۶۱
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
گلی از گلشن،علی مرتضایم
سفیر شاه دین،حسین خون خدایم
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
من سفیر حسین،نور دل زهرایم
او باشد امامم،در راه او فدایم
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
آمدم در بین،مردم بی بصیرت
دیدم کوفیان را،دشمنان شریعت
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
حسین جان کوفیان،مردمی بی وفایند
دشمن عترت و،بی شرم و بی حیایند
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
کوفیان مردمی،اهل ریا و ننگند
به جای یاری ات،آن ها با تو می جنگند
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
مردم بی حیا،بیعت از تو گسستند
کوفیان بی رحم،دست سفیرت بستند
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
از دست کوفیان،خون شد دلم حسین جان
شرر زد دشمنت،بر حاصلم حسین جان
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
از دست دشمنان،گردیده ام آواره
مرا برده روی،بام دارالعماره
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
بهر اهل حرم،جانم رسیده بر لب
ای گل فاطمه،هستم به فکر زینب
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
مردمان کوفه،حرمت تو دریدند
بی حیا دشمنان،رأس مرا بریدند
غم زد بر دل شکوفه
حسین میا به کوفه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۲
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
منم رهرو با بصیر حسین
ز طفلی بگشتم اسیر حسین
به امر امام زمانم حسین
به کوفه من هستم سفیر حسین
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
همه کوفیان بی وفایند حسین
به دل کینه و بی حیایند حسین
گل فاطمه نور چشم علی
ز حیدر همه کینه دارند حسین
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
سفیر تو در کوفه تنها شده
نصیبم فقط کوه غم ها شده
همه کوفیان از ستم آمدند
به گرد سفیر تو غوغا شده
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
ز تو بیعت خویش بگسسته اند
دل مسلم تو بشکسته اند
به نیرنگ خود یوسف فاطمه
چو حیدر دو دست مرا بسته اند
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
بود جان من یا حسین بر لبم
فدای ره عترت و مذهبم
بمیرم برای تو مولی ولی
به فکر تو غصه ی زینبم
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
به جز مهربانی ندیدند حسین
جهنم به جان ها خریدند حسین
روی بام دارالعماره ز کین
سر مسلمت را بریدند حسین
میا کوفه ای یوسف فاطمه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۳
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
مسلم هستم من سفیر تو گل عالم حسین
آمدم در کوفه گشته قسمتم ماتم حسین
یا حسین کوفه میا۲
یا حسین جان کوفیان بی غیرتند و بی حیا
کارشان باشد به آل مصطفی ظلم و جفا
یا حسین کوفه میا۲
آمدم از بهر تو بیعت بگیرم یا حسین
بین این نامردمان بهرت بمیرم یا حسین
یا حسین کوفه میا۲
می شوم اول شهید راه تو مولای من
بین این نامردمان مولی شده مأوای من
یا حسین کوفه میا۲
جای بیعت کوفیان از تو همه بگسسته اند
کوفیان با خدعه و نیرنگ دو دستم بسته اند
یا حسین کوفه میا۲
در میان کوفیان بی حیا تنها شدم
بر روی دارالعماره کشته ی اعدا شدم
یا حسین کوفه میا۲
لحظه ی آخر نگر بر حال من جان بر لبم
یا حسین فاطمه تنها به فکر زینبم
یا حسین کوفه میا۲
از سفیر تو عدویت پرده ی حرمت درید
رأس من را ای گل عالم ز ظلم و کین برید
یا حسین کوفه میا۲
همچو تو مولای عالم مسلم آزاده ام
در ره عشق تو بین کوچه ها افتاده ام
یا حسین کوفه میا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۴
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
