها که بُد گواه صبر تو
هنوز گریه میکند علی کنار قبر تو
تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو
تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو
تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو
منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو
نام تو بر لبم بود مهر تو مذهبم بود
«مؤیدم» که بر درت چهار منصبم بود
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
هر دل پیِ دلستان خود می گردد
هر كس پیِ هم زبان خود می گردد
روزی كه كند پدر فرار از پسرش
زهرا پی دوستان خود می گردد
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسيارش
كان چه خواهی عطا كند زهرا
خانه ی وحی را ز رخسارش
رشک غار حرا كند زهرا
بضعه ی مصطفی بُوَد آری
جلوه چون مصطفی كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گويند
خاک را كيميا كند زهرا
اين مقام كنيز او باشد
تا دگر خود چه ها كند زهرا
چهره پوشد ز مرد نابينا
تا بدين حد حيا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
جان خود را و محسن خود را
در ره دين فدا كند زهرا
تا سه شب قوت خانه ی خود را
بر مساكين عطا كند زهرا
روز محشر كه از شفاعت خويش
حشر ديگر به پا كند زهرا
همچو مرغی كه دانه بر چيند
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر ز رحمت بسيار
حاجت ما روا كند زهرا
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
اشکی بوَد مرا که به دنیا نمیدهم
این است گوهری که به دریا نمیدهم
گر لحظهای وصال حبیبم شود نصیب
آن لحظه را به عمر گوارا نمیدهم
عمری بوَد که گوشهنشین محبتم
این گوشه را به وسعت دنیا نمیدهم
در سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سَینا نمیدهم
تا زندهام ز درگه او پا نمیکشم
دامان او ز دست تمنا نمیدهم
سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
امروز بزم ماتم زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیۀ فردا نمیدهم
در سایۀ رضایم و همسایۀ رضا
این سایه را به سایۀ طوبی نمیدهم
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
تا بوسهی خنجری به حلقوم نشست
بر نیزه، سر امام مظلوم نشست
تنها نه فقط میان رگهای حسین
آن نیز به قلب «امّکلثوم» نشست
#قاسم_صرافان
▪️
شأن تو و درک ما، همان سنگ و سبوست
نشناختهایمت آن چنانی که نکوست
در نای تو، نطق مرتضی جاری بود
«از کوزه همان برون تراود که در اوست»
#علی_زمانیان_عارف
▪️
او نور چراغ خانهی حیدر بود
در شام ستم، چراغ روشنگر بود
آن روز که تکیهگاه آن قافله شد
یک شانه برای گریهی خواهر بود
#قنبر_یوسفی
▪️
الگوی فرشتگان معصوم است او
بر واژهی صبر و عشق، مفهوم است او
از خطبهی آتشین او پیدا شد
بانوی قیام، «امّکلثوم» است او
#سید_محمد_میر_هاشمی
▪️
در چرخ وجود، محور خورشید است
خاک قدمش تاج سر خورشید است
باید که فروغ چشم زهرا باشد
در خانهی ماه، دختر خورشید است
#سید_محمد_رستگار
▪️
ای مرهم زخم دل و غمخوار پدر!
هم غمخور مادریّ و هم یار پدر
در لیلهی قدرِ آخرِ عمرِ علی
شد مهر تو، سفرهدار افطار پدر
#استاد_سید_رضا_مؤید
▪️
داغ است، دل لالهی صد چاک دمشق
زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق
خورشید به سوگ «امّکلثوم» گریست
تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق
#سید_محمد_رستگار
▪️
هم ماه مدینه است و هم زهرهی شام
همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام
ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان
از جانب ما به «امّکلثوم»، سلام
#سید_محمد_رستگار
▪️
در دفتر عشق، حرف منظوم شدم
تا آینهدار پنج معصوم شدم
هر کس به ردیف عشق نامی را خواند
من خادم بیت «امّکلثوم» شدم
#حسین_دیلم_کتولی
▪️
هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه
هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه
بعد از سخنان تو بگفتا زینب:
لا حول و لا قوّة الّا بالله
#محمدرضا_یزدی_آینه
▪️
ای پشت و پناه قافله چون زینب
همراز نماز نافله، چون زینب
در شام نیفتادهاي از پا، بانو!
