eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
12.6هزار دنبال‌کننده
353 عکس
29 ویدیو
1 فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد کبودی فاطمه افتاده در کنار علی گریه می‌کند @nohe_sonnati
دوبیتی در بیت خلیل، گلشنش را نزنید امّید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه امّا... دیگر جلوی مرد، زنش را نزنید @nohe_sonnati
دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد کبودی فاطمه افتاده در کنار علی گریه می‌کند @nohe_sonnati
دوبیتی در بیت خلیل، گلشنش را نزنید امّید و پناه و مأمنش را نزنید از من که گذشت ای مدینه امّا... دیگر جلوی مرد، زنش را نزنید @nohe_sonnati
گر بیافتد ره مجنون به شبستان نجف می‌زند هوی کشان سر به بیابان نجف عزت آن است شوی خاک کف پای پدر کربلا رفته در این حال به قربان نجف ابرو باد و مه و خورشید و فلک در کارند بارک الله بگیرند ز سلطان نجف دستمان شکر خدا پیش کسی نیست دراز رزقمان می‌رسد از گوشه‌ی ایوان نجف سعدیا! مرد نکونام نمیرد هرگز شرطش آن است که باشد ز غلامان نجف @nohe_sonnati
ببین گلفروشان چه ها میفروشند گل لاله را سر جدا میفروشند خداناشناسان عزیز خدا را برای رضای خدا میفروشند لباس تو هم صاحب معجزاتیست که کفار اینجا عبا میفروشند ببین سنگ گودال هم قیمتی شد ببین پیرها هم عصا میفروشند غلامان شمر لعین خنجری را که سر میبرد از قفا میفروشند دو روز است ما گوشواره نداریم چه فخری کنیزان به ما میفروشند تو که از سر نیزه بازار دیدی بگو معجرم را کجا میفروشند تو از بچه های رسول خدایی مگر بچه های تو را میفروشند @nohe_sonnati
وقتی که خورد در وسط خانه پیچ و تاب خانه گرفت از جگر او بوی گلاب ذریه‌ی رسول ، زمین گیر زهر شد ابن ابی تراب جگر ریخت بر تراب یک جا نشست و قدر چهل سال گریه کرد از زهر لامروت ، تا آتش و طناب این ماجرای زهر جگر میکشد برون آن ماجرای کوچه جگر میکند کباب آتش زدند بر دل اولاد فاطمه آن آتشی که گشت از آن میخ در مذاب میخ دری که خورد به جان برادرش از آن به بعد کشتن شش ماهه گشت باب گودال قتلگاه حسن بود خانه‌اش وقتی که شد به خون جگر صورتش خضاب درهم شده به خاطر درهم گلوی او جعده که بود شمر زمان خانه اش خراب زینب رسید و خون جگر دید بین تشت اما سری ندید در آن تشت بی شراب آه ای غریب همسر خوبی نداشتی تا در عزات گریه کند زیر آفتاب جعده اگر فروخت حسن را به درهمی نجمه به جاش کرب وبلا رفت با رباب @nohe_sonnati