من مسلم هستم،سفیر مولی
از کودکی ام،اسیر مولی
من آمدم از کوفیان بیعت بگیرم
در بین این نامردمان بهرت بمیرم
غم زد شکوفه،میا به کوفه
مظلوم حسین جان۲
من مسلم هستم،ابن عقیلم
در قهرمانی،من بی بدیلم
من نور دیدگان آل مصطفایم
من جانفدا و رهرو خون خدایم
غم زد شکوفه،میا به کوفه
مظلوم حسین جان۲
از تو حسین جان،بیعت گسستند
دستان مسلم،از کینه بستند
این کوفیان اهل ریا و اهل ننگند
با خدعه و نیرنگ خود با من بجنگند
غم زد شکوفه،میا به کوفه
مظلوم حسین جان۲
در دم آخر،جان بر لبم من
دیده ی گریان،بر زینبم من
ای آن که در عالم تویی نور دو دیده
این جا شود زینب تو قامت خمیده
غم زد شکوفه،میا به کوفه
مظلوم حسین جان۲
به روی بام،دارالعماره
دشمن به جانم،زده شراره
مولای من پرده ی حرمتم دریدند
بر روی بام رأس مرا از کین بریدند
غم زد شکوفه،میا به کوفه
مظلوم حسین جان۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۵
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
مسلمم ابن عقیل،قهرمانی بی بدیل
کوفیان ای کوفیان)بر حسین هستم وکیل)۲
آمدم شهر شما تا که بگیرم بیعت
لیک دیدم ز شما کینه و رنج و محنت
یا حسین بن علی کوفه میا کوفه میا۲
بین نامردم شهر،یا حسین تنهایم
غم و اندوه شده(همدم شب هایم)۲
روز این مردم بی دین به شما پیوستند
شب که شد بیعت خود را ز شما بگسستند
یا حسین علی کوفه میا کوفه میا۲
بی حیا مردم شهر،دل من بشکستند
یا حسین با نیرنگ(دست من را بستند)۲
یا حسین مردم این شهر همه نامردند
مسلمت را به سوی دارالعماره بردند
یا حسین بن علی کوفه میا کوفه میا۲
ای صفای قلبم،در غمت بنشستم
لحظه ی آخر خود(فکر زینب هستم)۲
اربا اربا بشود بین همه اکبر تو
غرق خون از ستم و کینه شود اصغر تو
یا حسین بن علی کوفه میا کوفه میا۲
بین دشمن مولی،از نفس افتادم
در ره دین خدا(تشنه لب جان دادم)۲
گرچه مردم همگی غربت من را دیده
دشمن از ظلم و ستم رأس مرا ببریده
یا حسین بن علی کوفه میا کوفه میا۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۶
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
مسلم ابن عقیلم،قهرمان بی بدیلم
کوفیان بر حسینم،بهر بیعت وکیلم
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
آمدم بین کوفه،تا که بیعت بگیرم
یا حسین پور زهرا،در ره تو بمیرم
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
مردم کوفه در روز،همه پیمان ببستند
شب که شد از تو مولی،عهد و پیمان گسستند
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
زان همه ظلم و کینه،قلب من را شکستند
جای عرض تشکر،دست من را ببستند
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
آن همه جور و کینه،بر جگر زد شراره
مسلمت را ببردند،سوی دارالعماره
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
گل زهرا حسین جان،بنگر اشک و آهم
لحظه ی آخر عمر،بر تو باشد نگاهم
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
یا حسین دست بسته،جای من روی بام است
در ره دین و قرآن،عمر مسلم تمام است
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
مردم کوفه مولی،حرمتم را دریدند
به روی بام کوفه،سر من را بریدند
غم زده بر دلم شکوفه
یا حسین جان میا به کوفه
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۷
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
بر امیر عرب نور عینم
من سفیر شه دین حسینم
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
من سفیر حسین شاه دینم
در ره دین حق بی قرینم
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
آمدم کوفه بیعت بگیرم
در ره عشق مولی بمیرم
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
روز همه با تو پیمان ببستند
شب که شد عهد خود را شکستند