یک لحظه در این مقابله چون زینب
#یوسف_رحیمی
▪️
در حجب و حیا وارث زهرا هستی
در مرتبه چون زینب کبرا هستی
افسوس که بین شیعه هم مهجوری
مظلومه ترین بانوی طاها هستی
#محمود_مربوبی
▪️
هرکس به جهان تو ثنا کرده بسی
خشنود دل فاطمه را کرده بسی
ای دختر با وقار زهرا و علی
درحق تو تاریخ جفا کرده بسی
#سید_مجتبی_شجاع
▪️
بانو همه جا نام شما عقده گشاست
مسکین تو از قید غم و غصه رهاست
در خانه سگ پری نیاید هرگز
تزویج تو با خلیفه از ریشه خطاست
#سید_مجتبی_شجاع
▪️
در فصل بهار خود خزان را دیدی
آن غصه که میبرد امان را دیدی
از کرببلا و از مصیبتهایش
ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی
#سید_محمد_مظلومان
▪️
باید که تورا به برج دین کوکب گفت
باید که تو را حافظ این مکتب گفت
در قدر و جلال و عزت و فضل و شرف
باید که تورا شریکة الزینب گفت
#عبدالحسین
▪️
مثل مزار فاطمه قدرش نهان است
توصیف شأنش فوق توضیح و بیان است
خود را دخیل رشته های چادرش كن
او عمه مظلومه صاحبزمان است
#محمد_حسن_بیات_لو
▪️
دگر عبّاس و اکبر دارم امشب
به بر قنداق اصغر دارم امشب
نه کوفی گرد خود بینم نه شامی
دوباره شش برادر دارم امشب
#امیرحسین_کاظمی
▪️
ندارد چون نشان دین از آغاز
نخواهد گشت هرگز محرم راز
علی با خواستگار دخترش گفت:
کبوتر با کبوتر، باز با باز
#میثم_مؤمنینژاد
▪️
با خطبه خود کشف حقائق کردی
با نوحه و دم طی دقایق کردی
پیوسته به یاد کربلا سوختی و
از داغ حسین عاقبت دق کردی
#علی_سلطانی
▪️
یکی این سان، یکی این گونه باید
که شام و کوفه را رسوا نماید
ببین پیشانی زینب شکسته
بگو اخت المصائب لب گشاید
#ایوب_پرندآور
▪️
به حق بر فاطمه بوده است، نائب
که یک لحظه نشد در صحنه، غائب
در این عالم به غیر از «امّکلثوم»
برادر را که شد اخت المصائب؟
#سید_محمد_رستگار
▪️
کسی نشناختت، ای دخت مظلوم!
نباشد قدر تو بر خلق، معلوم
اگر زینب بُوَد امّ المصائب
تویی اخت المصائب، «امّکلثوم»!
#محمدرضا_یزدی_آینه
▪️
ای زینب دیگر! که جگرسوختهای
چو لاله ز داغ، رخ برافروختهای
تو درس صبوری و فداکاری را
پیداست که از فاطمه آموختهای
#منصور_دولتی
▪️
در ماتم دردانهی معصوم علی
خون میچکد از دیدهی مظلوم علی
امروز زمین، لباس غم پوشیده
از داغ غریب «امّکلثوم» علی
#شبنم_فرضیزاده
▪️
هم خواهر و هم دختر معصوم تویی
مظلومتر از زینب مظلوم تویی
ای شاعرهی حماسهی عاشورا!
