eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.6هزار دنبال‌کننده
342 عکس
8 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
و آن شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوی خوش اين ميهمان پر شد شگفتا "يوسفی در کاروان حسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايی زمان خالی شد و درياچه های باستان پر شد سماع لحظه ها از چشم صحرا سرخ می باريد فرشته بس! دگر ميخانه ی پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغی ز کوه طور باز آمد که از آوای سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه ی آيينه ديدن داشت شبی که مکه از نام محمد ناگهان پر شد @nohe_sonnati
نسیم آمد این بار از خوش مسیری رسانَد به ما مژده ی دلپذیری خبر خوش خنک کرد کام زمین را بهاری شد این خطّه ی گرمسیری به یک خانه ی ساده کنج مدینه چه زائرسرایی چه مهمانپذیری به دامان شهبانویی آسمانی چنین مادر پاک و روشن ضمیری به ارباب دل ها خدا هدیه داده چه شمس الضّحایی چه ماه منیری چه ماهی که دل ها همه صید چشمش ز مژگان خود تا رها کرده تیری اماما تو خود زینت عابدینی پناه و امید صغیر و کبیری کریمی، عزیزی، امیری، بزرگی امامی، رئوفی، صبوری، بصیری تو خود خانه ی کعبه را مستجاری به درگاه ایزد اگر مستجیری تو عطر اقاقی در این خاکدانی تو گرمای عرفان در این زمهریری تو بُغض غریب دعای کمیلی تو روح بلند دعای مجیری مقام رفیع تو را غبطه خوردند همه کهکشان های این راه شیری تو دریای صبری، تو موج وقاری تو علم لدنّی، تو خیر کثیری تو سبزینه ی برگ شاداب عصمت تو خود میوه ی بوستان غدیری دعا را تو یاد ابوحمزه دادی چه می شد که دست مرا هم بگیری زبور است آری بر آل محمد کتاب صحیفه به آن بی نظیری تو سیراب سرچشمه های دعایی تو از باده ی سرخ سجاده سیری معلم تویی؛ از تو آموخت شیعه ولایت مداری ولایت پذیری به وقت خطابه بسی سربلندی به گاه عبادت گهی سر به زیری جسارت نباشد سؤالی بپرسم چرا در جوانی بدین مایه پیری چهل سال گریه تو را پیر کرده چرا چلّه ی اشک باید بگیری تویی یادگار غم اهل خیمه تویی دفتر خاطرات اسیری تو با دست بسته به همراه زینب رسالات خون خدا را سفیری تو تب کردی و صبر کردی و گفتی: حسینٌ امیری و نعم الامیری نشد تا که در بزم نامردم شام سر خویش یک لحظه بالا نگیری به جالوتیان سنگ داوود بودی خوشا این شجاعت، زهی این دلیری اماما مدد کن به صحرای محشر ز ما استغاثه ز تو دستگیری گدای شمایم که تقدیرم این شد تو را شاهی و نوکران را فقیری @nohe_sonnati
دوبیتی این گل که به جلوه چون عقيق یمنی است عطرش علوی باشد و حُسنش، حسنی است هم شکل نبی است، هم شبيه زهراست این سوره گمان کنم که مکی - مدنی است! @nohe_sonnati
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد... @nohe_sonnati
سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته می ‌سوزم از اين عشق چو اسفند برشته با جوهر اشك و قلم بال فرشته بر لوح دل خسته ام اين جمله نوشته: جز مهر علی در دل من خانه ندارد "كس جای در اين خانه ی ويرانه ندارد" فهميدم از اين راز كه در كعبه شكاف است هرجا كه بود نام يدالله مطاف است اين گفته نه بيهوده و اين دم نه گزاف است در روز جزا شيعه‌ات از نار معاف است چون غير علي در دو جهان هيچ نديدند "مردان خدا پرده ی پندار دريدند" تا نام تو پيچيد در آن شبه جزيره شد پاک از اين خاک گناهان كبيره زد چنگ به دامان تو هر ايل و عشيره شد ثابت و