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
کوفیان مردمی بی وفایند
کینه دارند و اهل ریایند
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
شد سفیر تو در کوفه تنها
بر روی دوش من کوه غم ها
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
بین کوفه که جان بر لبم من
یاد سوز تو و زینبم من
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
جای بیعت دلم را شکستند
چون علی دست من را ببستند
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
دشمنت بر دلم زد شراره
برد مرا سوی دارالعماره
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
جای من کوفه بر روی بام است
کار من یابن زهرا تمام است
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
پرده ی حرمتم را دریدند
رأس من را ز کینه بریدند
یا حسین جان میا کوفه مولی۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۸
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
من مسلمم نور دل حیدر کرار
مظلوم عالم را منم محرم اسرار
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
من بر حسین عزیز فاطمه سفیرم
در راه نهضت گل زهرا بمیرم
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
حسین من مردم کوفه بی وفایند
بی غیرتند این مردم و اهل ریایند
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
این کوفیان نامردمانی بی بهایند
این کوفیان از دشمنان مرتضایند
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
روز آمدند و عهد و پیمان با تو بستند
شب آمده پیمان خود از تو گسستند
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
من آمدم بهر حسین بیعت بگیرم
اما کنون بر دست کوفیان اسیرم
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
نامردمان کوفه قلبم را شکستند
همچون علی این کوفیان دستم ببستند
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
این کوفیان بر قلب من زدند شراره
مرا ز کین برده سوی دارالعماره
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
جای سفیر تو حسین بالای بام است
از ظلم و کینه ی عدو عمرم تمام است
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
از کوفیان بی حیا جز غم ندیدم
مظلوم عالم در رهت اول شهیدم
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
پرده ی حرمت مرا کوفه دریدند
رأس سفیرت را ز ظلم و کین بریدند
غم زد شکوفه،میا به کوفه۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۶۹
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
غم زده بر دلم شکوفه،یا حسین جان
یابن زهرا میا به کوفه،یا حسین جان
مسلمم ابن عقیلم،قهرمانی بی بدیلم
مردم کوفه بدانید،بر گل زهرا وکیلم
بر گل زهرا سفیرم،آمدم بیعت بگیرم
بین این مردم بی دین،در ره مولی بمیرم
کوفیان چه بی وفایند،اهل کینه و ریایند
ای حسین یوسف زهرا،همگی اهل جفایند
روز همه پیمان ببستند،شب همه ز تو گسستند
بی حیا مردم کوفه،از ستم قلبم شکستند
جز خدا کسی ندارم،بهر تو من بی قرارم
بین کوفه با شقاوت،کشته ی راه نگارم
دشمنت به شهر کوفه،بر دل من زد شراره
مرا با دستان بسته،برد سوی دارالعماره
ای گل زهرای اطهر،جای من به روی بام است
از ستم های عدویت،عمر مسلمت تمام است
از سفیر تو حسین جان،پرده ی حرمت دریدند
بالای دارالعماره،سر مسلمت بریدند
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
۷۰
(حضرت مسلم ابن عقیل ع)
من سفیر حسین،مسلم ابن عقیل
در ره دین حق،قهرمان بی بدیل
میا کوفه حسین۲
خسته از کوفی ام،ای گل فاطمه
کینه دارند و هم،بی وفایند همه
میا کوفه حسین۲
جز خدای کریم،کس ندارم حسین
در رهت جان به کف،بی قرارم حسین
میا کوفه حسین۲
اهل کوفه همه،بی وفایند حسین
همگی از علی،کینه دارند حسین