بانوی شرافت، «امّکلثوم» تویی
#منصور_دولتی
▪️
غم بر دل هر پیر و جوان است امشب
ماتم زده بغض آسمان است امشب
در سوگ غریبانهی «امّکلثوم»
محزون، دل صاحب الزّمان است امشب
#محمدرضا_یزدی_آینه
▪️
آن زینب او، عزیز مردم شده است
این فاطمهاش، ملیکهی قم شده است
افسوس! که نام «امّکلثوم» فقط
مانند مزار مادرش، گم شده است
#قاسم_صرافان
#حضرت_ام_کلثوم_س
@nohe_sonnati
ای آینه دار پنج معصوم
در بحر عفاف دُرِّ مکتوم
پرورده ی دامن ولایت
مظلومه ی خاندان مظلوم
قدر تو به ممکنات مجهول
مهر تو به کائنات معلوم
شیرازه ی شرع از تو محکم
منظومه ی عشق از تو منظوم
تو زینب دومی علی را
نامند تو را به ''ام کلثوم''
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سَیِّدَتی به ما نگاهی
آن وقت که چارساله بودی
بر صورت ماه هاله بودی
در خانه ی شیر حق به خوبی
معصوم تر از غزاله بودی
دیری نگذشت کز ستم ها
سرگرم به اشک و ناله بودی
از آن چه به خانه ی شما رفت
از داغ جگر چو لاله بودی
از قول و غزل فراتری تو
کی حدِّ تو این مقاله بودی؟
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سَیِّدتی به ما نگاهی
تو محنت بی شماره دیدی
غم، بیشتر از ستاره دیدی
مه پاره ی دشت کربلا را
در خاک، هزار پاره دیدی
هم بر دل پاره پاره از زهر
هم پیکر پاره پاره دیدی
پامال تن عزیز خود را
ازمرکب ده سواره دیدی
بر دست حسین غرق در خون
قنداقه ی شیرخواره دیدی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سَیِّدتی به ما نگاهی
تو راز عجیب کربلایی
بانوی شکیبب کربلایی
هم راز شهید نینوایی
دمساز غریب کربلایی
برخرمن هستی ستمکار
سوزنده لهیب کربلایی
درآتش غم اگر بسوزی
باصبر، طبیب کربلایی
آن جا که خطابه کارساز است
توفنده خطیب کربلایی
آئینه ی آفتاب و ماهی
یا سَیِّدتی به ما نگاهی
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_ام_کلثوم_س
@nohe_sonnati
ای در سپهر مجد و شرف ، رويت آفتاب
در بزم ما بتاب و، رخ از دوستان متاب
از پا فتاده ايم، ز رحمت تو دست گير
ما را كه دل ز آتش داغت بود كباب
جمعيم ما و ليك پريشان به ياد تو
وزما شكسته تر دل زهرا و بوتراب
يا هادی المضلـّين، كز مردم ضلال
جسمت در التهاب و روانت در التهاب
تو آفتاب عالمی و از افول تو
افتاده است در همه ذرات انقلاب
ای آيت توكل وآيه ی رضا
ديدی جنايت از متوكل تو بی حساب
گاهی دهد مكان تو در بركة السّباع
گاهی درون محبس دشمن به پيچ و تاب
تو زاده بزرگ جوانان جنّتی
ای از ستم شهيد شده درگه شباب
آن شربتی كه داد به اجبار دشمنت
گويا شرنگ مرگ بــُد و آتش مذاب
كاتش به جسم و جان تو پروانه سان فتاد
وز سوز زهر جسم تو چون شمع گشت آب
ای بردرت نثار درود ملائـــكه
امروز بر سلام "مــؤيد" بده جواب
#استاد_سید_رضا_مؤید
#امام_هادی_ع
@nohe_sonnati
امشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین
شیرخوار اکبری را در بغل دارد حسین
هم چو گردون اختری با جلوههای سرمدی
هم چو دریا گوهری را در بغل دارد حسین
غرقه در امواج شادی گشته آن دریای نور
زمزمی یا کوثری را در بغل دارد حسین
جان هر جانانه را بگرفته در دامن رباب
دلبر هر دلبری را در بغل دارد حسین
یاد مادر میکند زینب چو امشب بنگرد
خود حسین اصغری را در بغل دارد حسین
خود خدای عشقبازان، این سفیر کوچکش
ای عجب پیغمبری را در بغل دارد حسین
پیر کنعان گو ننازد بر جمال یوسفش
یوسف زیباتری را در بغل دارد حسین
گرکه از گهواره شد آغاز اعجاز مسیح
نک مسیح دیگری را در بغل دارد حسین
هم رسالت، هم امامت از فروغش منجلی است
احمدی یا حیدری را در بغل دارد حسین
در رگ و شریان او جاری بود خون خدا
از فضایل مظهری را در بغل دارد حسین
عروه الوثقای عالم تاری از قنداقه اش
از شفاعت محشری را در بغل دارد حسین
تا شود گلهای سرخ کربلا را عندلیب
مرغ قدسی پیکری را در بغل دارد حسین
این پسر مُهر شهادتنامه ی انصار اوست
خاتم معجزگری را در بغل دارد حسین
شاهد فردای عاشورا بود در دامنش
یا شفیع محشری را در بغل دارد حسین
عرصه گاه حق و باطل، چون شود دشت بلا
بهر آن جا داوری را در بغل دارد حسین
موج خونش، چون کند تضمین فتحی جاودان
طفل نه، سرلشکری را در بغل دارد حسین
با زبان بی زبانی رازگوی خلقت است
یاور نوآوری را در بغل دارد حسین
تشنه کامی جوشن و خون گلو شمشیر اوست
بوالعجائب یاوری را در بغل دارد حسین
آل عصمت هر یکی خود کارساز عالمند
کارساز دیگری را در بغل دارد حسین
ای «مؤید» هرچه خواهی نک از آن مولا بخواه
کِامشب از جان بهتری را در بغل دارد حسین
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_حضرت_علی_اصغر_ع
@nohe_sonnati
شد امشب از رخ ابن الرضا چشم رضا روشن
چنان كه چشم احمد شد ز روى مرتضى روشن
به چشم دل تماشا كن كه هم چون اهل دل بینى