سيار در اوصاف تو خيره جز ساقي كوثر ز كسی جام نگيريم "ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم" زان باده كه در روز غديريه به خم بود پيدای تو شد هر كه در آن حادثه گم بود فرياد ملائک بابی انت و ام بود زان راز كه در آيه ی اكملت لكم بود بيتی است امامت در اين خانه تويی تو امروز امير در ميخانه تويی تو آن بازوي خيبر شكنش رفت چو بالا با دست شريف پدر ام ابيها دادند دو دريا چو به هم دست تولا شد ولوله و غلغله در عرش معلا گفتند ملائک همگی عيد مبارک اين عيد به هر پيرو توحيد مبارک اي عقل در اوصاف تو حيران و مردد وصف تو نگنجيده به هفتاد مجلد عالم همه گم گشته ی آن موی مجعد محبوب ابوالقاسمِ محمود محمد نامش همه جا هست بگوييد كجا نيست "كس نيست كه آشفته ی آن زلف دوتا نيست" هر كس كه ز حب تو به لب ناد علی داشت در جام دل خويش صفايی ازلی داشت آسودگي از شرک خفی شرک جلی داشت گمراه نگرديد هر آن كس كه ولی داشت از نام علی كاخ ستم در خطر افتاد "با آل علی هركه در افتاد ور افتاد" تا صورت پيوند جهان بود علی بود يعني هدف از عالم موجود علی بود تسكين دل آدم و داوود علی بود از آيه ی انفاق چو مقصود علی بود ای محو جمال تو دل صاحب خانه "مقصود تويی كعبه و بتخانه بهانه" ای كاش شود ميثم و سلمان تو باشم تا روز جزا دست به دامان تو باشم در هر دو جهان ريزه خور خوان تو باشم كافر شوم از خويش و مسلمان تو باشم كرديم نثار قدم تو دل و دين را "تقديم تو كرديم همان را و همين را" افسوس كه با نام تو كردند خرافات در دايره ی تنگ جنايات و مكافات يك عده پی شطح و گروهی پی طامات در كاخ نشستند به عنوان خرابات ما با تو نشستيم و از اين قوم بريديم "ما چون ز دری پای كشيديم، كشيديم" @nohe_sonnati
سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته می‌سوزم از اين عشق چو اسفند برشته با جوهر اشک و قلم بال فرشته بر لوح دل خسته ام اين جمله نوشته: جز مهر علی در دل من خانه ندارد "كس جای در اين خانه ی ويرانه ندارد" ما از می مرد افكن اين ميكده مستيم شاديم كه پيمانه و پيمان نشكستم تا عشق علی هست در اين ميكده هستيم پس خورده نگيريد كه ما باده پرستيم هشدار كه نوشيدن اين باده مجاز است "المنت لله که در میکده باز است" فهميدم از اين راز كه در كعبه شكاف است هرجا كه بود نام يدالله مطاف است اين گفته نه بيهوده و اين دم نه گزاف است در روز جزا شيعه‌ات از نار معاف است چون غير علی در دو جهان هيچ نديدند "مردان خدا پرده ی پندار دريدند" تا نام تو پيچيد در آن شبه جزيره شد پاک از اين خاک گناهان كبيره زد چنگ به دامان تو هر ايل و عشيره شد ثابت و سيار در اوصاف تو خيره جز ساقی كوثر ز كسی جام نگيريم "ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم" زان باده كه در روز غديريه به خم بود پيدای تو شد هر كه در آن حادثه گم بود فرياد ملائک بابی انت و ام بود زان راز كه در آيه اكملت لكم بود بيتی است امامت در اين خانه تويی تو امروز امير در ميخانه تويی تو آن بازوی خيبر شكنش رفت چو بالا با دست شريف پدر ام ابيها دادند دو دريا چو به هم دست تولا شد ولوله و غلغله در عرش معلا گفتند ملائک همگی عيد مبارک اين عيد به هر پيرو توحيد مبارک ای عقل در اوصاف تو حيران و مردد وصف تو نگنجيده به هفتاد مجلد عالم همه گم گشته آن موی مجعد محبوب ابوالقاسم محمود محمد نامش همه جا هست بگوييد كجا نيست "كس نيست كه آشفته آن زلف دوتا نيست" هركس كه ز حب تو به لب ناد علی داشت در جام