میا کوفه حسین۲
دشمنت از ستم،زد شرر حاصلم
بین نامردمان،خون نموده دلم
میا کوفه حسین۲
بین این کوفیان،شده ام من غریب
بهر تو یا حسین،گشته ام بی شکیب
میا کوفه حسین۲
روز همه آمدند،با تو عهد بسته اند
شب که شد یا حسین،همه بگسسته اند
میا کوفه حسین۲
دل من را ز کین،همه بشکسته اند
همچنان مرتضی،دست من بسته اند
میا کوفه حسین۲
مسلمت یا حسین،برده بر روی بام
ای گل فاطمه،عمر من شد تمام
میا کوفه حسین۲
لحظه ی آخرم،من که جان بر لبم
خونجگر یا حسین،از غم زینبم
میا کوفه حسین۲
گل زهرا نما،کوفه شد کربلا
ای گل فاطمه،تو به کوفه میا
میا کوفه حسین۲
دشمن بی حیا،حرمتم را درید
بر روی بام قصر،سر من را برید
میا کوفه حسین۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب
از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب
از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق
حتی نمانده یک نفر بعد از نماز شب
با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان
شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب
نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی
نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب
آنقدر این جا بی وفایی دیده می گوید
در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب
تنها برای غربت خورشید می گرید
ای کاش برگردد از این راه بلا یا رب
لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه
آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب
#محمد_جواد_منوچهری
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
در پیشِ تو از شرم ، آبم کرد کوفه
من آبرو دارم خرابم كرد کوفه
لبریزِ خون کردند رویم را ، عزیزم
بُردند اینجا آبرویم را عزیزم
مجبور بودم بچههایم را سپردم
با دستِ خود دستِ حرامیها سپردم
باور نمیکردم مرا از پا درآورد
من مَرد بودم کوفه اشکم را درآورد
باور نمیکردم برایم چال کندند
اینجا برای کُشتنم گودال کندند
من فکر میکردم وفا دارند افسوس...
یا لااقل قدری حیا دارند افسوس...
در کوچههایش که غم یکریز دارد
دیوارهایش سنگهای تیز دارد
در شامِ کوفه آفتابت را نیاور
جانِ علیاصغر ، رُبابت را نیاور
من فکر میکردم تو را چاره بیارند
ششماهه آید چند گهواره بیارند
تا تَرکههای خیزران میسازد این شهر
از چوبِ گهواره کمان میسازد این شهر
کوفه هوایِ میهمانش را ندارد
دندان که تاب خیزرانش را ندارد
از شانهات پایین نیاور دخترت را
این راه پُر خار است جانش را ندارد
در دستشان هم وزنِ او زنجیر دارند
زنجیر تنگ است استخوانش را ندارد
یک پا به ماه است آه همراهت ، نیاریش
یک پا به ماه است و توانش را ندارد
ای وای از تیرِ سهشعبه بدتر اینکه
جُز حرمله دستی کمانش را ندارد
معجر برای دخترت کم دارد این شهر
من خوردهام سیلیِ محکم دارد این شهر
گیسوی من از کوچههایش خاک خورده
لبهایم از سیلیِ محکم چاک خورده
اینجا که میآیی کمی معجر بیاور
از دستِ خود انگشترت را در بیاور
#حسن_لطفی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
بر یارهایِ مختصرت گریه میکنم
چون هست آخرین سفرت گریه میکنم
رفته ست پیکرم سرِ دارالاماره و
خون می شود چنین جگرت؛ گریه میکنم
اینها هنوز در دلشان کینۂ علی ست
هر شب به غربتِ پدرت گریه میکنم
برگرد! می شناسمِشان که در آفتاب؛
از داغ های ِ مستمرت گریه میکنم
بد چشم زخم می خورَد و رو به علقمه
از حالِ حضرت قمرت گریه میکنم
جان می دهد مقابلِ تو! گریه میکنی...
من هم برای چشم ِ ترت گریه میکنم
«أدرک أخاک» میشنوی بعدِ سال ها
از «مُنکسِر» شدنِ کمرت گریه میکنم
شش ماهه با عطش چه هماغوش می شود
محض تلظّیِ پسرت گریه میکنم
لب تشنه ام! فدای سرت أیهاالامیر
چون می رود به نیزه سرت، گریه میکنم
سهم ِ یکی پیرهن و دیگری عبا...