ز نور كبریایى شد حریم كبریا روشن
امام هشتمین را داده حق طفلى كه مىباشد
ز انفاسش صبا خرم ز رخسارش فضا روشن
گلستان حیاتش زین گل ریحانه شد خرم
شبستان امیدش گشت از این بَدرُ الدُجا روشن
همه شب تا سحر بر مهد ناز طفل نوزادش
به جاى شمع باشد روى آن شمس الضحى روشن
جواد آمد كه شادان شد ز میلادش دل زهرا
جواد آمد كز او شد قلب ختم الانبیا روشن
الا یا خاندان وحى و قرآن یا بنى الزهرا
ز میلاد جواد ابن الرضا چشم شما روشن
شكوه رحمتش چون مهر باشد هر طرف تابان
مقام عصمتش چون روز باشد هر كجا روشن
شود از غم چو شب روز بد اندیشى كه پندارد
نماند مشعل دین مبین بعد از رضا روشن
دگر تا روز محشر روشن و خاموش مىماند
چراغى را كه مىسازد خدا خاموش یا روشن
«مؤید» را چه وحشت اندر این ظلمتسرا باشد
كه دارد جان و دل پیوسته از نور ولا روشن
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_جواد_ع
@nohe_sonnati
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما
مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما
که بهر دلشکستگان در امید باز شد
هزار قفل غم ببین که بیکلید باز شد...
شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش
بود طلوع این قمر تجلّی دوبارهاش
تا که نگاه میکند بر رُخ ماهپارهاش
غرق ستاره میشود کنار گاهوارهاش
نهم امام را به بر، امام هشتم آورد
بضعه ی دوم نبی، کوثر دوم آورد
خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی
شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا
حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَری
کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود...
ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده
به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده
به قلههای مکرمت، کرامتت علم زده
اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده
تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکتترین کسی که آمدهست در جهان
فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی
مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی
خدای را امین تویی جهات را امان تویی
تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی
تو وارث پیمبری شافع روز محشری
قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_جواد_ع
@nohe_sonnati
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان
«یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان
با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی
همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی
دانه ی اشكی چنان آیینه صافت میكند
سوز آهی محرم بزم عفافت میكند
رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت می كند
ذات حق دعوت برای اعتكافت میكند
معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود
اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود
مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی
پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی
میرسد بر گوش جانش نغمههای یا علی
اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی
چون سر آمد اعتكافش، عشق شد همدوش او
تا برآمد آفتابی بود در آغوش او
ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر
تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر
چون صدف این گوهر یكدانه را در بر بگیر
خانه را بگشا و صاحبخانه را در بگیر
در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند
خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند
ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین
چهرهی چون ماه و ابروی هلالش را ببین
خط بكش بر روی بتها و خط و خالش را ببین
بر سر دست رسولالله مقالش را ببین
كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان
هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان
چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد
از نگاهش عقدهی غم به پیمبر باز شد
شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد
حجت داور لبش با نام داور باز شد
ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین
آیههای مؤمنون را از امیرالمؤمنین
اختیارش با خدا و عالمش در اختیار
مرد میدانهای علم و حلم و مجد و افتخار
جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار
كاش میشد یك علی وین ویژگیها آشكار
این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او
كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او
#استاد_سید_رضا_مؤید
#ولادت_امام_علی_ع
@nohe_sonnati