دل خويش صفايی ازلی داشت آسودگی از شرک خفی شرک جلی داشت گمراه نگرديد هر آن كس كه ولی داشت از نام علی كاخ ستم در خطر افتاد "با آل علی هركه در افتاد ور افتاد" تا صورت پيوند جهان بود علی بود يعنی هدف از عالم موجود علی بود تسكين دل آدم و داود علی بود از آيه انفاق چو مقصود علی بود ای محو جمال تو صاحب خانه "مقصود تويی كعبه و بتخانه بهانه" ای كاش شود ميثم و سلمان تو باشم تا روز جزا دست به دامان تو باشم در هردوجهان ريزه خور خوان تو باشم كافر شوم از خويش و مسلمان تو باشم كرديم نثار قدم تو دل و دين را "تقديم كرديم همان را و همين را" افسوس كه با نام تو كردند خرافات در دايره تنگ جنايات و مكافات يک عده پی شطح و گروهی پی طامات در كاخ نشستند به عنوان خرابات ما با تو نشستيم و از اين قوم بريديم "ما چون ز دری پای كشيديم، كشيديم" @nohe_sonnati
شکر خدا که نور ولایت به ما رسید الطاف خاندان کرامت به ما رسید وقتی برای خون خدا نوحه خوان شدیم بالاترین مقام عبادت به ما رسید اسلام را محرم او زنده کرده است این نکته هم ز پیر طریقت به ما رسید روز ازل که موسِم تقسیم رزق بود از آن میانه، ذکر مصیبت به ما رسید اشکی چکید و این دل تیره شفا گرفت تا قطره ای ز زمزم تربت به ما رسید ذکر لبان ما صف محشر بوَد: حسین بعد از هزار سال که نوبت به ما رسید ما نوکران فاطمه ایم و عجب مدار روزی اگر مقام شفاعت به ما رسید مَستیم ما ز بادۀ "احلی من العَسل" اینگونه شد که شهد شهادت به ما رسید از نالۀ یتیم حسن زیر سمّ اسب راز وفا و عزّت و غیرت به ما رسید @nohe_sonnati
آخر این جنگ زجر آور نمی دانم چه شد یک نفر با اینهمه لشگر، نمی دانم چه شد دیدمت از روی تَل باور نمی کردم تویی زیر نعل اسب ها، پیکر نمی دانم چه شد آن زمان که سنگ بر پیشانی ات خون گریه کرد سوخت خواهر، پهلوی مادر نمی دانم چه شد ناگهان تیری سه شعبه قلب پاکت را شکافت بوسه گاه سرخ پیغمبر، نمی دانم چه شد شمر ملعون وارد گودال شد، جایی نشست خنجرش را برد بالا، سَر نمی دانم چه شد او که بیرون رفت، دزدان بهر غارت آمدند جامه را بردند، انگشتر نمی دانم چه شد ای برادر بعد تو از خیمه ها چیزی نماند کنده شد خلخال ها، معجر نمی دانم چه شد @nohe_sonnati
و آن شب از شميم عطر نامش گلسِتان پر شد تمام خانه از بوی خوش اين ميهمان پر شد شگفتا "يوسفی در کاروان حسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرایی زمان خالی شد و درياچه های باستان پر شد سماع لحظه ها از چشم صحرا سرخ می باريد فرشته بس! دگر ميخانه ی پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغی ز کوه طور باز آمد که از آوای سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه ی آيينه ديدن داشت شبی که مکه از نام محمد ناگهان پر شد @nohe_sonnati
و آن شب از شميم عطر نامش گلستان پر شد تمام خانه از بوی خوش اين ميهمان پر شد شگفتا "يوسفي در کاروان حسن پيدا شد" که از نور جمالش صحن جان عاشقان پر شد گريبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرايی زمان خالی شد و درياچه های باستان پر شد سماع لحظه ها از چشم صحرا سرخ می باريد فرشته بس! دگر ميخانه پير مغان پر شد خبر دادند سيمرغی ز کوه طور باز آمد که از آوای سرشارش تمام آشيان پر شد چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش که تا يک پلک زد ديوان جان شاعران پر شد طواف لاله گرد کعبه آئينه ی ديدن داشت شبی که مکه از نام محمد ناگهان پر شد @nohe_sonnati