بر ازدحام ِ دور و برت گریه میکنم
هستند کوفیان همه خنجر به دست و من
بر حال سختِ محتضرت گریه میکنم
در خاک و خون به خواهرِ خود خیره میشوی
بر خیمه های شعله ورت گریه میکنم!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را
زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را
به یاد حنجر خونین و کام خشک مولایم
لب عطشان نهادم زیر خنجر، حنجر خود را
به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را
که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را
به فرقم هر چه آتش بارد، از گل دوستتر دارم
که وقف خاک جانان کردهام خاکستر خود را
به موج تیغ دشمن دوست را کردم چنان پیدا
که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را
عذار نیلی از سیلی کنم تا هدیه بر زهرا
فرستادم به همراه سکینه دختر خود را
یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید
که سوی مکّه افکندم نگاه آخر خود را
صدای نالهی زهرا به گوشم میرسد آری
که بالای سرم آورده مولا، مادر خود را
الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم
به چنگ گرگها بینی علیِّ اکبر خود را
میا از کعبه ای مولای من در این منای خون
که بینی بر فراز دست، ذبح اصغر خود را
به دار عشق (میثم) تا زبان در کام خود داری
مگوئی جز ثنای عترت پیغمبر خود را
#استاد_غلامرضا_سازگار
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
ای داد بیداد از غریبی از اسیری..
من روی بام قصرم و تو درمسیری
منمَردم اما پیش هر نامرد رفتم
آواره شب تا صبح با پادرد رفتم
چه زود عهد خویش را با ما شکستند
یاد حسن کردم نمازم را شکستند
نان تورا خوردند و دنبال یزیدند
مثل علی من را به هرکوچه کشیدند
این زخم لب این کاسه ها اصلا بهانه ست
من تشنگی را دوست دارم عاشقانه ست!
اینها که میگفتند عبد خانه زادند..
از شیعیان مخلص ابن زیادند..
با چوب دستی زد به لبهای کبودم
اقا فقط من فکر لبهای تو بودم
اینقوم از کینه دلی لبریز دارند
در دستهاشان سنگهایی تیز دارند
دادم عقیقم را که فکر شر نباشند
تا بعد ازین دنبال انگشتر نباشند
خیلی مراقب باش این کوفه سراب است
هرکوچه اش مثل بنی هاشم عذاب است
پایین میوفتم تا که تو پایین نیوفتی!
از بام می افتم که تو از زین نیوفتی!
من شمر را دیدم که دنبال خطر بود
چشمم به آن خنجر که بسته بر کمر بود
آقا خلاصه من به جرم عشق مردم
یاد تنور افتادم اصلا نان نخوردم..
#سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان
مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان
یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد
ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟
کوفه مرا ز روی تو شرمنده کرده است
سر می زنم ز غُصه به دیوارهایشان
جای سلام، بر دهنم مشت می زدند
اینجا همه عوض شده رفتارهایشان
محصول باغ ها همه خرج سپاه شد
از خار و سنگ پر شده انبارهایشان
خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان
سکه شده فروختن چکمه هایشان
رونق گرفته دکه يِ نجارهایشان
بر روی میخ جسم مرا پشت و رو زدند
لعنت به رسم کوفه و هنجارهایشان
اینجا سر ِ برادر ِتو شرط بسته اند
غوغا شده میان کماندارهایشان
اینجا برای غارت خلخال و روسری
خُرجین خریده اند خریدارهایشان
#محمد_جواد_پرچمی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
شکنجه دیده ام و خسته و پریشانم
از اینکه نامه نوشتم بیا پشیمانم
تو را به جان رقیه؛ حسین کوفه نیا
فدای تو بشوم ای پسرعمو جانم
بیا و فرض کن اصلا که نامه ها گم شد
بیا و فرض کن اصلا که سست پیمانم
سرم به سردرِ دارالإماره نذر توست
ببین! فدای سرت که شکسته دندانم
نیا، تو را قَسَمت میدهم به جان رباب
برای حالِ رقیه عجیب حیرانم
برای طفلِ رضیع ِ تو حرمله امروز-
سه شعبه داده سفارش! اگر که گریانم
عصایِ کهنۂ پیرانِ کوفه نو شده است
دلیلِ این همه تغییر را نمیدانم
چه نقشه ها نکشیده برای پیکر تو
من از نگاه غضبناکِ شمر میخوانم-
که وعده داده به خنجر سرِ تو را ای وای...
