eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هر آن جا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله @nohe_sonnati
دوبیتی بر شهـر مدینه نور می پاشد ماه از مقدم او خنده به لب دارد شاه آمد کـه گـره گشــای عالم باشد خاتون سـه ساله ی ابـا عبـدالله @nohe_sonnati
وقتی نهاد نام شما را خدا حسن گفتند عرش و فرش همه یکصدا حسن در اوج تلخ کامی و آوار غصّه ها طعم عسل دهد به دهان ذکر یا حسن دریای لطف و معدن جودند اهل بیت اهل کرامتند همه، مقتدا حسن تقسیم مال و بخشش آن کار کوچکی است وقتی فقط کریم گره خورده با حسن قدرت نمای دست خدا بوده در جمل وقتی نشانده شور و شر فتنه را حسن از آن زمان چه سخت برایت گذشت عمر آن هم جوار زور و زَر و کینه ها حسن حرفی گزاف نیست که تاریخ گفته است از تو کلید خورده اگر کربلا حسن حتّی بدون گنبد و گلدسته و ضریح داری گره گشایی و دارالشفا حسن @nohe_sonnati
گرفته صحن ها را عطر شب بوها و یاس این جا شده مجذوب در نور و صفا، هوش و حواس این جا ملائک «ادخلوها به سلام آمنین» گویان گرفته از بهشتِ وعده ی حق، اقتباس این جا پناه آورده اند این جا پریشان های دل آشوب هیاهویی به پا کرده است اشک و التماس این جا تکسّر در تصاویر دل آئینه ها گوید که بی مفهوم و بی رنگ است معنای کلاس این جا به گمنامی خریدار است صاحبخانه، می پوشد تن اندوه بی پایانِ زائرها لباس این جا برای ما که گاهی از خدا دوریم او دارد برای ارتباط و آشتی خطِّ تماس این جا زلال و دستِ پُر برگشته از این آستان بیرون هر آن که با غم و اندوه آمد آس و پاس این جا @nohe_sonnati
دل های عرش و فرش با شادی عجین است پیوندی از افلاکیان روی زمین است «انسیه الحورا» عروس و شاه داماد مولای مظلومان «امیرالمؤمنین» است در سیل تبریک تمام خلق عالم تبریک خالق با دم روح الامین است غیر از علی در شأن زهرا هیچ کس نیست آیینه ی زهرا فقط «حبل المتین» است تصویر زیبایی است در تفسیر این وصل «خیر البریه» خاتم و «کوثر» نگین است دست علی را گرم می گیرد، از این پس از عشق «بحرالعلم» زهرا خوشه چین است عشقی که دارد یازده خورشید با خود در اوج زیبایی است، زیبا آفرین است @nohe_sonnati
بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید گریست آن که شنید از حدیث کرب و بلا شکست آن که به چشمان خویش دید و چشید به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر به روی خار مغیلان کنار عمه دوید به نیزه دید سر بهترین عالم را و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید چگونه می شود از داغ این بلا نشود تمام موی سر کودک سه ساله سپید صبور در غم عظمی کشید قد اما به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید کسی به یاد ندارد میان مردم شهر کجا و کی؟ پس از آن سیل گریه ها، خندید شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم خبر رسید که شد باقر العلوم شهید حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت برای حضرت خورشید بارگاه جدید @nohe_sonnati
دوبیتی فرموده امیر جان، «مُدیلُ الدّولات» آقام علی که بر مقامش صلوات یک دسته گناه مردم این دنیا بخشیده نمی شوند جز در عرفات ▪️ هم موسم بخشش است روز عرفه هم لحظه ی رویش است روز عرفه بی چاره کسی که جای خالق از خلق محتاج گشایش است روز عرفه @nohe_sonnati
آمده دنیا گل «ابن الرضا» محو جمالش شده ارض و سما لطف خدا شامل دنیا شده آینه ای آمده ایزد نما راه خطا را نرود هیچ کس «هادی» راه است اگر مقتدا آمده خورشید دهُم در زمین نور کند قسمت دل مرده ها «موتَمَن» و «متّقی» است و «نقی» «راشد» و مانند علی «مرتضی» «جامعه» اش درس امامت دهد وصف قشنگی است از آل ولا او علی و مکتب او حیدری است غیر علی نیست «غدیریه» را هرکه به ادراک مقامش رسید خاک صفت آمد و شد کیمیا نیمه ی ذیحجه شده کاش که قسمت ما هم بشود سامرا @nohe_sonnati
دوبیتی از روز ازل به عرش نامش شده حک برداشت ز شوق دیدنش کعبه ترک گمراه ترین خلق و مغضوب خداست هر کس به ولایت علی دارد شک @nohe_sonnati
دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق حتی نمانده یک نفر بعد از نماز شب با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب آنقدر این جا بی وفایی دیده می گوید در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب تنها برای غربت خورشید می گرید ای کاش برگردد از این راه بلا یا رب لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب @nohe_sonnati
اگرچه صحن و ‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود فقیر آمده بود و شکسته دل اما برای عالم و آدم در آن سرا جا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود درون صحن و امیدش شفا از آقا بود سرای نور بود و وقت بوسه ی خورشید به روی گنبد و گلدسته ی مطلا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره گشای غم و غصه های دنیا بود غروب آمد و او بی خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها وَ او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان، روی دست دریا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیباتر صدای نغمه ی نقاره کشف معنا بود کلاغ آمده بود و کلاغ هم می رفت ولی به مرحمت شاه او سرِ پا بود @nohe_sonnati