خدا کند که نیایی! امیرِ عطشانم
به روی تل نزَند روی صورتش زینب
به خون کشیده نبیند تو را... پریشانم!
#مرضیه_عاطفی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
قدم به راه بیابان نزن، به کوفه نیا
بیا به کوفه ولی بیکفن به کوفه نیا
من از خیانت این شهر کوهِ تجربهام
برای تجربه اندوختن به کوفه نیا
یتیمتر نکن این طفل را و حداقل
به اتفاق یتیمِ حسن به کوفه نیا
به خاطر دل زینب کمی تامل کن
برای حرمت و تکریم زن به کوفه نیا
من از جسارت و غارت زیاد میترسم
که کوفه پر شده از راهزن، به کوفه نیا
به گوش میرسد آهنگ کودکی محزون
"بس است عمهی من را نزن"، به کوفه نیا
نشستهاند به پای شُرِیح و بعد از آن
به فکر بردن سر از بدن، به کوفه نیا
تنت به کرب و بلا و سرت... خدا داند
خلاصه هر دو به دور از وطن، به کوفه نیا
هنوز در عجبم دست من چرا نشکست؟
نوشتهام که بیا جان من به کوفه نیا
#مظاهر_کثیری_نژاد
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
کم کم غروب شد همه رفتند خانه ها
پشت سرم چه زود درآمد بهانه ها
کم کم غروب شد همه در کوفه جا زدند
در کوچه ها چقدر به من پشت پا زدند
تا نیمه شب چقدر قدم میزدم حسین
من ماندمو دوتا پسر کوچکم حسین
در بین یک سپاه ازین مردهای پست
یک پیرزن به بی کسیم رحم کرده است
من سنگ میخورم به گناه محبتت
این صورت شکسته بقربان صورتت
افتاده ام زمین و بیاد تن توام
من غصه دار زیر لگد بودن توام
هرچند دست بسته شدم خواهرم که نیست
هنگام دست و پا زدنم مادرم که نیست
اینها که زیر نامه ات انگشت میزنند
فردا بروی زینب تو مشت میزنند
من ذبح میشوم زنم اما اسیر نیست
در کوفه دخترم ز غم و غصه پیر نیست
تیر سه شعبه دیدم و آب از سرم گذشت
یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت
در کوفه هیچ کس جگرم را زمین نزد
در پیش چشم من پسرم را زمین نزد
هرچند سخت بود خزانم حسین جان
روی عبا نرفت جوانم حسین جان
#سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati
یادش بخیر عطر خوشِ باغ سیبها
یادش بخیر شهرِ رسولِ نجیبها
دلتنگِ چشمهایِ قشنگِ توأم حسین
بستم دخیلِ اشک به أمن یُجیبها
کمتر کسی دلش ز غمت شور میزند
در کوفه اندکاند شبیه حبیبها
فتوا به قتل و غارتِ آل نبی دهند
بالای منبرِ پدر تو، خطیبها
مثل علی محاسنم از خون خضاب شد
در کوفه شُهرهایم به شیبالخضیبها
قتلم بهانهای شده تا متحد شوند
گودال میکَنَند برایم رقیبها
کار از هجوم نیزه و شمشیر هم گذشت
با سنگ میزنند مرا نانجیبها
با کشتنم به تجربههاشان اضافه شد
برگرد سویِ مکه امام غریبها
#وحید_قاسمی
#حضرت_مسلم_ابن_عقیل_ع
@nohe_sonnati